یَا ابْنَ جُنْدَبْ اِنَّما شیعَتُنا یُعْرَفونَ بِخِصال شَتّى بالسَّخاءِ و البَذْلِ لِلاِخوانِ و بِاَنْ یُصَلّوا الْخَمْسینَ لَیْلاً و نَهاراً. شیعَتُنا لا یَهِرُّونَ هَریرَ الْكَلْبِ و لا یَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ و لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لایَسْأَلونَ لنا مُبْغِضاً وَ لَوْ ماتُوا جُوعاً. شیعَتُنا لایَأْكُلونَ الْجِرّیَّ و لایَمْسَحونَ عَلَى الْخُفَّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لایَشْرَبونَ مُسْكِراً. قُلْتُ جُعِلْتُ فِداكَ فَأَیْنَ أَطْلُبُهُمْ قال(ع) عَلى رُؤُسِ الجِبالِ و اَطرافِ المُدُن و اِذا دَخَلْتَ مدینةً فَسَلْ عَمَّنْ لایُجاوِرُهُمْ و لایُجاوِرونَهُ فذلِكَ مُؤمنٌ كما قال اللهُ «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى...»[1] و اللهِ لَقَدْ كان حَبیبُ النَّجارِ وَحْدَهُ.
شیعیان واقعى داراى ویژگىهاى خاصى هستند و به وسیله همان صفات و نشانهها نیز شناخته مىشوند. صِرف داشتن محبت اهل بیت(ع) براى شیعه بودن كافى نیست؛ زیرا بسیارند كسانى كه ادعاى محبت اهل بیت(ع) دارند، اما شیعهی واقعى نیستند. براى شیعهی واقعى بودن باید دقیقاً با پیروى از ائمهی اطهار(ع)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسك به سیره عملى آنان باشیم. كلمهی «شیعه» در قرآن هم آمده است. قرآن كریم پس از بیان داستان حضرت نوح(ع) مىفرماید: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإبْراهِیمَ؛[2] و بىگمان ابراهیم(ع) از پیروان او [نوح(ع)] است؛ یعنى حضرت ابراهیم(ع) درست همان راهى را مىپیمود كه حضرت نوح(ع) پیموده بود.
بنابراین محبت اهل بیت(ع) غیر از شیعهی واقعى بودن است و باید این دو مقوله را از یكدیگر تفكیك كرد. براى روشنتر شدن موضوع، روایتى را در این زمینه نقل مىكنیم:
پس از اینكه مسأله ولایت عهدى امام رضا(ع)، مطرح گردید و آن حضرت به مَروْ تشریففرما شدند، مردم دسته دسته براى عرض تبریك خدمت ایشان شرفیاب مىشدند؛ زیرا در نظر مردم این پیشآمد پیروزى بزرگى براى اهل بیت(ع) به حساب مىآمد. مدتى پس از استقرار امام(ع) در مَروْ، دستهاى از شیعیان براى زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمتكار حضرت از آنان سؤال كرد: شما كیستید و چه مىخواهید؟ گفتند: ما جمعى از شیعیان امام هستیم و تقاضاى شرفیابى حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض كرد: جمعى آمدهاند و مىگویند ما از شیعیان شما هستیم و مىخواهیم شما را زیارت كنیم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح كردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براى روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تكرار كردند. این بار نیز حضرت اجازه نفرموند. آنان بسیار متأثر شدند و فهمیدند تعمدى در كار است كه حضرت اجازه نمىفرمایند. بعضى از آنان با گریه و زارى از دربان خواستند تا از حضرت سؤال كند گناهشان چیست كه اجازهی ملاقات نمىدهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض كرد. حضرت فرمودند: چه گناهى بالاتر از اینكه آنان دروغ مىگویند، آنان مىگویند ما شیعه هستیم در حالى كه صفات شیعه در آنان نیست؛ شیعیان واقعى امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمىگوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوستداران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آرى، ما اهل بیت(ع) را دوست داریم و از دوستداران امام(ع) هستیم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، مىتوانند وارد شوند.
شاید اگر ما جاى آنان بودیم و سه مرتبه درِ خانهی امام مىرفتیم و اجازهی حضور نمىیافتیم، خسته مىشدیم و برمىگشتیم، ولى آنان چون عاشق بودند، ایستادند و استقامت كردند تا سرّ مطلب را دریابند. حضرت به این وسیله آنان را تربیت كردند و به آنان فهماندند كه صِرف داشتن محبت اهل بیت(ع) كافى نیست، بلكه محبت اهل بیت(ع) قدم اول است و نباید به آن اكتفا كرد؛ مراتبى كه شیعیان در سایهی انتساب به اهل بیت(ع) باید كسب كنند، بسیار بیش از اینها است. اگر خداى متعال لطف كرده و محبت اهل بیت(ع) را در دل ما قرار داده است، باید به خوبى از آن استفاده كنیم و در همان پلهی اول توقف نكنیم.
امام صادق(ع) در این روایت شریف، اولین صفت شیعیان را جود و بخشش و عدم امساك نسبت به سایر شیعیان ذكر مىكنند. انسان همانگونه كه به اهل و عیالش توجه مىكند، باید نسبت به برادران ایمانىاش هم احساس مسؤولیت داشته باشد. در حقوق اِخوان، كه در اصول كافى هم بابى به این نام وجود دارد، آمده است: اگر كسى غلامى دارد كه امور منزلش را انجام مىدهد و برادر ایمانىاش از داشتن غلام محروم است، او به عنوان حق اخوت موظفاست غلام خودش را بفرستد تا كارهاى برادر ایمانى خود را هم انجام دهد. در جایى كه حتى فرستادن غلام ـ كه آن زمان داشتن غلام بسیار مرسوم بود ـ به خانهی برادر دینى براى انجام كارهاى او از وظایف مؤمنانى كه از این نعمت برخوردارند ذكر شده است، مسلّماً برطرف كردن نیاز برادر ایمانى و یا رفتن به ملاقات او هنگام بیمارى و یا مراجعت از سفر و ... از ابتدایىترین وظایف شیعیان به شمار مىآید. البته رعایت اینگونه دستورات اخلاقى اهل بیت(ع) بسیار مشكل است. مثلاً فرض كنید شما در خانهی خود كتابهایى دارید كه نیاز چندانى به آنها ندارید و از آن طرف، دوست شما گرفتار مشكل بزرگى شده است كه احتیاج مبرم به مقدارى پول دارد، اینكه شما بروید و آن كتابها را بفروشید تا نیاز دوست خود را برطرف سازید، كار آسانى نیست.
اما در رابطه با بندگى خدا هم باید نشانههایى در شیعیان وجود داشته باشد. ما به این دلیل نسبت به اهل بیت(ع) محبت داریم كه آنان بندگان خاص و ممتاز خدا هستند؛ یعنى در عبودیت و بندگى و تقرب الى الله گوى سبقت را از دیگران ربودهاند. بنابراین كسى كه خود را شیعهی آنان مىداند، باید نشانهاى از این بندگى و ارتباط بیشتر با خدا در او به چشم بخورد. یكى از نشانههاى شیعیان این است كه 51 ركعت نماز شبانهروزى وى ترك نشود (17 ركعت نماز واجب و دو برابر آن نماز نافله): بِاَنْ یُصَلّوا الخمسین لیلاً و نهاراً؛ پنجاه ركعت نماز شبانهروز را بخواند. خمسین از باب تغلیب است؛ یعنى نماز پنجاه و یك ركعت را مىگویند نماز پنجاه ركعت.
در عرب مرسوم است كه بعضى از صفات ناپسند را به حیوانات نسبت مىدهند. البته، در فرهنگ ما هم كم و بیش این مسأله وجود دارد؛ یعنى وقتى مىخواهند زشتى عملى را مجسم سازند، آن صفت را به حیوانى نسبت مىدهند. معروف است كه سگ در میان حیوانات، حملهكننده و پارسكننده است؛ یعنى وقتى فرد ناشناسى را مىبیند به او حمله مىكند. این حالت سگ، نشانگر روحیهی پرخاشگرى است. البته سگهاى پاسبان براى همین منظور تربیت مىشوند كه در مقابل افراد بیگانه چنین حالتى داشته باشند؛ در این حالت، از وجود این خویى كه در حیوان هست به صورت صحیح استفاده شده است. همچنین معروف است كه طمع زیاد یكى از صفات كلاغ است. این حیوان حتى اگر گرسنه هم نباشد، مواد غذایى را ذخیره مىكند تا در آینده از آنها استفاده كند. مثلاً گردو را زیاد دفن مىكند؛ مشهور است كه مىگویند بسیارى از درختان گردو از گردوهایى به عمل آمده كه كلاغها آنها را دفن كردهاند. حضرت مىفرمایند: شیعتُنا لایَهِرُّونَ هَریرَ الْكَلبِ و لایَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ؛ شیعیان ما مانند سگ، پرخاشگر و مانند كلاغ، طمعكار نیستند؛ یعنى نه درصدد آزار و اذیت دیگران برمىآیند و نه بیش از نیازشان به جمعآورى مال و ثروت مىپردازند. به كار بردن چنین تعبیرهایى براى این است كه زشتى بعضى رفتارها نشان داده شود تا كسانى كه زمینهی اینگونه صفات در آنها وجود دارد، خودشان را تزكیه كنند و نگذارند این صفات در آنها رشد كرده و به صورت ملكاتى ثابت درآید. شأن شیعیان اهل بیت(ع) با روحیهی پرخاشگرى و طمعكارى سازگار نیست؛ آنان باید عزت نفس داشته باشند و نسبت به مال و كار دیگران طمع نورزند.
یكى از صفات پسندیدهی انسانى كه اسلام هم تأكید فراوانى بر آن نموده، حالت استغنا و عزت نفس است. انسان باید تا مىتواند از دیگران حتى از نزدیكان و یا پدر و مادرش هم چیزى نخواهد. البته ممكن است در زندگى مواردى پیش آید كه انسان حتى براى انجام برخى وظایف واجب خود به كمك دیگران نیاز پیدا كند. گاهى شبى، نیمهشبى گرفتارى و مشكلى براى انسان پیش مىآید كه ناچار مىشود مثلاً براى رساندن همسر و یا فرزند بیمار خود به بیمارستان، وسیلهی نقلیهی همسایهاش را امانت بگیرد. دنیاى امروز، دنیایى نیست كه انسان بتواند به تنهایى و بدون اینكه هیچگونه نیازى به دیگران داشته باشد، زندگى كند؛ خواه ناخواه مواردى پیش مىآید كه انسان چارهاى جز كمك گرفتن از دیگران ندارد. اما اینكه از چه كسانى باید تقاضاى كمك كنیم، نكتهی مهمى است كه حضرت به آن اشاره فرمودهاند: لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لایَسأَلون لَنا مُبغِضاً وَلو ماتوا جوعاً؛ شیعیان ما با دشمن ما همسایه نمىشوند و حتى اگر از گرسنگى هم بمیرند، از كسى كه با ما عناد و دشمنى دارد چیزى نمىخواهند. در دستورات اخلاقى اهل بیت(ع) سفارش شده است كه هرچه مىتوانید از مؤمنان و شیعیان اهل بیت(ع) كمك بگیرید و زیربار منّت فُسّاق و كسانى كه با این خاندان سر و كارى ندارند، بالاخص دشمنان اهل بیت(ع) نروید. البته برقرارى رابطه و انجام معامله و یا حتى درخواست كمك از افرادى كه بنا به دلایلى هنوز اهل بیت(ع) را نشناختهاند؛ یعنى جاهل و گمراهند اما عناد ندارند، شاید چندان اشكالى نداشته باشد، چه بسا انسان بتواند در اثر ارتباطى كه با آنان پیدا مىكند، كم كم آنان را هدایت نماید. اما بعضى از افراد ذاتاً اهل عنادند. اینگونه افراد در زمان ائمه(ع) تعدادشان زیاد بود. اگرچه امروزه انگیزههاى عناد كمتر شده است، ولى به هر حال هنوز هم هستند كسانى كه دشمن اهل بیت(ع) مىباشند. اصولاً غیرت شیعیان به آنان اجازه نمىدهد كه دست نیاز به سوى كسانى دراز كنند كه دشمن اهل بیت(ع) هستند.
شیعیان از همان ابتدا در یك سلسله احكام، اختلافاتى با اهل تسنن داشتند. این اختلافات كه بسیار هم معروف بود، هم در عبادات، هم در خوردنىها و آشامیدنىها و هم در مناسكى كه مسلمانان داشتند، به چشم مىخورد. از جمله، خوردن مارماهى مورد اختلاف شیعه و غیرشیعه بود. اهل بیت(ع) خوردن آن را حرام مىدانستند، در حالى كه اهل تسنن به فتواى علماى خود، صید و خوردن آن را حلال مىدانستند. همچنین در وضو، بعضى از مخالفان شیعه مسح پا از روى كفش رابه خصوص در مواقع اضطرار و سرما جایز مىدانستند، در حالى كه شیعه از همان اوایل با این فتوا، كه به «مسح على الخُفّیْن» معروف است، مخالف بود. در مورد مُسكرات هم اختلافاتى بین شیعه و اهل سنت وجود داشت. البته مسلمانانِ غیرشیعه هم خوردن شراب را حرام مىدانستند، ولى در موارد مشتبه، مانند فُقّاع و آبجو، كه مُسكرِ بَیّن به شمار نمىآمدند، بین شیعه و اهل تسنن اختلاف وجود داشت؛ بسیارى از اهل سنت بر خلاف شیعه، استفاده از آنها را جایز و حلال مىدانستند. در آن زمان، مرسوم بود كه خرما و مویز را براى مدتى خیس مىكردند و سپس آب آن را كه مستى ضعیفى ایجاد مىكرد، مىنوشیدند. گویا اشارهی حضرت در این روایت شریف به همین مسأله است كه موارد فوق نیز مُسكر و حرام بوده و شیعیان ما همانطور كه خمر را تحریم مىكنند و از شُرب آن اجتناب میورزند، از سایر مُسكرات هم هرچند درجهی اسكار آنها ضعیف باشد، مانند آب جو و مویز، استفاده نمىكنند. حضرت مىفرمایند:
شیعتُنا لا یَأْكُلُونَ الْجِرّیَّ وَ لا یَمْسَحونَ عَلَى الخُفّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لا یَشْرَبونَ مُسْكِراً؛ شیعیان ما از خوردن مارماهى امتناع میورزند، مسح على الخُفّین انجام نمىدهند، مواظب هستند كه نماز ظهر و نافلهاش را درست انجام دهند و شرب خمر نمىكنند.
۱- تفاوت شیعه و مُحبّ را شرح دهید.
۲- چرا ما نسبت به اهل بیت(ع) محبت داریم؟
[1]. یس (36)، 20.
[2]. صافات (37)، 83.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی