بررسی و توجیه پنجم| ۳
نظم امامت یعنی حرکت همه برای علی(ع) و بهسوی روش و حکومت علی و مهدی(ع) و در این نظام است که حکومت بهعنوان یک هدف مقصود نیست و هرکس هم آن را بهعنوان یک هدف بخواهد، شایسته حکومت و هیچ منصبی در این نظام نیست، بلکه حکومت وسیلهی اقامهی عدل، دفع باطل و ستم، احقاق حقوق، اجرای احکام، ترقی واقعی انسانها، کمک به ضُعفا، تأمین رفاه و امنیّت و آزادی همگان است. رهبران این نظام امامت، افرادی هستند که خداوند میفرماید:
﴿اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الْزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعُرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾؛[1]
«اگر آنها را در زمین متمکّن و صاحب نیرو گردانیم، نماز را برپا داشته و زکات را میدهند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و پایان کارها با خداست».
در پرتو این نظام است که زندگی اصالت مییابد، معنا پیدا میکند و برای آن سیر و کوشش و حرکت و کار و تلاش باارزش و عقلانی خواهد شد.
و الّا بشر کجا میرود؟ و کجا میرود؟ بهسوی بمبهای اتم و هیدروژن و جنگهای جهانسوز؟ یا بهسوی دنیای مادّی و صنعتی و تمدنی که این همه بدبختیها، فشارها، عیّاشیها، تجملپرستیها و تبعیضات را به وجود آورده است؟ یا به سوی نژادپرستی و استعمار آمریکا؟ یا بهسوی جامعهی حیوانی و ماشینی و مسلوبالاختیار کمونیسم که در آن آزادی و انسانیّت به معانی حقیقی و متعالیاش قابلدرک نیست؟
کدامیک از این نظامها و سازمانها میتواند هدف نهایی و پاسخگوی روح وسیع بشر باشد؟ بشر به هرکدام رسید، گمشدهی خود را در آن نیافت.
این سازمانهای بینالمللی که هرکدام زیر نفوذ یک ابرقدرت قرار دارند و به اسم حق، باطل و به اسم عدل، ظلم و به نام همزیستی مسالمتآمیز و حسن همجواری، توطئه و خیانت و تجاوز به همسایه مینمایند و از هیچگونه عمل خلاف قواعد انسانی رویگردان نمیباشند.
این سازمان ملل است که علاوه بر هزارویک ایراد که به آن وارد است، بارزترین نشانِ اساس خبیث آن - که حفظ منافع زورمندان و استضعافگران است - حق «وتو» است که پنج حکومت مستکبر و جهانخوار و عامل عمدهی فساد دنیا و عقبماندگی مستضعفان، در این سازمان دارند. این حق غیرشرعی و خلاف عدالت، این پنج حکومت را مسلّط میسازد از اجرای هر تصمیمی که مخالف منافع خودشان باشد، جلوگیری نمایند و آن را وتو کنند، دیگر این مطرح نیست که چرا این حق برای آنها باشد؟ و چرا حکومتهای دیگر و کوچک این حق را نباید داشته باشند؟ و چرا در تمام آفریقا هیچ کشوری دارای این حق نیست؟
همهی این سخنان و نقشههایی که اَبَرستمگران برای فریب عوام یا بهانهداشتن و بهانهساختن برای مداخله در امور دیگران عنوان میکنند، فاقد حقیقت و ارزش است، چنانکه وقتی که سازمان ملل تشکیل شد و دولتها در آن قبول عضویت میکردند خطاب به حضرت ولیّ عصر(ع)، درضمن اشعاری عرض کردهام:
منشور سازمان ملل حرف است / چون نیستش حقیقت و مبنایی
آوازه عدالت و آزادی / اسم است و هیچ نیست مسمّایی
تا کی به جان و مال بشر دارند / این رهزنان حکومت و آقایی
واقعاً اگر امید رسیدن به حکومت جهانی مهدی(ع) و برقرارشدن نظام امامت در محدودههای کشوری و منطقهای در تحت ولایت نواب عام آن حضرت «فقهای عادل» نباشد، هیچگونه امیدی برای بشر باقی نخواهد ماند و تمام سعی و تلاشهای او بیهوده و بینتیجه خواهد شد.
این آزمایشهایی که بشر از رژیمهای گوناگون کرده و این که به هر رژیمی روی میآورد، آن را برآورندهی خواستههای واقعی خود نمیبیند، موجب میشود که وقتی منادی آسمانی مردم را به حکومت جهانی مهدی(ع) بخواند، جمعیتهای محروم و گروههای مستضعف در همه جهان از آن استقبال نمایند و حکومت الهی را به جای تمام این حکومتهای گوناگون از جانودل بپذیرند.
چنانکه در روایات قریب به این مضمون روایت شده است که هنگامی حکومت مهدی(ع) اعلام و برقرار میشود که بشر تمام حکومتها و رژیمها را امتحان کرده باشد و ناتوانیها، نارساییها، مفاسد و معایب آنها را دانسته و فهمیده باشد که در حقیقت برایش یک راه و یک امید بیشتر باقی نمانده است.
متن روایت این است:
«لَنْ یَبْقَ أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا وُلُّوا قَبْلَنَا حَتَّی لَا یَقُولَ أَحَدٌ: وَ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا مِثْلَ هَؤُلَاءِ»؛[2]
بدیهی است در چنین وضعی که همه از کارسازی رژیمها و مکتبهای گوناگون مأیوس شدند، دعوت الهی مهدی(ع) را از جانودل میپذیرند و مستضعفان جهان به یاری آن حضرت که منصور به رُعب و مؤید به نصر خداست برمیخیزند و مستکبران را از صحنهی مداخله در امور جوامع بشری برکنار مینمایند و در چنان جهانی که پر از استکبار و استضعاف شده و همه چشمبهراه و منتظر یک حرکت و نهضت و بیرون آمدن دست غیبی از آستین مصلح جهان و موعود پیغمبران باشند، ناگهان وعدهی الهی محقق میشود و مهدی موعود که علائم و نشانیها و خصوصیاتش در صدها حدیث بیان شده است ظهور میفرماید و عالم را پر از عدل و داد میکند:
«فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً»؛[3]
در اینجا، سخن را در این رساله به پایان میرسانیم و خوانندگان کاوشگر و معرفتجو را به کتابهای محققین علما و آگاهان به کتاب و سنّت و معارف آل محمّد(ع) ارجاع میدهیم و فقط به پرسشی که ممکن است برای بعضی در رابطه با مطالب گذشته پیش بیاید در خاتمه این رساله جواب میدهیم:
پرسش این است که: آنچه گفته شد از وابستگی جهان به وجود امام(ع) در صورتی صحیح است که امام و حجت همراه با وجود عالم، همواره و حتی قبل از خلقت آدم و حوّا، وجود داشته باشد، اما درصورتی که سلسله حجج الهی به وجود آدم منتهی شود، یا بهعبارتدیگر از او آغاز گردد، سایر اجزای عالم، قبل از خلقت حجج، چه وابستگی به وجود آنها خواهند داشت و چگونه این وابستگی قابل توجیه است؟
پاسخ اینکه:
اولاً: برحسب بعضی از توجیهات که یادآور شدیم، حتی اگر شخصی که اکمل و اشرف کائنات است و وجود جهان وابستهی به اوست، بعد از خلقت عالم و به صورت یک جزء و یک واحد از اجزای عالم آفریده و موجود شود، وابستگی سایرین به وجود او قابل انکار نخواهد بود و به قول خاقانی همان وجود او، بعد از اینکه جهان مراحلی را طی کرد، دلیل بر کمال اوست.
خاقانی گوید:
اگرچه بعد همه در وجودش آورده / وجود آخر او بر کمال اوست گوا
نه سوره از پس ابجد همیشود مرقوم / نه معنا از پس اسما همیشود پیدا
نه روح را پس ترکیب صورت است نزول / نه شمس را ز پی صبح صادق است ضیا
ثانیاً: برحسب اخبار معتبر، انوار پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) پیش از همه، خلق شده اند[4] و«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ»، آن بزرگواران بوده اند و از حضرت مولا امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود:
«کُنْتُ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ سِرّاً، کَمَا کُنْتُ مَعَ مُحَمَّدٍ (ص) جَهْراً»؛[5]
روایاتی که در گزارش معراج حضرت رسول(ص) وارد شده و همچنین بعضی احادیثی که در تفاسیر آیاتی مثل:
﴿وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ﴾؛[6]
وارد شده نیز، بر این دلالت دارند که انوار خمسهی طیّبه و سایر ائمه معصومین(ع) پیش از ظهور و تجلی آنها در این جهان آفریده شدهاند و بعضی از پیامبران، مانند حضرت ابراهیم خلیل الله(ع) به دیدار و زیارت آن انوار نایل شده و به آن بزرگواران در حوائج مهم و شداید متوسل شده و خدا را به حق آنها خواندهاند و یکی از نکتهها و اسرار اینکه عیسی(ع)، با آن مقام کلمة اللهی و روح اللهی، برحسب اخبار متواتر که ازطریق سنی و شیعه روایت شده است، به حضرت مهدی(ع) در نماز اقتدا میکند، همین موضع بلند و علوّ رتبه و کمال آن حضرت(ع) است که باید حتّی مثل عیسی(ع) به آن مقتدای جهانیان اقتدا نماید و مؤید این مطلب حدیث معروف از رسول اکرم(ص) است که فرمود:
«لَوْ کَانَ مُوسَی حَیّاً لَمَّا وَسِعَهُ إِلَّا إِتِّبَاعِی»؛[7]
و حدیث:
«آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائی یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛[8]
و چه نیکو سروده شده است:
جهان روشن از لُمعهی روی او / شب قدر، تاری ز گیسوی او
چو سازد لوای خلافت بلند / در آرد سر عاصیان در کمند
نهالی است از گلشن اصطفا / ثمربخش اصحاب صدق و صفا
سرشته به آب کرامت گلش / محیط علوم لَدنّی دلش
مه رایتش ثالث ماه و خور / ز عدلش شود جمله آفاق پر
چو گردد به محراب این مقتدا / کند پور مریم بدو اقتدا
در این موضوع اگر بخواهیم بسط سخن بدهیم و پیرامون این روایات و تحقیقات و لطایف و مطالبی که علمای اهل تحقیق فرمودهاند، سخن بگوییم، از وضع اختصاری که در این رساله منظور است خارج خواهیم شد، با تقدیم درود به صاحب مقام ولایت عظمی و امامت کبری، حضرت بقیةالله، صاحبالعصر و ولیالامر، حجّة بن الحسن العسکری(ع) و کلیهی شیعیان و مؤمنان به ولایت آن حضرت و منتظران ظهور آن یگانه رهبر و ولیّ امر کل(ع) و ضمن عرض ضراعت و مسکنت، با این سه بیت شعر، خطاب به آستان فرشته پاسبان آن ولیّ دوران و قطب زمان نموده، رساله را پایان میدهیم:
دل دردمند عاشق، ز محبّت تو خون شد
نه کشی به تیغ هجرت، نه به وصل میرسانی
نمیروم ز دیار شما به کشور دیگر
برون کنیدم از این در آیم از در دیگر
من ارچه هیچ نِیَم، هرچه هستم آنِ توأَم
مرا مَران که سگی سر بر آستان تواَم
و این چند بیت را نیز از اشعار مرحوم آیتالله والد، که تضمین اشعار معروف خواجه حافظ شیرازی است، اضافه میکنم:
ای زیبده عالم، مجموعهی زیبایی
سرحلقهی جن و انس، سردفتر دانایی
در پردهی غیبت چند، ای مهر جهانپایی
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بیتو به جان آمد، وقت است که بازآیی
ای عشق تو اول فرض، در مذهب اسلامی
جان میدهمت گر باد، آرد ز تو پیغامی
صحرای تجلّی را، از مهر بنه گامی
ای درد توام درمان، در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس، در گوشه تنهایی
امید وصال تو، ای دوست جوانم کرد
عشق تو مرا فارغ، از هر دو جهانم کرد
بازآ که فراق تو، بیتاب و توانم کرد
مشتاقی و مهجوری، دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد، پایان شکیبایی
اَللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَزَیِّنِ الْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ، وَاجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَأَعْوَانِهِ، وَالْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یدَیْهِ، وَصَلِّ عَلَیْهِ وَعَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ.
وَ آخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
خودآزمایی
1- نظم امامت به چه معنی است؟ و حکومت در آن چه کارکردی دارد؟
2- این آزمایشهایی که بشر از رژیمهای گوناگون کرده و این که به هر رژیمی روی میآورد، آن را برآورندهی خواستههای واقعی خود نمیبیند، موجب چه چیزی میشود؟
3- درصورتی که سلسله حجج الهی به وجود آدم منتهی شود، یا بهعبارتدیگر از او آغاز گردد، سایر اجزای عالم، قبل از خلقت حجج، چه وابستگی به وجود آنها خواهند داشت و چگونه این وابستگی قابل توجیه است؟
پینوشتها
1. حج، ۴۱. حاکم حسکانی که از علمای بزرگ، اهلسنّت است در کتاب شواهدالتنزیل - که اخیراً به همّت یکی از علمای پرتلاش و مخلص، تحقیق و تعلیق و چاپ شده است - در آن در رابطه با فضائل اهلبیت (ع) ۲۱۰ آیه از آیات قرآن مجید و۱۱۶۳ حدیث جمع آوری شده، در تفسیر این آیه سه حدیث روایت کرده است، در یکی از این سه حدیث که حدیث ۵۵۵ کتاب میباشد، از «فرات» مفسر معروف مسنداً از حضرت امام باقر (ع) روایت کرده است که ابیعبیدهی حذّاء پرسش کرد: چگونه صاحبالامر را بشناسیم؟ حضرت در پاسخ، این آیهی شریفه را قرائت فرمود، و فرمود: «إِذَا رَأَیْتَ هَذَا الرَّجُلَ مِنَّا فَاتَّبِعْهُ فَإِنَّهُ هُوَ صَاحِبُهُ»؛ «وقتی مردی از ما را دیدی که برنامهای را که این آیه اعلام میکند، اجرا مینماید، او را پیروی کن که همان صاحب الامر است». ر.ک: حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۵۲۲ – ۵۲۳.
و در حدیث ۵۵۶ نیز، از فرات مسنداً از زید بن علی بن الحسین (ع) روایت کرده است که گفت: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ یَقُولُ: یا أَیَّهَا النَّاسُ نَحْنُ الَّذِینَ وَعَدَکُمُ اللهُ فِی کِتَابِهِ: ﴿الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ﴾ الآیة؛ وقتی قائم آل محمد (ع) قیام مینماید، میفرماید: ای مردم ماییم آنان که خدا شما را در کتابش وعده داده است: ﴿الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ﴾». ر.ک: حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۵۲۳.
2. اکنون مصدر این حدیث شریف را در نظر ندارم و محتاج به مراجعه جدید است لذا حدیث دیگری را که در منتخبالاثر (ص۳۰۸)، از الارشاد شیخ مفید (ج۲، ص۳۸۵) نقل نمودهام و در کتاب الغیبه شیخ طوسی (ص۴۷۱- ۴۷۲) و بحارالانوار علامه مجلسی (ج۵۲، ص۳۳۲) نیز روایت شده است نقل مینماییم. متن حدیث به روایت الغیبه شیخ طوسی، از حضرت امام باقر (ع) این است:
«دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَلَمْ یَبْقِ أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلِکُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا یَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا: إِذَا مُلِّکْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِیرَةِ هَؤُلَاءِ وَهُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾؛
«دولت ما آخرین دولتها است و باقی نخواهد ماند خاندانی که دولت برای آنها باشد مگر اینکه پیش از ما فرمانروا میگردند برای اینکه وقتی سیر و روش ما را دیدند نگویند اگر ما فرمانروا میشدیم مثل ایشان رفتار مینمودیم و این همان است که خداوند فرموده: «وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛ عاقبت از برای پرهیزکاران است».
3. راجع به عدل و قسط و جور و ظلم برحسب تحقیق و مطالعاتی که اینجانب نمودهام هر کجا عدل و قسط در کنار هم در برابر جور و ظلم آورده شود، مراد از قسط تجاوز نکردن به ملک و حق غیر و نصیب و سهم به عدل است، در آنچه حقیقتاً یا حکماً قابل تقسیم و توزیع باشد و مراد از عدل، اعم از آن یا خصوص عدل حاکم است، چنانکه مراد از جور، جور در حکم است و مراد از ظلم یا اعم از آن یا خصوص ترک عدالت در نصیب و سهم و تجاوز به حقوق و ملک دیگران و انواع خیانتها است. و در صورتی که به تنهایی در کلامی آورده شوند، دلالت جور بر جور در حکم اظهر است از دلالت آن بر مطلق بی عدالتی و ترک میانه روی و لذا اطلاق ظالم به خاین و متجاوز به نفس و مال و ناموس غیر ابلغ و اغلب است از جابر، چنانکه اطلاق قسط در خصوص نصیب و سهم به عدل و اقامه حقوق اظهر از عدل است، هر چند به ملاحظه قرائن و مناسبات ظهور این کلمات متفاوت میشود که باید در مواردی که به تنهائی مذکور میشوند قرائن حالیه و مقالیه را در فهم مقصود گوینده در نظر گرفت؛ «روی زمین را از عدل و داد پر میکند پس از آن که با ظلم و جور پر شده باشد».
4. این احادیث را - خصوصاً در مورد پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) – اهلسنّت مانند ابن مردویه و ابن سعد و بزاز و طبرانی و احمد و بخاری و حاکم و بیهقی و ابن ابیشیبه و ابن جریر و ابن ابیحاتم و دیلمی و عبدالله بن احمد و ابن عبدالبّر و خطیب و ابن مغازلی و ابنعساکر و ابنحجر و رافعی و محب طبری و جماعتی دیگر نیز روایت کردهاند. برای نمونه مراجعه شود به تفسیر آیه ۷ سوره احزاب: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ﴾ در تفسیر الدرالمنثور سیوطی (ج۵، ص۱۸۳ – ۱۸۴) و روحالمعانی آلوسی (ج۱۱، ص۱۵۲) و نیز به تاریخ مدینة دمشق (ترجمة الامام علی بن ابیطالب(ع))، ابنعساکر (ج۱، ص۱۵۱ - ۱۵۲، ح۱۸۵ و ۱۸۶) و کفایةالطالب، گنجی شافعی (باب۸۷، ص۳۱۵) و میزانالاعتدال (ذهبی، ج۲، ص۱۳۰) و مناقب ابنمغازلی (ص۱۲۰ – ۱۲۱) و فرائدالسمطین، جوینی خراسانی (ج۱، ص۳۶ - ۳۷، باب۱، ح۱، ص۴۱ – ۴۳، باب۲، ح۵ و۶ و۷، ص۴۴، ح۸) و کتابهای دیگر. و نیز اگر کسی بخواهد بر تواتر اخباری که دلالت بر سبقت خلقت پیغمبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بر حسب کتابهای معتبر عامّه و خاصّه (شیعه و سنّی) مطلع شود، به کتاب عبقاتالانوار و جلد پنجم خلاصه آن، که مربوط به حدیث نور است، مراجعه نماید. ر.ک: حسینی میلانی، نفحاتالازهار، ج۵.
5. در کتب عامّه است که حضرت رسول (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «یَا عَلِیُّ کُنْتَ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ سِرّاً وَ مَعِی جَهْراً؛ تو در سرّ و پنهان با پیامبران گذشته بودی، و با من هستی در ظاهر و آشکار». حسینی میلانی، نفخاتالازهار، ج۵، ص۱۱۱، ۳۰۵.
6. صافّات، ۸۳. «همانا ابراهیم از شیعیان و پیروان اوست».
7. ابن ابیجمهور احسائی، عوالیاللئالی، ج۴، ص۱۲۱. از حافظ ابونعیم نیز نقل شده است که عمر بن خطاب گفت: خدمت رسول الله (ص) رسیدم و با من کتابی بود که از بعضی از اهل کتاب گرفته بودم، پیغمبر (ص) فرمود: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ مُوسی کَانَ حَیّاً الْیَوْمَ مَا وَسِعَهُ إِلَّا أَنْ یتَّبِعَنِی؛ سوگند به آن که جانم به دست او است، اگر موسی امروز زنده بود، جز این که متابعت مرا نماید وظیفه نداشت». ر.ک: صالحی شامی، سبلالهدی و الرشاد، ج۱۰، ص۳۰۲. و چه نیکو است این شعر:
وَ إِنِّی وَ إِنْ کُنْتُ ابْنَ آدَمَ صُورَةً فَلِی فِیهِ مَعْنیً شَاهِدٌ بِاُبُوَّتِی
گرچه من در صورت و ظاهر فرزند آدم هستم اما برای من درباره او در عالم معنی گواهی هست که شاهد پدر بودنم است.
8. ابن ابیجمهور احسائی، عوالیاللئالی، ج۴، ص۱۲۱، مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۴۰۲؛ «آدم و غیر او در روز قیامت زیر پرچم من هستند».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی