کد مطلب: ۴۳۰۹
تعداد بازدید: ۹۵۹
تاریخ انتشار : ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۳
معاد و جهان پس از مرگ| ۲۳
نخستین چیزى که سبب توجه انسان به مسئله‌ی روح شده موضوع خواب و رؤیا بوده است. انسان - حتى انسان قبل از تاریخ - در عالم خواب صحنه‌ها و عوالم وسیعى را مشاهده مى‌کرد که پس از بیدارى هیچ یک از آنها را در محیط خود نمى‌دید.

بخش نهم؛ دلایل عقلی معاد| ۴

 

چهارمین دلیل عقلی


بقای روح نشانه‌ای از رستاخیز است


یکی دیگر از دلائلى، که با مسأله‌ی رستاخیز و زندگى پس از مرگ رابطه‌ی نزدیک دارد و نشان مى‌دهد که با «مرگ»، فنا و نابودى مطلق به سراغ انسان نمى‌آید، مسئله‌ی بقاى روح است.
اثبات وجود روح به عنوان یک حقیقت مستقل - نه یک خاصیت عارضى بدن - این موضوع را روشن مى‌سازد که پس از مرگ، روح آدمى باقى مى‌ماند و مرگ پایان زندگى به معنى مطلق نیست، و اثبات این موضوع در حقیقت یک گام بزرگ به سوى اثبات وجود جهان بعد از مرگ و معاد است. ولى براى رسیدن به این هدف باید سه موضوع را جداگانه بررسى کرد:
۱ـ استقلال روح
۲ـ تجرد روح
۳ـ بقای روح
اما قبلاً ذکر این نکته لازم است که مسأله‌ی روح از قدیمى‌ترین و پیچیده‌ترین مباحثى است که فلاسفه و دانشمندان با آن رو به رو بوده‌اند.
هیچ‌کس نمى‌تواند آغازى براى این بحث بیان کند، زیرا طبق گواهى تاریخ از پنج هزار سال قبل، مصریها - و احتمالاً اقوام دیگر - به مسئله‌ی روح کم و بیش آشنائى داشته‌اند، حتى به گفته‌ی «آلوسى» دانشمند معروف اسلامى تاکنون (در حدود) یک هزار قول و نظریه در این مسئله ابراز شده، و هر کس به نوعى از ماهیت روح سخن گفته است.
اما به نظر مى‌رسد نخستین چیزى که سبب توجه انسان به مسئله‌ی روح شده موضوع خواب و رؤیا بوده است.
انسان - حتى انسان قبل از تاریخ - در عالم خواب صحنه‌ها و عوالم وسیعى را مشاهده مى‌کرد که پس از بیدارى هیچ یک از آنها را در محیط خود نمى‌دید.
انسان با توجه به این مسئله، چنین احساس مى‌کرد که نیروى مرموزى در وجود او نهفته است که به هنگام بیدارى به شکلى، و به هنگام خواب به شکل دیگر، فعالیت و خودنمائى مى‌کند، حتى در موقعى که دستگاههاى بدن خاموشند و انسان در گوشه‌اى افتاده، «او» مشغول فعالیت است.
این نیروى مرموز را «روح» (یا معادل آن در زبانهاى دیگر) نامید.
به هنگامى که فلسفه به صورت یک «علم مدون» شکل گرفت، مسئله‌ی روح یکى از مسائلى بود که در صدر مباحث فلسفى جائى براى خود باز کرد.
و همانطور که به زودى - به خواست خدا - خواهیم دید، همین مسئله‌ی خواب یکى از کلیدهاى عالم ارواح است، بلکه خواهیم دید که خواب دیدن و رؤیا از دو جهت مى‌تواند ما را به عالم ارواح راهنمایى کند:
نخست اصل مسئله‌ی رؤیا و صحنه‌هایى که انسان در خواب مى‌بیند - خواه وجود خارجى پیدا کند یا نه و به اصطلاح خواه تعبیرى داشته باشد یا نداشته باشد - و دیگر کیفیت و چگونگى خوابها و رؤیاهایى که انسان مى‌بیند و احیاناً پرده از حوادث «موجود» یا «گذشته» یا «آینده» بر مى‌دارد.
در اینجا افراد سطحى فوراً خود را راحت مى‌کنند و مى‌گویند: خواب و رؤیا که چیز مهمى نیست، همان صحنه‌هایى است که در بیدارى مى‌بینیم و گاهى هم فعالیت نیروى واهمه و خیال و یا روشنگر محتویات ضمیر ناآگاه است.
کار نداریم که خواب و رؤیا از کجا سرچشمه مى‌گیرد و نتیجه‌ی فعالیت چیست؟ و آیا مربوط به گذشته است یا آینده؟ سخن در این است که این صحنه‌هاى وسیعى را که در عالم خواب مى‌بینیم لابد جایى در وجود ما دارند، آیا محل آنها سلولهاى مغزى ما و درون جمجمه‌ی ما است و یا این نقشه‌هاى وسیع روى تابلوى دیگرى ترسیم مى‌گردد.
مثلاً ما در خواب مى‌بینیم در باغى نشسته‌ایم، استخر وسیعى با امواج لرزان و زیبایش در وسط باغ به چشم مى‌خورد، این باغ زیبا در دامنه‌ی کوه عظیمى قرار گرفته که شانه‌هاى آن در آسمان پیش رفته است.
کار نداریم که این صحنه مربوط به گذشته یاآینده است، ولى به هر حال این نقشه‌ی ذهنى محلى لازم دارد که همانند یک تابلو نقاشى در آن محل پیاده شود، آیا محل آن مى‌تواند سلولهاى مغزى باشد؟ به زودى خواهیم فهمید که نه، پس محل دیگرى لازم دارد که آن را «روح» مى‌نامیم.
به هر حال در آینده خواهیم دید که مسئله‌ی خواب و رؤیا تا چه اندازه مى‌تواند پرده از روى اسرار روح بردارد و نشان دهد که این مسئله همانطور که در آغاز کلیدى براى راه یافتن به منطقه‌ی وسیع روح بوده است امروز هم ارزش خود را به عنوان یک دلیل فلسفى و حتى یک دلیل تجربى از دست نداده است.
از آن به بعد هر قدر هم علم و دانش بشر و مسائل فلسفى گسترش یافت دلایل تازه‌اى براى اثبات وجود روح به دست آمد، که بحثهاى آینده این دلایل را تعقیب مى‌کند، منظور در اینجا فقط اشاره به تاریخچه‌ی پیدایش گفتگو درباره‌ی روح و مسائل روحى در سطح عموم و در سطح افکار دانشمندان بود.
 

استقلال روح


در اینکه انسان با سنگ و چوب بی روح فرق دارد شکی نیست، زیرا ما به خوبی احساس می‌کنیم که با موجودات بی‌جان و حتی با گیاهان تفاوت داریم، ما می‌فهمیم، تصور می‌کنیم، تصمیم می‌گیریم، اراده داریم، عشق می‌ورزیم، متنفر می‌شویم، و ... ولی گیاهان و سنگها هیچ یک از این احساسات را ندارند، بنابراین میان ما و آنها یک تفاوت اصولی وجود دارد، و آن داشتن روح انسانی است.
نه مادیها و نه هیچ دسته‌ای دیگر هرگز منکر اصل وجود «روح» یا «روان» نیستند و به همین دلیل همه‌ی آنها روانشناسی «پیسیکولوژی» و روانکاوی «پیسیکانالیزم» را به عنوان یک علم مثبت می‌شناسند. این دو علم گرچه تقریباً از جهاتی مراحل طفولیت خود را طی می‌کنند ولی به هر حال از علومی هستند که در دانشگاههای بزرگ دنیا بوسیله‌ی استادان و دانش‌پژوهان تعقیب می‌شوند، و همانطور که خواهیم دید، «روان» و «روح» دو حقیقت جدا از هم نیستند بلکه مراحل مختلف یک واقعیتند.
آنجا که سخن از ارتباط روح با جسم است، و تأثیر متقابل این دو در یکدیگر بیان می‌شود، نام «روان» بر آن می‌گذاریم و آنجا که پدیده‌های روحی جدای از جسم، مورد بحث قرار می‌گیرند نام روح را به کار می‌بریم.
خلاصه اینکه هیچ کس انکار نمی‌کند که حقیقتی به نام روح و روان در ما وجود دارد.
***
اکنون باید دید جنگ دامنه‌دار «مادیها» یا «فلاسفه متافیزیک و روحیون» در کجاست؟
پاسخ این سؤال این است که: دانشمندان الهى و روحیون معتقدند غیر از موادى که جسم انسان را تشکیل مى‌دهد، حقیقت و گوهر دیگرى در او نهفته است که از جنس ماده نیست، و بدن آدمى تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارد.
به عبارت دیگر: روح یک حقیقت ماوراى طبیعى است که ساختمان و فعالیت آن غیر از ساختمان و فعالیت جهان ماده است، درست است که دائماً با جهان ماده ارتباط دارد ولى ماده و یا خاصیت ماده نیست!
در صف مقابل، فلاسفه مادّى و ماتریالیستها قرار دارند، آنها مى‌گویند: ما موجودى مستقل از ماده به نام روح یا نام دیگر سراغ نداریم هر چه هست همین ماده‌ی جسمانى و یا آثار فیزیکى و شیمیایى آن است.
ما دستگاهى به نام مغز و اعصاب داریم که بخش مهمى از اعمال حیاتى ما را انجام مى‌دهند و مانند سایر دستگاههاى بدن مادّى هستند و تحت قوانین ماده فعالیت مى‌کنند.
ما غدّه‌هایى در زیر زبان داریم به نام «غدّه‌هاى بزاق» که هم فعالیت فیزیکى دارند و هم شیمیائى، هنگامى که غذا وارد دهان مى‌شود، این چاههاى آرتزین! به طور خودکار و کاملاً اتوماتیک شروع به کار مى‌کنند، و چنان حسابگرند که درست به همان اندازه که آب براى جویدن و نرم کردن غذا لازم است روى آن مى‌پاشند، غذاهاى آبدار، کم آب و خشک، هر کدام به اندازه‌ی نیاز خود، سهمیه‌اى از آب دهان را دریافت مى‌دارند، مواد اسیدى مخصوصاً هنگامى که زیاد غلیظ باشند، فعالیت این غدّه‌ها را افزایش مى‌دهند تا سهم بیشترى از آب دریافت دارند، و به اندازه‌ی کافى رقیق شوند و به دیوارهاى معده زیانى نرسانند!
و هنگامى که غذا را فرو بردیم، فعالیت این چاه‌ها خاموش مى‌گردد، خلاصه نظام عجیبى بر این چشمه‌هاى جوشان حکومت مى‌کند که اگر یک ساعت تعادل حساب آنها به هم بخورد یا همیشه آب از «لب و لوچه‌ی» ما سرازیر است و یا به اندازه‌اى زبان و گلوى ما خشک مى‌شود که لقمه در گلوى ما گیر مى‌کند.
این کار فیزیکى بزاق است ولى مى‌دانیم کار مهمتر بزاق کار شیمیایى آن است، مواد مختلفى با آن آمیخته است، که با غذا ترکیب مى‌شوند و زحمت معده را کم مى‌کنند.
ماتریالیستها مى‌گویند: سلسله‌ی اعصاب و مغز ما شبیه عده‌هاى بزاقى و مانند آن داراى فعالیتهاى فیزیکى و شیمیایى است (که بطور مجموع «فیزیکوشیمیایى» به آن گفته مى‌شود) و همین فعالیتهاى «فیزیکو شیمیائى» است که ما نام آن را «پدیده‌هاى روحى» و یا روح مى‌گذاریم.
توضیح اینکه: هنگامى که مشغول فکر کردن هستیم یک سلسله امواج الکتریکى مخصوص از مغز ما بر مى‌خیزد، این امواج را امروز با دستگاههائى مى‌گیرند و روى کاغذ ثبت مى‌کنند، مخصوصاً در بیمارستانهاى روانى با مطالعه روى این امواج راههائى براى شناخت و درمان بیماران روانى پیدا مى‌کنند، این فعالیت فیزیکى مغز ماست.
علاوه بر این، سلولهاى مغزى به هنگام فکر کردن، و یا سایر فعالیتهاى روانى داراى یک رشته فعل و انفعالات شیمیائى هستند.
بنابراین روح و پدیده‌هاى روحى چیزى جز خواص فیزیکى و فعل و انفعالات شیمیایى سلولهاى مغزى و عصبى ما نمى‌باشد.
آنها از این بحث چنین نتیجه مى‌گیرند:
۱ـ همانطور که فعالیت غدّه‌هاى بزاقى و اثرات مختلف آن قبل از بدن نبوده و بعد از آن نیز نخواهد بود فعالیت‌هاى روحى ما نیز با پیدایش مغز و دستگاه اعصاب، موجود مى‌شوند و با مردن آن مى‌میرند!
۲ـ روح از خواص جسم است، پس مادّى است و جنبه‌ی ماوراى طبیعى ندارد.
۳ـ روح مشمول تمام قوانینى است که بر جسم حکومت مى‌کند.
۴ـ روح بدون وجود مستقلى ندارد و نمى‌تواند داشته باشد.
 

خودآزمایی


1- یکی از دلائلى که نشان مى‌دهد که با «مرگ»، فنا و نابودى مطلق به سراغ انسان نمى‌آید کدام است؟
2- خواب دیدن و رؤیا از کدام جهت‌ها مى‌تواند ما را به عالم ارواح راهنمایى کند؟
3- جنگ دامنه‌دار «مادیها» یا «فلاسفه متافیزیک و روحیون» در کجاست؟
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: