در برابر گروهی که میخواستند، عذر تقصیر بیاورند، و گذشتهها را به گونهای فراموش نمایند، فرمود:
قالت: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ جاءَنی وَ حَلَفَ لی بِاللهِ اِنْ عُدجتُمْ لَیُحْرَقَنَّ عَلَیْکُمُ الْبَیْتُ؟
شما میدانید که عمر پشت درب خانهی ما آمد و سوگند یاد کرد که اگر از بیعت سرپیچی کنم، خانه را بر سر ما آتش خواهد زد.[۱]
ابوبکر و عمر، پس از تقویت حکومت خویش و سرکوبی مخالفان، برای جلب افکار عمومی به فکر دلجویی از حضرت زهرا(س) و جبران اشتباهات گذشته افتادند، و با تلاش فراوان همراه با امام علی(ع) به خدمت آن یگانه دخت پیامبر رسیدند سلام کردند. عذر خواهی نمودند که: «گذشتهها گذشت و اشتباهاتی تحقق یافت، به هر حال شما دختر پیامبر رحمت، باید گذشتهها را نادیده انگارید و ما را عفو فرمایید».
حضرت زهرا(س) برای آن که واقعیتها را به همهی انسانها در طول تاریخ بشناساند، و به آنها نیز بفهماند که هر گذشتهای را نمیتوان نادیده انگاشت و در برابر انحراف ملت و سیر ارتجاعی حکومت نمیشود بیتفاوت ماند، آنها را به سخنان رسول گرامی اسلام(ص) توجه داد و فرمود:
قالت: نَشَدْتُکُما اللهَ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولِ اللهِ(ص) یَقُولُ:
فاطِمَةُ بِضَعَۀٌ مِنّی مَنْ آذاها فَقَدْ آذانی؟
رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَای وَ سَخَطُ فَاطِمَةَ مِنْ سَخَطی؟
فَمَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ أَرْضَی فَاطِمَةَ فَقَدْ أرْضَانِی؟!
قالا نَعَمْ.
قالت: فَاِنِّی أُشْهِدُ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ أَنَّکُمَا أَسْخَطْتُمَانِی وَ مَا أَرْضَیْتُمَانِی وَ لَئِنْ لَقِیتُ النَّبِیَّ لَأ شْکُوَنَّکُمَا اِلَیْهِ.
شما را به خدا سوگند میدهم آیا شنیدهاید که رسول خدا(ص) فرمود:
فاطمه پارهی تن من است و من از اویم، هر که او را بیازارد مرا آزرده خشنودی فاطمه موجب خشنودی من است و خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من، هر کس فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است؟!
ابوبکر و عمر پاسخ دادند: آری (این کلمات را از پیامبر شنیدیم.)
حضرت زهرا(س) پس از اعتراف آن دو نفر فرمود:
خدا و ملائکه را به شهادت میطلبم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و آزردید و موجبات خشنودی مرا فراهم نکردید. اگر با پدرم رسول خدا ملاقات کنم، شکایت شما را نزد پدرم خواهم برد.[۲]
پس از آنکه برای ابوبکر بیعت گرفتند، و مردم سکوت و انزوا را برگزیدند، حضرت زهرا(س) فرمود:
قالت: ما رَأَیُّ کَالْیَوْمِ قَطُّ حَضَرُوا اَسجوَ مَحْضَراً، تَرَکُوا نَبِیَّهُمْ(ص) جِنازَةً بَیْنَ اَظْهُرِنا وَ اسْتَبدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَنا.
من هرگز روزی همانند امروز ندیدم که امت اسلامی زشتترین صحنهها را پدید آوردند، جنازهی رسول خدا را در برابر ما واگذاشتند و خودسرانه و مستبدانه دیگران را به جای ما نشاندند.[۳]
پس از خیانت دنیاپرستان، و سکوت و بیتفاوتی خودپرستان ترسو، و ایجاد انحراف و سیر ارتجاعی در امت اسلامی، حضرت زهرا(س) به سرزنش خیانتکاران پرداخته و وجدانهای خفتهی آنان را با شلاق ملامت بیدار کرد، و خطاب به مردم فرمود:
قالت: وَیْلَکُمْ ما أَسْرَعَ ما خُنْتُمُ اللهَ وَ رَسُولَهُ فینا اَهْلَ الْبَیْتِ! وَ قَدْ اَوْصاکُمْ رَسُولُ اللهِ(ص) بِاتِّباعِنا وَ مَودَّتِنا وَ التَّمَسُّکِ بِنا.
وای بر شما! چه زود به خدا و پیامبرش دربارهی ما اهل بیت، خیانت کردید! در صورتی که رسول گرامی اسلام به شما سفارش نمود تا از ما پیروی کنید، ما را دوست داشته باشید و دست از ما نکشید.[۴]
دختر طلحه، در یکی از روزهای غمبار پس از وفات رسول خدا(ص) خدمت حضرت فاطمه(س) رسید، از گریهها و نالههای جانکاه آن حضرت، سخت نگران شد و با شگفتی پرسید: «فاطمه جان چه چیزی شما را این گونه به گریه و زاری واداشته است؟»
پاسخ فرمود:
فقالت: تَسألَیبنی عَنْ هَنَهٍ حَلَقَ بِهَا الطَّائِرُ، وَ حَفِیَ بِهَا السَّائِرُ، رَفَعَتْ اِلَی السَّمَاءِ أَثَراً، وَ رُزِئتُ فِی الْأَرْضِ خَیَراً، اِنَّ قُحَیْفَ تَیْمٍ، و أُحْیُوکَ عَدِی، جَارَیَا أبَا الْحَسَنِ فِی السِّبَاقِ حَتَّی اِذَا تَقَرَّبَا بِالْجُنَاقِ، أَسَرَّا لَهُ الشَّنَآنَ، وَ طَوَیَاهُ الْإعْلَانَ،
فَلَمَّا خَبَا نُورُ الدِّینِ، وَ قُبِضَ النَّبِیُّ الْأَمِینُ، نَطَقَا بِفَوْرِهِمَا، وَ نَفَثَا بِسَوْرِهِمَا، وَ أَدَلَّا فَدَكَ، فَیَا لَهَا کُمْ مِنْ مِلْکٍ، مَلَکَ إنَّهَا عَطِیَّۀُ الرَّبِّ الْأَعْلَی لِلنَّجِیِّ الْأَوْفَی، وَ لَقَدْ نَحَلَنِیهَا لِلصِّبْیَۀِ السَّوَاغِبِ عَنْ نَجْلِهِ وَ نَسْلِی، وَ اِنَّهَا لَبِعِلْمِ اللهِ وَ شَهَادَةِ أَمِینِهِ، فَاِنِ انْتَزَعَا مِنِّی الْبُلْغَۀَ، وَ مَنَعَانِی اللَّمْظَۀَ،
وَ احْتَسَبْتُهَا یَوْمَ الْحَشْرِ زُلْفَۀً، وَ لَیَجِدَنَّهَا آکِلُوهَا سَاعِرَةَ حَمِیمٍ، فِی لَظَی جَحِیمٍ.
ای دختر طلحة، آیا از مصیبت و رویداد تلخی میپرسی که در همه جا انتشار یافته است؟ گویا بر پر مرغان نوشته و در جهان پراکنده شده، گویا پیکهای چابک سوار به سرعت آن را به همهی جهانیان ابلاغ کردهاند که گرد و غبار آن تا آسمان بالا رفت و تاریکی مصیبت آن زمین را فرا گرفت، (میدانی مصیبتها چگونه شکل گرفتهاند؟)
از پستترین قبائل عرب، قبیلهی «تیم» ابوبکر بن ابی قحافه، و از حیله بازترین قبائل عرب قبیلهی «عدی» عمر بن الخطاب، بر علی(ع) ستم روا داشتند، پرچم مسابقه برافراشتند تا بر علی(ع) پیشی بگیرند. چون موفق نشدند بغض و کینهی علی(ع) را در دل گرفتند اما پنهان داشتند. آن گاه که نور دین به خاموشی گرایید و پیامبر(ص) رحلت کرد، آن بغضها و کینهها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار گشتند و ستمها روا داشتند، و «فدک» را غصب کردند، با شگفتی به «فدک» بنگرید، چه بسیار پادشاهانی که مالک سرزمین «فدك» شدند. و هم اکنون اثری از آنها وجود ندارد!
فدك، هدیهی الهی بود که به پیامبرش بخشید و رسول گرامی اسلام آن را برای تامین زندگی فرزندانم به من سپرد، واگذاری فدك «به من و فرزندانم» با حکم و علم خداوند بزرگ و شهادت و گواهی جبرئیل امین صورت گرفت.
پس اگر (ابابکر و عمر) آن را با ستم غصب کردند و وسیلهی زندگی فرزندانم را قطع نمودند با یاد روز قیامت بر این مصیبت صبر مینمایم، و زود است که خورندگان اموال فدك، عذاب الهی را در دوزخ نظارهگر و در آن غوطهور باشند.[۵]
حضرت فاطمه(س) در تداوم مبارزات سیاسی به آگاهی اجتماعی توجه کامل داشت، و وجدانهای خفته را بیدار کرد.
روزی خطاب به مهاجرین و انصار فرمود:
قَالَتْ یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللهَ فَاِنِّی ابْنَهُ نَبِیِّکُمْ وَ قَدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَ اللهِ(ص) یَوْمَ بَایَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ ذُرِّیَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیَّکُمْ. فَفُو لِرَسولِ اللهِ(ص) بِبَیْعَتِکُمْ.
ای جماعت مهاجرین و انصار! خدا را یاری کنید. به درستی که من دختر پیامبر شما هستم، در صورتی که شما با رسول خدا بیعت کردید که از پیامبر و فرزندانش دفاع کنید، همانگونه که از خود و فرزندان خودتان دفاع میکنید. پس بر بیعت خود با رسول خدا استوار بمانید.[۶]
[۱]. بحارالانوار، ج 18، ص 313 و کنزالعمال، ج 5، ص 651 حدیث 14138 و الاستیعاب، ج 2، ص 246.
[۲]. بحارالانوار، ج 28، ص 303 و دلائلالامامه، ص 45، ج ۱، ص 14 و الامامه والسیاسه، ج 3، ص 1214.
[۳]. امالی، ص 95 و الغدیر، ج 5، ص 372 و الامامه والسیاسه، ج 1، ص 12-14.
[۴]. کتاب عوالم، ج 11، ص 612 و علمالیقین، ج 2، ص 687.
[۵]. امالی شیخ صدوق، ج 1، ص 207 و امالی شیخ طوسی، ص 117.
[۶]. بحارالانوار، ج 8، ص 103 و اختصاص، ص 183:178.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد دشتی