اکتفا به ظواهر سطحی از دین
در هفت سالگی که به کلاس اوّل دبستان رفتیم، این جملات را به آموختند، خواندیم و حفظ کردیم: بابا آب داد، مامان نان داد، سارا انار دارد و... یاد گرفتن و تکرار اینها در کلاس اوّل دبستان لازم بود و ارزشمند، چون مقدّمهی باسواد شدن و دانشمند شدن بود، حال اگر بعد از چهل، پنجاه سال، همان همکلاسهای سال اوّل دبستان، گرد هم بنشینیم و با صدا و آهنگ خوش بخوانیم بابا آب داد، مامان نان داد و... آیا خندهآور نیست؛ آیا به ما نمیگویند این جملات آن روز برای این بود که امروز شما دانشمند شده باشید و متخصّص در فنون علمی گوناگون، نه اینکه چهل و پنجاه سال همان جملات را تکرار کنید و همچنان بیسواد و جاهل بمانید.
اکنون، نحوهی رفتار ما با قرآن و دیگر مناسک دینی از نماز و روزه و حجّ و دعا و زیارت نیز اگر دقیقاً بنگریم چنین است، یعنی همان ظواهر سطحی از دین را که در اوایل سنین بلوغ و تکلیف آموختهایم، در شصت، هفتاد سالگی نیز همانها را توسعه میدهیم و تکرار میکنیم، بدون اینکه بهرههای وافی از معارف عالیهی قرآن و اسرار لطیفهی نماز و روزه و حجّ و دعا وارد فضای قلب خود کرده باشیم و صبغه و رنگ الهی به جان خود داده باشیم که خدا فرموده است:
﴿صِبْغَةَ اللهِ وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً...﴾؛[1]
رنگ خدا [را بپذیرید] و چه کسی بهتر از خدا رنگ میزند...
رنگ خدا، یعنی توحید و ایمان خالص، قلب انسانِ موحّدِ مؤمن به روز حساب و جزا و تسلیم در مقابل اوامر و نواهی خدا، رنگ خدا را پذیرفته و رنگین به صبغهی الهی شده است.
قاری قرآن ملعون
از یکی از بزرگان نقل شده که گفته است: من نزد حکیمی آموزش قرآن میدیدم، یک دوره که تمام قرآن را پیش او خواندم، بار دیگر رفتم که بخوانم، به من تندی کرد و گفت: آیا خواندن قرآن نزد من را کار و حرفهای برای خود درست کردهای؟ یک دوره که خواندی کافی است، حالا برو قرآن را نزد خدا بخوان و ببین به چه امرت میکند و از چه نهیت مینماید، تنها خواندن قرآن و بیاعتنا بودن به امر و نهیش که نزد خدا اجر و ثوابی ندارد، بلکه فرمودهاند:
«رُبَّ تالِی القُرآنِ وَ القُرآنُ یَلْعَنُهُ»؛[2]
چه بسا کسی که قرآن تلاوت میکند، در حالی که قرآن او را لعنت میکند.
بدیهی است که آدم رباخوار اگر این آیهی قرآن را با صدایی لطیف و آهنگی خوش بخواند که:
﴿يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ*فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ...﴾؛[3]
ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای خدا پیشه کنید و [نسبت به خدا بیپروا نباشید] دست از ربا [خواری] بردارید اگر راستی در جرگهی باورداران خدا و روز جزا قرار گرفتهاید و اگر این کار را نکنید [و دست از رباخواری برندارید] آگاه باشید که خدا و رسولش به جنگ با شما خواهند آمد...
همین آیه، آدم رباخوار را لعنت میکند و در همان حال که قاری قرآن است، ملعون به لعنت قرآن است. پس معلوم میشود که قرائت قرآن از آن نظر که مقدّمه برای تحصیل معارف و عمل به احکام قرآن و پلّهی ارتقا و صعود به عالم قرب خداست، اجر و ثواب دارد، وگرنه صرفِ لقلقهی زبان و تلفّظ به الفاظ قرآن، توأم با حالت بیاعتنایی نسبت به معارف و احکام آن نه تنها اجر و ثواب ندارد، بلکه احیاناً فرد، ملعون به لعنت قرآن نیز خواهد شد.
ویژگی قرائت قرآنِ خداپسند
در سایر عناوین دینی نیز مطلب چنین است، همین قرآن دربارهی نمازخوانها فرموده است:
﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ* الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ﴾؛[4]
وای بر حال نمازخوانهایی که از نماز خود در حال غفلتند و دربارهی حقیقت و هدف و مقصد از تشریعِ آن که همان خشوع در محضر خدا و تسلیم امر و نهی او بودن است نمیاندیشند که:
﴿قَدْ أفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ﴾؛[5]
به یقین فلاح و رستگاری از آنِ مؤمنانی است که در نمازشان خاشع هستند.
دربارهی روزه هم امام صادق(ع) فرموده است:
«إذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ»؛[6]
وقتی روزه میگیری، باید گوش و چشم و دیگر اعضای بدنت روزهدار باشد، چون روزهی واقعی، روزهی قلب است و قلب روزهدار هم آن قلبی است که خود را از هرچه که غیر خداست خالی کرده باشد، تنها خدا در فضای جان حاکم باشد، در این صورت است که گوش و چشم و زبان و دیگر اعضاء و جوارح انسان نیز تحت حکومت خدا قرار خواهند گرفت و از آنها جز اعمال مورد پسند خدا صادر نخواهد گشت.
بنابراین، آن قرائت قرآنی مورد پسند خدا قرار میگیرد و دارای اجر و ثواب است که نشأت گرفته از قلب باشد، نه فقط زبان و صوت و حافظه با الفاظ و مفاهیم قرآن در ارتباط باشد و قلب در حال سهو و غفلت از معارف و احکام آن بماند.
چو مَحْرَم شوی، رخسار دلبر بینی
بعضی از شعرای ما که از قرآن الهام میگیرند، گاهی مطالب بلندی به نظم میآورند از جمله این بیت از حکیم سنایی است که گفته است:
عروس حجلهی قرآن نقاب آنگاه بردارد / که دارالمُلک ایمان را مجرّد بیند از غوغا
یک عروس مسلمان با ایمان، هرگز چهره در دیدگاه نامحرمان نمیگشاید و نقاب و حجاب از صورت خویش بر نمیدارد تا وقتی که به خانهی داماد بیاید و به حجلهی زفاف داخل شود.
آنجا که فضا را خالی از نامحرمان دید، نقاب از چهره بر میدارد و رخ به داماد مینمایاند. این شاعر حکیم هم میگوید که قرآن نیز یک عروس آسمانی و از نامحرمان در حجاب و دارای نقاب است، تنها مَحْرَمش خداست و لذا تا فضای قلب آدمی از غیر خدا خالی نگردد و برای خدا خلوت نشود، این عروس آسمانی وارد آن دل نمیشود و نقاب از چهره برنمیدارد. دلی که سرشار از محبّت به پول و جاه و مقام و ریاست و شهرت است، با مقام ملکوتی قرآن تناسب ندارد. آری:
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار / دیو چو بیرون رود فرشته درآید
قرآن هم مردمی را که عشق به سوداگریهای دنیا سراپای وجودشان را گرفته است اصلاً در جرگهی مردان عالم به حسابشان نمیآورد؛ بلکه میگوید:
﴿رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ...﴾؛[7]
یعنی از نظر من، مردان واقعی کسانی هستند که تجارت و خرید و فروش اَمْتعهی دنیا آنها را سرگرمشان نمیسازد و از یاد خدا غافلشان نمیگرداند.
خودآزمایی
1- رنگ خدا به چه معناست؟
2- کدام قرائت قرآنی مورد پسند خدا قرار میگیرد؟
3- روزهی واقعی، چگونه روزهای است.مختصری شرح دهید.
پینوشتها
[1]- سورهی بقره، آیهی ۱۳۸.
[2]- بحارالانوار، جلد ۸۹، صفحهی ۱۸۴.
[3]- سورهی بقره، آیات ۲۷۸ و ۲۷۹.
[4]- سورهی ماعون، آیات ۴ و ۵.
[5]- سورهی مؤمنون، آیات ۱ و ۲.
[6]- کافی، جلد ۴، صفحهی ۸۷.
[7]- سورهی نور، آیهی ۳۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی