آخرین سفارشهای حضرت زهرا(س)
آنها که رفتند فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع) عرض كرد: آقا! من به آنچه كه شما فرمان دادید، عمل كردم، حال من هم از شما تقاضاهایی دارم. امام احساس كرد همسر عزیزش سخنانی محرمانه دارد و میخواهد اتاق، خلوت شود. به زنهایی كه حاضر بودند دستور داد از اتاق خارج شدند. آمد و كنار بستر نشست و سر زهرا(س) را از روی بالش بلند كرد و به سینهاش چسبانید و فرمود: عزیزم بگو، هر چه در دل داری برای من بگو. عرض كرد: ای پسر عموی عزیزم! من رفتنی هستم. ساعتی پیش پدرم را در خواب دیدم، به من فرمود: دخترم بیا، من اشتیاق دیدار تو را دارم. اینك من حرف اوّلم این است كه آیا در طول این مدّتی كه با شما بودهام یك حرف دروغ از من شنیدهاید؟ یك نافرمانی كوچك از من مشاهده فرمودهاید؟ (یعنی اگر دیده و شنیدهاید اكنون حلالم كنید). امیرالمؤمنین از شنیدن این سخن سخت دگرگون شد و اشك از دیدگانش جاری گشت و فرمود: (معاذالله)؛ تو بزرگوارتر از این بودهای كه دروغی بر زبانت جاری شود و نافرمانی از تو مشاهده گردد. آنگاه فرمود: بچّههای من خردسالند و بیمادر میشوند. هر مردی احتیاج به زن دارد و بعد از من ازدواج خواهید كرد. از شما میخواهم با امامه، دختر خواهرم زینب ازدواج كنید كه با بچّههای من مهربانتر از دیگران است. (حضرت زهرا(س) چهار فرزند داشت كه بزرگترینشان هشت ساله و كوچكترینشان چهارساله بود).
سپس عرض كرد: وصیت عمدهی من این است كه مرا شبانه تجهیز كن! نمیخواهم احدی از اینان كه به من ستم كردهاند از تجهیزم آگاه گردند! خودت شب غسلم بده و كفن بر من بپوشان و نماز بر من بخوان و شب دفنم كن و پس از دفن كنار قبرم بنشین و برای من قرآن تلاوت كن. در همان حال كه سر بر سینهی علی(ع) داشت،گفت:
«اَلْسَّلامُ عَلَی جِبْرَئیلَ، اَلْسَّلامُ عَلَی رَسُولِ الله»؛
و روح از بدن مقدّسش به پرواز در آمد و به عالم قدس ارتحال یافت و چراغ خانهی علی(ع) خاموش شد. امیرالمؤمنین(ع) آهسته سرش را روی بالش گذاشت. صدای شیون از خانهی امیرالمؤمنین(ع) بلند شد. ساعات اوّل شب بود. مردم كه از شدّت بیماری زهرا(س) آگاه بودند انتظار چنین واقعهای را داشتند و لذا صدای گریه از این خانه به آن خانه منتقل شد و شهر مدینه یك جا تكان خورد و مبدّل به عزاخانه شد. به فرمودهی محدّث قمی(رض):
«فَصاحَتْ اَهْلُ الْمَدینَةِ صَیحَةً واحِدَةً كادَتِ الْمَدینَة اَنْ تَتَزَعْزَعَ»؛[1]
«اهل مدینه یك صدا فریاد كشیدند؛ آن چنان كه گویی مدینه میخواهد از جا كنده شود»!
کودکان بیمادر آمدند و خود را روی پیكر بیروح مادر انداختند. حسن(ع) روی سینهی مادر افتاده بود و میبوسید و میگفت: مادر! من حسنم، با من حرف بزن. حسین(ع) آمد پایین پای مادر نشست. پاهای مادر را در بغل گرفته، میبوسید و میگفت: مادر! من حسین تواَم، با من حرف بزن. نزدیك است جان از بدنم مفارقت كند.
همین حسین یك روز در گودال قتلگاه با تن آغشته به خون افتاده بود و كودكان یتیمش دورش حلقه زده بودند! در آن میان خواهر غمدیدهاش با چشمی گریان و قلبی سوزان میگفت:
«یا مُحَمَّداه یا مُحّمداه صَلّی عَلَیكَ مَلائِكَةِ السَّماء هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُقَطَّعُ الاَعْضاءِ»
اشارهای به ماجرای غمانگیز فدك
مناسب به نظر رسید قسمتی از ماجرای غمانگیز فدك مورد بحث قرار گیرد؛ شاید برای بعضی نیاز به توضیح داشته باشد. قبل از ورود به بحث، دو آیه از سورهی مباركهی حشر را میخوانیم:
«وَ ما أَفاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لَكِنَّ اللهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یشاءُ وَ اللهُ عَلَی كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ * ما أَفاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ...»؛[2]
این دو آیه مربوط به مسألهی «فَیْء» است. «فَیْء» عبارت از اموالی بوده كه است صاحبان آن بدون جنگ و درگیری و بدون این كه مسلمان بشوند، آن را به پیامبر اکرم(ص) واگذار میكردند و به امر خدا آن اموال، ملك شخصی پیامبر اكرم(ص) محسوب میشد و ارتباطی به بیتالمال و اموال عمومی مسلمین نداشت. و آن غیر از غنائم جنگی است كه جنگی میان كفّار و مسلمین واقع میشد و مسلمین فاتح و كفّار مغلوب میشدند.
اختصاص «فیء» به رسول اکرم(ص)
اموالی كه در جنگ از كفّار باقی میماند و به دست مسلمین میافتاد، از غنائم جنگی محسوب میگردید كه یك پنجم این اموال به عنوان خمس تحویل پیامبر اكرم(ص) گشته و بقیهاش میان مسلمانان تقسیم میشد. امّا «فیء» از جانب خدا به رسول اكرم(ص) اختصاص پیدا كرده و ملك شخصی آنحضرت میباشد و البتّه این تملّك هیچگونه تأثیری در زندگی زاهدانهی آنحضرت نداشته است جز اینكه تكریم و تجلیلی از جانب خدا نسبت به رسول مكرّمش شده و علاوه بر این، وقتی ملك شخصی خودش شد، انفاقاتش دارای فضیلتِ ایثار میگردد. یعنی خودش زندگی فقیرانه دارد ولی زندگی مرفّه برای دیگران فراهم میسازد. چنانكه وقتی یهود بنینضیر از مدینه بیرون رفتند و اراضی و اموالشان به عنوان «فیء» باقی ماند، پیامبر اكرم(ص) آن اراضی را میان مهاجران كه از مكّه آواره شده بودند تقسیم كرد و در تاریخ ضبط شده كه به هر كدام از ابوبكر و عمر و زبیر و ابوعبیده و... چه مقدار داده شد، در حالی كه خودِ پیامبر، فقیرانه زندگی میكرد و آنها از اموال شخصی پیامبر، تا حدّی به رفاه در زندگی رسیده بودند.
البتّه همهی اموال، مال خداست امّا خدا یك قسمت از اموال خود را به پیامبر اختصاص میدهد و آن از باب تجلیل و تكریم است و آنحضرت نیز از ملك شخصی خویش به دیگران انفاق میكند تا به فضیلت ایثار نائل گردد. آیه هم میفرماید:
«وَ ما أفاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ...»؛
آنچه كه خدا به رسولش بازگردانده از اموال یهودیان... یعنی این كار مال خداست نه این كه خود پیامبر آن را به خود اختصاص داده باشد. ضمیر «مِنْهُم» بر حسب شأن نزول آیه، به یهود بنینضیر بر میگردد؛ یعنی همان قوم یهود كه قبلاً زمینها را متصرّف بودند. خداوند این اموال را از آنها به رسول خود بازگردانده است، بعد خطاب به مسلمانان میفرماید:
«فَما أوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَ لا رِكابٍ»؛
«شما كه برای به دست آوردن این اموال [اسب و شتری نتاختهاید و] جنگی نكردهاید [از این رو، سهمی از اینها ندارید و این اموال، از غنایم محسوب نمیشود]».
«وَ لكِنَّ اللهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یشاءُ»؛
«این حقّ خداست كه رسول خود را بر هر چه كه بخواهد مسلّط میكند [و آن را در اختیار رسولش قرار میدهد]».
آیهی بعد نیز همین مطلب را تأكید میكند:
«ما أَفاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ...»؛
«اموالی را كه خدا از اهل آبادیها به رسولش برمیگرداند، باید تحت نظارت او [به مصارف خاصّی كه در آیه مشخّص شده است] واصل گردد...».
فدک بر حسب استفاده از منابع مربوطه، سرزمینی حاصلخیز در اطراف مدینه بوده كه فاصلهی آن تا مدینه دو روز یا سه روز راه (تقریباً دوازده یا پانزده فرسخ) بوده است. فدك و خیبر به هم نزدیك و هر دو یهودینشین بودهاند. در سال هفتم هجرت، میان مسلمانان و یهودیان خیبر، جنگی واقع شد. لشكر اسلام منطقهی خیبر را كه متشكّل از هفت قلعهی بسیار محكم بود؛ به تصرّف خود درآورد. اهل فدك كه از جریان آگاه شدند، رعبی از مسلمانان در دلشان پیدا شد و به فكر افتادند كه با پیامبر اسلام(ص) از در صلح درآیند و خود را درگیر جنگ با مسلمانان ننمایند. از این رو به حضور رسول اكرم(ص) آمده و گفتند: ما مسلمان نمیشویم، ولی اقدام به جنگ هم نمیكنیم؛ بلكه با كمال میل و رغبت، نصف این سرزمین فدك را به شما واگذار میكنیم.
رسول اکرم(ص) موافقت فرمودند و قرارداد صلح نوشته شد و نصف سرزمین فدك به تصرّف پیامبراكرم(ص) درآمد. در فقه ما این قانون هست كه مناطقی كه با قتال و پیكار و جنگ با كفّار به تصرّف مسلمانان درآید، تحت عنوان «غنیمت جنگی» جزء بیتالمال و متعلّق به عامّهی مسلمین میشود. تنها یك پنجم آن تحت عنوان خمس به رسول خدا(ص) تعلّق میگیرد كه به مصارف معینی برسد چنان كه در قرآن كریم میخوانیم:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ للهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامَی وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ...»؛[3]
«بدانید! هرگونه غنیمتی كه شما به دست آورید، خمس آن از آنِ خدا و رسول خدا و ذِیالقُربی و یتیمان و مسكینان و واماندگان در راه میباشد...».
ولی مناطقی كه بدون جنگ و درگیری از طریق مصالحه تقدیم مسلمانان میشود، تمام آن مناطق تحت عنوان «فَیء» به دستور خدا اختصاص به شخص رسول خدا(ص) پیدا میكند و آن حضرت، مالك آن منطقه میشود تا به هر مصرفی كه مصلحت دید برساند.
این آیه در سورهی حشر راجع به همین مطلب است:
«أَفاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لَكِنَّ اللهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یشاءُ وَ اللهُ عَلَی كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ * ما أَفاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ...»؛[4]
«آنچه را كه خدا به رسولش عنایت كرده و شما مسلمانان برای به دست آوردن آن زحمتی نكشیده و اسب و شتری نتاختهاید، اختصاص به رسول دارد! چه آن كه خدا رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلّط میسازد و خدا بر هر چیزی تواناست. آنچه كه خدا از اهل این آبادیها به رسولش داده است، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان رسول و یتیمان و مستمندان و درراهماندگان است...».
طبق این آیه، فدك مِلك شخصی پیغمبراكرم(ص) شد.
خودآزمایی
1- آخرین سفارشهای حضرت زهرا(س) را بیان کنید.
2- «فَیْء» چیست؟ مورد مصرف آن کجاست و چه تفاوتی با غنیمت دادر؟
3- چگونه سرزمین فدك به تصرّف پیامبر اكرم(ص) درآمد؟
پینوشتها
[1]ـ بیت الاحزان، صفحهی ۷۸.
[2]ـ سورهی حشر، آیات ۶ و۷.
[3]ـ سورهی انفال، آیهی ٤١.
[4]ـ سورهی حشر، آیات ٦و ٧.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی