بخش اوّل؛ نعمت بعثت رسول اكرم(ص) | ۱
نعمت هدایت از بركات بعثت
لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.[1]
خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت كه در میانشان از خودشان رسولی برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت كند و آنها را از رذایل و پلیدیها پاک سازد و راه و رسم زندگی در این دنیا و طریق درک و فهم معارف را به آنان تعلیم كند در حالی كه آنها در ضلالت و گمراهی آشكاری بودند.
کلمهی «منّت» که آیه فرموده: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»؛ به گفتهی اهل لغت به معنای اعطای نعمت بزرگ است. یعنی وقتی كسی متاعی گرانقدر و ارزشمند به كسی عطا كند؛ میگویند: منّت بر او گذاشت. اینجا هم خداوند از بعثت رسول اكرم(ص) تعبیر به «منّت» كرده از آن نظر كه هیچ نعمتی در جلالت قدر و منزلت به پای آن نمیرسد.
نعمت هدایت بعد از نعمت خلقت
همهی خیرات و بركات در دنیا و آخرت، نشأت گرفته از «بعثت» است كه یكی از بركات آن «نعمت هدایت» است كه از بزرگترین نعمتهای الهی میباشد و راه رسیدن به سعادت ابدی را پیش پای انسان میگشاید. پس ما در شبانهروز چندین بار در نمازهایمان كه بزرگترین مظهر عبادت و بندگی است؛ از خدا «نعمت هدایت» میطلبیم و میگوییم:
إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ.
[خدایا] ما را به راه راست و صراط مستقیم هدایت فرما.
این نعمت هدایت نیز در رتبهی متأخّر از نعمت خلقت است، یعنی نعمت آفرینش و ایجاد، از عدم بهوجود آوردن، نیستی را تبدیل به هستی نمودن، از هیچ چیز همه چیز ساختن و «لاشیء» را «شیء» كردن، نخستین نعمت خدا به عالم انسان است چنان كه در سورهی «انسان» میخوانیم:
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یكُنْ شَیئاً مَذْكُورًا.[2]
آیا چنین نیست که روزگار درازی بر انسان گذشت در حالی که چیز قابل ذکری نبود؟!
ما از گذشتهی خود خبری بگیریم و ببینیم چه بودهایم كه حالا این شدهایم؟! ذرّات وجود ما در همه جای عالم پخش بوده؛ در میان خاکها، لابهلای صخرهها، قطرات بارانها، امواج هوا و اشعّهی خورشید و... تا آنكه دست قدرتی آن ذرّات پراكنده را جمع كرده و اینچنین تركیب و تنظیم نموده و صورت و سیرتی داده و اینک انسانی شده است.
در سورهی «انسان» میگوید: تو ای انسان! ابتدا چیز قابل ذكری نبودی!! امّا در سورهی مریم میفرماید: اصلاً تو چیزی نبودی!
یا زَکَرِیَّا إنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیَی...
به زکریّا پیامبر بزرگ خود که سنّش بالا رفته و نود سال داشت و همسرش هم پیرزنی نازا بود بشارت داد میخواهم به تو فرزندی به نام یحیی بدهم! او تعجّب کرد و:
قَالَ رَبِّ أَنَّى یكُونُ لِی غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِی عاقِرًا وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِیا.
گفت: خدایا! چگونه ممکن است من فرزنددار شوم و حال آن که زنم عجوزی نازا و خودم پیری فرتوت و از کار افتادهام؟!
قالَ كَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَینٌ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیئًا.[3]
جواب آمد: این گفتار پروردگار توست که میگوید: این کار بر من آسان است. خودت را من پیش از این خلق کردهام و حال آنکه چیزی نبودی.
آری، اوست که «لاشیء» را «شیء» میسازد و از هیچ چیز همه چیز میآفریند.
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ...
از مراحل خلقت انسان، مرحلهی نطفه بودن اوست و داشتن استعدادهای گوناگون و سپس آماده برای هدایت گشتن.
إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛[4]
از آیات استفاده میشود که خلقت انسان از شیء غیرقابل ذکر، آغاز گشته و به مرحلهی هدایت رسیده است؛ یعنی «هدایت» نعمتی است که در رتبهی متأخّرهی از خلقت قرار گرفته و از طریق بعثت تحقّق یافته است.
مقام اقدس الهی منزّه از صفت بخل
احیاناً کودکصفتانی میاندیشند آیا بهتر نبود که ما را در همان عالم لاشیء و نیستی باقی میگذاشتند و به این عالم نمیآوردند تا مبتلا به گناهانی گشته و سر از جهنّم سوزان درآوریم؟!
این همان طرز تفکّر عمربن خَطّاب است که تفسیر مجمعالبیان نقل کرده که وقتی عمر این آیه را شنید که:
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یكُنْ شَیئاً مَذْكُوراً.
دورانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود و وجودی نداشت.
عمر گفت: (لَیْتَ ذلِکَ ثُمَّ)؛ ای کاش آدم همچنان در عالم شیء غیر مذکور باقیمانده و بهوجود نیامده بود و سبب پیدایش ما و مبتلا گشتنمان نشده بود. این سخن، نشأت گرفته از عدم معرفت و نشناختن خدا و صفات علیای خداست و او ندانسته است که خدا سُبُّوح و کمال مطلق است. یعنی هیچگونه نقص از قبیل جهل و عجز و بخل و... به ساحت قدس او راه ندارد.
او از ازل میدانست که ممکن است ماهیّتی به نام انسان دارای استعداد تکامل بهوجود آید که از خاک برآید و بر افلاک نشیند. آنچنان در حرکت به سوی کمال و عروج به عالم بالا اوج بگیرد که فرشتگان آسمان نیز از همدوشی با او عاجز شوند. او میتواند در غرفات «جَنَّةُ المأوَی» و «سُرادِقات جَنّةُ اللِّقاء» به حیات ابدی و سعادت سرمدی نائل گردد.
آری؛ خدا از یک سو علم به امکان وجود چنین ماهیّتی داشت و از دیگر سو قدرت و توانایی بر ایجاد آن را نیز در خود میدید. حال اگر با داشتن این علم و این قدرت، دست به ایجاد و خلق آنچنان ماهیّت نمیزد، آیا متّهم به صفت بخل نمیشد؟!
از باب مثال اگر شما بدانید فلان خانواده بیچاره و بدبخت و خاکنشینند، بیمار و گرفتارند و شما میتوانید آنها را از بدبختی برهانید و به رفاه در زندگی برسانید، اگر چنین نکنید طبیعی است که مبتلا به صفت بخل و قساوت و بیرحمی میباشید.
آری؛ خدا هم میدانست که ماهیّتی به نام «انسان» با داشتن استعداد سرشار تکامل در عالم فقر عدم که بدترین نوع فقر و خاکنشینی و بدبختی است با محرومیّت از هرگونه حیات و کمالی دست به گریبان است و از عمق سرشتش، دست حاجت به سوی حضرت علیم قدیر رحیم دراز کرده و از او نعمت ایجاد و اِحیاء و اِغْناء میطلبد. آنگونه که خودش فرموده است:
یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ.[5]
حال اگر با این وصف اعتنا نکند و او را از فقر عدم نرهاند، بدیهی است که متّهم به نقیصهی بخل و قساوت و بیرحمی خواهد بود.
وَ تَعالَی اللهُ عَنْ ذلِکَ عُلَوّاً کَبِیراً.[6]
پاسخ به یک شبهه
اینجا ممکن است این شبهه به ذهن کسی بیاید، در مثالی که شما آوردید خانوادهی فقیری وجود دارند و ما موظّفیم آنها را بر اساس علم و قدرتی که داریم از فقر و بدبختی برهانیم، امّا قبل از این که خدا انسان را بیافریند اصلاً فقیر نیازمند به ایجادی وجود ندارد تا از خدا نعمت «ایجاد»[7] و «اغناء»[8] بطلبد! در جواب میگوییم: بله، انسان قبل از ایجاد، در عالم خلق معدوم بوده ولی در عالم علم خدا موجود بوده است.
أ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ؛[9]
آیا آن کس که خلق میکند قبلاً از وضع و حال آنچه که میخواهد ایجادش کند آگاهی ندارد؟
معمار و مهندسی که ساختمانی بنا میکند، ابتدا نقشه و هندسهی آن را در عالم ذهن خود ترسیم کرده، سپس آن را در عالم خارج پیاده میکند. خالق حکیم انسان نیز علیم لطیف خبیر است و پیش از اینکه او را بیافریند، در عالم علم خودش از تمام اسرار و دقایق و لطایف ماهیّت او آگاه بوده و فقر و نیاز همهجانبهی او را میدانسته است و توانایی بر رفع نیاز او و قدرت بر اعطای وجود و حیات و دیگر کمالات به او داشته است. بنابراین اگر او را به «عالم خلق» که عالم تکامل و گذرگاه به سعادت ابدی است نمیآورد، او ممکن بود در عالم خود برای خودش حقّ اعتراضی نسبت به خدا قائل باشد و بگوید: تو با این که هم عالم به فقر همهجانبهی من بودی و هم قادر بر رفع آن و همچنین خود را به صفت جُود و رحمت و کَرَم میستودی، پس چرا مرا از «کتم عدم»[10] به عرصهی هستی در عالم خلق نیاوردی تا در مسیر تکامل قرار بگیرم و به سعادت ابدی نائل گردم ولی اینک که به او نعمت وجود و حیات و عقل و اراده و اختیار داده است او اگر با سوء اختیار خود از صراط مستقیم حقّ منحرف گردد و سر از زبالهدان جهنّم درآورد در این صورت احدی جز خودش شایستهی طعن و لعن و اعتراض نخواهد بود.
خودآزمایی
1- کلمهی «منّت» در آیهی شریفه «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»؛ به چه معناست؟
2- همهی خیرات و بركات در دنیا و آخرت، نشأت گرفته از چیست؟ و یكی از بركات آن کدام است؟
3- توضیح دهید آیا این مطلب صحیح است که «قبل از این که خدا انسان را بیافریند اصلاً فقیر نیازمند به ایجادی وجود ندارد تا از خدا نعمت ایجاد و اغناء بطلبد»؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی آل عمران، آیهی ١٦٤.
[2]ـ سورهی انسان، آیهی 1.
[3]ـ سورهی مریم، آیات ٧تا٩.
[4]ـ سورهی انسان، آیات ۲و۳.
[5]ـ سورهی فاطر، آیهی ۱۵.
[6]ـ و خدا از این تعبیر بسی منزّه و برتر است.
[7]ـ به وجود آوردن.
[8]ـ بینیاز ساختن.
[9]ـ سورهی ملک، آیهی ۱۴.
[10]ـ نیستی.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی