مغضوب زهرا(س) ملعون خدا
شنیدهایم که رسول خدا(ص) مکرّر میفرمودند:
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ آذاها فَقَدْ آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَدْ آذَى اللهَ ایذاءً»؛[1]
«فاطمه، پارهای از من است؛ هر كس او را بیازارد مرا آزرده و هر كه مرا بیازارد، به تحقیق، خدا را به شدّت آزرده است».
ایذاء فاطمه(س) ایذای من است و ایذای من، ایذای خداست و سرنوشت ایذاكنندگان خدا و رسول را هم قرآن با كمال صراحت مشخص كرده است:
«إنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً»؛[2]
«آزاردهندگان خدا و رسول، ملعون دنیا و آخرتند و عذاب خواركنندهای در سر راه آنهاست».
آن روز که رسول خدا(ص) این سخن را فرمود، برای مردم جای تعجّب بود كه مگر ممكن است كسی فاطمه را بیازارد. این گفتار رسول یك اخبار غیبی بود كه پس از من جریان ایذای فاطمه پیش خواهد آمد و هم به مردم، آگاهی میداد كه اگر روزی فاطمه، با این حرمتی كه نزد من و خدا دارد، در مقابل كسانی ایستاد و اظهار خشم و نارضایی كرد، بدانید كه آنها ملعون خدا و رسولند و اهلیت حكومت بر مردم را ندارند و لذا پس از رحلت رسول اکرم(ص) وقتی فاطمه(س) دید ظالمان تیشه به ریشهی دین میزنند، احساس كرد كه امروز، روز اظهار خشم و اعلام عدم رضایت از راه و رسم آنهاست و پدر، او را برای چنین روزی ذخیره كرده كه به دفاع از حریم دین و ولایت برخیزد. به همین جهت به مسجد آمد و در مجمع عمومی مهاجر و انصار، سردمداران حكومت را به صحنهی محاكمهی علنی كشید و چهرهی منافقان را بیپرده به مردم نشان داد و با قلبی اندوهبار و جسمی رنجور، آن خطبه ی بسیار پرمحتوا و كوبنده را انشاء فرمود.
خطاب حضرت زهرا(س) به علیّ مرتضی(ع) با دلی پر درد!
حضرت زهرا(س) به منزل برگشت، همسر بزرگوار و مظلومش در خانه نشسته، منتظر بود كه فاطمهاش برگردد. به خانه كه رسید شاید در تمام مدّت عمرش همین یك بار بود كه اینگونه به شوهر خطاب كرد:
«یابْنَ اَبی طالِبِ اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ»؛
«ای پسر ابیطالب! بسان بچّه در رحم، گوشه گرفتهای و همچون افراد متّهم كنج خانه نشستهای»!
«نَقَضْتَ قادِمَة الاَجْدَلِ فَخاتَكَ رِیشُ الاَعْزَلِ»؛[3]
«تو همان كسی هستی كه بال و پر بازهای شكاری را در هم شكستی، امروز، مرغان بیبال و پر، بر سرت ریخته و خانهنشینت كردهاند».
اینکه به عنوان پسر ابیطالب خطاب فرموده است، شاید اشاره به این باشد كه مگر ابوطالب پدر تو، یار و یاور پدر من نبود، تو هم پسر همان پدری! آیا نباید به یاری من برخیزی؟ یعنی خواست نشان بدهد كه كار به كجا رسیده كه علی(ع) نمیتواند حرف خود را بزند و آن چنان كه لازم است، از حقّ خود دفاع كند.
به هر حال بعد از آن جریاناتی كه پیش آمد، یگانه یادگار پیامبر(ص) بستری شد و در بستر بود تا اینكه با از دست رفتن آن نور الهی، دنیا تاریك شد. شاید ساعات اوّل شب بود كه این امانت مخزونهی خدا و عزیز پیامبر چشم از این جهان پوشید.
صلّی الله علیك یا مولانا یا امیرالمؤمنین
صلّی الله علیك و علی آل بیتك الطّاهرین
ضرورت عقلی عزاداری برای حضرت زهرا(س)
روز سیزدهم ماه جُمادَیالاُولی بنا بر نقلی، روز شهادت حضرت صدّیقهی كبری فاطمهی زهرا(س) است. ما شیعهی امامیه، دو حادثهی تاریخی ـ مذهبی داریم كه همیشه و همه ساله، ذكر و یاد آن دو حادثه را تجدید میكنیم و باید هم تجدید كنیم و آنها را زنده نگه داریم. یكی حادثهی عاشورا و روز شهادت امام سیدالشّهدا(ع) و دیگر فاطمیه و ایام شهادت جانگداز حضرت صدّیقهی كبری(س). شاید در ذهن كسانی این توهّم پیش بیاید كه تجدید خاطرهی حوادث غمانگیز گذشتهی تاریخ، چه ضرورت و فایدهای دارد؟ و چه بسا سبب تولید تفرقه و اختلاف و تشتّت در میان امّت اسلامی بشود و تفرقه و تشتّت در میان یك امّت، در واقع مرگ آن امّت است.
در جواب این توهّم میگوییم: اگر آن حوادث و وقایع گذشته فقط جنبهی تاریخی داشته باشد، تجدید خاطرهی آن نه ضرورت و نه فایدهی مهمّی خواهد داشت. امّا اگر آن وقایع، با عقاید مذهبی ارتباط داشته باشد، چگونه باید عمل کرد؟ مردمی، اعتقاداتی بر اساس همان حوادث و وقایع گذشته به دست آوردهاند؛ اعتقاداتی كه برای آنها جنبهی حیاتی دارد یعنی با آن اعتقادات در دنیا باید زندگی كنند و تأمین سعادت دنیوی بنمایند و پس از مرگ در عالم برزخ و محشر نیز با همان اعتقادات ادامهی حیات ابدی بدهند.
در كنار آن اعتقادات، در گذشتهی تاریخ، دو گروه اظهارِ وجود كرده و در عینِ مخالفتِ اساسی با یكدیگر، هر یك ادّعای بودنِ صاحبانِ اصلی آن عقاید و دارندگان سِمَت پیشوایی امّت را داشتهاند و امّت را به پیروی از خود دعوت كرده و راه خود را، تنها راهِ مستقیم به سوی خدا ارائه نمودهاند و بدیهی است كه به طور مسلّم یكی از آن دو گروه، حقّ است و دیگری باطل! زیرا ممكن نیست دو گروهی كه رودرروی هم ایستاده و یكدیگر را تخطئه[4] میكنند، هر دو حقّ باشند. حال، كسی كه امروز میخواهد آن عقایدِ حقّه را به دست آورده و از طریق آشنا شدن با اصول و فروع دین و عمل به آن، سعادت دنیوی و حیات ابدی اخروی را تأمین نماید، از كدام گروه از آن دو گروهِ مخالفِ یكدیگر، پیروی كند؟ در حالی كه هر یك، برنامهی دینی خاصّی ارائه مینمایند و راه خود را راه به سوی بهشت و راه فرقهی مخالف را راه به سوی جهنّم میدانند! در این موقع است كه به حكم عقل لازم میشود انسانِ دینطلب، دربارهی تاریخ گذشتهی آن دو گروه، به تحقیق و شناسایی كامل بپردازد و آنها را از حیث افكار و اخلاق و اعمال و صادق و كاذب بودن، امین و خائن بودن، عادل و ظالم بودن و...بشناسد تا بتواند سرمایهی اصلی حیات دنیوی و اخروی خود را در مسیر تبعیت از آنها به دست آورد و با اطمینان خاطر به زندگی دینی خویش ادامه دهد. این عقل است كه میگوید: اگر آب و نان كه مایهی حیات و بقای شماست به دست دو گروه افتاده است و احتمال میدهید گروهی از روی جهل و نادانی یا از روی بغض و دشمنی میخواهند شما را از طریق آب و نان مسموم كنند، طبیعی است به صرف همین احتمال، خود را موظّف به شناسایی هر دو گروه میدانید تا آب و نان سالم به دست آورید.
دین و عقاید و احكام دینی كه تأمین كنندهی حیات ابدی شماست؛ به مراتب ضروریتر از آب و نان است كه وسیلهی حیات موقّت و پایانپذیرِ دنیوی شماست. از این روست كه میگوییم: تحقیق و تتبّع[5] در تاریخِ دو گروهی كه از پانزده قرن قبل در رأس امّت اسلامی قرار گرفتهاند و تأسیس مكتب «تشیع» و «تسنّن» را باعث شده و خود را مرجع دینی امّت معرّفی كردهاند، واجب عقلی است. اگر تحلیل و بررسی كامل نماییم؛ میبینیم این دو گروه، اختلافات بسیار در تبیین اصول عقاید و احكامِ شریعت دارند.
به هر حال، تحقیق و تتبّع در تاریخِ آنان برای دستیابی به دین حقّ، از واجبات مسلّمِ عقلی است و این آیه از قرآن كریم نیز اشاره به همین حكمِ عقل میكند:
«...أفَمَنْ یهْدِی إلَى الْحَقِّ أحَقِّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إلاّ أَنْ یهْدَی فَما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ»؛[6]
«...پس آیا آن كس كه به سوی حقّ هدایت میكند شایسته و سزاوار پیروی از اوست یا آن كس كه خود، نیازمند به هدایت است [و تا راهنمایی نشود راه نمییابد]. پس شما را چه شده است؟! چگونه داوری میكنید»؟
این آیه هم اِشعار به این كه دارد كه دو گروه در رأسِ امّتند: گروهی منصوب از جانب خدا برای تصدّی امر هدایت به سوی حقّند و گروه دیگر، راه به سوی حقّ نمییابند؛ یا جاهل در شناخت حقّند و یا لجوج و معاند در پیروی از حقّ! حال آیا آن كس كه به امر خدا، هادی به سوی حقّ است و قرآن كریم به آن اشاره دارد كیست؟ رسول خدا(ص) كه مبین قرآن است فرموده است:
«اَلْحَقُّ مَعَ عَلِی و عَلِی مَعَ الْحَقِّ یدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِی کَیْفَ ما دارَ»؛[7]
«حقّ با علی است و علی با حقّ است؛ حقّ آن گونه میگردد كه علی بگردد»!
خودآزمایی
1- این گفتار رسول خدا(ص) که فرمودند«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ آذاها فَقَدْ آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَدْ آذَى اللهَ ایذاءً» به مردم، کدام آگاهی را میداد؟
2- اینکه حضرت زهرا(س)، حضرت علی(ع) را به عنوان پسر ابیطالب خطاب فرموده است، اشاره به چیست؟
3- ضرورت عقلی عزاداری برای حضرت زهرا(س) (و امام حسین(ع)) را شرح دهید.
پینوشتها
[1]ـ بحارالانوار، جلد ٤٣، صفحهی ۲۵.
[2]ـ سورهی احزاب،آیهی ۵۷.
[3]ـ احتجاج طبرسی، جلد ١، صفحهی ١٤٥.
[4]ـ تخطئه: دیگری را خطاکار دانستن.
[5]ـ تتبّع: پیگیری در شناسایی.
[6]ـ سورهی یونس، آیهی ۳۵.
[7]ـ نقل از مناقب خوارزمی، صفحهی ٢٢٣.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی