کد مطلب: ۹۷۸
تعداد بازدید: ۳۳۶۷
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۹۵ - ۲۳:۴۹
به مناسبت شهادت حضرت امام رضا(ع)|۲
امام جواد علیه السّلام فرمودند: حق تعالی او را به رضا مسمّی گردانید برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و رسول خدا و ائمه هدی علیهم السّلام در زمین از او خشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند.

پاره تن رسول

مختصری از زندگانی آن حضرت

در یازدهم ذی القعده سال ۱۴۸ قمری در مدینه منوّره(۱) خورشیدی پا به کره خاکی نهاد و عالم را غرق در نور کرد. عرشیان و فرشیان او را «علیّ بن موسی» ملقّب به «رضا» می خواندند. كنيه ایشان ابو الحسن و القاب آن حضرت رضا و صابر و فاضل و رضىّ و وفىّ و قرّة اعين المؤمنين و غيظ الملحدین است که مشهورترین این القاب «رضا» می باشد. 

امام جواد علیه السّلام فرمودند: حق تعالی او را به رضا مسمّی گردانید برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و رسول خدا و ائمه هدی علیهم السّلام در زمین از او خشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند.(۲) پدر بزرگوارشان امام هفتم حضرت «موسی بن جعفر علیهما السّلام» و مادر مکرّمه ایشان، بانوئی با فضیلت به نام، حضرت «تُکتَم» یا «نجمه» می باشند.(۳) مرحوم شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال در باب فضیلت حضرت نجمه می نویسد: «كانَتْ مِنْ أفضلِ النِّساءِ فِي عَقلِها وَ دينِها». نجمه در عقل و دینداری، از با فضیلت ترین زنان بود.(۴)

عرضه اعمال بر امام

موسى‏ بن‏ سيّار می گوید: من در خدمت حضرت رضا عليه السّلام بودم؛ وارد كوچه‏ هاى طوس شديم. سر و صدایى شنيدم؛ از پى آن صدا رفتم؛ ديدم جنازه ‏اى است. همين كه چشمم به جنازه افتاد، ديدم حضرت رضا عليه السّلام پاى از ركاب خارج نموده پياده شدند و به طرف جنازه آمدند، جنازه را بلند كرده چنان به آن جنازه چسبيده بودند مثل برّه ‏اى كه به مادرش بچسبد، بعد به من فرمودند: موسى‏ بن‏ سيار! هر كس از جنازه يكى از دوستان ما تشييع بنمايد، گناهانش چنان مي ريزد مثل اين كه تازه از مادر متولّد شده و گناهى برايش نمى ‏ماند. همان طور رفتند تا (مردم) آن جنازه را كنار قبر گذاشتند، امام عليه السّلام جلو رفته و مردم را از اطراف جنازه دور كردند تا ميّت را مشاهده نمودند، دست روى سينه ‏یشان گذاشتند و سپس فرمودند: فلانى پسر فلان كس! تو را به بهشت بشارت مي دهم، ديگر پس از اين ساعت، ترسى بر تو نيست. عرض كردم: فدايت شوم اين مرد را مي شناسید؟! به خدا قسم تا امروز به اين سرزمين پا نگذاشته ‏اید! فرمودند: موسى! مگر نمي دانى اعمال شيعيان هر صبح و شام‏ بر ما ائمه عرضه مى ‏شود، هر كوتاهى كه داشته باشند از خدا درخواست مي كنيم از آن چشم پوشى نمايد و هر كار نيك كه داشته باشند از پروردگار تقاضا مي كنيم پاداش آن ها را بدهد.(5)

عالم به خفیّات

حسين بن قاسم می گوید: يكى از فرزندان حضرت صادق علیه السّلام به حالت احتضار رسيد، حضرت رضا علیه السّلام به ديدن او نيامدند، من از تأخير حضرت غمگين شدم كه به بالين عمويشان دير آمدند. بعد تشريف آوردند ولى مختصرى نشستند و سپس از جاى خود حركت كردند. حسين گفت: من هم حركت كردم، به حضرت عرضه داشتم: فدايتان شوم، عمويتان در حالى است كه مشاهده مي كنید! او را مي گذارید و مي روید؟! فرمودند: عمويم فلان كس را دفن خواهد كرد، يكى از همان كسانى كه در کنار بالينش بود. حسین گفت: به خدا چيزى نگذشت كه بيمار خوب شد و برادرش را دفن كرد كه آن وقت (در حال احتضار او) سالم بود.(6)

باب نجات

از حسن‏ بن‏ على‏ بن‏ فضال‏ روایت شده كه گفت: عبد اللَّه بن مغيره تعریف می کرد كه من واقفى بودم (واقفیّه کسانی هستند که در امام کاظم علیه السّلام توقّف کردند و ولایت امامان بعد از ایشان را نپذیرفتند) و در حالى كه مذهب وقف داشتم حج گزاردم. چون به مكّه رفتم در خاطرم گذشت كه آيا اين مذهب درست است يا نه؟! پس به ملتزم كعبه (قسمتی از دیوار خانه خدا) آويختم و عرض كردم پروردگارا! تو خواهش و اراده مرا ميدانى، مرا به بهترين دين ها ارشاد كن و چنين در قلبم واقع شد كه (خواسته ام را) نزد حضرت رضا علیه السّلام بيابم و آمدم به مدينه و نزد درب خانه آن بزرگوار ايستادم و به غلام گفتم: به مولاى خود بگو كه مردى از اهل عراق بر در خانه ايستاده است. ناگاه شنيدم كه آن بزرگوار فرياد زدند: اى عبد اللَّه بن مغيره! داخل شو. من داخل شدم، چون امام به من نظر كردند، فرمودند: خدا دعاى تو را مستجاب كرد و تو را به دين خود هدايت نمود. من گفتم: «أشهدُ أنّكَ حُجَّةُ اللهِ وَ امينُ اللهِ عَلى خلقِهِ» شهادت می دهم که تو حجّت خدا و امین خدا بر خلقش هستی.(7)

کلام حکیمانه

ابو محمّد رقى‏ می گوید‏: خدمت حضرت رضا عليه السّلام رسيده سلام كردم، حضرت شروع كردند با من به صحبت و سؤال كردن، در این بين فرمودند: ابو محمّد! خداوند بنده مؤمنى را به بلائى گرفتار نمي كند كه در آن بلا صبر كند مگر اين كه به اندازه شهيدى به او پاداش خواهد داد. ابو محمّد گفت: قبل از فرمايش امام صحبتى از بيمارى و مرض در كار نبود، لذا اين سخن امام را بى‏ مناسبت دانستم و با خود حرفى زدم كه شرمنده‏ ام. گفتم: با مردى كه به او احترام مى‏ گذارم صحبت مي كنم ولى در بین کلام، سخن از بيمارى به ميان مى ‏آورد با اين كه جاى اين حرف نيست. امام را وداع كرده از خدمتش مرخص شدم و به دوستان خود رسيدم. حركت كرده بودند. از همان شب پايم درد گرفت، با خود گفتم: اين به واسطه عيب جوئى است كه كردم. فردا صبح پایم ورم كرد و پيوسته ورمش شديد مي شد. به یاد فرمایش امام افتادم. به مدينه كه رسيدم چرك كرد و جراحت بزرگى شد كه خوابم نمى ‏برد و دوستانم را از خواب انداخته بودم، فهميدم آن فرمايشى كه سخن از بيمارى به ميان آورد به واسطه همين پيش آمد بود. بيش از پانزده ماه بسترى بودم. راوى روایت گفت: ابو محمّد بعد خوب شد سپس در هر دو پا گرفتار اين بيمارى شد و از دنيا رفت.(8)

پاره تن رسول

مردى از اهل خراسان به خدمت حضرت امام رضا عليه السّلام آمد و عرض کرد: حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم كه به من گفت: چگونه خواهد بود حال شما اهل خراسان در وقتى كه مدفون سازند در زمين شما پاره ‏اى از تن مرا، و بسپارند به شما امانت مرا، و پنهان گردد در زمين شما ستاره من، حضرت رضا علیه السّلام فرمود: منم آن كه مدفون مى ‏شود در زمين شما، و منم پاره تن پيغمبر شما، و منم امانت آن حضرت، و نجم فلك امامت و هدايت، هر كه مرا زيارت كند و حقّ مرا شناسد و اطاعت مرا بر خود لازم داند، من و پدران من شفيع او خواهيم بود در روز قيامت، و هر كه ما شفيع او باشيم البتّه نجات مى‏ يابد هر چند بر او مانند گناه جنّ و انس بوده باشد ... .(9)

ثواب زیارت آن حضرت

حضرت رضا علیه السّلام فرمودند: به خدا سوگند كه هيچ‏ يك از ما اهل بيت نيست مگر آن كه كشته مى‏ گردد و شهيد مى ‏شود، گفتند: يا بن رسول اللَّه چه کسی تو را شهيد مى‏ كند؟ فرمودند: بدترين خلق خدا در زمان من مرا به زهر شهيد خواهد كرد، و دور از يار و ديار، در زمين غربت مدفون خواهد ساخت، پس هر كه مرا در آن غربت زيارت كند، حق تعالى مزد صد هزار شهيد، و صد هزار صدّيق، و صد هزار حجّ‏ كننده و عمره‏ به جا آورنده، و صد هزار مُجاهد براى او بنويسد، و در زمره ما محشور شود، و در درجات عاليه بهشت رفيق ما باشد.(10)

شهادت امام علیه السّلام

حضرت رضا علیه السّلام در حدیثی طولانی کیفیّت شهادتشان را به هرثمة بن اعين این گونه بیان فرمودند: اى هرثمة! اكنون مرگم فرا رسيده و به همين زودى به طرف خداوند خواهم رفت و به اجداد و پدران خود ملحق خواهم گرديد. اين مرد طاغى و سركش (مأمون) تصميم دارد به وسيله آب انار و انگور مرا مسموم سازد. مأمون دستور می دهد مقدارى نخ را در سمّ خيس كنند، و به وسيله سوزن در دانه ‏هاى انگور فرو نمايند، و هم چنين مقدارى سمّ در كف دست يكى از غلامانش خواهد گذاشت و او را امر خواهد كرد با همان دست آلوده به سمّ، انارها را با دست خود بشكافد و آب آن ها را بگيرد، پس از اين مرا به خانه ‏اش دعوت مي كند و از آن انگورها و آب انارهاى مسموم به من مي دهد و مرا امر مي كند (مجبور می کند) كه از آن بخورم، و در نتيجه خوردن انگورهاى مسموم از دنيا خواهم رفت.(11)

کلامی از امام علیه السّلام

«مَنْ‏ أَحَبَ‏ عَاصِياً فَهُوَ عَاصٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُطِيعاً فَهُوَ مُطِيعٌ وَ مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ عَادِلًا فَهُوَ ظَالِمٌ إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ وَ لَا يَنَالُ أَحَدٌ وَلَايَةَ اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ». هر کس گنه کاری را دوست بدارد پس او هم گناه کار است و هر که انسان مطیعی (در برابر فرامین الهی) را دوست داشته باشد او هم مطیع است و هر آن کس که به ظالمی یاری رساند خودش هم ظالم بوده و هر کسی انسان عادلی را رها نموده و یاری نرساند او هم ظالم است، همانا بین خدا و احدی قرابت و فامیلی وجود ندارد و هیچ کس به ولایت خداوند دست پیدا نخواهد کرد مگر با طاعت (و فرمان برداری از پروردگار).(12)

پی‌نوشت‌ها

برگرفته از کتاب های:

۱-منتهی الآمال ج۳ ص۱۶۱۱.

۲-جلاء العیون ص۹۲۵.

۳-عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۱ ص۱۴/ اثبات الهداة ج۴ ص۲۹۳.

۴-منتهی الآمال ج۲ ص۴۰۵.

5-زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار) ص90.

6-همان ص58.

7-عيون أخبار الرضا عليه السلام (ترجمه آقا نجفى) ج‏2 ص465.

8-زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار) ص41.

9-جلاء العیون (المجلسی) ص930.

10-همان ص931.

11-ترجمه إعلام الورى ص۴۵۸.

12-عيون أخبار الرضا عليه السّلام ج‏2 ص235.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: