شرح بزرگترین خطبه نهج البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۳۷
امام امیرالمؤمنین(ع) در دوران بیست و پنج ساله براى حفظ كیان اسلام، از قدرت نظامى بهره نجستند و با تحمل «استخوان در گلو» و «خار در چشم»[1] كراراً به اتمام حجت پرداخته و حق را براى حقجویان و حقطلبان آشكار مىكردند؛ ولى آن هنگام كه حكومت به دست خود آن «یگانهی دوران»[2] رسید، بدعتهاى موجود كه با نادانى مردم عجین شده و قرائتِ مترقى دین به شمار مىرفت، مشكلات جدّى فراروى تحقق آرمانهاى والاى حجت حق(ع) پدید آورد. براى مثال همه میدانستند متعهی حج و ازدواج موقت، از احكام الاهى بوده و در زمان حیات رسول خدا(ص) ابلاغ و اجرا شد؛ حتى بر اساس نقل شیعه و عامه، خود خلیفه دوّم هنگام تحریم آن، به حلال بودن این دو حكم در زمان رسول اكرم(ص) تصریح كرد و گفت:
مُتْعَتان كانتا على عهد رسولِ الله(ص) و اَنَا اَنْهى عَنْهُما و اعاقبُ عَلَیْهم؛[3] دو متعه در زمان رسول خدا(ص) حلال بوده؛ ولى من از آن نهى مىكنم (و هركه مرتكب آنها شود) عقوبتش خواهم كرد.
آغاز مطلب این بود كه بر اساس آیه شریفه:
«وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للهِ...فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ...؛[4] حج و عمره را براى خدا به پایان ببرید... هر كه با به پایان بردن عمره، اعمال حج را آغاز كند هر مقدار كه توانست قربانى نماید»، حاجیان در حج تمتّع با انجام دادن اعمال عمره، از حال احرام بیرون رفته و در مكه منتظر فرا رسیدن زمان انجام حج باقى مىماندند و آنچه در حال احرام جایز نبود (از جمله آمیزش با همسران) بر آنان حلال بود ـ و هست ـ اما خلیفه دوّم گفت: «مىدانم كه پیامبر اكرم(ص) و اصحابشان چنین مىكردهاند؛ ولى «من خوش ندارم» كه حجاج پس از خلوت كردن با همسرانشان در حالى كه از سر آنها آب غسل فرو مىریزد، به اعمال حج بپردازند».[5]
ازدواج موقت نیز كه از احكام شناخته شدهی دین بوده و هست، به راحتى با این منطق كه با زنا فرقى ندارد، دستخوش تغییر شد. غافل از آنكه اولاً این حكمى قانونمند و تعریف شده است كه «در شرایط خاص خود» معضلاتى را از سر راه برمىدارد و با طبیعت انسان و زمینههاى مختلف زندگى او سازگارى دارد، و ثانیاً همان تفاوتى كه ازدواج دایم با عمل منافى با عفت دارد، ازدواج موقت نیز چنین تفاوتى را داراست. همچنین همان گونه كه در ازدواج دایم «اداى الفاظ» خاص با شرایطى ویژه پیمان زناشویى دایم را به ارمغان مىآورد، «اداى الفاظ» در ازدواج موقت نیز چنین معاهدهی معقولى را در زمان خاص و شرایطى مشابه در پى خواهد داشت؛ از این رو در احادیث متعدد وارد شده است كه اگر او ازدواج موقت را حرام نكرده بود، جز تیرهبخت، كسى عمل خلاف مرتكب نمىشد.[6]
البته اینان حتى به خود پیامبر گرامى اسلام(ص)، در مواردى همچون تثبیت «امیرالمؤمنین بودن» على(ع)، خطاب كرده و پرسیدهاند: آیا این حكم «از سوى خداست یا از سوى تو»؟[7] و یا «از سوى خدا و رسول(ص) هست یا نه؟»[8]
امیر مؤمنان(ع) در موقعیتى حكومت را به دست گرفتند كه مردم به شدت از «فساد مالى» رنج مىبردند؛ ولى باید توجه داشت این امر ریشه در سالهاى پیش داشت و در حقیقت «روندى» بود از جریانى در گذشتهی تاریخ؛ همچون ندادن خمس اهل بیت(ع)،[9] و سپس بذل و بخششهاى بىحد و حصرى كه در تاریخ ثبت شده است.[10]
از سوى دیگر، نادانى سبب شد كه نابخردان، امیرالمؤمنین(ع) را كمتجربه و نپخته، و در مقابل معاویه را بسیار زیرك و تیزبین بدانند. امام(ع) بر فراز منبر كوفه مردم را مخاطب ساخته و فرمودند:
لَولا كَراهیّة الْغَدْرِ كُنْتُ مِنْ أَدْهَى النّاسِ؛[11] اگر خوف حیله و مكر در میان نبود، من از زیركترین مردم بودم.
امام(ع) با بیان پیامدهاى اسفبار خودپسندى در فرازهاى گذشته، عامل روانى مهمى را مورد توجه قرار داده و در واقع مخاطب را از ابتلاى به آن باز داشتند، و آن اینكه همهی امور ما باید بر اساس اخلاص و براى «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ الله»[12] باشد؛ چرا كه گاهى انسان بدون اینكه حتى خود متوجه باشد، هدفش از امر به معروف و نهى از منكر بیان یك اصل مثبِت[13] است، و آن اینكه من كه این نكته را به شما گوشزد مىكنم، از شما برترم و این درجه را پیش از شما كسب كردهام؛ از این رو باید از خدا استمداد بجوییم و بدانیم چنین اندیشهاى با روح بندگى سازگارى ندارد و باید براى آن هنگام كه از آن با «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر»[14] (روزى كه نهانها آشكار مىشود) یاد شده است، تدبیرى بیندیشیم. به هر حال حضرت نخست مخاطبان را به چنین زیرساخت پراهمیتى راهنمایى فرمودند و آنان را به دورى از عصبیت و خودمحورى فرا خواندند، تا گوش جان براى پذیرش سخن روحبخششان آماده شود.
امام(ع)، جهل و كوتهاندیشى را بزرگترین عامل تهدید كننده سعادت بشرى دانستند و تمام توان خویش را براى زدودن آن از چهرهی دلها به كار مىگرفتند. براى نمونه، در بحبوحهی جنگ جمل، هنگامى كه شخصى در مورد توحید پرسید و با اعتراض رزمندگان روبهرو شد، حضرت از سؤال او استقبال فرمودند و اعتراض را بىمورد دانسته و فرمودند: اصل هدف ما از جنگ، همین است؛ آنگاه علىرغم وضعیت خاص نظامى، با سعهی صدر به تبیین احتمالات چهارگانهاى كه در معناى توحید تصویر مىشود، اشاره فرمودند و پس از ردّ دو وجه آن، دو وجه صحیح را توضیح دادند.[15]
براى جمعبندى، در مورد وضعیت آغاز حكومت حضرت باید گفت: سیرهی رسول اكرم(ص) به شدت دستخوش تغییراتى نامقبول شده بود و از آنچه كه صاحب شریعت(ص) پىریزى كرده بود، بسیار فاصله دیده مىشد. طبعاً این اِعمال سلیقهها به گونهاى اجرا مىشد كه حتىالامكان حساسیتبرانگیز نباشد؛ مثلاً ازدواج موقت در قرائت جدید از دین، جایگاه خود را از دست داده بود و اینگونه تبیین مىشد كه در آن عصر مردم فقیر بودند و توان پرداخت مهریه را نداشتند؛ ولى اكنون كه مردم پولدارند، به چنین امرى نیاز نیست و مردم مىتوانند ازدواج دائم بكنند. و بدینسان باب اِعمال نظر در دین و تصرف در امر و نهى الاهى باز شد، و «تاریخ مصرفدار بودن احكام دین» اعلام، و عملاً نشان داده شد. متأسفانه امروز نیز آثار تعلیمات آن دوران به خوبى مشهود است؛ چنان كه امرى ریشهاى همچون خلافت نیز، از این امر استثنا نشد، و حریم آن نیز مورد تعدى قرار گرفت.
1- نمونهای از بدعتها موجود در زمانی که حکومت به دست حضرت علی(ع) افتاد را بیان کنید.
2- چرا زمانی که امیر مؤمنان(ع) حكومت را به دست گرفتند، مردم به شدت از «فساد مالى» رنج مىبردند؟
3- امام علی(ع)، چه چیزی را بزرگترین عامل تهدید كننده سعادت بشرى دانستند؟
[1]. «صَبَرتُ و فِی العَیْن قَذىً و فی الحلق شجىً». نهجالبلاغه، خطبه3.
[2]. امام هشتم(ع) در تفسیر «امامت» و «مقام امام»: «...الامام واحدُ دَهْرِه لا یُدانیه أحَدٌ...». اصول كافى، ج 1، ص 201؛ بحارالانوار، ج25، ص 120 و 128 و 129 و... .
[3]. در منابع روایى فریقین یافت مىشود. در بحارالانوار، ج 30، ص 600 به آن اشاره شده و در پاورقى آن آمده است: مصادرى قبلاً ذكر شد و اینك چند مصدر دیگر: شرح معانى الآثار، للطحاوى، كتاب الحج، ص374 و 375 و 401؛ كنز العمال، ج 8، 293 ـ 294 به دو طریق نقل كرده و آورده است: ابن جریر، و جاحظ در البیان و التبیین، ج 2، ص 223؛ احكام القرآن جصّاص، ج 1، ص 242 و 245؛ ج 2، ص 184؛ تفسیر قرطبى، ج 2، ص 370؛ مبسوط سرخسى، زاد المعاد ابن قیمّ، ج 1، ص 444؛ فخر رازى، ج 2، ص 167، ج 3، ص 201 و 222؛ ضوء الشمس، ج 2، ص 94؛ ابن خلكان، ج 2، ص 359 و.... البته بحارالانوار، ج 30، ص 594 ـ 638 در متن و پاورقى به منابع فراوان اشاره كرده است.
[4]. بقره (2)، 196.
[5]. در بحارالانوار، ج 30، ص 617 حدیثى از صحیح مسلم، ج 1، ص 472؛ كتاب الحج، باب نسخ التحلل من الاحرام و الامر بالتمام به مضمون فوق نقل شده و آمده است: «آن را در جامع الاصول، ج 3، ص 154 ـ 155، ذیل حدیث 1417، نقل كرده است. همچنین به منابع زیر ارجاع داده شده: سنن نسائى، ج 3، ص 153؛ كتاب الحج، باب التمتع؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 229؛ كتاب المناسك، باب التمتع بالعمرة الى الحج؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 4950؛ سنن بیهقى، ج 5، ص 20؛ تیسیر الوصول، ج 1، ص 288 و شرح موطّأ زرقانى، ج 2، ص 179.
[6]. بحارالانوار، ج 103، ص 315، 314 و 305 و ج 53، ص 31.
[7]. بحارالانوار، ج 37، ص 304، حدیث 30، از كشف الیقین، ص 44: «...یا رسول الله! امن الله ام من رسوله؟ فقال رسول الله(ص): بل من الله و رسوله». همان، ص 323، حدیث 55، از كشف الیقین، ص 97 و 98: «...من الله او من رسوله: فقال(ص): من الله و رسوله».
[8]. در بحارالانوار به موارد فراوان از كتب متعدد اشاره شده است: ج 28، ص 92، ص 93، 99، 124، 128، 266، 276 و 300؛ ج 37، ص 115، 119، 120، 128، 312، 322، 323، 328، 336 و... .
[9]. بحارالانوار، ج 31، ص 44. همچنین در پاورقى آمده است: تفسیر كشّاف در تفسیر آیه خمس؛ تفسیر نسفى، ج 2، 616؛ المنار، ج 1، 15؛ اخبار عمر الطنطاوى، 105؛ شرح نهجالبلاغة لابن ابى الحدید، ج 12، ص 214 (ج 3، ص 153)؛ الاموال ابوعبید، حدیث 40 و 824.
[10]. در پاورقى همان صفحه بحارالانوار آمده است: اصلِ تقسیم ناعادلانه عمر، بین مورخان اتفاقى است؛ سخن در كمیت و كیفیت آن است. ر.ك: اخبار عمر طنطاوى، ص 122؛ فتوح البلدان بلاذرى، ص 435؛ طبقات ابن سعد، ج 3، ص 223؛ كامل ابن اثیر، ج 2، 247؛ شرح نهج البلاغة لابن ابى الحدید، ج 3، ص 614؛ احكام السلطانیة، ص 177؛ الاموال ابوعبیده، ص 226؛ فخرى طقطقى، ص 60؛ خراج ابویوسف، ص 51 و.... البته مرحوم مجلسى در همان جلد از بحارالانوار، صفحات 44 ـ 58، موارد فراوانى از این قبیل را ذكر كرده و به كتبى همچون صحیح بخارى، جامع الاصول، صحیح مسلم، تاریخ طبرى، العقد الفرید، سنن نسائى و... آدرس دادهاند.
[11]. اصول كافى، ج 2، ص 338، حدیث 6.
[12]. براى جستوجوى رضایت خداوند و طلب كردن آن. این عبارت در مواردى همچون آیه 265 بقره چنین آمده است: «وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ...».
[13]. مثبت به معناى ثابت كننده، و مقصود این است كه ضمن دلالت كلام بر مطلبى خاص، در پى ثابت كردن امر دیگرى نیز هست؛ مانند اعلام ضمنى «برترى خود از مخاطب».
[14]. طارق (86)، 9.
[15]. شیخ صدوق التوحید مرحوم صدوق، ص 80، حدیث 3؛ خصال، ص 2، حدیث 1؛ بحارالانوار (نقل از هر دو)، ج 3، ص 206، حدیث 1.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی