فصل اوّل: امامت و ولایت، روح دیانت |۱۰
تأثّر شدید امام امیرالمؤمنین(ع)
امام(ع) گاهی آنچنان از دست مردم متأثّر میشد و به ستوه میآمد كه با جملاتی تند و ملامتبار آنها را مورد خطاب قرار میداد و میفرمود:
یا أشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لا رِجَالَ حُلُومُ الْأطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ.
«ای نامردهای مردنما كه آثار مردانگی در شما نیست، ای كسانی كه عقلتان مانند عقل بچّهها و زنهای تازه به حجله رفته است»،
لَوَدِدْتُ أنِّی لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أعْرِفْكُمْ.
«ای كاش من شما را نمیدیدم و نمیشناختم».
قَاتَلَكُمُ اللهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیظاً.
«خدا شما را بكشد كه دلم را چركین كردید و سینهام را از خشم آكندید».
وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَی رَأْیی بِالْعِصْیانِ وَ الْخِذْلانِ حَتَّیلَقَدْ قَالَتْ قُرَیشٌ إِنَّ ابْنَ أبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ.[1]
«شما به سبب نافرمانی و بیاعتنایی به گفتار من رأی و تدبیرم را فاسد و تباه ساختید تا آنجا كه قریش گفتند پسر ابیطالب مرد دلیری است ولیكن علم جنگ كردن ندارد».
لِلّهِ أبُوهُمْ وَ هَلْ أحَدٌ مِنْهُمْ أشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنّی.
«خدا پدرشان را بیامرزد [كه چه بیفكر و تأمّل سخنی گفتهاند] آیا كدام یك از آنان ممارست و جدّیت مرا در جنگ داشته و پیش قدمی و ایستادگی او [در میدانهای جنگ] از من بیشتر بوده است».
لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَهَا أنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَی السِّتِّینَ.
هنوز بیست سال نداشتم كه قدم به میدانهای جنگ نهادم و الآن سنّم از شصت گذشته است. آیا كسی كه چهل سال در میدانهای جنگ با حریفان قوی پنجه درگیر بوده است، آگاه از اسرار جنگی نخواهد بود»؟
وَ لَكِنْ لا رَأْی لِمَنْ لا یطَاعُ.[2]
«كسی كه فرمانش را نمی برند، چه رأی و تدبیری خواهد داشت»؟
وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یصْلِحُكُمْ وَ یقِیمُ أوَدَكُمْ.
«و من میدانم از چه راهی شما را اصلاح كنم و كجی شما را راست گردانم و برای جنگ با دشمن آماده سازم».
وَ لَكِنِّی وَ اللهِ لا أرَی إِصْلاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی.[3]
«ولی به خدا سوگند، من اصلاح شما را با افساد و تباه ساختن خود، جایز نمیبینم [كه خودم را به خاطر اصلاح شما جهنّمی سازم و كاری بر خلاف رضای خدا انجام دهم]».
شگفتی جناب كمیل
در حالات مارقین این گروه دیندار دیننشناس آمده است كه یك شب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در كوفه با كمیل همراه بودند و از كوچههای كوفه عبور میكردند. شب از نیمه گذشته بود و اكثر مردم در خواب بودند و چراغها خاموش بود. از كنار خانهای میگذشتند؛ متوجّه شدند كه صاحبخانه مشغول نماز شب است و قرآن تلاوت میكند و با لحنی خوش این آیه را، كه در مدح نمازشبخوانهاست، میخواند:
أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ إنَّما یتَذَكَّرُ اُولُوا اْلاَلْبابِ.[4]
«آیا [كسانی كه به مبدأ و معاد ایمان ندارند و در آیهی قبل، به آنها اشاره شده است ارزشمندند یا] كسی كه در طول شب در سجده و قیام اطاعت [خدا] میكند [و] از آخرت میترسد و به رحمت خدا امیدوار است؟ بگو آیا كسانی كه میدانند و كسانی كه نمیدانند یكسانند؟ تنها خردمندانند كه پند پذیرند».
وقتی این آیه از قرآن با آن لحن و آهنگ خوش به گوش كمیل رسید، آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت كه در وسط كوچه ایستاد و به آن قرائت گوش فراداد. امام(ع) متوجّه توقّف كمیل شد و فرمود:
یا كُمَیل لا یعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِ النّارِ.
«كمیل،آهنگ جذّاب این مرد در دلت ننشیند؛ او از اهل آتش است».
واقعاً باید پناه بر خدا برد كه انسان نمیداند آخرش چه میشود. این آدم خوب و مقدّسی است، نماز شب خوان و قاری قرآن است و كمیل را، كه از اصحاب سرّ مولا و بسیار بزرگ است، مجذوب آهنگ قرآنی خود كرده است؛ امّا مولا فرمود: فریب نخور. این نغمه و حال خوشی كه این مرد دارد، تو را گول نزند. این اهل آتش و جهنّمی است.
كمیل تعجّب كرد و پیش خود گفت، یعنی چه؟ این آدم به این خوبی نماز شب میخواند و در دل شب با خدا خلوت كرده و راز و نیاز میكند. چگونه است كه مولا او را جهنّمی میداند؟ این ماجرا گذشت تا جنگ نهروان پیش آمد. امام همراه كمیل میان اجساد كشتهها میگشت تا كنار جسد همین آدم نماز شبخوان رسید. نیزهی خود را روی سینهی او گذاشت و فرمود:
یا كمیل «أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَة وَ یرْجُوا رَحْمَة رَبِّهِ...».
کمیل، این همان نماز شب خوانِ قاری قرآن است كه آن شب با نغمهی خوش قرآنیاش، جذبت كرده بود. اینك ببین كه چگونه جهنّمی شده است. كمیل روی پاهای مبارك مولا افتاد و پاهای حضرت را بوسید و از حال حیرتی كه از سخن مولا در دلش پیدا شده بود عذرخواهی كرد. اینها مارقین بودند. كارشان واقعاً عجیب و حیرتآور بوده است. دینداری توأم با جهل و نادانی جدّاً خطرناك و زیانبار است. این جمله از رسول خدا(ص) نقل شده است:
قَصَمَ ظَهْرِی رَجُلانِ عالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ.
«دو نفر كمرم را شكستهاند: عالم پرده درِ بیتقوا و جاهل متعبّد دیندار».
رفتار عجیب خوارج نهروان!
خوارج وقتی به نهروان میرفتند تا تجهیز لشكر كنند و با حضرت امیر(ع) بجنگند، در بین راه به دو نفر رسیدند كه یكی مسلمان بود و دیگری نصرانی. آن مسلمان را به جرم این كه طرفدار علی(ع) بود كشتند و نصرانی را احترام كردند و گفتند: رسول خدا(ص) دستور داده است كه با اهل ذمّه به نیكی رفتار كنیم. یك دانهی خرما از درختی به زمین افتاده بود، یكی برداشت؛ دیگران فریاد زدند حرام است و صاحبش راضی نیست. خوكی از آنجا میگذشت و یكی تیر زد و خوك را كشت. باز فریاد زدند: افساد فیالارض كردی. چرا خوك را كشتی؟ امّا چند قدم آن طرفتر نیز به مسلمان بزرگواری از اصحاب خاصّ امیرالمؤمنین(ع) (عبدالله بن خبّاب الارتّ) در حالی كه همسر حاملهاش همراهش بود، دیوانهوار هجوم بردند و شكم زن بینوا را مقابل چشم شوهرش پاره كردند و بچّه را بیرون آورده با مادر سر بریدند و آنگاه خود عبدالله را كنار نهر خواباندند و مثل گوسفند سرش را بریدند و همین را عبادت بزرگ خدا از سوی خود میدانستند. امام امیرالمؤمنین(ع) دربارهی آنها فرمود:
أنْتُمْ مَعَاشِرُ أخِفَّاءُ الْهَامِ، سُفَهَاءُ الْأحْلامِ.[5]
«شما گروهی هستید سبك مغز كم خرد».
مارقین ظاهری فریبنده داشتند و باطنی وحشتبار و لذا امام میفرمود: كشتن اینها كار هر كسی نبود. تنها من بودم كه به روی این دینداران دیننشناس شمشیر كشیدم و ریشهی فتنه را كندم.
فَإنِّی فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یكُنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیهَا أحَدٌ غَیرِی.[6]
«من بودم كه چشم فتنه را كور كردم و غیر از من كسی جرأت این را نداشت [كه به جنگ با قاریان قرآن و شب زندهداران برخیزد]».
در زیارت جامعهی كبیره میخوانیم:
فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ.
پس رویگردان از شما [خاندان عصمت و طهارت] مارق است.
آری كسانی كه شما اهل بیت را شناختند و پس از شناختن، از شما اعراض كردند و حتّی مانند خوارج از شما جلو زدند، اینان مارقند و از صراط مستقیم منحرف شدهاند.
تنها راه تقرّب به خدا
رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
مَثَلُكَ فِی اُمَّتِی مَثَلُ بابِ حِطَّة فی بَنِی اِسرائیلَ فَمَنْ دَخَلَ وِلایتَكَ فَقَدْ دَخَلَ الْبابَ كَما اَمَرَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ.[7]
«مَثَل تو در امّت من مَثَل باب حطّه در بنیاسرائیل است؛ پس هر كس در ولایت تو داخل شود، از آن باب داخل شده كه خدا به آن امر فرموده است».
به شیطان گفتند راه تقرّب به ما سجده بر آدم است. اگر از آن راه بیایی، قبول میشوی؛ وگرنه، اگر هزاران سال هم سجده كنی، مقبول نخواهی شد و ملعون ابدی خواهی شد. اینجا هم فرمودهاند: شما یك در بیشتر برای تقرّب به خدا ندارید و آن درِ خانهی علی و آل علی(ع) است. اگر از آن در آمدید، «سَعِدَ مَنْ وَالاكُمْ»؛ و اگر از آن در منحرف شدید، هلاك میشوید «هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ».
خدا ما را از عالم خاك و جماد حركت داده تا به مقام قرب برساند. هم مقصد بسیار عظیم است هم راه و مسیر بس دشوار و پرخطر. در این مسیر، راهنمایی و رهبری كار هر كسی نیست. در این راه، گردنهها، كوهها، سنگلاخها، راهزنها و چاهها بسیار زیاد است. میبینیم كه چه فرقهها و گروههایی در این چاهها و چالهها افتادهاند و از درّههای مخوفی سر در آوردهاند. در این راه، همهی بزرگان، اعمّ از فیلسوفان و عارفان، متحیر و سرگردانند و احتیاج به راهنمایی مطمئن دارند تا از اوّل و آخر راه آگاه باشد و مقصد را خوب بشناسد و ایشان همان كسانی هستند كه در زیارت جامعهی كبیره میخوانیم:
خَلَقَكُمُ اللهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ.
«[هنوز عالمی خلق نشده بود كه] خدا شما را نورهایی آفرید و محیط بر عرش خود قرار داد».
حضرت امام جواد(ع) به محمّدبن سنان فرمود:
اِنَّ اللهَ لَمْ یزَلْ فَرْداً مُتَفَرِّداً فِی وَحْدانِیتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیاً وَ فاطِمَةَ فَمَكَثُوا اَلْفَ اَلْفِ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ الاَشْیاءَ كُلَّها وَ اَشْهَدَهُمْ خَلْقَها وَ اَجْرَی عَلَیها طاعَتَهُمْ وَ جَعَلَ فیهِم مِنْهُ ما شاءَ وَ فَوَّضَ اَمْرَ الاَشْیاءِ اِلَیهِم فَهُمْ قائِمونَ مَقامَهُ یحَلِّلُونَ ما شاؤُوا وَ یحَرِّمُونَ ما شاؤُوا و لا یفْعَلُون اِلاّ ما شاءَ اللهُ فَهذِهِ الدِّیانَةُ الَّتِی مَنْ تَقَدَّمَها مَرَقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْها مُحِقَ خُذْها یا مُحَمَّدُ فَاِنَّها مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَكْنُونِهِ.[8]
«خداوند پیوسته یگانه و یكتا بود، آنگاه محمّد و علی و فاطمه را آفرید. آنها هزارهزار دهر بودند و سپس اشیاء را آفرید و آنها را شاهد خلق اشیاء قرار داد و اشیاء را موظّف به اطاعت از آنها كرد و آنها قائم مقام خدا [در تدبیر امور] شدند و حلال و حرام خدا به دست آنها سپرده شد و آنها جز به مشیت خدا كاری نمیكنند. این دیانتی است كه هر كس از آن جلو بیفتد یا عقب بماند، هلاك میشود. ای محمّد، [نام راوی است] این را بگیر كه برگرفته از علم مكنون و مخزون است».
امام باقر(ع) راجع به حسن بصری میفرمود:
فَلْیذْهَبِ الْحَسَنُ یمیناً وَ شِمالاً فَوَاللهِ ما یوجَدُ الْعِلْمُ اِلاّ هَیهُنا.[9]
«حسن هر جا كه میخواهد برود، به چپ یا به راست برود، به خدا قسم، به علم نخواهد رسید، مگر اینجا [به سینهی خودشان اشاره كردند]».
لا یوجَدُ الْعِلْمُ اِلاّ مِنْ اَهْلِ بَیتٍ نَزَلَ عَلَیهِمْ جَبْرَئیلُ.[10]
«علم را نمییابد مگر از اهل بیت اطهار، همان خانهای كه جبرئیل در آنجا نازل شده است. تا به آنجا نیاید، به جایی نمیرسد».
فَلْیذْهَبِ النّاسُ حَیثُ شاؤُوا فَوَاللهِ لَیأْتِینَّ الاَمْرُ هیهُنا.[11]
«مردم هم هر جا میخواهند بروند امّا به خدا قسم تا درِ خانهی ما نیایند، راه را پیدا نمیكنند».
كُلُّما لَمْ یخْرُجْ مِنْ هذَا الْبَیتِ فَهُوَ باطِلٌ.[12]
«هر چه از این خانه خارج نشده باشد، باطل است».
حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ.
خدا بر ما منّت گذاشته و تنزیلی از آن انوار عرشی را در میان خانههایی از زمین در دسترس ما قرار داده است؛ بدنهای مقدّسشان و زادگاه و محلّ دفن اجساد مطهّرشان از مصادیق آن بیوت و خانههایی است كه خدا خواسته است رفعت و جلالت پیدا كنند و جایگاه ذكر و یاد و نام خدا باشند.
این حدیث از منابع شیعه و سنّی نقل شده است كه :
قَرَأَ رَسُولُ اللهِ(ص) هذِهِ الْآیةَ فِی بُیوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ فَقامَ اِلَیهِ رَجُلٌ فَقالَ اَی بُیوتٍ هذِهِ یا رَسُولَ اللهِ قالَ بُیوتُ الْاَنْبِیاءِ فَقامَ اِلَیهِ اَبوبَكر فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ هذَا الْبَیتُ مِنْها و اَشارَ اِلَی بَیتِ عَلِی وَ فاطِمة قال نَعَمْ مِنْ اَفاضِلِها.[13]
«پیامبراكرم(ص) این آیه را تلاوت فرمود»:
فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ...[14]
سپس مردی به پا خاست و گفت: یا رسول الله، این خانهها كدام است؟ رسول خدا فرمود: خانههای پیامبران است. ابوبكر برخاست و در حالی كه به خانهی علی و فاطمه اشاره میكرد، گفت: یا رسول الله، این خانه از آن خانههاست؟ فرمود: آری، از بهترین آنهاست.
خودآزمایی
1- کدام واقعه کمیل را شگفت زده کرد؟
2- رسول خدا(ص) فرمودند کدام افراد کمر ایشان را شکستند؟
3- (تنها) راه برای تقرّب به خدا کدام است؟
پینوشتها
[1]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۲۷.
[2]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۳۷.
[3]ـ همان، خطبهی ۶۸.
[4]ـ سورهی زمر، آیهی ۹.
[5]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۳۶.
[6]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۹۲.
[7]ـ تفسیر نورالثّقلین، جلد۱، صفحات ۸۲و۸۳.
[8]ـ بحارالانوار، جلد۲۵، صفحهی ۲۵.
[9]ـ بحارالانوار، جلد۲۵، صفحهی ۹۱.
[10]ـ همان.
[11]ـ همان، صفحهی ۹۴.
[12]ـ همان.
[13]ـ تفسیر برهان، جلد۳، صفحهی ۱۳۸، حدیث۸.
[14]ـ سورهی نور، آیهی ۳۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی