کد مطلب: ۹۷۷
تعداد بازدید: ۸۸۰۹
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۹۵ - ۲۳:۳۷
به مناسبت شهادت حضرت محمد(ص)|۲
بیش از ۵۰ لقب و صفت برای آن بزرگوار در تاریخ ثبت و ضبط شده است، مِن باب نمونه می توان این القاب را نام برد: امین، حبیب الله، خاتم النّبیّین، سیّد المرسلین، خیر البشر، ابن الذّبیحین، رحمة للعالمین، صفیّ الله، شمس، نذیر، نجم، ماحی و ... .

حبیب الله

مختصری از زندگانی آن حضرت

عموم سيره نويسان اتّفاق دارند كه تولّد پيامبر گرامى اسلام صلّی الله علیه و آله در عام الفيل، در سال ۵۷۰ ميلادى بوده است، زيرا آن حضرت به طور قطع، در سال ۶۳۲ ميلادى در گذشته اند و سنّ مبارك ایشان ۶۲ تا ۶۳ سال بوده است. بنابراين، ولادت آن حضرت در حدود ۵۷۰ ميلادى خواهد بود. اكثر محدّثان و مورّخان بر اين قول اتّفاق دارند كه تولّد پيامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، در ماه «ربيع الاوّل» بوده، ولى در روز تولّد حضرت اختلاف دارند. 

معروف ميان محدّثان شيعه اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاوّل روز جمعه، در مکّه مکرّمه پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشودند و مشهور ميان اهل تسنّن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.(۱) رسول خدا صلّی الله علیه و آله دارای نام های متعدّدی بودند. 

مشهورترین نام های ایشان، محمّد، احمد، محمود، مصطفی و ... می باشد. نام های آن بزرگوار در کتب آسمانی انبیاء سلف نیز بسیار است چراکه تمام آن ها آمدن و ظهور پیغمبر خاتم را مژده می دادند، از جمله نام های آن حضرت است: «مؤذمؤذ» به زبان عِبرانى در تورات و «فاروق» در زبور.(۲) تاریخ نویسان برای آن بزرگوار کنیه های متعدّدی را نام برده اند که مشهورترین آن ها «ابوالقاسم» است.(۳) حبیب خدا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله دارای القاب بسیاری بودند. بیش از ۵۰ لقب و صفت برای آن بزرگوار در تاریخ ثبت و ضبط شده است، مِن باب نمونه می توان این القاب را نام برد: امین، حبیب الله، خاتم النّبیّین، سیّد المرسلین، خیر البشر، ابن الذّبیحین، رحمة للعالمین، صفیّ الله، شمس، نذیر، نجم، ماحی و ... . 

پدر بزرگوار آن حضرت، جناب «عبد الله بن عبد المطلب» است که در بيست و پنج سالگى، در مدينه نزد دائى ‏هاى پدرش از طايفه «بنى النجّار» در خانه ‏اى معروف به «دار النابغه» به سبب بیماری از دنیا رفت. به قول مشهور، وفات ایشان پيش از ميلاد رسول خدا صلّی الله علیه و آله روى داد. مادر بزرگوار حبیب خدا، جناب «آمنه» دختر وهب بن عبد مناف بن زهرة بن كلاب كه ده سال و به قولى ده سال و اندى پس از واقعه حفر زمزم، به ازدواج «عبد اللّه» درآمد، و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله، در سفرى كه فرزند خويش را به مدينه برده بود تا خويشان مادرى وى (از طرف مادر عبد المطّلب) يعنى «بنى عدىّ بن النجّار» او را ببينند، هنگام بازگشتن به مكّه در سى سالگى در «أبواء» وفات كرد و همان جا دفن شد.(۴)

معراج

در یکی از شب های سال دهم بعثت، رسول خدا می خواستند پس از اداى فريضه به استراحت بپردازند، ناگهان صداى آشنايى به گوششان رسيد، آن صدا از «جبرئيل» امين وحى بود كه به ایشان عرض کرد: امشب سفر دور و درازى در پيش دارید و من نيز با شما همراه خواهم بود تا نقاط مختلف گيتى را با مَركبی به نام «براق» بپيماييد. پيامبر گرامى سفر با شكوه خود را از خانه یکی از همسرانشان به نام «امّ هانى» که خواهر امیر المؤمنین علیه السّلام بود (و یا بیت الحرام) آغاز كردند و با همان مركب به سوى «بيت المقدس» و «مسجد الاقصى» روانه شدند و در مدّت بسيار كوتاهى در آن نقطه پايين آمده و از نقاط مختلف مسجد و «بيت اللّحم» كه زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا و آثار و جايگاهشان ديدن كردند و در برخى از منازل دو ركعت نماز گزاردند. سپس از همان نقطه به سوى آسمان ‏ها پرواز كردند؛ ستارگان و نظام جهان بالا را ديدند و با ارواح پيامبران و فرشتگان آسمانى سخن گفتند و از مراكز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازديد کردند؛ درجات بهشتيان و اشباح دوزخيان را از نزديك ديده و در نتيجه از رموز هستى و اسرار جهان آفرينش و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بى‏ پايان خدا كاملاً آگاه شدند. سپس به سير خود ادامه داده و به «سدرة المنتهى» رسيدند و آن را سراپا پوشيده از شكوه و جلال و عظمت ديدند. در اين هنگام برنامه ایشان پايان يافته و مأمور شدند از همان راهى برگردند كه پرواز كرده بودند. در مراجعت نيز در «بيت المقدس» فرود آمدند و راه مكّه و وطن خود را پيش گرفتند و پیش از طلوع فجر در خانه امّ هانی فرود آمدند. خدای متعال در سوره اسراء آیه اوّل به بیان قسمت اوّل معراج رسول خدا پرداخته و می فرماید: «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ». منزّه خدايى است كه شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد «اقصى» كه اطراف آن را بركت داده است، سير داد تا آيت ‏هاى خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بينا است.

و قسمت دیگر سفر ایشان (پرواز به آسمان ها) را در سوره نجم بیان می فرماید. وقتى پيامبر به قريش فرمودند كه من فرشته وحى را هنگام آوردن اوّلين وحى، با قيافه واقعى خود ديده ‏ام؛ قريش در اين باره با ایشان به مجادله برخاستند. قرآن در پاسخ‏ انكار اين‏ ها ذیل آیات 12 تا 18 سوره نجم به قسمت دوّم سیر رسول خدا اشاره نموده و چنين مى‏ فرماید: «أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏ * وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏ * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏ * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏ * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏ * ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى *‏ لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏». چرا با پيامبر درباره ديدن جبرئيل مجادله مى ‏كنيد؛ او يك بار ديگر نيز فرشته را نزديك «سدرة المنتهى» در مجاورت بهشت ديده كه اقامتگاه نيكان است، آن دم كه «سدرة المنتهى» را آثار شكوه فرا گرفته بود، ديده است. او نه خطا رفت و نه منحرف شد و مقدارى از آيت ‏هاى بزرگ پروردگار خود را ديد.(5)

گوشه ای از سیره رسول خدا صلّی الله علیه و آله

على عليه السّلام فرمودند: هرگز نشد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با كسى دست دهد و زودتر از او دستش را بكشد، بلكه درنگ مى ‏كرد تا او دستش را بيرون كشد. و هرگز كسى با آن حضرت در كارى يا سخنى مشاركت نكرد كه حضرت زودتر از او دست از كار كشد بلكه صبر مى ‏كرد تا وى دست از كار بكشد. و نشد كسى با آن حضرت گفتگو را آغاز كند و حضرت پيش از او سكوت كند. هرگز ديده نشد كه نزد كسى پاى خود را دراز كند. هرگز ميان دو كار مخيّر نشد مگر اين كه دشوارترين آن ها را اختيار مى‏ فرمود. در ستمى كه به او مى ‏شد در صدد انتقام بر نمى‏ آمد مگر آن كه محارم خدا هتك شود، كه در اين صورت به خاطر خدا خشمگین می شد. چيزى از آن جناب درخواست نشد كه «نه» بگويد. و هرگز حاجتمندى را رد نكرد جز آن كه يا حاجت او را بر مى ‏آورد يا او را با سخنى نرم و دل نواز خرسند مى ‏ساخت. نمازش در عين تماميت از نماز همه مردم سبك تر و خطبه ‏اش از همه كوتاه ‏تر و از بيهوده گويى بر كنار بود. چون از راه مى‏ رسيد از بوى خوشش شناخته مى‏ شد. چون با ديگران بر سر يك سفره مى ‏نشست اوّل كسى بود كه شروع به غذا خوردن مى ‏كرد و آخرين كسى بود كه از غذا دست مى ‏كشيد (تا دیگران خجالت نکشیده و به راحتی غذا بخورند)، و هنگام غذا خوردن از جلوی خود ميل مى‏ فرمود. كلامش روشن بود و هر شنونده ‏اى آن را مى‏ فهميد. به هنگام سخن گفتن سفيدى دندانش برق مى ‏زد. نگاه كردنش كوتاه بود و به كسى خيره نمى ‏شد. با كسى سخنى را كه او خوش نمى‏ داشت نمى‏گفت. مى‏فرمود: بهترين شما خوشخوترين شماست. هيچ خوراكى را نكوهش يا ستايش نمى‏كرد. ياران آن حضرت در حضور او كشمكش و بگو مگو نمى ‏كردند. هر كس از او سخن مى‏گفت، مى‏گفت: هيچ كس را مانند آن جناب صلّى اللَّه عليه و آله پيش از آن و بعد از آن نديده و نخواهم ديد.

امام صادق عليه السّلام فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگاهش را ميان يارانش تقسيم مى ‏كرد و به اين و آن يك نواخت مى ‏نگريست. آن حضرت در ميان ياران هرگز پاى خود را دراز نكرد. اگر مردى با آن حضرت دست مى ‏داد حضرت دست او را رها نمى ‏كرد تا او دست خود را عقب بكشد. هر گاه با كسى مى‏ نشست از جا بر نمى‏ خاست تا همنشين او از جا برخيزد.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به هنگام سخن گفتن لبخند مى‏ زد.

يونس شيبانى گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمودند: شما با يكديگر چگونه شوخى مى ‏كنيد؟ گفتم: خيلى كم! فرمود: چرا شوخى نمى ‏كنيد؟! شوخى از خوشخويى است. و با شوخى مى ‏توانى برادر دينى خود را شاد سازى. همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردم شوخى مى ‏كرد و مى‏ خواست بدين وسيله آنان را شاد سازد. امام صادق عليه السّلام فرمود: مؤمنى نيست مگر آن كه از شوخى بهره‏ اى دارد. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيز شوخى مى ‏كرد ولى جز سخن حق چيزى نمى ‏گفت.

امام صادق عليه السّلام فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيشتر اوقات رو به قبله مى‏‌نشست.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه هرگاه كودك را براى دعاى بركت يا نام گذارى حضور انورش مى ‏آوردند و آن حضرت به احترام اقوام و همراهانش او را در دامن خود مى ‏نشانيد و گاه مى ‏شد كه كودك در دامان آن حضرت ادرار مى ‏كرد، برخى از كسانى كه ناظر بودند به روى كودك فرياد مى‏ زدند، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مى ‏فرمود: با تندى از ادرار كودك جلوگيرى نكنيد، او را رها كنيد تا كاملاً ادرار كند. آن‏گاه به دعا و نام گذارى وى مى‏ پرداخت و همراهان كودك نيز خوشحال مى ‏شدند و آزردگى و ملالت خاطرى از اين حادثه در پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمى ‏ديدند، و چون از نزد آن حضرت باز مى ‏گشتند ايشان لباس خود را آب مى‏ كشيد.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه سواره بود نمى‏‌گذاشت كسى پياده همراه او حركت كند، يا او را با خود سوار مى‏‌كرد، و اگر وى نمى‏ پذيرفت حضرت مى‏ فرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر دارى منتظر من بمان. اگر يكى از يارانش را سه روز پياپى نمى ‏ديد از حال وى جويا مى ‏شد، اگر در سفر بود برايش دعا مى ‏كرد، اگر در شهر بود به ديدارش مى ‏رفت، و اگر بيمار بود از او عيادت مى ‏نمود.(6)

طبیب دوّار

یکی از ویژگی های اخلاقی رسول خدا صلّی الله علیه و آله که خدای متعال در قرآن کریم نیز از آن یاد کرده، حریص بودن پیامبر نسبت به هدایت مردم است. خدای متعال در آیه128 سوره توبه می فرماید: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ». قطعاً، رسولى از میان خودتان به سوي شما آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و حریص بر هدايت شماست و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.

او پا را از مرحله تکلیف فراتر گذارده و همچون مادری برای بشر دل می سوزاند. شعله های جهل و غفلت مردم روح ملکوتی و مقدّسش را می آزرد و قلب عطوفش برای ایشان به ترحّم می آمد. به شقاوت احدی راضی نبود و در این راه چه بسیار آزار و اذیّت ها که به جان خود خرید امّا باز هم از هدایت منکران لجوج و عنود کوتاه نیامد. کار تا بدان جا بالا گرفت که خداوند متعال خطاب به رسولش فرمود: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً». شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند، خويشتن را به خاطرشان از اندوه هلاك سازى‏.(سوره کهف/آیه6). در سوره فاطر آیه8 خداوند به آن حضرت سفارش می کند که به خاطر دل سوزی زیاد نسبت به گمراهان جان خود را به خطر نیندازد، می فرماید: «أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ». آيا كسى كه عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زيبا مى ‏بيند (همانند كسى است كه واقع را آن چنان كه هست مى ‏يابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى ‏كند پس جانت به خاطر شدّت تأسّف بر آنان از دست نرود، خداوند به آن چه انجام مى ‏دهند داناست.

و به همین خاطر مولایمان علی علیه السّلام در توصیف رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را طبیبی معرّفی می کنند که خود به دنبال مریض می رود تا او را مداوا کند. امیر المؤمنین علیه السّلام می فرماید: «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ مِنْ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ». او طبيبى است سيّار كه با طب خويش همواره به گردش مى ‏پردازد، مرهم ‏هايش را به خوبى آماده ساخته حتّى براى مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخم ها ابزارش را گداخته است (تا در آن جا كه مورد نياز است قرار دهد) براى قلب هاى نابينا، گوش هاى كر، و زبان هاى گنگ، با داروى خود در جستجوى بيماران فراموش شده و سرگردان است‏.(7)

شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله

وجود مقدّس پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله در روایتی می فرمایند: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍ‏ إِلَّا شَهِيدٌ». هیچ پیغمبر و وصیّ پیغمبری نیست مگر آن که به شهادت می رسد.(8) به حکم این روایت خود رسول خدا نیز مانند تمام اوصیاء گرامیشان باید با شهادت از دنیا رفته باشند نه به مرگ طبیعی چنان که از حضرت مجتبی علیه السّلام نیز روایتی داریم که بر شهادت جدّ بزرگوارشان دلالت می کند. از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمودند: حضرت امام حسن عليه السّلام به اهل بيت خود مى ‏فرمودند: من به زهر شهيد خواهم شد، مانند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله.(9) از این روایت می توان به مسمومیّت و شهادت پیامبر اکرم پی برد، لذا می بینیم که آیه ای از قرآن کریم نیز إشعار به شهادت آن بزرگوار دارد. خدای متعال در آیه 144 از سوره آل عمران می فرماید: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ». محمد (ص) فقط فرستاده خداست و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى ‏گرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى ‏زند و خداوند به زودى شاكران (و استقامت ‏كنندگان) را پاداش خواهد داد.

اگر وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله به طور طبیعی اتّفاق می افتاد دلیلی نداشت تا خداوند حکیم حرفی از کشته شدن و قتل به میان بیاورد. امّا در باره قاتلین و سبب شهادت آن بزرگوار در منابع اسلامی، روایات و قرائن متعدّدی وجود دارد که از بیان آن صرف نظر می کنیم.

خداحافظ علی جان

پیامبر صلّی الله علیه و آله در آخرين لحظه ‏هاى زندگى، چشمان خود را باز كرد و فرمود: برادرم را صدا بزنيد تا بيايد در كنار بسترم بنشيند. همه فهميدند مقصودش على علیه السّلام است. على علیه السّلام در كنار بسترش نشست، ولى احساس كرد كه پيامبر مى‏‌خواهد از بستر برخيزد. پيامبر را از بستر بلند نمود و به سينه خود تكيه داد. چيزى نگذشت كه علايم احتضار، در وجود شريف او پديدار گشت. علی علیه السّلام مى ‏فرمايد: «و لَقَد قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ وَ إِنَّ رأسَهُ لَعَلى صَدرِي ... وَ لَقَد وَلَّيْتُ غُسلَهُ وَ الملائكةُ أعواني»؛ پيامبر در حالى كه سر او بر سينه من بود، قبض روح شد. من او را در حالى كه فرشتگان يارى ‏ام مى ‏كردند، غسل دادم.

روح مقدّس و بزرگ آن حضرت، نيم روز دوشنبه در ۲۸ ماه صفر، به آشيان خلد پرواز كرد. آن ‏گاه پارچه ‏اى يمنى بر روى جسد مطهّر آن حضرت افكندند و براى مدّت كوتاهى در گوشه اتاق گذاشتند. امير مؤمنان جسد مطهّر پيامبر را غسل دادند و كفن كردند، زيرا پيامبر فرموده بودند كه نزديك‏ ترين فرد مرا غسل خواهد داد و اين شخص جز على، كسى نبود. سپس چهره او را باز كردند و در حالى كه سيلاب اشك از ديدگانشان جارى بود؛ اين جمله ‏ها را فرمودند: «پدر و مادرم فداى تو گردد، با فوت تو رشته نبوّت و وحى الهى و اخبار آسمان ‏ها- كه هرگز با مرگ كسى بريده نمى ‏شود- قطع گرديد. اگر نبود كه ما را به شكيبايى در برابر ناگوارى ‏ها دعوت فرموده ‏ايد، آن‏ چنان در فراق تو اشك مى ‏ريختم كه سرچشمه اشك را مى‏ خشكانيدم، ولى حزن و اندوه ما در اين راه پيوسته است و اين اندازه در راه تو بسيار كم و جز اين چاره نيست. پدر و مادرم فداى تو باد، ما را در سراى ديگر به ياد آر و در خاطر خود نگاه دار». نخستين كسى كه بر پيامبر گرامى نماز گزارد، امير مؤمنان بود. سپس ياران پيامبر، دسته دسته بر جسد او نماز گزاردند و اين مراسم تا ظهر روز سه شنبه ادامه داشت. سپس تصميم بر اين شد كه جسد مطهّر پيامبر را در همان حجره‏ اى كه درگذشته بودند، به خاك بسپارند. امير مؤمنان مراسم دفن را به كمك فضل و عبّاس انجام دادند.(10)

 

 

حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله

«لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ مَا أَعْطَى كَافِراً وَ لَا مُنَافِقاً مِنْهَا شَيْئاً». اگر دنیا به اندازه بال مگسی نزد خدا ارزش داشت، به کافر و منافق از آن چیزی نمی داد.(11)

پی‌نوشت‌ها

برگرفته از کتاب های:

۱-فروغ ابدیّت ص۱۴۸/ منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل ج‏۱ ص۴۹.

۲-زندگانى چهارده معصوم عليهم السّلام ص۶.

۳-إعلام الورى بأعلام الهدى ج‏۱ص۴۳.

۴-تاريخ پيامبر اسلام ص۵۱ و۵۲.

5-فروغ ابدیّت ص367 تا 372.

6-آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام (ترجمه سنن النّبی) ص36 تا 39.

7-ترجمه گویا (نهج البلاغه) ج2 ص30.

8-بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1 ص503.

9-منتهى الآمال (مُتَرجَم) ج‏۱ ص۵۵۰.

10-فروغ ابدیّت ص۹۶۹ تا ۹۷۲.

11-تحف العقول ص40.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: