آفرینش انسان برای نیایش
تمام نظامات عالم برای انسان خلق شده و انسان برای دعا خلق شده است. دعا یعنی گدایی. انسان را به این دنیا آوردهاند تا از یک سو خود را به فقر و نیاز مطلق بشناسد و از سوی دیگر، خالقش را به غنای مطلق. آنگاه این فقیر مطلق دست حاجت به سوی آن غنیّ مطلق دراز کند و از او بهرهی خود را بگیرد و از دنیا برود. پس هدف از خلقت انسان گدایی است.
ممکن است شما بفرمایید خدا فرموده است هدف از خلقت انسان عبادت است، چنانکه میفرماید:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإنْسَ إلاّ لِیَعْبُدُونِ»؛[1]
«جنّ و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا عبادت کنند».
عرض میکنیم: بله؛ درست است ولی حقیقت عبادت همان گدایی است.
فرمودهاند:
«الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ»؛
«لبّ و مغز عبادت دعاست».
و دعا یعنی گدایی.
«وَ قالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»؛[2]
«پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا اجابت کنم دعای شما را؛ کسانی که در عبادت من تکبّر میورزند به زودی با ذلّت و خواری داخل جهنّم میشوند».
اینجا از دعا به عبادت تعبیر کرده و فرموده است: دعا کنید و از من بخواهید تا بدهم. آنان که در عبادت من (یعنی دعا و خواستن از من) کبر میورزند، به زودی با ذلّت و خواری از جهنّم سر در میآورند. عبادت یعنی شناختن حضرت خالق به غنای مطلق و شناختن خویشتن به فقر مطلق و آنگاه پرواز کردن به سوی او برای گدایی از در خانهی او که:
«أنَا یَا إلَهی، عَبْدُکَ الَّذِی أمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ، هَا أنَا ذَا، یَا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ»؛[3]
ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمدهایم
به گدایی به در خانهی شاه آمدهایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حدّ عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
راز و رمز اظهار نیاز به درگاه بینیاز
پس صحیح است که تمام نظامات خلقت برای انسان است و انسان برای گدایی. منتهی گدایی خود «فنّ»ی است و هر کسی بلد نیست؛ رموزی دارد. یک گدای مؤدّب آگاه از رموز گدایی چطور گدایی میکند؟ آیا تا در خانهی آدم ثروتمندی رسید، میگوید: پول بده. این طور که به او چیزی نمیدهند. اوّل که میرسد تعظیم میکند. بعد اسم او را با احترام میبرد. جناب آقای دکتر، جناب آقای مهندس، عمدةالتّجّار و الاشراف و الاعیان، حجّةالاسلام والمسلمین، آیة الله العظمی، اینها را میگوید و بعد شمّهای از کمالات آن بزرگوار را بیان میکند که شما بحمدالله از بزرگان این شهر هستید و همه جا اسم شما بر سر زبانهاست و سخن از کرم و انعام و احسان شما در میان است. بعد اظهار فقر میکند که من بیچارهام، بدبختم، چند تا دختر دارم که میخواهم شوهر بدهم، ندارم. بعد از او تقاضای پول و کمک میکند.
راهش این است. انسان هم که درِ خانهی خدا به گدایی میرود، باید مؤدّبانه برود. اوّل وضو بگیرد یا غسل کند، آنگاه با بدن پاک و لباس پاک به در خانهاش برود. منتهی خانهاش از ما دور است و نمیتوانیم همه به خانهاش که در مکّه است برویم، و لذا فرموده است: کافی است که هر جا هستید به سمت خانهی من بایستید. بعد اذان بگویید و اعلام کنید که همه بفهمند گدا هستید؛ درِ خانهی غنیّ مطلق آمدهاید. اذان، اِعلام یا اِعْلان فقر و نیاز عالم انسان به عالم عزّ و جلال خدا، و همان اِعلام شرف و عزّت انسان است. امیرالمؤمنین علی(ع) میگوید:
«اِلهی، کَفَی بِی عِزّاً اَنْ اَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفی بی فَخْراً اَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً»؛
«خدایا، این عزّت و شرف برای من بس که بندهی تو باشم و این فخر و مباهات برای من بس که تو خدای من باشی».
بعد اقامه میگوید؛ یعنی، به خودش تلقین میکند تا حضور قلب برای ملاقات با خدایش پیدا کند. آنگاه تکبیرةالاحرام میگوید و وارد حرم میشود، آنگونه که شخص حاجّ وقتی به میقات رسید لبّیک میگوید و مُحْرِم میشود و بسیاری از کارها بر او حرام میگردد.
مُحرِم شدن نمازگزار با تکبیرةالاحرام
انسان نمازگزار با گفتن تکبیرةالاحرام مُحْرِم میشود و بسیاری از کارها بر او حرام میگردد. بعد اسم خدا را با احترام میبرد و میگوید «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» و آنگاه کمالات او را بیان میکند:
«الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛
تو ای خالق من، ربّالعالمین و مدیر و مدبّر عالمیان هستی. ربوبیّت از آنِ توست و انعام و احسان از آنِ تو، رحمان تویی و رحیم تو. مالک و صاحب اختیار روز جزا و کیفر و پاداشدهنده تویی. بعد سخن از فقر و نیاز خود به میان آورده و میگوید:
«إیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إیَّاکَ نَسْتَعِینُ»؛
من بندهای بیچارهام. سرا پا فقر و نیازم. تنها تو را میپرستم و جز تو کسی را نمیشناسم.
«اِلهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُک أسْألُهُ کَشْفَ ضُرِّی و النَّظَرَ فی اَمْرِی»؛[4]
مولا و آقای من، جز تو چه کسی را دارم که رفع نیاز خویش از او بخواهم؟ من بندهی تو هستم و دست گدایی به سوی تو دراز کردهام.
بسیار خوب! حالا چه میخواهی؟ تا اینجا همه مقدّمه است و مدح و ثنا، حالا چه میخواهی؟ اینجا لطف خدا شامل حال ما شده که خودش تعیین کرده که در این مجال از او چه بخواهیم. اگر خواستههای ما را به خود ما واگذار کرده بود، آن وقت میدیدیم که چه دعاهایی جعل میشد. یکی میگفت: زن میخواهم. دیگری میگفت: بچّه میخواهم. آن یکی میگفت: ماشین و خانه و ... میخواهم؛ و در این صورت، عظمت آسمانی نماز تنزّل میکرد و انسان نیز شرف انسانی خود را از دست میداد. اما به ما واگذار نکرده و خودش معیّن کرده که آنچه مناسب شأن من و شماست، این است که بگویید:
«إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛
طلب هدایت به صراط مستقیم
از من هدایت به صراط مستقیم بخواهید؛ یعنی، خودم را و راه رسیدن به خودم را بخواهید. این برای انسان ارزشمند و مهمّ است.
«إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛
یعنی شأن انسان این نیست که در لحظهی شرفیابی به حضور خدا، از خدا اشیای فناپذیرِ کمارزش بخواهد. او میگوید: آنچه اگر آن را نداشته باشی به هلاکت ابدی میافتی، منم. مرا بخواه و از راه خودم هم بخواه؛ از راه مستقیمی که نشانت دادهام.
«وَ أنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ...»؛
«این راه مستقیم من است، این راه را بیایید و از آن پیروی کنید...».
«صِراطَ الَّذِینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛
«راه کسانی که مورد انعام تو قرار گرفتهاند».
راه نبیّین و صدّیقین و شهدا و صالحین.
«...مَعَ الَّذِینَ أنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ...»؛
«... با کسانی که خدا بر ایشان انعام کرده است از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان...».
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ»؛
این آیه هم متمّم آیهی هدایت است؛ یعنی، راهی را میخواهم که از آنِ گمگشتگان و مورد خشم خدا قرارگرفتگان نباشد. بعد رکوع میکند و به خاک میافتد. همهی اینها متمّم همان طلب هدایت است. پس آنچه هدف و مطلوب اصلیِ نماز است، دعای «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» است.
بقیّه مقدّمات و متمّمات آن دعاست. وضو گرفتن، غسل کردن، اذان گفتن، اقامه گفتن، رو به قبله ایستادن، رعایت پاکی لباس و بدن، تکبیرةالاحرام گفتن و مُحْرِم شدن، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» گفتن و خدا را به صفات کمال ستودن، عرض عبادت و استعانت کردن، اینها همه مقدّمات است. افعال و اذکار نیز، اعمّ از رکوع و سجود و تشهّد و سلام، همه از متمّمات است. هدف راهجویی و راهیابی و افتادن به صراط مستقیم است و صراط مستقیم نیز فرمودهاند: ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و یازده فرزند معصوم اوست که فرمودند:
(نَحْنُ اَبْوابُ الله وَ نَحْنُ الصِّراطُ الْمُسْتَقیمُ)؛[5]
«ما بابهای خدا و صراط مستقیم خداییم».
و در روایتی آمده است که خدا به رسول مکرّمش(ص) فرمود:
(اِنَّکَ عَلی وِلایَةِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّراطُ الْمُسْتَقیمُ)؛
«همانا تو بر ولایت علی هستی و علی همان صراط مستقیم است».
مقصود دیدار خدا
نکتهی دیگر اینکه آیهی «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» نشان میدهد که چهار چیز باید رعایت شود: سالِکْ، مَسْلَک، سُلوک، مَقْصد. زیرا مقتضای طبیعی طی کردن هر راهی همین است. آن کس که از مبدئی حرکت میکند و رو به مقصدی میرود، سالک و سائری* است که مسلک و مسیری لازم دارد تا در آن مسیر سیر و در آن مسلک سلوک کند تا به مقصد برسد. حال، سالک صراط مستقیم حقّ کیست؟ انسان است. ای سالک، مسلک را پیدا کن؛ مقصد را بشناس؛ سلوک را هم بیاموز. مقصد چیست؟ لقاء الله و دیدار خداست.
یا أیُّهَا الْإنْسانُ إنَّکَ کادِحٌ إلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ؛[6]
«ای انسان، همانا تو برای رسیدن به پروردگارت رنج فراوانی میبری تا به ملاقات او برسی».
لقای خدا و دیدار خدا یعنی چه؟ با چشم سر که نمیشود خدا را دید. دیدن با چشم سر نازلترین مرتبهی ادراک است که فقط اجسام را میبیند و اشکال و الوان را تشخیص میدهد. خدا که در اعلی درجهی هستی قرار گرفته است، منزّه از مُدرَک شدن با اَدْنی مرتبهی ادراک است.
خودآزمایی
1- به چه دلیل انسان را به این دنیا آوردهاند؟
2- عبادت یعنی چه؟
3- آیه «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» به رعایت کدام موارد اشاره دارد؟ مختصری توضیح دهید.
پینوشتها
[1]ـ سورهی ذاریات، آیهی ۵۶.
[2]ـ سورهی غافر، آیهی ۶۰.
[3]ـ صحیفهی سجّادیّه، دعای ۱۶.
[4]ـ بلدالامین، صفحهی ۱۸۲.
[5]ـ بحارالانوار، جلد ۲۴، صفحهی ۱۲.
*سائر: سیرکننده، رونده.
[6]ـ سورهی انشاق، آیهی ۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی