کد مطلب: ۶۸۲۳
تعداد بازدید: ۹۶۱
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۷
شرح حال و زندگی حضرت امیرالمؤمنین(ع) | ۱۳
در این میان گروهی که وجدان بیدار و دل روشن داشتند فرمایش‌‏های پیامبر(ص) را به ‏جان و دل پذیرفتند مخصوصاً بعد از فتح مکّه که مسلمانان با آزادی کامل توانستند منطق اسلام را به‏ گوش توده‏ی مردم به ‏ویژه جوان ها برسانند، ولی گروهی متعصّب و نادان هنوز حاضر نبودند دست از این کار غلط خود بردارند و عادت زشت بت پرستی و پیروی از اوهام و خرافات را کنار بگذارند.

پیک و نماینده‏ مخصوص پیامبر(ص)


پیامبر گرامی(ص) در طول رسالت بیست و سه ساله خود، گاهی به‏ صورت کنایه و اشاره و در موارد زیادی با صراحت، لیاقت و شایستگی حضرت علی(ع) را برای پیشوایی و زمامداری امّت به‏ مردم یادآوری می ‏فرمود و افرادی را که احتمال می‏ داد پس از درگذشت وی با حضرت علی(ع)، درافتند و از در مخالفت با او درآیند نصیحت می‏ فرمود و احیاناً آنان را از عذاب الهی می ‏ترساند.
با اینکه مکرّر در برابر پیشنهادهای افرادی مثل رئیس قبیله بنی عامر و حاکم «یمامه» که می ‏گفتند ما حاضریم مسلمان شویم و قبیله‏ ما که قبیله‏ بزرگی است در اختیار شما قرار گیرد، مشروط به ‏آنکه بعد از شما جانشینی شما با فردی از قبیله ما باشد، می‏ فرمود:
این امر در اختیار خداست و هر کس را برای این کار انتخاب کند او جانشین من خواهد بود.
ولی در مورد حضرت علی(ع) در موارد متعدد با صراحت و به‏ صورت آشکار می‏ فرمود: او بعد از من جانشین من است مثل روز اوّل دعوت که خویشان خود را به ‏مهمانی به ‏خانه‏ خود دعوت فرموده بود و مثل روز غدیر که در یک اجتماع هشتاد هزار نفری یا بیشتر دست حضرت علی(ع) را گرفت و او را به‏ مردم معرّفی فرمود و تکلیف مردم را در این مورد روشن ساخت.
علاوه بر این موارد، گاهی پیامبر(ص) بعضی کارهای سیاسی را به ‏حضرت علی(ع) واگذار می‏ کردند و از این طریق افکار جامعه‏ اسلامی را برای پذیرش ولایت آن حضرت آماده می ‏ساخت.
از باب نمونه جریان زیر را بررسی می ‏کنیم:
بیش از بیست سال بود که منطق اسلام درباره‏ شرک و دوگانه پرستی در سرزمین حجاز و در میان قبایل عرب انتشار یافته بود و اکثر مردم آن مناطق نظر اسلام را درباره‏ بت پرستی شنیده و می‏ دانستند که بت پرستی یک تقلید کورکورانه از نیاکان است و آن بت ها که در برابر آن خضوع می‏ کردند، نمی توانستند سودی به‏ حال آن‏ها داشته باشند و حتی نمی توانستند در برابر حمله‏ دشمن از خود دفاع کنند.
در این میان گروهی که وجدان بیدار و دل روشن داشتند فرمایش‌‏های پیامبر(ص) را به‏ جان و دل پذیرفتند مخصوصاً بعد از فتح مکّه که مسلمانان با آزادی کامل توانستند منطق اسلام را به‏ گوش توده‏ مردم به ‏ویژه جوان ها برسانند، ولی گروهی متعصّب و نادان هنوز حاضر نبودند دست از این کار غلط خود بردارند و عادت زشت بت پرستی و پیروی از اوهام و خرافات را کنار بگذارند.
حالا وقت آن رسیده بود که پیامبر(ص) هر نوع مظاهر بت پرستی و اعتقادات نادرست را با قدرت درهم بکوبد و این اندیشه را می‏ بایست در اجتماع بزرگ مردم حجاز به ‏گوش آنان برساند، و آن اجتماع، تنها در مراسم حج و بزرگترین روز حج یعنی عید قربان و در سرزمین منیٰ بود، و از سوی پروردگار متعال مأمور شد که خود آن حضرت یا شخص دیگری قسمتی از سوره «توبه» که آیات اولیه آن نشان دهنده‏ بیزاری خدا و پیامبر(ص) از مشرکان است را در آن اجتماع بزرگ بخوانند و با صدای بلند به ‏بت پرستان حجاز اعلام کنند که باید وضع خود را تا چهار ماه دیگر روشن کنند که اگر در این مدّت به‏ آیین توحید گرویدند در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت. و همچون دیگران از مزایای مادی و معنوی اسلام بهره‏‌مند خواهند بود ولی اگر بر لجاجت و دشمنی خود باقی ماندند پس از چهار ماه باید آماده‏ نبرد شوند و بدانند که در هرجا دستگیر شوند کشته خواهند شد.
آیات سوره برائت «توبه» هنگامی نازل شد که پیامبر(ص) تصمیم به ‏شرکت در مراسم حج نداشتند زیرا سال پیش از آن که سال فتح مکّه بود در مراسم حج شرکت کرده بودند و در نظر داشتند که در سال آینده که بعدها آن را «حجّۀ الوداع» نامیدند باز در این مراسم شرکت کنند، بنابر این ناچار بودند کسی را برای ابلاغ پیام الهی انتخاب کنند. نخست ابوبکر را به ‏حضور طلبیده و قسمتی از آغاز سوره‏ «توبه» یعنی همان آیات مربوط به‏«برائت» را به ‏او آموخته و او را با چهل نفر روانه مکّه ساختند تا در روز عید قربان این آیات را برای آنان بخواند.
ابوبکر راه مکّه را در پیش گرفت که ناگهان وحی الهی نازل شد و به ‏پیامبر(ص) دستور داد که این پیام را باید خود پیامبر(ص) و یا کسی که از خود اوست به‏ مردم برساند و غیر از این دو نفر کسی برای این کار صلاحیت ندارد.[1]
اکنون باید دید این فردی که از دید وحی از اهل بیت پیامبر(ص) است و این جامه بر اندام او دوخته شده کیست؟
چیزی نگذشت که پیامبر اکرم(ص) حضرت علی(ع) را احضار کرده و به ‏او فرمان داد که راه مکّه را در پیش گیرد و ابوبکر را در راه دریابد و آیات را از او بگیرد و به ‏او بگوید که وحی الهی پیامبر(ص) را مأمور ساخته است که این آیات را باید خود پیامبر(ص) و یا فردی از اهل بیت(ع) او برای مردم بخواند و از این جهت انجام این کار به‏ وی محوّل شده است.
حضرت علی(ع) با جابر و گروهی از یاران رسول خدا(ص) در حالی‏ که بر شتر مخصوص پیامبر(ص) سوار شده بود راه مکّه را پیش گرفت و سخن آن حضرت را به ‏ابوبکر رسانید، او نیز آیات را به ‏حضرت علی(ع) تسلیم کرد.
امیرمؤمنان(ع) وارد مکّه شده و در روز دهم ذی‏حجّه بالای «جمره عقبه»[2] با صدای بلند و رسا، سیزده آیه اوّل سوره‏ «توبه» را قرائت کرد و قطعنامه چهار مادهّ ای پیامبر(ص) را به ‏گوش تمام شرکت کنندگان رسانید همه مشرکان فهمیدند که تنها چهار ماه مهلت دارند که تکلیف خود را با حکومت اسلام روشن کنند.
آیات قرآن و قطعنامه‏ پیامبر(ص) تأثیر عجیبی در افکار مشرکین داشت و هنوز چهار ماه سپری نشده بود که مشرکان دسته به ‏دسته به‏ آیین توحید روی آورده و سال دهم هجرت به ‏آخر نرسیده بود که شرک در حجاز ریشه کن شد. گرچه برخی از مسلمانان، این جریان را به‏ گونه ای توجیه کرده‌‏اند مثلاً گفته‌‏اند چون ابوبکر مظهر شفقت و نرمی بود ولی حضرت علی(ع) مظهر قدرت و صلابت، از این جهت خداوند او را برای این کار مصلحت دید، ولی به ‏نظر می ‏رسد که اینگونه توجیهات مناسب نیست زیرا فرمایش خود پیامبر(ص) کاملاً علّت تغییر مأمور را روشن می‏ کند زیرا بعد از آنکه ابوبکر به‏ مدینه برگشت و از حضرتش گِله کرد پیامبر(ص) با لحن دلجویانه فرمودند که پیک الهی رسید و گفت که جز من و یا کسی که از خود من است، دیگری برای این کار صلاحیت ندارد.[3]
آنچه از فرمایش حضرت به‏ طور صریح و روشن استفاده می ‏شود این است که چون حضرت علی(ع) از خانواده‏ پیامبر(ص) بلکه از خود او بود، به ‏فرمان الهی او را برای این کار برگزید و اگر بخواهیم در این حادثه تاریخی بی طرفانه داوری کنیم باید بگوئیم که پیامبر(ص) به‏ امر الهی قصد داشت در دوران حیات دست حضرت علی(ع) را در مسائل سیاسی و امور مربوط به ‏حکومت اسلامی باز بگذارد تا مسلمانان آگاه شوند و عادت کنند که پس از غروب خورشید رسالت، در امور حکومتی باید به‏ حضرت علی(ع) مراجعه کنند و پس از پیامبر اسلام(ص) برای این امور فردی شایسته‌تر از حضرت علی(ع) نیست. زیرا آشکارا دیدند که یگانه کسی که از طرف خدا برای اعلام برائت و بیزاری از مشرکان که مکّه از شئون حکومت است، منصوب شد همان حضرت علی (ع) بود.

 

خودآزمایی

 

1- پیامبر(ص) ‌در چه مواردی به صورت آشکار حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین خود معرفی نمود؟
2- چرا پیامبر(ص) هگامی که آیات سوره‏ برائت «توبه» نازل شد، تصمیم به‏ شرکت در مراسم حج نداشتند؟

پی نوشت ها

[1] ـ سیره ابن هشام ، ج4 ،ص545
[2] ـ آخرین ستونی است که در وسط منی قرار دارد و روز عید باید حجّاج به‏آن سنگ بزنند
[3] ـ تفسیر روح المعانی ،آلوسی،ج 10 ،ص 45 .

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله علی تهرانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: