یکی از یاران امام حسین(ع) محمد بن بُشر حَضرمی بود، قبل از عاشورا به او خبر دادند که پسرش را یکی از قبائل به اسیری گرفتند. او گفت: دوست نداشتم که پسرم اسیر گردد و من بعد از اسارت او زنده باشم. امام سخن او را شنید و فرمود:
قال الامام الحسین(ع): رَحِمَکَ اللهُ أَنْتَ فی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتی فَاعْمَلْ فی فِکاكِ اِبْنِکَ.
امام حسین(ع) فرمود: (خداوند تو را بیامرزد، من بیعت خود را از گردن تو برداشتم برخیز برو و برای رهائی فرزندت اقدام کن.)
در پاسخ امام گفت: گرگها مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم. امام وسیلهی آزادی پسرش را فراهم کرده فرمود:
فَأَعْطِ اِبْنَکَ هذِهِ الأثْوابَ وَالْبُرُودَ یَسْتَعینَ بِها فی فِداءِ أَخیهِ.
(برو و این جامههائی که از بُرد یمانی است به فرزندت بده تا او برود و در نجات برادرش اقدام کند.)[۱]
قیمت پیراهنها را هزار دینار نوشتند.
[۱]. تاریخ ابن عساکر (شرح حال امام حسین(ع)) ۱۵۴، لهوف ابن طاووس ۴۰، بحارالانوار ج۴۴ ص ۳۹۴، عوالم بحرانی ج۱۷ ص ۲۴۴، اعیان الشیعة ج۱ ص۶۰۱، مقاتل الطالبین ص۱۱۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد دشتی