بخش ششم؛ آداب و آفات صراط مستقیم | ۱
خودشناسی مقدّمهی خداشناسی
بر اثر خودشناسی است که خداشناسی حاصل میشود.
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».[1]
به سبب خدا فراموشی است که انسان به خود فراموشی مبتلا میشود:
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ اُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.[2]
از آنها نباشید که خدا را فراموش کردند! در واقع خود را فراموش کردند!
وقتی یک هستهی خرما فقط خودش را ببیند، در خودش میماند و نخل نمیشود. امّا اگر بداند چه خواهد شد، تکان میخورد و سرانجام نخل پر از خوشههای خرما میشود. انسان بفهمد کجا میرود، خداشناس و خدابین میشود.
وَ فی اَنْفُسِکُمْ اَفَلا تُبْصِرُونَ.[3]
و آیا در وجود خودتان نشانهی وجود خدا را نمیبینید؟
شما فقط زمین را میشکافید و نفت و طلا بیرون میآورید. خودتان، معدن جواهرات فراوان هستید. بدبخت آدمی که طلا و نفت را بشناسد امّا خود را نشناسد.
ای معلّم زاده از آدم اگر داری نژاد
چون پدر تعلیم اسما کن کمال این است و بس
معلّم زاده را دو گونه میتوان خواند. هم معلَّم زاده است، هم معلِّمزاده. از آن نظر که:
وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلاَسْماءَ کُلَّها...[4]
خدا همهی اسما را به آدم یاد داد.
در این صورت خدا «معلِّم» و آدم «معلَّم» است و ما هم معلَّم زادهایم. ولی از نظر آیهی دیگر که میفرماید:
قالَ یا آدَمُ أنْبِئْهُمْ بِأسْمائِهِمْ...[5]
به آدم گفتند: حالا تو اسماء را به ملائکه تعلیم کن.
در این صورت آدم معلِّم است و ملائکه معلَّم، ما هم معلِّمزادهایم. مصرع بعدی قرینه بر این است که انسان معلِّمزاده است.
ای معلِّم زاده از آدم اگر داری نژاد
چون پدر تعلیم اسما کن کمال این است و بس
چند میگویی سخن از درد و رنج دیگران
خویش را اوّل مداوا کن کمال این است و بس
ابتدا درمان خود بعد مداوای دیگران
ما گرفتار همین نقیصه هستیم. قبل از این که خویش را مداو کنیم، مردم را مداوا میکنیم! به حضرت عیسی(ع) گفتند:
«یا عیسی عِظْ نَفْسَکَ فَاِن اِتَّعَظْتَ فَعِظْ غَیْرَکَ وَ اِلاّ فَاسْتَحِ مِنّی».
ای عیسی؛ خودت را موعظه کن. اگر خودت از حرف خودت پند گرفتی مردم را موعظه کن وگرنه از من حیا کن!
مردم را موعظه نکن. هنوز خودت را اصلاح نکردهای میخواهی دیگران را اصلاح کنی؟
وَ غَیْرُ تَقِیٍّ یَأْمُرُ النّاسَ بِالتُّقی / طَبِیبٌ یُداوِی النّاسَ وَ هُوَ عَلیلٌ[6]
طبیبی که خودش بیمار است میخواهد بیمارها را معالجه کند؟ این خیلی مضحک است. به هر حال:
چون به دست خویشتن بستی تو پای خویشتن
هم به دست خویشتن وا کن کمال این است و بس
خودت با دست خودت پای خود را بسته و از قدرت پرواز انداختهای. دیگران رفتند و به معراج رسیدند! تو همچنان مانده و خاکنشین شدهای! خودت را به انواع قذارات آلوده کردهای. چشمت آلوده، زبانت آلوده، گوشت آلوده، لقمهها آلوده!! خودت را تطهیر کن. به شما گفتهاند: تقوا پیشه کنید. در این آیات دقّت فرمایید:
یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ.
خدا هادی شماست، شما را روشن میکند و به «سُبُلَ السَّلامِ»؛ و راههای سالم هدایت میکند. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ»؛ از ظلمتها نجات داده به سوی نور میآورد و سرانجام «یَهْدِیهِمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»؛ به صراط مستقیم رهنمون میگردد. امّا چه کسانی را؟
«مَن اتَّبَعَ رِضْوانَهُ».
کسانی را که در راه رضای خدا قدم بر میدارند.
کاری کنید که خدا از شما راضی بشود. دستور حلال و حرام خدا را زیر پا نگذارید. خدا گفته است: من از فاسقان راضی نمیشوم.
شما آن آیه را کنار این آیه بگذارید و نتیجهگیری کنید. آن آیه میگوید:
...فَإنَّ اللهَ لا یَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ.[7]
خدا از آدم فاسق بیتقوا راضی نمیشود.
این آیه هم میگوید: «مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ»؛ تا مرضّی خدا نباشید مهدیّ[8] خدا نخواهید شد. اگر میخواهید خدا شما را هدایت کند مرضّی او باشید. آن آیه میگوید: فاسق، مرضّی خدا نیست. پس کسی که مَرضّی خدا نیست مَهدیّ خدا هم نیست. دیگر روشنتر از این نمیشود. ما در آیات تدبّر نمیکنیم. میخوانیم و رد میشویم. این کار صحیحی نیست.
قُلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی...
بگو [ای رسول،] اگر شما راست میگویید و خدا را دوست دارید، از من تبعیّت کنید تا محبوب خدا گردید.
...فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ...[9]
وَ أنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ...
قرآن همهاش داد از اتبّاع[10] میزند و میگوید: هدایت دنبال اتبّاع است.
...وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ...[11]
...و از راههای متفّرقه پیروی نکنید که شما را از راه او [حق] پراکنده میسازد...
راههای شیطانی در قیافهی رحمانی!
به هوش باشید که راههای شیطانی در قیافهی رحمانی فراوان است! تسنّن هست، تصوّف هست، وهّابیّت هست، سیر و سلوک ادّعایی هست، خودسازی ادّعایی هست. دنبال راههای کج نروید که سر از جهنّم خالد در میآورید.
...ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...[12]
آنچه را که رسول آورده بگیرید و عمل کنید و از آنچه که نهی کرده خودداری کنید.
شما دنبال چه میگردید؟ بعضی از جوانهای پاکدل میآیند و میگویند دستوری و ذکری به ما بدهید که خوب بشویم.
عرض میکنیم: خدا یک چراغ در درون وجود ما روشن کرده و آن «عقل» است و چراغ دیگری در بیرون وجود ما روشن کرده و آن «وحی» است. چراغ عقل ما را در پرتو نور چراغ وحی قرار میدهد و میگوید: آن راهی را که چراغ وحی روشن کرده است بگیر و پیش برو. این نیز برنامهی وحی است که میگوید:
...فالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّزُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ...[13]
فلاح و رستگاری، جز در مسیر اتبّاع از رسول و قرآن به دست نخواهد آمد و از این زندگی آلوده که ما پیش گرفتهایم و در فکر اصلاح آن هم نیستیم آخرش نتیجهای نخواهیم گرفت. دین حساب و حدود و ثغور[14] منظّمی دارد.
...تِلْکَ حُدُودُ اللهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ...[15]
تجاوزگران از حدود خدا ظالمند و ظالمان در جهنّمند.
جوانان خود را دریابیم!
بعضی از جوانها راستی آنقدر پاکند که انسان به حال آنها غبطه میخورد که ای کاش من هم مثل آنها پاک بودم. امّا از آن طرف که میبینیم این پاکدلان در این محیط فاسد ما گیر کردهاند، جدّاً محزون و غمگین میشویم که این بیچارهها چه کنند و چگونه پاکی خود را نگه دارند؟!
این بیپرواییهای زنان و دختران در کوچه و بازار و خیابان و دانشگاهها و ادارات تا برسد به فیلمهای تلویزیونی در خانهها، آیا عقل و ایمان سالم برای جوانان باقی میگذارد؟! غریزهی جنسی در وجود انسان حادّترین و تند و تیزترین غرائز است و نمیشود از کنار آن به سادگی گذشت به آدم گرسنه و تشنه اگر آب و نان نرسد، به لجن خواری میافتد و به انواع بیماریهای مهلک مبتلا میگردد.
از طرفی هم ما بر سر آن بیچارهها فریاد میکشیم: ای جوانان تقوا تقوا! اتبّاع از دین! اتبّاع از قرآن! آنها حقّ دارند به ما بگویند آخر چگونه تقوا چگونه اتبّاع، با این محیط که شما به وجود آوردهاید!
در میان هفت دریا تخته بندهام کردهاید / باز میگویید چابک باش و دامن تر مکن
ما عرض میکنیم بله؛ شما درست میگویید و حقّ با شماست؛ امّا از دست امثال بنده کاری جز این بر نمیآید که فریاد بکشیم ای مسلمانان تقوا! ای مسلمانان اتبّاع از قرآن! آنها که مسئولیت اصلاح محیط بر عهدهی آنهاست، آیا از عهده بر نمیآیند یا نمیخواهند از عهده برآیند؟ این را نمیفهمیم!
سخنی با مدّعیان محبّت اهل بیت(ع)
سخنی هم با مدّعیان حبّ علی و حسین(ع) داریم. میگوییم: آیا شما باورتان شده است که آن بزرگواران برای حفظ احکام خدا با حرمتشکنان احکام خدا جنگیدند و در این راه همه گونه مصائب به جان خود خریدند؟ پس شما که مدّعیان دوستی با آنها هستید، چرا بیحرمتی به احکام میکنید و خود را عملاً در جرگهی دشمنانشان قرار میدهید؟
در شب تولّد علی و حسین(ع) به بهانهی شادی در ولادتشان ساز و تمبک میزنید و میرقصید. شرمآور است که تلویزیون کشور اسلامی این صحنههای مُوهن را در معرض تماشای دنیا قرار بدهد. آن بزرگواران آمدهاند که بساط این هوسبازیها و مسخرگیها را برچینند و روح آدمیّت و انسانیّت در پیکر جوامع بشری بدمند و آنها را «الهی» و «عقلانی» کنند.
آیا هیچ نمیترسیم که در مقابل این اظهار دوستیها که ما به گمان خود داریم، به ما بگویند شما دروغ میگویید، دوست ما نیستید، اهانتکنندگان به دین و احکام خدا، دشمن ما هستند؟!
وَ کُلٌّ یَدَّعِی وَصْلاً بَلَیْلی / وَ لَیْلی لا تُقِرُّ لَهُمْ بِذاکا
إذا لاحَ الصَّباحُ وَ ارْتَفَعْ الظُّلامُ / تَبَیَّنَ مَن بَکی مِمَّنْ تَباکی
آری، سپیدهی صبح قیامت که دمید آنکه صادق است، معلوم میشود و دوست و دشمن از هم جدا میگردند.
خودآزمایی
1- لازمه خودشناسی چیست؟
2- چه کسانی توسط خدا هدایت میشوند؟
3- فلاح و رستگاری، چگونه به دست خواهد آمد؟
پینوشتها
[1]ـ هر کس خود را بشناسد خدای خویش را شناخته است. بحارالانوار، جلد ٢، صفحهی ٣٢.
[2]ـ سورهی حشر، آیهی ۱۹.
[3]ـ سورهی ذاریات، آیهی ۲۱.
[4]ـ سورهی بقره، آیهی ۳۱.
[5]ـ همان، آیهی ۳۳.
[6]ـ تفسیر القمی، صفحهی ٤٦١.
[7]ـ سورهی برائت، آیهی ۹۶.
[8]ـ هدایتیافته، هدایتشده.
[9]ـ سورهی آل عمران، آیهی ٣١.
[10]ـ پیرویکردن.
[11]ـ سورهی انعام، آیهی ۱۵۳.
[12]ـ سورهی حشر، آیهی ۷.
[13]ـ پس کسانی که به او ایمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند و یاریاش کردند و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند آنان در واقع رستگارانند. سورهی اعراف، آیهی 157.
[14]ـ مرزها.
[15]ـ اینها حدود خداست و هر کس از حدود خدا پا فراتر نهد قطعاً به خود ستم کرده است. سورهی طلاق، آیهی ١.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی