کد مطلب: ۶۸۰
تعداد بازدید: ۲۹۴۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰
به مناسبت عید فطر
عید فطر است امّا اگر خوب بنگری محشری بر پاست، یوم الحساب شده و هر کس به گونه ایست، چنان که در روز جزا نیز این گونه خواهد شد، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ».
پرواز روح
روزگار غریبی است. ما مسلمانیم امّا از آثار تسلیم خبری نیست. می دانی چرا؟ چون مسلمان حقیقی کسی است که تسلیم فرامین خدا باشد. آیا در خانه ها، مغازه ها، کوی و برزنِ دیارمان بویی از تسلیم خدا بودن هست؟ تو خود قضاوت کن. آیا نسیم رحمت خدا را در کوچه ها احساس می کنی؟! یا عطر ایمان از دیار ما به مشامت می رسد؟ به اطرافت نگاه کن! آیا چهره کوچه ها و خانه ها و آدم هایش تو را به یاد معبود مهربانت می اندازد؟ اگر نه پس سوال کن: بنده های فراری خدا! این تذهبون؟! به کجا می روید؟ کدام آغوشْ گرم تر و وسیع تر از آغوش خدا؟! چرا از بند دوست رهیده و در بند اغیار خود را فکنده ایم! تا کنون از این وصال چه نصیبمان شده که این چنین برایش حرص می زنیم. غبار گناه با روح خدائیمان چه کرد که هر لحظه در بند غفلتیم و توان پر کشیدن را از بال های رنجیده اش ستانده ایم. شیطان با ایادی خود بساط استعمار فرزند انسان را پهن کرده و ما غافل از آنیم که در این بساط نقش ایفاء می کنیم.

در این هوای آلوده مجال نفس کشیدن می خواهم. آغوش محبوب می خواهم. آغوشی که از حیله و تزویر آراسته باشد و محبوبی که قادر و حکیم و مهربان باشد، از سر نیاز و مصلحتش پناهم ندهد، بلکه غنی و بی نیاز باشد و همیشگی.

محبوب من! اگر نشسته ای که من به سوی تو آیم، دریغا که دیگر بالی نمانده، دیگر توانم نیست که خود را از خاک دنیا جدا سازم. عصیان تو مرا به لجنزار گناه افکنده و این منجلاب هر لحظه مرا به قعر خود پائین می کشد. دستی برسان و مرا بیرون کش که اگر توانم بود خیلی پیشتر چنین می کردم، مگر نه این است سیّد اولیاء و سرور کائنات تو امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمود: «إِلَهِي لَمْ‏ يَكُنْ‏ لِي‏ حَوْلٌ‏ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ». بار الها! قدرتی برایم نیست تا بدان از نافرمانیت جدا گردم مگر آن گاه که تو از برای محبّتت بیدارم کنی.[1]

گوش جانت را به او بسپار تا زمزمه محبوب را بشنوی. طنین صدای دوست تو را به ضیافتی دعوت می کند. چه صدای گرم و آشنایی. با مهربانی تمام و جذبه ای بی نظیر تو را می خواند که: بنده زمین خورده من! سفره ای پهن کرده ام به وسعت کرم و بزرگواریم و تو در این ضیافت مهمان منی. آغوش خود را گشوده ام تا بیایی. وعده خالق و مخلوق، رازق و مرزوق باشد ماه رمضان. اگر کوله بار گناه بر دوش نحیفت سنگینی می کند، مأیوس نشو که در این ضیافت همه را می پذیرم، همه را. اگر باور نداری بیا و تجربه کن، بیا تا باور کنی وعده ای را که در کتاب آسمانیم داده ام: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم». ای بندگان من که بر خویشتن اسراف نموده اید، از رحمت خدا نومید نشوید که خدا حتماً تمام گناهان را می آمرزد چراکه او به قطع آمرزنده و مهربان است.[2]

آیا نشنیدی که فرستاده پروردگار و خاتم انبیاء، پیش از آغاز مهمانی خدا آمدنش را مژده داد و فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ‏ إِلَيْكُمْ‏ شَهْرُ اللَّهِ‏ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّه‏». ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما روی آورده، ماهی که نزد خدا برترین ماه هاست و روزهای آن بهترین روزها، شب هایش بهترین شب ها و ساعات آن برترین ساعات. رمضان ماهی است که در آن به مهمانی خدا دعوت شده اید و مورد کرم خدا قرار گرفته اید.[3]

اگر روح تو در کشاکش روزگار و روزمرّگی هایش، در کویر گناه و تشنگی هایش و در غربت فتنه های زمانه به تنگ آمده و خسته شده، به مهمانی خدا برو و کام جانت را از شربت وصالش سیراب کن. در هوای ضیافتش نفس بکش و بگذار تا بال هایت در این فضا جان دوباره بگیرد.

ماه رمضان زمانی است که به فرموده رحمة للعالمین، در تمامی ایّام و لیالی و ساعات نظیر ندارد. می دانی چرا؟ چون خدای مهربان تو در این ماه، درهای بهشت خود را به روی مهمانان خود گشوده و دریچه های عذابش را بسته است. شیاطین را در غل و زنجیر کرده و اسب چموش هوای نفس را به واسطه صیام این ماه عزیز در افسار کشیده تا تندی نکند و سوار ضعیف و رنجور خویش را به زمین داغ و پر خار گناه سرکوب نسازد.

آری اگر خارج از مهمانی تاب و توان پرواز نداری، در این مهمانی میزبان کریم به هر طریقی تو را پرواز می دهد، تنها تو بیا و خود را مهمان خدا کن. آن وقت می بینی که محبوب، نَفَس هایت را هم مایه تقرّب تو به درگاه خود قرار می دهد و حتّی خواب تو نزد او عزیز است، گوئی اگرچه در خوابی امّا مشغول عبادتی، چنین می شود که «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ».

در مهمانی کریم هر آن چه آوردی با مهربانی و گذشت می پذیرد و کم تو را زیاد می کند و خواسته ات را مستجاب، از همین جاست که سیّد رُسُل فرمود: «عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ».‏

حال تو خود قضاوت کن، ضیافتِ رمضان، فصلِ نفس کشیدن نیست؟! زمانِ کنده شدن از دام های شیطان، رهایی از اسارت دنیا و نَفْس و پر کشیدن و اوج گرفتن در آسمان خدا؟!

هر که دست میزبان کریم را پس زد و خود را مهمان این ضیافت نکرد، در زمره زیان کاران در آمده و مشمول این کلام رسول دو سرا: «فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ». شقی و تیره بخت است کسی که از غفران خدا در این ماه عظیم محروم شود.[4]

اگر با مهمانان این ضیافت همراه شدی و در زمره آنان در آمدی خواهی دید که جرعه های تلاوت قرآن برای تو در این ماه عزیز طعم دیگری خواهد داشت. سحرهایی را که همواره در غفلت گذراندی، اینک رنگ عاشقی گرفته و چشمان تو که پیش از این لبریز خواب بود، حالا چشمه جوشانِ اشکی شده که از سوزش قلب خدائیت خبر می دهد. آری دیگر طول روز را به شوق مناجات اباحمزه ی سحرگاه به شب می رسانی، همان مناجاتی که از عمق وجود تو در برابر حیّ لا یموت سخن می گوید.

و تو آرام آرام در حال تغییری. تغییری از جنس کرم ابریشم. تا زمانی که کرم باشی باید روی خاک بمانی و در گِل غوطه بخوری، امّا وقتی که همّت کردی و توفیق پیله یافتی، پس از مدّتی خواهی دید که پرواز در آسمان و هم نشینی با گُل چه طعمی خواهد داشت. او فقط پیله به دور خویش می تند و بقیه کار با خداست. تو نیز مهمان خدا شو و آن گاه پرواز را تجربه کن. خود را از گِل جدا کن و هم نشین گُل شو.

سی روز مدّت کمی نیست که تو را از دل خاک به اوج آسمان پرواز دهد. سی روز طلائی در مهمانی خدا به تو بال پرواز می دهد و هم نشین ابرار می کند. اینک پروانه وجود تو پر کشیده و از بالا دنیا دنیای دیگری است. دیگر زمین برای تو آن قدر بزرگ و جذّاب نیست که فریفته آن شوی، چراکه عرصه آسمان خیلی وسیع تر و زیبا تر و پرواز، بسیار دل نشین تر از خزیدن بر بستر خاک است.

هر چه می گذرد بر اشتیاق تو در این مهمانی افزوده می شود و بیش از پیش در آسمان اوج می گیری. کار به جائی رسیده که از کثرت لطف و عنایت میزبان و انقلاب درونیت، بی تابِ او شدی. تو مستی امّا مست از شراب طهور، شرابی که بر عقل تو افزوده و چشمت را به حقیقت وجود بینا ساخته. اکنون با نور خدا می نگری و جز حضرت معبود نمی بینی.

امّا چه می شود کرد وقتی که زمان در گذر است و مهمانی خدا رو به اتمام نهاده و زمانی که تو در اوج لذّت بردن و بهره جستن از سفره کریمانه حضرت حق جلّ جلاله هستی، ناگهان بانگی بر می آید: «مهمانی خدا تمام شد، عید فطر مبارک».

درد فراق تمام وجودت را فرا می گیرد و ترسی بر جانت حاکم می شود که خدایا! دوباره درهای جهنّم گشوده شد و شیاطین از غل و زنجیر آزاد. نکند با اتمام مهمانی بال هایت را از دست بدهی و باز هم نشین خاک شوی. گوش جانت را به سیّد عبّاد علیّ بن الحسین علیهما السّلام بسپار و ببین امام تو که خود لنگر زمین و آسمان هاست، چگونه در فراق شهر رمضان مناجات می کند: «فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا». (یعنی:) ما با ماه رمضان وداع می کنیم آن هم وداع با کسی که فراق و دوریش بر ما سنگین و سخت است و ما را غمگین نموده و مراجعت او از ما، ما را به وحشت انداخته.[5]

آری برای مثل تویی که با مهمانی خدا انس گرفته و مجذوب میزبان گشته ای، جدائی سخت است، از سویی امید داری که ضیافت بعدی را درک کنی و از اکنون به انتظارش می نشینی، و از طرفی در دلت غوغائی است که اگر تا مهمانی بعد پیمانه عمرت به سر آمد چه باید کرد؟

عید فطر است امّا اگر خوب بنگری محشری بر پاست، یوم الحساب شده و هر کس به گونه ایست، چنان که در روز جزا نیز این گونه خواهد شد، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ». در آن روز هر كدام از آن ها وضعى دارد كه او را كاملًا به خود مشغول مى ‏سازد.[6]

گروهی آن قدر از گناه سبک شده اند و در آسمان قرب معبود اوج گرفته اند که چون ستاره ای درخشان چهره هایشان نورانی و ملکوتی شده، «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ * ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ».چهره ‏هايى در آن روز گشاده و نورانى است * خندان و مسرور است.[7] و عدّه ای با بی اعتنایی نسبت به دعوت خدا، بار شقاوت را به دوش کشیده و رنگ خسران بر چهره دارند، «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ * تَرْهَقُها قَتَرَةٌ». و صورت هايى در آن روز غبارآلود است * و دود تاريكى آن ها را پوشانده.‏[8]

ستاره های ماه رمضان اگرچه درخشانند امّا حسرت می خورند که ای کاش بیشتر از این سفره بهره می بردیم و نزد میزبان عزیزتر می شدیم مثل قیامت که نام دیگرش «روز حسرت» است و حتّی اهل نجات در آن روز حسرت می خورند از مقاماتی که بدان راه نیافتند و جایگاه هایی که به آن نرسیدند و درخت حسرت میوه ای جز اندوه نخواهد داشت. اهل رمضان ترسانند که مبادا بر اثر جهل و سستی خود، از غفران خدا بی نصیب مانده باشند و شقاوت را چون داغی بر جبین خود به یادگار برند.

شهید این ماه، مولای متّقیان علی علیه السّلام، در روز عید فطری خطاب به مردم فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ يَوْمَكُمْ هَذَا يَوْمٌ يُثَابُ فِيهِ الْمُحْسِنُونَ وَ يَخْسَرُ فِيهِ الْمُسِيئُونَ وَ هُوَ أَشْبَهُ يَوْمٍ بِيَوْمِ قِيَامَتِكُمْ ... ای مردم! امروز روزی است که نیکوکاران ثواب داده می شوند و اهل گناه زیان می کنند و این روز شبیه ترین روز به قیامت شماست، با خارج شدن از منازلتان به سمت مصلّای نماز عید، خروج از بدن هایتان به سوی خداوند را یادآور شوید و با ایستادن در جایگاه نمازتان، وقوف نزد خدا را به یاد آورید، از بازگشتتان به منازلتان، رجوعتان به سمت بهشت یا جهنّم را متذکّر شوید و بدانید ای بندگان خدا! کم ترین چیزی که برای مرد و زنِ روزه دار است آن است که فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان خطاب به روزه داران ندا می دهد: ای بندگاه خدا! بشارت باد بر شما که تمام گناهان گذشته یتان آمرزیده شد، پس بنگرید که چگونه (فصل جدید کردارتان را) آغاز خواهید کرد.[9]

مهمانی خدا می رود و تو با وجود اندوه و ترسی که از رفتنش داری، باید برای عید آماده شوی. آری روزی که دیگر از بند غیرِ خدا رهیده ای و در آغوش معبود آرام گرفته ای، آن روز، روز عید توست. مولایمان علی علیه السّلام فرمود: «إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى‏ اللَّهُ‏ فِيهِ‏ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٍ»، این روز تنها برای کسی عید است که خداوند روزه اش را پذیرفته باشد و قیام (به عبادت) او را پاس بدارد و هر روزی که در آن روز خداوند نافرمانی نشود، عید است.[10]

قبل از مهمانی خدا که بودی و اینک چه کسی شدی؟! کِرم حقیری بودی و پروانه ات کردند، در لجنزار دنیا بودی و در دل آسمان پَرَت دادند. آری روز تولّد پروانه روز عید اوست و چرا اوّل شوّال روز عید مهمان خدا نباشد وقتی که از پیله تعلّقات به در آمد و در هوای دوست پرواز کرد.

پی نوشت‌ها:

[1] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج ‏2 ص 686 [مناجات شعبانیه].
[2] سوره زمر /آیه 53.

[3] الأمالي ( للصدوق) ص 93.

[4] همان.

[5] الصحيفة السجادية ص 198 [دعای45].

[6] سوره عبس /آیه 37 (ترجمه مکارم).

[7] همان آیه 38 و 39.

[8] همان آیه 40 و 41.

[9] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج ‏2 ص 354.

[10] همان.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۴
0
0
قشنگ بود. با ظرافت وارد ماه رمضان شدید و با لطافت سر از عید فطر در آوردید. ترس و غصه خروج ماه رمضان و شادی عید رو هم خوب به تصویر کشیدید. موفق باشید یاعلی.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: