نقش طول عمر مهدی(ع) در ایجاد دگرگونی جهان
دومین پرسشی که در افکار خلجان دارد این است که: انگیزهی خدا در این که یک انسان را این همه زنده نگه بدارد و به خاطر زنده بودن او در قرون متمادی بسیاری از قوانین طبیعت را تعطیل کند، چیست؟ چه مانعی داشت که در همان هنگام موعود که بنا است دگرگونی جهانی و تحول عالمگیر در جهان برپا شود قهرمان این دگرگونی را در همان زمان بیافریند و این شخصیّت فوقالعاده از افراد همان زمان باشد؟
و به عبارت دیگر: فایدهی این عمر دراز و این غیبت طولانی چیست و اجرای این برنامه چه حکمت داشته؟
بسیاری از مردم که اینگونه پرسشها را مطرح میکنند برای شنیدن یک پاسخ مذهبی مبتنی بر عقاید غیبی آمادگی ندارند، البته ما ایمان داریم به این که ائمه دوازدهگانه یک سلسله رهبران بینظیری هستند که قابل تعویض و تبدیل نیستند و برای این مقام ساخته شدهاند و هیچ فرد دیگر در هیچ زمانی نمیتواند نقش آنها را ایفا کند، ولی اشخاصی که این قبیل مطالب را سؤال میکنند غالباً توقع دارند پاسخ مطلب را صرفاً از منظر فلسفههای اجتماعی در پرتو یک سلسله حقایق محسوس علمی بشنوند و لذا در مقام جواب به طور موقت از آنچه که نسبت به شخصیّت امامان دوازدهگانه ایمان داریم و خصایصی که در آنها معتقدیم صرفنظر میکنیم و با قطع نظر از مجموعهی آن عقاید این پرسش را اینگونه مطرح مینماییم:
آیا ممکن است گفته شود: که این طول عمر و زندگی دراز در ایجاد تحول و دگرگونی عظیمی که قائد ذخیرهشدهی جهان میخواهد انجام دهد (برحسب آنچه تا کنون در تحولات و دگرگونیهای دنیا به تجربه رسیده است) مؤثر است؟ و این طول عمر بیشتر و بهتر میتواند این انقلاب و تغییر را در مرحله اجرا قرار دهد؟
پاسخ: آری. به عللی، از جمله این که ایجاد این دگرگونی بزرگ و این تغییر و تحول عظیم نیازمند به یک قهرمان مجری دارد که از نظر حجم فکری فوقالعاده بزرگ باشد به طوری که بتواند بر تمام شئون اجتماعی و سیاسی آن جهانی که میخواهد آن را عوض کند مسلّط بشود.
مسلّم اگر بنا شد وجود آن قهرمان دگرگونکننده همچون نقطهی ثابتی بر روی یک خط طولانی جوامع انسانی سیر کند، از نظر نیروی نفسانی آن توانایی را خواهد داشت که بتواند در برابر تمام شئون اجتماع انسانی بایستد و بر ضدّ مسیر آن حرکت را شروع کند و به پیروزی هم نائل شود.
مسلّم است که باید حجم فکری آن بزرگ اندیشهای که در مقام اجرای تحول در سرتاسر عالم بشری است از حجم آن جهانی که میخواهد آن را دگرگون کند بزرگتر باشد.
جهان هر اندازه از نظر کیان اجتماعی و شئون سیاسی بزرگ باشد، نهضت در برابر آن کیانات و شئون نیازمند به فکری بزرگتر از این دنیا است. و چون رسالت آسمانی آن روز موعود این است که جهان را عوض کند، یعنی جهانی را که سراسر مالامال از جور و ستم هست با تمام جهات و با کلیه شئون تغییر دهد، پس باید این تحول به وسیله موجودی انجام بپذیرد که از خود آن جهان بزرگتر باشد و او نباید خود از موالید آن دنیا باشد و در پرتو آن شئون و اجتماعات تیره ستم باری که باید آنها را به یک ملت عدل و حق تبدیل نماید نشو و نما کند، زیرا چنین فردی از خود آن دنیا کوچکتر است، چون وقتی بنا شد در سایهی یک محیط و شئون اجتماعی آن محیط پرورش پیدا کند، در روزگاری که او طفل بوده، آن محیط پابرجا و راسخ بوده و محیط و شئون اجتماعی آن دوران تسلّط و قدرت خویش را سپری مینموده است. او در جهان چشم گشوده و جز چهره محیط و کیانهای آن و اثرات و مظاهر قدرتش، چیز دیگری را ندیده است، پس خواه و ناخواه این انسان از آن محیط و شئون آن کوچکتر است و او قدرت ایجاد تغییر و تحول عمیق در آن را ندارد، برخلاف آن انسانی که پرورش یافتهی محیط نیست، و او صدها برابر این محیط و شئون آن را پشت سر افکنده است.
مسلّم آن انسانی که قبلاً بوده در زمانی که اثری از این جامعه و شئونش نبوده است و اجتماعات و قدرتهای خیلی بزرگ را دیده که قبلاً نابود شدهاند:
آری. او اجتماعات بزرگی را پشت سر افکنده است در حالی که اجتماع روز موعود دوران طفولیّت خود را میگذرانده است.
آری. او ناظر عمر چندین جامعه و محیط و قدرتهای محیط بوده است، از آن ابتدایی که پیش آمد مقدماتی دنیا را برای پذیرش یک سلسله شئون سیاسی و قدرتهای خاص آماده میکرده، تا آن هنگامی که آن قدرتها و آن شئون با وسایل مخصوص روی کار میآمدند، دوران اولیهی خود را میپیمودند تا نیروی آنها ریشه میگرفت و بر همه سرنوشتها و افکار مسلّط میشدند تا آنگاه که رو به ضعف میگذاردند و کمکم نابود میشدند و شئون و قدرتهای دیگری جانشین آنها میگردیدند.
آن اندیشه توانایی که با یک دقّت و بصیرت ویژه خود در طول هزاران سال ناظر تمام این جهات در سطح دنیا بوده است و همه را با چشم دیده نه این که در لابهلای ورقهای کتابهای تاریخ مطالعه کند، مسلّم از نظر چنین اندیشهای آن دنیا و آن محیطی که تصمیم دارد آن را عوض کند با همه قدرتش کوچک و ناچیز است.
آری. این موجود مقدّسی که در طی هزاران سال در عالم عمر کرده و قدرت و هيبت تاریخ چند هزار ساله در وجود او و در اندیشهاش منعکس است، به خوبی میداند که این محیط و قدرتهای آن را روزی اسباب و عواملی به وجود آوردهاند و با پیشآمد یک سلسله عوامل و اسباب هم روزی زایل میشود و از آن اثری باقی نمیماند و روزگار زندگی اجتماعات و قدرتهای اجتماعی هر اندازه هم که طول بکشد، در برابر عمر تاریخ جز روزگار کوتاهی بیش نیست.
شاهد بر این مطلب: خداوند در سورهی کهف شرح حال چند تن جوانمرد روشناندیش را بیان میکند، آن انسانهایی که از عمق جان خود با یک بینش نافذ، توحید را میدیدند و به تمام ابعاد آن پی برده بودند، اما در برابر یک نیروی قلدر زمامدار جائری قرار داشتند که برای تحکیم مبانی استبداد و دیکتاتوری خود آن چنان در سطح مملکت خفقان ایجاد کرده بود که نه تنها مردم نمیتوانستند سخن از توحید بگویند و غیر از شمایلها و تخته چوبهای بیجان، قدرت دیگری را در هستی پرستش کنند، بلکه از نظر اندیشه هم در کنترل بودند، و حق نداشتند حتی دربارهی خدا و توحید فکر کنند.
این دسته افرادی که در خود نیروی مبارزه با این خفقان و با این بیداد و تحجّر فکری را که از طرف حاكم جنایتگر تقویت میشد نمیدیدند و از طرفی هم نمیتوانستند خود را راضی کنند که در یک چنین جامعهی کثیف و مملکتی که برای آنها چهرهی اصطبلی را بیش نداشت به سر برند (و مانند خیلی از انسانهای بیتفاوت زمان ما فقط یک کلمه بگویند و آن: «به من چه؟»)، چون چارهای ندیدند، تصمیم گرفتند از میان آن ملّت آلوده خارج شوند، و از ردیف آن جانوران دوپایی که با دست خود تمام سرنوشتشان را به دست درّندهای سپرده بودند و حتی حاضر شده بود در برابر بیجانان کرنش و تعظیم کنند کناره بگیرند.
از شهر بیرون آمدند و به گوشهی تنهایی غار کوه پناهنده شدند (آری آنها ترجیح دادند که سنگهای سیاه کوه را برای خود مونس و همدم بگیرند، ولی دوشادوش موجودات استثمار زده و اسیر زندگی نکنند) ولی همواره در این اندیشه بودند: آیا امکان دارد روزی این حکومت طاغوتی نابود گردد؟ و این دقیانوس ستمگر که چنگال قدرتش در همهی اعماق ملّت و مملکت ریشه دوانده است از بین برود؟ آیا میشود هنگامی این چهرهی تیرهی کفر و مادهپرستی محیط روی دگرگونی به خود ببیند؟
خیلی در نظر آنها بعید میآمد که روزی بتوانند نابودی ستم و بیداد را با این همه قدرت ببینند.
خدا خواب را بر آنها مستولی فرمود، سیصد و نه سال در این غار خوابیدند سپس بیدار شدند و قدم در صحنه زندگی اجتماع گذاردند و مشاهده نمودند آن قدرت ستمگرانه این که آنها را با همه جوانمردی و قهرمانی از وطن آواره کرده بود آن چنان نابود شده که کوچکترین اثری از آن نیست، و حتی به عنوان افسانه هم کسی خاطرات آنها را نقل نمیکند، و آرزوی دیرین آنان جامهی عمل پوشیده است.
تمام این برنامه را که خدا در مورد این افراد اجرا فرمود برای این بود که ظلم و ظالم در نظر آنها کوچک بشود و این جوانمردان سرنوشت آن باطلی که در نظرشان از نظر قدرت و دوام حکومت جلوه کرده بود ببینند و باطل با همه تواناییش در نظر آنان کوچک شود، پس هم چنان که این دو نگرش (۱۔ حکومت در عین قدرت ٢-زوال آن و حتی نابودی اثر آن) برای اصحاب کهف آشکار بشود به طوری که باطل و کفر و ظلم در نظر آنان کوچک و بیارزش گردد، همین طور این نگرشهای مختلف از نظر قدرت ستم و زوال ستم در طول هزاران سال عمر و بیداری برای آن قائد منتظر این نتیجه را خواهد داشت که ستم و کفر را ناچیز ببیند؛ و در آن لحظه که قدرت ستم و جور تمام جهان را مالامال نموده است، بسیار ضعیف و ناتوان در نظر او جلوه کند و تحول عمیق و سرتاسری در جهان به وسیلهی این موجود بزرگ انجام بگیرد که خود به مراتب از جهان بزرگتر است.
علاوه بر این، زندگی در طول تاریخ چند هزار ساله یک سلسله تجربیاتی را به بار میآورد که در قیادت انقلاب موعود از نظر پیریزی انقلاب برای این قائد و رهبر مؤثر است، زیرا این موجود ذخیره شده در طی هزاران سالی که در اجتماعات و محیطهای گوناگون زیست میکند، در برابر یک سلسله ممارستهایی قرار گرفته که در دیگران میبیند، نقطههای ضعف و عوامل قدرت و موجبات خطا و روشهای صواب را در سایرین مینگرد و این بینشها و نگرشها برای او یک نیروی تجربی فوقالعاده به بار میآورد که هیچگاه به ظواهر اجتماعات فریفته نمیشود و قدرت ارزیابی پدیدههای اجتماعی را پیدا میکند و به تمام ریشهها و علل پیدایش آنها با کمال تعمّق مینگرد و آن چنان بیدار است که در برابر نیرومندترین سیاستی غافلگیر نمیگردد.
از همهی این مطالب گذشته: اجرای این دگرگونی بزرگ رسالتی است که اسلام بر عهده این قائد عالیقدر گذارده است، پس چون اجرای این برنامه یک رسالت و مأموریت اسلامی است، مجری آن باید به صدر اسلام و مصادر اسلامی بسیار نزدیک باشد و شخصیّت او بر مبانی دست نخورده اسلام اولیه به طور مستقل بنیان گردد، به طوری که آن محیط و اجتماعی که بنا است در روز موعود با آن بجنگد در او کوچکترین اثری به جای نگذارد.
و حال این که اگر بنا شد این موجود مقدّس در همان زمان و در داخل همان محیط و اجتماع متولد گردد و در پرتو مقتضیات آن محیط و جامعه نشو و نما کند، خواه و ناخواه از تأثیرات آن محفوظ نخواهد ماند، اگرچه درصدد تغییر آن جامعه و محیط برآید.
پس برای این که این شخصیّت منتظر جهانیان تحت تأثیر محیطی نباشد که باید آن را تغییر دهد، بایستی شخصیّت وجودیاش در یک مبنای کامل در کانون یک جامعه و محیطی که بر جامعه مورد مأموریتش سبقت دارد بنیانگذاری شود و شخصیّت ملکوتیاش از ناحیه مبدأ معارف اسلامی الهام بگیرد.
خودآزمایی:
1- فایده عمر دراز (غیبت طولانی) چیست و اجرای این برنامه از نظر خداوند متعال چه حکمتی داشته است؟
2- ماجرای اصحاب کهف دو اصل مبارزه با کفر و الحاد را مشخص نمود آنها را ذکر کنید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی