بخش چهارم؛ چهرهی رستاخیز در کتب آسمانی| ۱
«یهود» بر اثر فرو رفتن در مادیات و سجده در برابر بت ثروت، در محو آیات رستاخیز کوشیدند تا با وجدانى آرام به کارهاى خود ادامه دهند!
و «مسیحیان» با پیش کشیدن مسألهی فداء و نجات به وسیلهی مسیح و گناه بخشى کشیشان، آثار تربیتى ایمان به رستاخیز را از میان بردند!
توجه دادن به دو چیز و پاسخ دادن به دو معما جزء برنامهی همهی پیامبران، و متفکران بشر بوده است «آغاز آفرینش» و «انجام آن» و به عبارت دیگر: «مبدأ» و «معاد».
مسلماً فهم معنى زندگى و حیات، بدون فهم این دو ممکن نیست. همانطور که جهان شناسى واقعى، بدون فهم این دو امکان پذیر نمىباشد.
تربیت به معنى حقیقى ـ یعنى؛ تربیتى که تنها در تشریفات و آداب میهمانى و طرز غذا خوردن و تعارف با دوستان و مانند اینها خلاصه نشود بلکه از سطح زندگى بگذرد و به اعماق حیات و جان انسان نفوذ کند - آن هم نیاز به حل این دو مسأله دارد یعنى؛ توجه به دستگاه مراقبتى که بر انسان حکومت مىکند، و توجه به پاداش و کیفر، و تکامل و سقوط انسان در سایهی اعمالش.
به همین دلیل هیچ کتاب آسمانى نبوده و نه هیچ پیامبرى که اساس دعوت خود را بر این دو موضوع استوار نساخته باشد. ولى از آنجا که دست تحریف از روى عمد، یا به واسطهی جهل و نادانى به کتابهاى آسمانى پیامبران پیشین دراز شده، چهرهی رستاخیز در آنها در پارهاى از قسمتها دگرگون گردیده است.
ولی به هر حال لازم است در اینجا یک بررسى اجمالى روى محتویات این کتب از نظر بحث رستاخیز به عمل آید که از جهاتى آموزنده و جالب است.
***
کتب تاریخی به جای کتب آسمانی
بد نیست بدانید کتب مقدسى که از یهود و نصارى امروز در دست است، از نظر خود آنها فقط کتب مقدس است نه کتاب آسمانى و لذا نام کتاب آسمانى بر آنها نمىگذارند، هیچ یهودى و مسیحى پیدا نمىکنیم که بگوید این کتب همان وحى آسمانى است که بر مسیح و موسى نازل شده است، بلکه همه معترفند که اینها بعد از این دو پیامبر بزرگ به وسیلهی شاگردان و پیروان آنها به رشتهی تحریر در آمده، اگر چه در آنها چیزى از وحى آسمانى وجود دارد و به همین دلیل بیوگرافى مسیح(ع) و موسى(ع) و حتى حوادث بعد از آنها در این کتابها به وضوح نوشته شده است.
توضیح اینکه:
عهد عتیق (کتب مقدس یهودیان) مشتمل بر 39 کتاب است که پنج کتاب آن اسفار پنجگانهی تورات است و مثلاً در آخرین فصل سفر پنجم - که سفر تثنیه یا «تورات مثنى» نام دارد – مىخوانیم: «پس موسى بندهی خداوند در آنجا به زمین «مواب» موافق قول خداوند وفات کرد و او را در درهی زمین مواب برابر یعور دفن کرد...»
و این خود گواه تألیف آنها بعد از وفات موسى(ع) است.
و هفده کتاب آن که به نام «مکتوبات مورخان» آمده است چنانکه از نامشان پیداست تاریخى از ملوک و پادشاهان و مانند آنها مىباشد و هفده کتاب باقیمانده به عنوان مکتوبات انبیاء و پیامبران بنى اسرائیل است که شرح حال و بیان کلمات قصار و پند و اندرزها و مناجاتهاى پیامبران خداست.
و اما کتب عهد جدید (کتب مقدس مسیحیان) مشتمل بر 27 کتاب است چهار کتاب آن که «اناجیل اربعه» نام دارند به وسیلهی شاگردان مسیح(ع)، یا شاگردان شاگردان مسیح(ع) نوشته شده و بیست و دو کتاب از آن، نامههایى است که پولس و رجال برجستهی دیگر مسیحیت براى مناطق مختلف فرستادهاند و آخرین کتاب آن هم کتاب «مکاشفات یوحنا» است که شرح مکاشفات او را مىدهد.
و به هر حال در میان عهد عتیق و جدید یک تفاوت روشن به چشم مىخورد و آن اینکه در کتب یهود، سخن از دنیا فراوان است و از رستاخیز بسیار کم! در حالى که در انجیل چنین نیست و سخن از رستاخیز و عالم پس از مرگ و پاداش و کیفر نسبتاً زیاد است تا آنجا که «مستر هاکس» آمریکایى نویسندهی «قاموس کتاب مقدس» تصریح مىکند که افکار قوم یهود در پارهاى از مسائل مربوط به عالم پس از مرگ نامعلوم و غیر واضح است.
آنچه مىتوان با توجه به وضع خاص روحى قوم یهود در این جا حدس زد این است که: یهود- که در میان مردم دنیا به مادى بودن و خودخواهى و ثروت پرستى بى قید و شرط مشهورند، تا آنجا که گفتهاند: خداى آنها نیز پول است - به هنگامى که دست تحریف به سوى کلمات و حالات پیامبران گشودند آنچه سخن از زندگى مادى بود به خوبى ثبت کردند ولى آنچه سخن از رستاخیز و کیفر دنیا پرستان و ستمکاران و غاصبان بازگو مىکرد حذف نمودند.
آنها تنها اخبار جهان را به سود خود تحریف نمىکنند بلکه سخنان انبیا و کتب آسمانى را نیز هم!
در قرآن مجید نیز آیاتى وجود دارد که نشان مىدهد یهودیان معاصر پیامبر اسلام(ص) نیز مردمى بودند فوقالعاده حریص به زندگى مادى.
«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ اَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیوةٍ»[1]
این روحیهاى است که امروز در آنها دیده مىشود و دیروز هم وجود داشته و گویا به مرور ایام جزء خون آنها شده است «و ریشهی در به درى گذشته، و سرسختى و لجاجت امروز آنها را که سر از در به درى دیگرى بیرون خواهد آورد در همین باید جستجو کرد».
مگر اینکه به راستى در برنامهی زندگى خود تجدید نظر کنند و با مردم دنیا از در آشتى در آیند و براى غیر «ماده» نیز ارزشى قائل شوند.
به هر حال، با همه بى اعتنائى کتب عهد قدیم به مسألهی رستاخیز باز تعبیرات روشنى در پارهاى از کتابهاى آن در این زمینه دیده مىشود که به عنوان نمونه چند قسمت را یادآور مىشویم:
۱ـ در کتاب اول سموئیل (باب ۲ جملهی ۶) میخوانیم:
«خداوند مىمیراند و زنده مىکند، به قبر فرود مىآورد و بر مىخیزاند».
این جمله - همانطور که مىبینیم - علاوه بر اصل مسألهی رستاخیز صراحت در معاد جسمانى دارد، چه اینکه قبر جاى جسم انسان است که تبدیل به خاک شده، و الاّ قبر جایگاه روح نیست که از آن بر خیزد، و این درست شبیه آن است که در قرآن مىخوانیم:
«وَ اَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ؛ و خداوند تمام کسانى را که در قبرها هستند زنده مىکند»[2]
۲ـ در کتاب اشعیای نبی (باب ۲۶ جملهی ۱۹) میخوانیم:
«مرگان تو زنده خواهند شد، و جسدهاى من خواهند برخاست اى شما که در خاک ساکنید بیدار شوید و ترنم نمایید!»
در این جمله رستاخیز یک نوع بیدارى (شبیه بیدارى از خواب) معرفى شده همانطور که در روایات اسلامى نیز مىخوانیم: «اَلنّاسُ نِیامٌ اِذا ماتُوا انْتَبَهُوا؛ مردم خوابند، هنگام مرگ (و ورود در آستانهی رستاخیز) بیدار مىشوند».
این تشبیه «مرگ» یا «رستاخیز» به بیدارى از خواب بسیار چیزها به ما مىآموزد که بعداً - به خواست خدا - مورد بررسى قرار مىگیرد.
ضمناً تعبیر به جسدهاى من (با اینکه هر کس یک جسد بیشتر ندارد). شاید به منظور اجزا و اعضاى مختلف جسد - و یا جسدهائى است - که در طول عمر و با گذشت زمان عوض مىشود.
۳ـ در مزامیر داود (مزمور ۲۳، جملهی ۴ تا ۶) میخوانیم:
«چون در وادى سایه موت نیز راه روم از بدى نخواهم ترسید زیرا تو با منى. هر آینه نیکوئى و رحمت تمام عمرم در پى من خواهد آمد و در خانهی خداوند ساکن خواهم بود تا ابد الاباد».
و از این جملهها پیوند انسان، در عالم پس از مرگ، با اعمالى که در این جهان انجام داده است به خوبى به دست مىآید، که اعمال او همه جا به دنبال او خواهد شتافت و هرگز از او جدا نمىشود.
***
و به این ترتیب در سخنان پیامبرانى همچون «سموئیل» و «اشعیاء» و «داود» اشارات قابل ملاحظهاى دربارهی رستاخیز آمده است ولى قوم یهود آنچنان رستاخیز را فراموش کردند که گوئى جز این زندگى مادى دنیا، زندگى دیگرى در کار نبوده است!
***
چهرهی رستاخیز در اناجیل
همانطور که گفته شد در اناجیل، مسألهی رستاخیز با صراحت بیشتر و تعبیرات زنده ترى به چشم مىخورد از جمله:
۱- در انجیل یوحنا (باب ۵، جملهی ۲۷-۲۸) میخوانیم:
«ساعتى مىآید که جمله کسانى که در قبور مىباشند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر کس اعمال نیکو کرد براى قیامت حیات و هر کس بد کرد به جهت قیامت داورى».
منظور از قیامت حیات، همان حیات جاودانى در نعمت خداست که پاداش نیکوکاران است و منظور از قیامت داورى کیفر بدکاران به مقتضاى داورى و عدل پروردگار است.
این جمله - با توجه به ذکر قبور که جایگاه جسم انسان است - اشاره به معاد جسمانى است.
۲- در انجیل متی ـ که نخستین اناجیل است ـ صریحاً به مسألهی جزا و پاداش روز رستاخیز اشاره شده آنجا که میگوید:
«زیرا پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش، به اتفاق ملائکهی خود و در آن وقت هر کسى را موافق اعمالش جزا خواهد داد» (انجیل متى، باب 16، جملهی 27).
و نظیر این تعبیرات که حکایت از پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ و داورى در جهان پس از مرگ مىکند در انجیل و کتب عهد جدید فراوان است.
***
اما افسوس! مسیحیان گنهکار و آتش افروز با بدعت خطرناکى که در مورد مسألهی نجات و قربانى شدن مسیح(ع) در برابر گناهان پیروان خود، و مسألهی گناه بخشى به وسیلهی کشیشان گذاردند، چنان اثرات تربیتى عقیده به معاد و رستاخیز را از کار انداختند که گوئى پاکى و ناپاکى عمل براى نجات از کیفر و برخوردارى از حیات آرام بخش جاویدان چندان اثرى ندارد، و آنچه هست در مسألهی شفاعت مسیح(ع) و گناه بخشى کشیش گنهکار است!
خودآزمایی
1- «یهودیان» و «مسیحیان» چگونه آثار تربیتى ایمان به رستاخیز را از میان بردند؟
2- چرا همه کتب آسمانى و پیامبران اساس دعوت خود را بر «مبدأ» و «معاد» استوار ساختند؟
3- نمونهای از اشاره به مسألهی رستاخیز در کتب عهد قدیم و اناجیل را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. سورهی بقره (۲) آیهی ۹۶.
[2]. سورهی حج (۲۲) آیهی ۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی