پرهیز از محرمات (دوری از گناه و معصیت)| ۴
جرائم و آفات زبان
از جمله مباحث مهم و قابل توجّه، بحث جرائم و آفات زبان است، زيرا بيش از آن اندازه كه نعمت بيان و زبان مفيد و ارزشمند است جرائم و آفات آن زيانبار و ناپسند است و همان گونه كه هيچ عبادتى نزد خداوند برتر از سخن حق نيست هيچ گناهى نيز بالاتر از سخن باطل نمیباشد. در تعاليم آسمانى و كلمات حكيمان در باره آفات زبان مطالب بسيار ارزنده و جالبى ديده میشود كه بررسى تمام آنها از حوصله بحث ما خارج است ولى در حدّ توان به قسمتى از آنها اشاره خواهيم كرد.
قبل از شروع در اصل بحث، مناسب است گفتار فشرده و كوتاهى در اهميّت نعمت بيان داشته باشيم:
نعمت بيان
نعمت بيان در شمار مهمترين نعمتهاى الهى است كه به انسان ارزانى داشته. حكما و فلاسفه، نطق را مظهر تفكّر و تعقّل دانسته و بدين لحاظ آن را فصل مميّز انسان میدانند، و حال آن كه نطق از صفات ويژه انسان نيست زيرا بسيارى از حيوانات تا حدّى از اين نعمت برخوردارند و به وسيله اصوات خاصّى مقاصد خود را ابراز میدارند. قرآن نيز براى طيور و بعضى از حيوانات منطق و گفتار قائل است، چنان كه میفرمايد:
«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أيُّها النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ اَوتَينَا مِنْ كُلِّ شَىْءٍ إنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ.»[1]
«و سليمان وارث ملك داود گشت و به مردم گفت: اى مردم! ما را زبان مرغان آموخته و از هر گونه نعمت برخوردار كردهاند، كه اين فضيلت آشكارى است.»
حضرت على عليه السّلام به ابن عبّاس فرمود:
«إنَّ اللّهَ عَلَّمنَا مَنطِق الطِّيرِ كَمَا عَلَّمَ سُلَيمَانَ بن دَاود وَ مَنطِق كُلِّ دَابَّةٍ فِي بَرٍّ وَ بَحرٍ.»[2]
«خداوند زبان پرندگان را به ما آموخت همان گونه كه به سليمان بن داوود آموخت. [همچنين] زبان هر جنبندهاى را در خشكى و دريا [به ما تعليم داد].»
مورچگان نيز داراى نطق هستند و سخن میگويند، همان گونه كه قرآن میفرمايد:
«حَتّى إذا أتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مُساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ.»[3]
[لشكريان سليمان] تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچهاى گفت: اى مورچگان! به لانههاى خود برويد، مبادا سليمان و سپاهش ندانسته شما را پايمال كنند.
خلاصه، هر چيزى يك نوع نطق و سخن دارد تا آنجا كه قرآن براى همه موجودات قائل به نطق است و میفرمايد كه در روز قيامت حتى اعضاء و جوارح به اعمال خودشان شهادت میدهند و آنگاه كه صاحبانشان به اين گونه برخورد اعتراض میکنند، آنها پاسخ میدهند:
«... أنْطَقَنَا اللّهُ الَّذى أنْطَقَ كُلَّ شَىْءٍ ...»[4]
«همان خدايى كه هر موجودى را به نطق در آورده ما را گويا ساخته است ...»
نطق از نظر لغت
در كتابهاى لغت نيز به اين مطلب توجّه شده است كه نطق و سخن گفتن مخصوص انسان نيست. ابن منظور میگويد:
«... وَ المَنطِق: الكَلَام ... وَ كَلامُ كُلّ شَيء مَنطِقُه وَ مِنهُ قَوله تَعالَى {عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر}.»
... نطق همان تكلّم كردن است ... و تكلّم هر چيزى نطق اوست (سپس به عنوان تأييد مطلب خود آيه شريفه «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر» را نقل میکند).
آنگاه مینويسد: يكى ديگر از علماى ادب به نام «ابن سيّده» گفته است:
«وَ قَد يُستَعمَلُ المَنطِقُ فِي غَيرِ الإنسَانِ كَقَولِهِ تَعالَى {عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر}.»[5]
«نطق در مورد غير انسان نيز به كار میرود همان گونه كه قرآن [از زبان داوود]
میگويد: {به ما زبان پرندگان تعليم داده شده است}.»
خلاصه اين كه با استفاده از آيات و روايات و تحقيق در حال حيوانات ترديدى باقى نمیماند كه نطق و سخن گفتن مخصوص انسان نيست بلكه پرندگان، مورچگان و بعضى از حيوانات نيز با الفاظ و اصواتى كه از دهان خود بيرون میفرستند سخن میگويند و عرف و لغت نيز با اين اطلاق و برداشت كاملا موافق است.
نكته:
گرچه فلاسفه نطق را در انسان مظهر تعقّل و تفكّر میدانند و به اين لحاظ آن را فصل مميّز انسان میشمارند اما بهتر است ما از مكتب وحى بياموزيم و بيان را به جاى نطق انتخاب كنيم زيرا در واژه بيان نكتهاى وجود دارد كه در نطق نيست. بيان يعنى آشكار كردن، و به سخن گفتن انسان از آن جهت بيان گفته میشود كه آنچه در ضمير و باطن انسان است به وسيله سخن آشكار میشود. اگر قوّه تعقّل و تفكّر نبود انسان نمیتوانست تمام خواستها و نيازهاى خود را ابراز دارد و قادر نبود احساسات و تجربيّات خود را جمعبندى كند و به صورت مطالب منظّم و قابل درك براى ديگران اظهار نمايد. پس، اساس و مبناى نطق و بيان در انسان قوّه عاقله اوست و اين ارتباط و وابستگى به قدرى شديد است كه اندك اختلال در دستگاه قوّه عاقله، يعنى مغز انسان، در قوّه نطق و بيان او اثر میگذارد. هر چه قوّه تفكّر منسجمتر باشد قدرت بيان بيشتر و كيفيت آن منظّمتر خواهد بود. پس بيان از دو جهت اهميّت دارد:
1. آن كه مظهر ما في الضمير است و انسان آنچه در درون دارد به وسيله بيان و زبان ابراز میکند و حيوانات قطعاً فاقد چنين قدرتى هستند.
2. آن كه قوه بيان مبيّن قوّه تفكر و تعقّل در انسان است، و بى جهت نيست كه خداوند متعال پس از تعليم قرآن و آفرينش انسان، تعليم بيان را گوشزد میکند و میفرمايد:
«الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرانَ خَلَقَ الْإنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ.»[6]
«خداوند رحمان، قرآن را آموخت، انسان را آفريد و به او بيان را تعليم داد.»
و از امير المؤمنين عليه السّلام آمده است:
«أَلَا إِنَ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ فَلَا يُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ وَ لَا يُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ فَاعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ أَنَّكُمْ فِي زَمَانٍ الْقَائِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيل...»[7]
«بدانيد زبان پارهاى از آدمى است. هرگاه آدمى از گفتار سر باز زند زبان ياراى سخن گفتن ندارد. و هر گاه انسان مايه گفتار داشته باشد زبان او را مهلت ندهد. به راستى ما [اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم] اميران سخنيم، عنان سخن در دست ما است، درخت كلام در ما ريشه دوانيده و شاخههاى آن بر ما آويخته است. بدانيد- خدا رحمتتان كند- شما در زمانى به سر میبريد كه گوينده حق كمياب، و زبان از راست گفتن كند، و انسان حقجو و حقطلب خوار و ذليل است ...»
پس معلوم میشود كه نعمت بيان پس از تعليم قرآن و آفرينش انسان بالاترين نعمتها است. از اين رو، انسان بايد قدر اين نعمت را بداند و خدا را بر آن سپاس گويد هر چند كه نمیتوان نعمتهاى خدا را شكرگزارى كرد، زيرا خداوند متعال نعمتهاى زيادى به بندگان خود عطا فرموده كه انسان از برشمردن آن عاجز است، چنان كه قرآن میفرمايد:
«... وَ إنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوهَا ...[8]
«اگر نعمتهاى خدا را بشماريد هرگز حساب آن نتوانيد كرد ...»
هر بن موى من ار گردد دهان/ هر دهانش را بدى هفصد زبان
هر زبان هفصد لغت گويا شود/ در طريق شكر تو پويا شود
كى توانم اى برون از چند و چون/ آيم از يك عهده شكرت برون
شكر گويم من كدامين نعمتت/ ياد آرم من كدامين رحمتت
يك نفس كو كز تو نايد صد عطا/ ساعتى كو نامد از من صد خطا
كو دهان و كو زبان و كو كلام/ تا بگويم شرح آن انعام عام[9]
خودآزمایی
1- به چه دلیل بحث جرائم و آفات زبان از جمله مباحث مهم در علم اخلاق است؟
2- چرا باید واژه «بيان» را به جاى «نطق» انتخاب کنیم؟
3- بيان از چند جهت اهميّت دارد؟ شرح دهید.
پینوشتها
[1] - نمل- 16.
[2] - تفسير نور الثقلين، ج 4- ص 81. براى اطلاع بيشتر دراينباره كه حيوانات و پرندگان نطق میکنند رك.: تفسير قرطبى، ج 13- صص 165 و 166، تفسير نور الثقلين، ج 4- ص 77 به بعد. در حيوان شناسى نيز شواهد فراوانى در اصوات و منطق حيوانات ذكر كردهاند.
[3] - نمل- 18.
[4] - فصلت- 21.
[5] - لسان العرب، ج 14- ص 188.
[6] - رحمن- 1- 4.
[7] - نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 224.
[8] - إبراهيم- 34 و نحل- 18.
[9] - طاقديس، ص 115 و 331.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی