مواعظ و کلمات نورانی امام صادق(ع)| ۴
لحن متفاوت معصومین(ع) در باب امر ولایت
حدیث اوّل: (عَنِ الصّادِقِ، عَنْ اَبِیهِ(ع) عَنْ جابِربْنِ عَبْدِاللهِ قالَ: کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ (ص) اَنَا مِنْ جانِبٍ وَ عَلِیٌّ اَمیرُالْمُؤمِنینَ(ع) مِنْ جانِبٍ اِذا اَقْبَلَ عُمَرُبْنُ الْخَطّابِ وَ مَعَهُ رَجُلٌ قَدْ تَلَبَّبَ بِهِ. فَقالَ: ما بالُهُ؟ قالَ: حَكى عَنْكَ يا رَسُولَ اللهِ اِنَّكَ قُلْتَ: مَنْ قالَ: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله، دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هذا اِذا سَمِعَهُ النّاسُ، فَرَّطُوا فِي الاَعْمالِ. اَفَاَنْتَ قُلتَ ذلِكَ يا رَسُولَ اللهِ؟ قالَ: نَعَمْ، اِذا تَمَسَّكَ بِمَحَبَّةِ هذا وَ وِلايَتِهِ).[1]
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) از جابربن عبدالله نقل فرمودهاند که او گفت: در حضور پیامبر اکرم(ص) بودم، من در یک سمت و امیرالمؤمنین علی(ع) در سمت دیگر [آن حضرت نشسته بودیم]؛ در این اثنا عمربن خطاب وارد شد در حالتی که گریبان مردی را گرفته و او را میآورد. رسول اکرم(ص) فرمود: او چه کرده و جریان چیست؟ عمر گفت: این مرد از قول شما [یا رسول الله] نقل کرده که شما فرمودهاید، هر کس بگوید لااله الاّ الله، محمّد رسول الله داخل بهشت میشود! در صورتی که این سخن را اگر مردم بشنوند در انجام وظایف دینی خود سست میشوند و کوتاهی میکنند. آیا شما فرمودهاید این مطلب را یا رسول الله؟! رسول اکرم(ص) فرمود: آری [من گفتهام، ولی] به شرط اینکه متمسّک به ولایت و محبّت این [یعنی علیّ(ع)] باشد!
حدیث دوّم: (عَنْ فُراتِ بْنِ اَحْنَفَ قالَ: كُنْتُ عِنْدَ اَبِي عَبْدِاللهِ (ع) اِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ هَؤلاءِ الْمَلاعِينِ فَقالَ: وَ اللهِ لَاَسُوءَنَّهُ فِي شِيعَتِهِ! فَقالَ: يا اَبا عَبْدِاللهِ اَقْبِلْ اِلَيَّ! فَلَمْ يُقْبِلْ اِلَيْهِ. فَأعادَ. فَلَمْ يُقْبِلْ اِلَيْهِ. ثُمَّ اَعادَ الثّالِثَةَ. فَقالَ: ها اَنَا ذا مُقْبِلٌ، فَقُلْ، وَ لَنْ تَقُولَ خَيْراً. فَقالَ: اِنَّ شِيعَتَكَ يَشْرَبُونَ النَّبِيذَ. فَقالَ: وَ ما بَأسٌ بِالنَّبِيذِ اَخْبَرَنِي اَبِي عَنْ جابِرِ بْنِ عَبْدِاللهِ، اَنَّ اَصْحابَ رَسُولِ اللهِ (ص) كانُوا يَشْرَبُونَ النَّبِيذَ. فَقالَ: لَيْسَ اَعْنِيكَ النَّبِيذَ، اَعْنِيكَ الْمُسْكِرَ. فَقالَ: شِيعَتُنَا اَزْكى وَ اَطْهَرُ مِنْ اَنْ يَجْرِيَ لِلشَّيْطانِ فِي اَمْعائِهِمْ رَسِيسٌ وَ اِنْ فَعَلَ ذَلِكَ الْمَخْذُولُ مِنْهُمْ فَيَجِدُ رَبّاً رَؤُفاً وَ نَبِيّاً بِالاِسْتِغْفارِ لَهُ عَطُوفاً وَ وَلِيّاً لَهُ عِنْدَ الْحَوْضِ وَلُوفاً وَ تَكُونُ اَنْتَ وَ اَصْحابُكَ بِبَرَهُوتٍ مَلُوفاً. قَالَ: فَاُفْحِمَ الرَّجُلُ وَ سَكَتَ. ثُمَّ قالَ: لَيْسَ اَعْنيكَ الْمُسْكِرَ، اِنَّما اَعْنِيكَ الْخَمْرَ. فَقالَ اَبُو عَبْدِاللهِ (ع) سَلَبَكَ اللهُ ما لَكَ، تُؤْذِينا فِي شِيعَتِنا مُنْذُ الْيَوْمِ. اَخْبَرَنِي اَبِي، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن، عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَبِيطالِبٍ، عَنْ رَسُولِ اللهِ، عَنْ جَبْرَئِيلَ (ع) عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، اَنَّهُ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ! اِنَّنِي حَظَرْتُ الْفِرْدَوْسَ عَلى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ حَتّى تَدْخُلَها اَنْتَ وَ عَلِيٌّ وَ شِيعَتُكُما اِلّا مَنِ اقْتَرَفَ مِنْهُمْ كَبِيرَةً. فَاِنِّي أَبْلُوهُ فِي مالِهِ اَوْ بِخَوْفٍ مِنْ سُلْطانِهِ، حَتّى تَلْقاهُ الْمَلائِكَةُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحانِ وَ اَنَا عَلَيْهِ غَيْرُ غَضْبانَ، فَيَكُونُ ذَلِكَ حَلًّا لِما كانَ مِنْهُ. فَهَلْ عِنْدَ اَصْحابِكَ هؤُلاءِ شَيْءٌ مِنْ هذا؟ فَلُمْ اَوْ دَعْ).[2]
فرات بن احنف گوید: در حضور امام صادق(ع) بودم؛ مردی از این گروههای ملعون دور از رحمت حق [که منحرف از اهل بیت رسولند] وارد شد و گفت: به خدا سوگند در مورد پیروانش ناراحتش خواهم کرد! سپس گفت: یا اباعبدالله! ببین چه میگویم. امام(ع) اعتنایی به او ننمود. دوباره گفت و [باز هم]امام اعتنا نکرد. بار سوّم امام فرمود: ها بگو، میشنوم [و میدانم که] مطلب خوبی نخواهی گفت. مرد گفت: پیروان تو «نبیذ[3]» مینوشند! امام(ع) فرمود: نبیذ اشکالی ندارد. پدرم برای من از جابربن عبدالله نقل کرد که اصحاب رسول خدا(ص) نبیذ مینوشیدند. مرد گفت: مقصود من از نبیذ مایع مُسکِر است نه آن نبیذ معهود که حلال است. امام(ع) فرمود: شیعیان ما پاکتر و منزّهتر از آنند که پلیدی شیطان به درونشان راه یابد و به فرض اینکه فرد ناموفّقی از آنان به چنین کاری دست زده باشد [در روز جزا] مواجه خواهد شد با خدایی رئوف [که رأفت و رحمت بیپایانش شامل حال میگردد] و پیامبری عطوف که برای وی از خدا طلب آمرزش میکند و امامی آمادهی عنایت که در کنار حوض [کوثر] قیام به شفاعتش مینماید در حالی که تو و یارانت در «برهوت[4]» با نهایت ذلّت و خواری و وحشتزدگی دست به گریبان هستید. مرد از این جواب امام مُفحَم [محکوم] و خاموش شد و پس از لحظاتی باز گفت: مقصود من از نبیذ که گفتم پیروان تو مینوشند خمر است [که شراب آن به طور قطع حرام است].
امام(ع) فرمود: خدا زبانت را از تو بگیرد چرا امروز اینقدر ما را به خاطر شیعیانمان آزردهدل میسازی؟ پدرم برایم نقل حدیث نمود از جدّم علیّ بن الحسین و او از علیّ بن ابیطالب و آن حضرت از رسول خدا و آن جناب از جبرئیل(ع) و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ که فرمود: ای محمّد! من، ورود به فردوس را بر تمامی پیامبران ممنوع کردهام تا تو و علیّ و شیعیانتان [پیش از همه] وارد شوید مگر آن فردی از شیعیان شما که مرتکب کبیرهای شده باشد که در این صورت او را من با گرفتاریها که در مالش پدید میآورم و یا به سبب نگرانیها که از سلطان زمانش در دلش ایجاد میکنم [تطهیرش مینمایم] تا به هنگام مرگ از فرشتگان روح و ریحان ببیند و با من دیدار کند در حالی که بر وی خشمگین نیستم. آری این [ولایت و محبّت ما] وسیلهی نجات از عذاب است که خدا به شیعهی ما عنایت فرموده است. حال آیا نزد یاران تو از اینگونه وسائل نجات از عذاب چیزی هست؟! اینک باز هم اگر میخواهی زبان به نکوهش و ایذاء بگشا یا رها کن و واگذار.
حدیث سوّم: (عَنْ ابْنِ أبِی یَعْفُورٍ قُلْتُ لِأبِي عَبْدِ اللهِ (ع) إنِّي اُخَالِطُ النَّاسَ فَيَكْثُرُ عَجَبِي مِنْ أقْوامٍ لا يَتَوَلَّوْنَكُمْ وَ يَتَوَلَّوْنَ فُلاَناً وَ فُلاناً لَهُمْ أمَانَةٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ وَ أقْوامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ الْأمَانَةُ وَ لا الْوَفَاءُ وَ الصِّدْقُ قَالَ فَاسْتَوَى أبُوعَبْدِ اللهِ (ع) جَالِساً وَ اَقْبَلَ فَأقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ ثُمَّ قَالَ لا دِينَ لِمَنْ دَانَ بِوَلايَةِ إمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللهِ وَ لا عَتَبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلايَةِ إمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللهِ قُلْتُ لا دِينَ لِاُولئِكَ وَ لا عَتْبَ عَلَى هَؤُلاءِ فَقَالَ نَعَمْ لا دِينَ لِاُولئِكَ وَ لا عَتْبَ عَلَى هَؤُلاءِ ثُمَّ قَالَ اما تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللهِ «اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ يَعْنِي مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلايَتِهِمْ كُلَّ إمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللهِ وَ قَالَ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَى الظُّلُماتِ» قالَ: قُلْتُ اَلَیْسَ اللهُ عَنى بِهَا الکُفّارَ حِینَ قالَ: وَالَّذِینَ کَفَرُوا؟ قالَ: فَقالَ وَ اَیُّ نُورٍ لِلْکافِرِ وَ هُوَ کافِرٌ فَاُخْرِجَ مِنْهُ اِلَی الظُّلُماتِ؟ إنَّمَا عَنَی اللهُ بِهَذَا أنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإسْلامِ فَلَمَّا أنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللهِ خَرَجُوا بِوَلايَتِهِمْ إيَّاهُمْ مِنْ نُورِ الْإسْلامِ إلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ فَأوْجَبَ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْكُفَّارِ فَقالَ اُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ.[5]
اِبن ابی یعفور میگوید: خدمت امام صادق(ع) عرض کردم: من با مردم معاشرت و آمیزش دارم و بسیار مایهی تعجّب من شده است اینکه میبینم گروههایی از کسانی که ولایت شما را نپذیرفتهاند و تن به ولایت فلان و فلان [ابوبکر و عمر] دادهاند در عین حال افرادی امین و صادقالقول و وفادار به عهد و پیمان هستند! ولی گروههایی از کسانی که ولایت شما را دارند [و از دوستداران شما میباشند] آن مقدار از امانت و صدق و صفا که در آنها هست در اینها دیده نمیشود [یعنی با این وصف چگونه میشود گفت که آنها اهل عذابند و اینها اهل نجات] راوی میگوید: امام(ع) وقتی این سخن را از من شنید، تکان خورد و مستقیم نشست [حال پاسخ جدّی به خود گرفت] و مانند کسی که بر سر خشم آمده باشد رو به من کرد سپس فرمود: دین ندارد آن کسی که به ولایت امام جائری که منصوب از جانب خدا نیست تن در داده و از وی تبعیّت کند و عتاب و سرزنشی نیست بر کسی که ولایت امام عادلی را که منصوب از جانب خداوند است بپذیرد و او را مطاع خود داند. راوی میگوید: [از روی تعجّب] گفتم: آنها دین ندارند و اینها حتّی سرزنش هم ندارند؟! فرمود: آری، آنها دین ندارند و اینها سرزنش هم ندارند. آنگاه [برای رفع تعجّب و استبعاد من] فرمود: آیا نمیشنوی گفتار خدا را که فرموده: خدا ولیّ آنانی است که ایمان آوردهاند و آنها را به سبب ولایتشان نسبت به امام عادل منصوب از جانب حق، از تاریکیهای گناهان خارج کرده و به نور توبه و مغفرت داخلشان مینماید و [دربارهی گروه مقابل آن گروه مؤمن] فرموده است: و آنانی که کفر ورزیدهاند، اولیائشان طاغوت است و آنها را از نور بیرون برده و به تاریکیها داخلشان میسازد.
راوی میگوید: [باز هم از روی تعجّب] گفتم: مگر این آیه دربارهی کفّار نیست که میفرماید: والّذین کفروا [یعنی ما دربارهی مسلمانهای مخالف مذهب شیعه سخن میگوییم و شما به آیهی مربوط به کفّار استدلال میفرمایید] امام فرمود: آیا کافر در عین حالی که کافر است چه نوری دارد تا از آن خارجش کنند؟! و حال آنکه این آیه نشان میدهد که کسانی هستند که ابتدا بر نور اسلام بودهاند و پس از آنکه تن به ولایت امام جائر غیر منصوب از جانب خدا دادهاند به همین جهت در منطق قرآن از نور اسلام بیرون آمده و داخل ظلمات کفر گردیدهاند و در نتیجه همدوش با کفّاری که از ابتدا در عالم کفر بودهاند محکوم به خلود در آتش شدهاند و لذا فرموده است: اولئک اصحاب النّار هم فیها خالدون.
خودآزمایی
1- با چه شرطی، هر کس بگوید لااله الاّ الله، محمّد رسول الله داخل بهشت میشود؟
2- اگر فردی از شیعیان مرتکب کبیرهای شده باشد، خداوند متعال برای پاک شدن ایشان از آن گناهان، چه میکند؟
3- امام صادق(ع) فرمودند منظور خداوند از افراد در آیه «و آنانی که کفر ورزیدهاند، اولیائشان طاغوت است و آنها را از نور بیرون برده و به تاریکیها داخلشان میسازد.» چه کسانی هستند؟
پینوشتها
[1] - بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحهی ۱۰۱، حدیث ۸ و صفحهی ۱۲۳، حدیث ۶۷، نقل از امالی طوسی و بشارة المصطفی.
[2] - بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحهی ۱۴۴، حدیث ۹۲، نقل از:تمحیص و ریاض الجنان.
[3] - آبی است که از فشردهی خرما و کشمش و امثال اینها میگیرند که تنها طعم شیرینی دارد و مستی نمیآورد.
[4] - چاهی است عمیق در حضرموت که گویند ارواح کفّار و منافقین در آنجا جمع شوند. (لغتنامهی دهخدا)
[5] - بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحهی ۱۰۴، حدیث ۱۸، نقل از تفسیر عیاشی؛ اصول کافی، جلد ۱، صفحهی ۳۵۷، حدیث ۳. باب «فیمن دان الله عزّوجلّ بغیر امام من الله جلّ جلاله».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی