گفتار اول (۳): رابطه خمس و ایمان
در تمام قرآن دربارهی مسئلهی خمس تنها در یک جا سخن به میان آمده و آن آیهی چهل و یکم سورهی انفال است. آیهی خمس به دنبال آیات مربوط به انفاق مال و آیات مربوط به جهاد آمده است و با هر دو موضوع تناسب دارد؛ از آن نظر که ادای خمس از مصادیق انفاق مال است و انفاق مال در قرآن کریم از علایم ایمان و از صفات مؤمن محسوب شده است. خداوند متعال در سوره مبارکهی انفال صفات مؤمن را چنین تشریح میفرماید.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً...؛[1]
آنان که مؤمن راستین هستند، وقتی یاد خدا به میان میآید دلهایشان از درک عظمت خدا ترسان و هراسان میگردد و وقتی آیات خدا بر آنها خوانده میشود، درجهی ایمانشان بالا میرود و همواره توکّل بر خدا دارند، نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها دادهایم انفاق میکنند...»
در آیهی خمس نیز معیار ایمان کامل، ادای خمس معرّفی شده است. خداوند میفرماید:
«إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ؛
اگر ایمان به خدا آوردهاید.»
اگر به راستی به خدا و قرآن ایمان آوردهاید، خمس را ادا کنید. پس معیار ایمان کامل ادای خمس است و عجیب آن که مخاطبان این آیه اصحاب بدر هستند. یعنی کسانی که مجاهد بودهاند، جان بر کف برای دفاع از اسلام آمدهاند. با توجّه به شرایط خاصّی که اصحاب بدر داشتهاند، آنها را میتوان گروه بنیادی اسلام محسوب کرد. حسابشان از حساب رزمندگان سایر غزوات جداست. به فرمودهی رسول اکرم (ص) اگر آنان نبودند، اسلام از بین رفته بود. چون در همان شبی که فردای آن قرار بود جنگ بدر واقع شود - شب هفدهم ماه رمضان سال دوّم هجرت - مسلمانان، به علّت کمبود تجهیزات و قوا، دچار اضطراب شدند. از امام امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده که رسول اکرم (ص) در آن شب تا صبح مشغول عبادت و دعا به پیشگاه خدا بود و این جمله را آن شب فرمود:
«اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اِنْ تَهلِکُ هذِهِ الْعِصابَةُ الْیَومَ لا تُعْبَدُ بَعدَ الْیَوْم؛[2]
خدایا، اگر این گروه شکست بخورند و از بین بروند، دیگر تو عبادت نخواهی شد.»
دیگر روی زمین دین و عبادتی نخواهد بود. این نشان میدهد که اصحاب بدر دارای اهمیّت فوقالعاده هستند و در تحکیم اساس اسلام بسیار مؤثّر بودهاند. در عین حال، در این آیه خطاب به همان گروه میفرماید: شما که جان بر کف گرفتهاید و با این صلابت روحی و قوّت ایمان به جنگ کفّار آمدهاید، اگر ادعای خمس نکنید، مؤمن نیستید؛ باید خمس اموالی را که در این جنگ از کفّار به دست آوردهاید، بدهید تا در زمرهی مؤمنین به «اللّه» و «مَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا» محسوب بشوید و این خیلی مسئلهی بزرگی است و به راستی عجیب است. و به قول معروف از جان بالاتر که چیزی نیست.
اینها آمدهاند جان بدهند و عدّهای هم در این راه جان دادند. در همین حال به آنها خطاب میشود که صرف آمدن به جهاد نشانهی ایمان کامل نیست؛ اگر همراه جان بر کف گرفتن، مال هم بر کف گرفتید، مؤمن کامل خواهید بود. چون مال محبوب انسان است و در این شکّی نیست. حتّی برخی مال را شیرینتر از جان دانسته و گفتهاند: مال است، جان نیست که به آسانی بشود داد!
آری، مال محبوب است و محبوبیّتش هم طبیعی است. قرآن هم تصدیق میکند که محبوب است و اگر محبوب نبود، انفاقش ارزش نداشت. انفاق محبوب کمال است و گرنه خروارها کلوخ را در دریا بریزند، مشکلی به وجود نمیآید. امّا آیا یک سکّهی طلا را میتوانید به آسانی از خود دور کنید؟ در قرآن، آیات زیادی دربارهی محبوبیّت ثروت در نزد انسان آمده است، خب مال که مذموم نیست، طبیعی است باید محبوب باشد. اگر نباشد انفاقش بیارزش است.
«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَاباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً... ؛[3]
مال و فرزندان زینت زندگی دنیاست و اعمال صالح ماندگار نزد پرودگار تو بهتر و امیدوار کنندهتر است.»
مال و فرزندان، زینت زندگی دنیاست. زینت که مذموم نیست.
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...؛[4]
بگو: زینت خدا برای بندگانش و نیز روزیهای پاکیزه و حلال او را چه کسی حرام کرده است...؟»
مال خیر است، بسیار خوب است و قرآن از مال تعبیر به خیر میکند؛ چرا که وسیلهی رسیدن به سعادت ابدی است و انسان به این خیر حبّ شدید دارد.
«إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ * وَ إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ * وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ؛[5]
به راستی انسان در برابر پروردگار خود بسی ناسپاس است و او خود بر این [موضوع] گواه است و در واقع، انسان سخت شیفتهی مال [دنیا] است.»
در سورهی آل عمران میخوانیم:
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛[6]
برای مردم زینت داده شده چیزهای دوست داشتنی مانند زنان، فرزندان، اموال فراوان اعمّ از طلا و نقره و اسبهای تربیت شده و حیوانات اهلی و مزارع و کشتزارها؛ و حال آن که اینها [فقط] مایهی برخورداری از زندگی دنیاست [در صورتی که] فرجام نیکو و شایسته نزد خداست.»
آری، اگرچه امور مادّی از قبیل زنان و فرزندان و اموال فراوان (طلا و نقره و مرکبهای ممتاز و چهارپایان و مزارع) در نظر آدمیان مزیّن آمده است، منتها مراقب باشید که باقیات الصّالحات و حسن المَآب را فراموش نکنید. وگرنه، مال باید باشد چون محبوب است و انفاق محبوب ارزنده است. در آیهای خداوند متعال در توصیف نیکان میفرماید:
«لَيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينَ وَ ...
ولیکن، نیکی [حقیقی] آن است که انسان به خدا و روز معاد و فرشتگان و کتب آسمانی و پیامبران ایمان بیاورد و از مال و دارایی خود، به رغم علاقهای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان ببخشد و ...»
نیکوکار واقعی کسی است که با این که محبّت به مال دارد، آن را انفاق میکند. چون محبوب اوست آن را در راه خدا میبخشد. خاندان عصمت (ع) که سورهی «هَل اتی» در شأن ایشان نازل شد، در زمرهی همین گروهند و سبب منزلتشان آن بود که:
«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً؛[7]
و غذایشان را با آن که محبوبشان بود به فقیر و یتیم و اسیر بخشیدند.»
در اینجا ضمیر «حبّه» به «طعام» برمیگردد؛ یعنی با این که آن غذا محبوبشان بود، آن را به نیازمندان دادند. اگر محبوبشان نبود که بخشیدنش مهم نبود. آیا اگر انسان سه روز گرسنه بماند غذا محبوبش نیست؟ آنان سه روز و سه شب روزهدار بودهاند و هر روز هم با آب خالی افطار کردهاند و آنچه داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند. چون این طور بودهاند، اینقدر در عالم بزرگ و با عظمت جلوه کردهاند. آنان به زبان حال خود گفتهاند:
«إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ...؛[8]
ما شما را برای رضای خدا اطعام میکنیم...»
بله، با این که این طعام محبوب ماست، همین محبوب خود را برای رضای خدا میدهیم. چون محبوب اعلایی را در نظر گرفتهاند، این محبوب ادنی را فدای او میکنند. این کمال است. بنابراین، آیهی خمس با آیات انفاق مال تناسب دارد. چون انفاق مال، انفاق محبوب و علامت ایمان کامل است، ادای خمس هم انفاق مال محبوب و نشان ایمان حقیقی است و مصداق:
«أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً...؛
و آنان از مؤمنان حقیقی و راستین هستند...»
خودآزمایی
1- از چه نظر٬ آیهی خمس٬ که به دنبال آیات مربوط به انفال مال و آیات مربوط به جهاد آمده است٬ با هر دو موضوع تناسب دارد؟
2- خاندان عصمت (ع) (که سورهی «هَل اتی» در شأن ایشان نازل شد)، سبب منزلتشان چه بود؟
3- چرا انفاق مال ارزش دارد؟
.[1] سورهی انفال، آیات ۲ تا ۴.
.[2] مناقب، جلد ۱، صفحهی ۱۸۸؛ بحارالانوار، جلد ۱۹، صفحهی ۳۲۴، باب ۱۰.
[3] . سورهی کهف، آیهی ۴۶.
.[4] سورهی اعراف، آیهی ۳۲.
.[5] سورهی عادیات، آیات ۶ تا ۸.
.[6] سورهی آل عمران، آیهی ۱۴.
[7] . سورهی انسان، آیهی ۸.
.[8] سورهی انسان، آیهی ۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی