کد مطلب: ۵۷۷۰
تعداد بازدید: ۳۲۹
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۳
داستان‌های عبرت‌انگیز | ۱۵
از شدّت ناراحتی، نیمه عریان از حمّام بیرون آمد و در حالی که تنها یک لنگ به خود بسته بود به سمت عطّاری به راه افتاد. وقتی بچّه‌ها او را با آن وضع دیدند، دنبالش افتادند، هیاهو راه انداختند و کف زنان و پای کوبان، دوره‌اش کردند تا رسیدند مقابل دکّان عطّاری.

جاهل غوطه‌ور در غبار غفلت

 

می‌گویند ملانصرالدّین شنیده بود کسی که حشیش بکشد، مست می‌شود، تغییر حال پیدا می‌کند، مخصوصاً اگر در حمّام باشد، از یک عطّار قدری حشیش خرید و رفت داخل حمّام (البته می‌دانیم آن روزها که حمّام خصوصی در خانه‌ها نبود. حمّام عمومی بود) در میان حمّام قدری حشیش کشید ولی به نظرش آمد آن تغییر حالی که باید در او ایجاد شود، نشد. پیش خود گفت: حتماً فروشندهی این حشیش آدم متقلّبی بوده و حشیش قلاّبی به من داده است. از شدّت ناراحتی، نیمه عریان از حمّام بیرون آمد و در حالی که تنها یک لنگ به خود بسته بود به سمت عطّاری به راه افتاد. وقتی بچّه‌ها او را با آن وضع دیدند، دنبالش افتادند، هیاهو راه انداختند و کف زنان و پای کوبان، دوره‌اش کردند تا رسیدند مقابل دکّان عطّاری. عطّار بیچاره ناگهان به خود آمد و دید عجب! ملاّ چه قیامتی به پا کرده و غوغای غریبی به وجود آورده و جمعیّت انبوهی جلوی مغازه‌اش ایستاده‌اند، ترسید که چه خبر شده، ملاّ با صدای بلند فریاد کشید ای متقلب! به من حشیش قلاّبی داده‌ای که هیچ تغییر حالی در من ایجاد نکرده است. عطّار با صدای بلند خندید و گفت: عجب! جناب ملاّ مگر تغییر حالی از این بهتر هم می‌شود که لخت و عور از حمّام به کوچه و بازارت کشیده و مایه‌ی مسخره‌ی مردمت ساخته است؟! حالا ما هم با خود می‌گوییم؛ ما که پشت پا به دین زده‌ایم و دستورات خدا را زیر پا نهاده‌ایم، امّا هیچ اتفاقی نیفتاده و بلایی که خدا وعده کرده بود، نیامده و عذابی دامنگیر ما نشده است و تغییر حالی پیدا نکرده‌ایم!! آری، گفته‌اند: اگر پای عاقل به سنگ بخورد می‌فهمد از کجا چوب می‌خورد. امّا آدم جاهل اگر گردنش هم بشکند، نمی‌فهمد این بلا از کجا به او رسیده است.[۱]


پی نوشت 

 

[۱]ـ صفیر هدایت (انفال/۱۱).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: