کد مطلب: ۳۷۵۷
تعداد بازدید: ۵۹۰
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۰۰
آسیب‌های اجتماعی| ۵
این تدبیر و فرماندهی عقل است که می تواند مانع از انحراف و افراط و تفریط های قوای سه گانه دیگر، در وجود انسان شود و بدین وسیله آن ها را در مسیر درست انجام وظایف خود نگاه دارد. حاصل فرماندهی درست عقل در نظام جان انسان آن است که او به سمت کمال و سعادت حرکت خواهد کرد.
پیش از این در باره قوّه غضب سخن گفتیم و پس از تبیین حکمت وجود آن در انسان، به بررسی خطرهایی که در صورت عدم کنترل آن به وقوع می پیوندد، پرداختیم. همچنین گفتیم که افراط در غضب گاهی چنان صدماتی را به پیکره فرد و جامعه وارد می سازد که اثرات دنیوی آن قابل جبران نیست و عقاب اخروی سختی را به دنبال خواهد داشت. در این زمینه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: از پدرم شنیدم كه مى ‏فرمود: «أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص رَجُلٌ بَدَوِی فَقَالَ إِنِّی أَسْكُنُ الْبَادِیةَ فَعَلِّمْنِی جَوَامِعَ الْكَلَامِ فَقَالَ آمُرُكَ أَنْ لَا تَغْضَبَ فَأَعَادَ عَلَیهِ الْأَعْرَابِی الْمَسْأَلَةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى رَجَعَ الرَّجُلُ إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ لَا أَسْأَلُ عَنْ شَی‏ءٍ بَعْدَ هَذَا مَا أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَّا بِالْخَیرِ قَالَ وَ كَانَ أَبِی یقُولُ أَی شَی‏ءٍ أَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ إِنَّ الرَّجُلَ لَیغْضَبُ فَیقْتُلُ‏ النَّفْسَ‏ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ* وَ یقْذِفُ الْمُحْصَنَةَ».
مردى بادیه نشین نزد رسول خدا صلّى الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: من در بیابان زندگى مى ‏كنم (و فرصت ندارم زیاد خدمت شما برسم)، جامع ‏ترین كلمات را به من بیاموز! حضرت فرمودند: تو را امر مى‏ كنم كه غضب نكنى. مرد بادیه نشین تا سه بار سؤال خود را برای آن حضرت تکرار نمود (و در هر سه بار پاسخ پیامبر همان بود)، تا این که مرد با خود فکر کرد و گفت: دیگر پس از این از چیزی سؤال نمی کنم، (چراکه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله دستوری به من نداد جز این که خیر بود. سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم مكرّر مى ‏فرمود: چه چیزى سخت ‏تر از غضب است؟ همانا مرد غضب مى ‏كند و در نتیجه نفسی را كه خداوند ریختن خون آن را حرام كرده، مى ‏كشد و نسبت ناروا به زن عفیفه و پاكدامن مى ‏دهد.[1]
در مباحث قبل به کنترل و مهار نیروی شهوت اشاره کردیم و در باره کنترل قوّه غضب بحث نمودیم، دو نیرویی كه مى ‏تواند، تحت نفوذ عقل عمل كند، و انسان را مثل دو بال به عالم ملكوت پرواز دهد.
شنیدستم ز عیساى مجرّد / یكى پرسید كى روح مؤید
چه باشد سخت‏ تر در هر دو عالم‏ / بگفتا خشم ایزد دان مسلّم‏
بگفت آن كیست كز خشم خدا رَست / بگفت آن كس كه چشم از خشم خود بست
تو با هر نیك و بد گر هوشیارى / رها كن خشم و بگزین بردبارى
به دام خشم و شهوت تا اسیرى / اگر شاهى یكى مسكین فقیرى‏
 


حکومت عقل بر سایر قوا
 


چنان چه بیان گردید، وظیفه نیروی عقل و وهم، ادراک است، با این تفاوت که عقل ادراک و تصوّر کلّیات را انجام می دهد و وهم به ادراک جزئیات می پردازد. از سوی دیگر نیروی شهوت و غضب نیز وظیفه به حرکت انداختن انسان را بر عهده دارند. نیروی غضب مبدأ حرکت انسان به سوی دفع امور ناسازگار و نامناسب از اوست و نیروی شهوت منشأ حرکتش به سوی تحصیل امور مناسب و لازم از برای حیات و کمال می باشد. امّا نکته مهم این جاست که این نیروها در صورتی می توانند وظیفه اساسی خود را - که خداوند آن را بر ایشان محوّل کرده است- به درستی انجام دهند که تحت مدیریّت و کنترل نیروی عقل قرار بگیرند.
در واقع این تدبیر و فرماندهی عقل است که می تواند مانع از انحراف و افراط و تفریط های قوای سه گانه دیگر، در وجود انسان شود و بدین وسیله آن ها را در مسیر درست انجام وظایف خود نگاه دارد. حاصل فرماندهی درست عقل در نظام جان انسان آن است که او به سمت کمال و سعادت حرکت خواهد کرد. از سوی دیگر اگر عقل مغلوب نیروهای سه گانه یا یکی از آن ها شود، مورد لطمات شدیدی قرار می گیرد و به مرور زمان غبار غفلت و فراموشی چنان چراغ عقل را در درون انسان می پوشاند که فرد را از هدایت و روشنگری های عقل محروم می سازد. این جاست که هر لحظه از این شخص انتظار می رود تا رفتارهای غیرمعقول و ناشایست از او سر زند و دیگر نمی توان نسبت به خیر و صلاحش چشم امید داشت.
مرحوم ملّا احمد نراقی در این رابطه می نویسد: «اگر قوّه عاقله بر سایر قوا غالب شود، و همه را مقهور و مطیع خود گرداند، البته تصرّف و افعال جمیع قوا بر وجه صلاح و صواب خواهد بود، و انتظام در امر مملكت نفس و نشأه انسانیت حاصل خواهد گردید. و از براى هر یك از قوا، تهذیب و پاكیزگى به هم خواهد رسید. و هر یك را فضیلتى كه مخصوص به آن است حاصل خواهد شد. پس، از تهذیب و پاكیزگى قوّه عاقله، صفت «حكمت» حاصل مى ‏شود، و از تهذیب‏ قوّه عامله (نیروی وهم)، ملكه «عدالت» ظاهر مى ‏گردد، و از تهذیب غضبیه، صفت «شجاعت» به هم مى ‏رسد، و از تهذیب شهویه، خلق «عفّت» پیدا مى‏ شود.
و این چهار صفت، اجناس اخلاق فاضله ‏اند، و سایر صفات حسنه مندرج در تحت این چهار، یعنى از این چهار صفت ناشى مى ‏شوند، و این چهار صفت مَصدر هستند. همچنان كه: «حكمت»، مصدر فطنت، فراست (یعنی زیرکی، هوشیاری و دانایی)، حسن تدبیر و توحید و امثال آن مى ‏شود، و «شجاعت»، منشأ صبر، علوّ همّت، حلم، وقار و نحو این ‏ها مى ‏گردد، و «عفّت»، سبب سخاوت، حیا، امانت، گشاده‏ رویى و مانند این ‏ها مى ‏شود».[2]
 


منشأ آسیب‌های فردی و اجتماعی
 


حال که دانستیم چهار نیروی درونی انسان، یعنی عقل، وهم، شهوت و غضب در صورتی که با فرماندهی عقل کنترل شده و در مسیر مستقیم قرا گیرند، موجب تحصیل چهار صفت پسندیده عدالت، حکمت، عفّت و شجاعت می شوند و این چهار صفت، جنس و ریشه تمامی صفات ممدوحه و شایسته ‏در انسان هستند، می توانیم نتیجه بگیریم که این چهار صفت نقش محور و معیار را برای تمامی صفات بازی می کنند. بر این مبنا، افراط و تفریط از این ویژگی های چهارگانه، منشأ کجروی ها و آسیب های فردی و اجتماعی خواهد بود. علمای اخلاق ملکات رذیله اخلاقی و صفات ناپسند را ناشی از افراط و تفریط نسبت به همین صفات چهارگانه می دانند.
در مورد عدالت، اگر افراطی نسبت به آن صورت بگیرد، باعث پدید آمدن صفت رذیله «ظلم» می شود و در جانب تفریط نیز موجب «ذلّت و ظلم پذیری» خواهد بود. در باره حکمت، جنبه افراطش را علمای اخلاق «جربزه» نامیده اند. جربزه در لغت به‏ معناى شهامت و زیركى است، ولى در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از: افراط در فكر و تعقّل، و خروج از حدّ اعتدال، به‏ طورى‏ كه ذهن انسان در یك جا تمركز پیدا نكند و همیشه ابداع شبهه نموده و در امور دقیقه برخلاف واقع، بسیار دقّت و تأمّل كند. مبتلاى به جربزه در امور عقلیه، چه بسا به فساد عقیده و الحاد مى ‏رسد و گاهى منكر تمام حقایق موجودات مى ‏شود، مثل سوفسطاییه كه مى‏ گویند: هیچ‏ چیز در عالم، حقیقت و واقعیت ندارد و هرچه هست، خیال ما است و بس. و در امور شرعیه، منجر به وسواس و دودلى مى ‏شود.[3]
همچنین جنبه تفریط حکمت را «بلاهت (کودنی)» و «جهل» گویند که عبارت است از به كار نبستن قوّه عقل، و تدبّر و تفكّر نكردن، با توجّه به این ‏كه فرد جاهل مى ‏داند جاهل است (كه این جهل، جهل بسیط نامیده مى ‏شود). این جهل در ابتداى كار بد نیست و رذیله به حساب نمى ‏آید، چون یاد گرفتن و علم، متوقّف بر آن است، ولى اگر خداى ناكرده ثبات و دوام‏ یابد، از رذایل مهلكه مى ‏شود و سبب خسران دنیا و آخرت.[4]
افراط در شهوت در علم اخلاق «شره» نامیده می شود که عبارت است از غرق شدن در لذّات جسمانی و غفلت از سلامت روح و جسم که امروزه از آن تعبیر به هوس بازی و شهوت گرایی می شود. جانب تفریط نیروی شهوت نیز «خَمود» نامیده می شود که در واقع تلاش برای کشتن و از بین بردن نیروی شهوت در درون انسان است به طوری که آن چه برای زندگانی انسان، سلامت و سعادت او و بقای نسلش از جانب خداوند حلال و بلکه در مواردی واجب و ضروری شمرده شده است را ترک کند، مانند رهبانیّتی که در برخی از ادیان همچون مسیحیّت وجود دارد که بر مبنای آن راهبان مسیحی از امور لازم و حلالی چون ازدواج محروم می شوند. افراط در غضب نیز نزد علمای اخلاق «تهوّر» نامیده می شود و در میان مردم بیشتر از آن تعبیر به «بی باکی» می شود و مراد از آن رو آوردن به امورى است كه عقل حكم به احتراز و دوری جستن از آن ها مى ‏کند. در جانب تفریط نیروی غضب، صفت «جُبن» یا ترس قرار گرفته که - همان طور که بر همگان روشن است- به معنای نگران بودن و واهمه داشتن از چیزهایی است که سزاوار نیست انسان از آن ها واهمه داشته باشد.[5]
با اندکی دقّت در این هشت صفت مذموم می توان فهمید که ریشه های تمامی معضلات و کجروی های انسان در همین هشت مورد نهفته است. انسان موحّد با تبعیّت از فرامین و هدایت های پروردگار متعال، می تواند حکومت عقل بر جانش را تثبیت و تقویت کند و بدین وسیله دائم در سیر صعودی به سمت بندگی خداوند و کمال پیشروی نماید. امّا از نقطه شروع او تا اوج کمال (یعنی فاصله میان این دو نقطه) یک خط صاف و مستقیم بیشتر نیست، لذا اگر لحظه ای از صراط مستقیم انحراف پیدا کند، گرفتار یکی از این افراط ها و تفریط ها می شود و بنیان حکومت عقل را متزلزل می سازد. در این صورت اگر سریع متنبّه شد و جبران کرد، که خطر از بیخ گوش او گذشته، امّا اگر به اشتباه خود همچنان ادامه داد، کار به جای باریک می کشد و نتیجه چنان می شود که امروزه در سطح جامعه (حتّی جوامع اسلامی) شاهد بسیاری از آسیب های اجتماعی هستیم که زاییده همین افراط و تفریط ها و خروج از دایره حکومت عقل بر جان انسان است.
تن آدمی شریف است به جان آدمیّت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی / چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
خور و خواب و خشم و شهوت شَغَب[6] است و جهل و ظلمت / حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیّت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد / که همین سخن بگوید به زبان آدمیّت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی / که فرشته ره ندارد به مکان آدمیّت
اگر این درنده‌ خویی ز طبیعتت بمیرد / همه عمر زنده باشی به روان آدمیّت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند / بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیّت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت / به در آی تا ببینی طیران آدمیّت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم / هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیّت
 


خودآزمایی

 
 
1- چهار صفت شایسته ای را که بر اثر تعادل قوای چهارگانه حاصل می شوند، نام برده و تعریف کنید؟
2- هشت صفت مذمومی که ریشه تمام آسیب های فردی و اجتماعی است نام برده و توضیح دهید؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1] الكافی (ط - الإسلامیة) ج ‏2 ص 303.
[2] معراج السعادة (انتشارات هجرت) ص 48 و 49.
[3] دروس اخلاق اسلامى (محمّدعلی جزایری) ص 27.
[4] همان (با دخل و تصرّف).
[5] رجوع شود به کتاب: معراج السعادة (انتشارات هجرت) باب دوّم، فصل هفتم ص 53 و 54.
[6] فتنه انگیزی.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: