خطابهی هشدار دهندهی حضرت زهرا(س)
از این جهت فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص) ـ بر اساس شرایط پیش آمده ـ لازم دید در مقامِ دفاعِ از حریم ولایت و روح دیانت به سخنرانی در مسجد یثرب بپردازد. حضرت در ضمن سخنان كوبندهاش كه از جانی برافروخته از انحراف امّت برمیخاست، بر سر آن خوابرفتگان فریاد كشید:
«اَیهَا النّاسُ اعْلَمُوا اَنِّی فاطِمَةُ»؛[1]
«ای مردم! بدانید كه من فاطمهام».
اینجا كلمهی فاطمه خیلی پرمعنا بود! تنها معرّفی شخص و شناسایی اسم گوینده، هدف نبود! چرا كه همهی شنوندگان او را میشناختند. او میخواست با این كلمهی پرمعنا، تكانی در خوابرفتگان ایجاد كرده و روحی بر پیكرِ دلمردگان بدمد كه هان ای مردم! من همان فاطمهام كه پدرم دربارهام میفرمود:
«هِی قَلْبِی وَ رُوحِی الَّتِی بَینَ جَنْبَی»؛
«فاطمه قلب و روح در وجود من است».
كه با بودن او در میان شما، من در میان شما هستم! گفتار او، گفتار من و رفتارش، رفتار من است! میفرمود:
«اِنَّ اللهَ یغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ»؛
«خشم فاطمه، خشم خداست».
اینك من بر شما خشمگینم! مخصوصاً خطاب به ابوبكر كه در مسند حكومت بر امّت، جا گرفته بود، فرمود:
«یابْنَ اَبِی قَحافَة اَفِی كِتابِ اللهِ اَنْ تَرِثَ اَباكَ وَ لا اَرِثَ اَبِی لَقَدْ جِئْتَ شَئْیاً فَرِیاً»؛
«ای پسر ابی قحافه! آیا در كتاب خدا آمده كه تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! بهراستی كه افترایی بزرگ آوردهای».
«اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ»؛
«آیا دانسته و عمداً كتاب خدا را رها كرده و آن را پشت سر انداختهاید»؟!
آنگاه خطابی توبیخآمیز به گروه انصار از امّت فرمود:
«یا مَعْشَرَ الْفِتْیةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الاِسْلامِ ما هذِهِ الْغَمِیزَةُ فِی حَقِّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتِی اَما كانَ رَسُولُ اللهِ اَبِی یقُولُ اَلْمَرْءُ یحْفَظُ فِی وُلْدِهِ»؛[2]
«ای گروه جوانمردان! ای بازوان توانمند ملّت و حامیان اسلام! این چه چشمپوشی و نادیده گرفتنی است كه شما در حقّ من روا میدارید؟ این چه تغافلی است كه در برابر ستمی كه بر من وارد شده از خود نشان میدهید؟ آیا رسول خدا(ص) پدرم نمیفرمود: احترام هر كس را باید در مورد فرزندانش هم نگاه داشت»؟
«أَ أُهْضَمُ تُراثَ اَبِی وَ اَنْتُمْ بِمَرْاًی مِنِّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدی وَ مَجْمَعٍ»؛[3]
«آیا میراث پدرم از دستم گرفته شود در حالی كه شما میبینید و فریاد دادخواهیام را میشنوید و همچنان سكوت میكنید»؟!
سرانجام فرمود:
«اَلا وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ عَلی مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خامَرَتْكُمْ»؛
هان! من حرف خود را زدم و با شناختی كه از شما دارم میدانم كه طرفداری نكردن از حقّ، با روحتان مخلوط شده و جزء ذاتتان گشته و از شما امیدی به یاری كردن من نیست.
«وَلكِنَّها فیضَةُ النَّفْس»؛
ولی من خواستم جوشش جان و سوز دلم را اظهار كنم و به وظیفهام عمل نمایم.
آن یگانه یادگارِ رسول با سخنان آتشین خود، دستگاه حاكم را مشمول خشم خود و در نتیجه ملعونِ خدا و رسول(ص) معرّفی كرد و از صلاحیت حكومت و امامت بر امّت اسلامی انداخت و به وظیفهی الهیاش كه افشاگری و بیدارگری بود، عمل كرد!
آیهی تطهیر؛ گویای عصمت حضرت زهرا(س)
وقتی آیهی تطهیر بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، در روایات آمده كه رسول اكرم(ص) تا شش ماه و یا هشت و بلكه تا نه ماه، هر روز صبح كه برای نماز به مسجد میرفت، سر راهش كنار خانهی فاطمه(س) كه درِ آن به مسجد باز میشد میایستاد و صدا میزد:
«اَلصَّلوةَ یا اَهْلَ الْبَیتِ اَلصَّلاةَ «إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتَ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»»؛
«وقت نماز است ای اهل بیت! وقت نماز است! همانا خدا میخواهد تمام پلیدیها را از شما اهل بیت دور سازد و شما را به طهارت و پاكی همه جانبه، تطهیر نماید».
و با این عمل، میخواست مردم را كه هر روز در مسجد برای نماز اجتماع میكنند و در جوار خانهی فاطمه(س) هستند، از طهارت همه جانبه و عصمت فاطمه(س) آگاه گرداند تا اگر پس از او كسانی دست به مصادرهی اموال فاطمه(س) زدند و او در مقام دفاع از حقّش برآمد، او را، صادق و راستگو بدانند و از او مطالبهی شاهد ننمایند كه در آن صورت او را تكذیب كردهاند و با تكذیب او، خدا را ـ كه با آیهی تطهیر، شهادت به طهارت و صدق او داده است ـ تكذیب كردهاند! و چنین پیش آمد كه پس از رحلت رسول خدا(ص) ابوبكر دستور داد فدك را كه از زمان رسول خدا(ص) در تصرّف مالكانهی زهرا(س) بود تصاحب كردند و زهرا(س) برای دفاع از حقّش پیش ابوبكر رفت. او از آن حضرت، طلب شاهد كرد كه از كجا تو مالك فدك هستی؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای ابوبكر! تو با این شاهدطلبی از زهرا(س) تكذیب خدا كردهای و تكذیب خدا، كفر است.[4]
حضرت زهرا(س) مدافع حریم ولایت و روح دیانت
اینجا این نكته شایان تذكّر است كه در مسئلهی مطالبهی فدك از جانب حضرت زهرا(س) بعد مالی و اقتصادی آن، مقصود اصلی نبوده است زیرا خاندانی كه زهد و بیاعتنایی به شؤون دنیوی، راه و رسم شناخته شدهی آنها بوده است؛ بود و نبود فدك كوچكترین اثری در زندگی آنها نداشته است و در هر حال مسكنشان یك اتاق خشت و گلی، فرششان قطعه حصیری، لباسشان قبا و چادری وصلهدار و خوراكشان نان جوین بوده است! آنچه مقصود اصلی آن یگانه یادگار رسول خدا(ص) بود اثبات غاصبیت آن كافرانِ مؤمننما نسبت به مقام خلافت بود كه با غصب مسند خلافت ـ كه حقّ محض امام امیرالمؤمنین(ع) بود ـ امّت اسلامی را به انحرافی عمیق از صراط مستقیم حقّ كشیده بودند و مانند موریانهای كه در پایهی ساختمان راه یابد و آن را بیسرو صدا پوك و پوچ سازد و ناگهان ساختمان بر سر ساكنانش ویران گردد، آنها با قیافهای حقّ به جانب، داخل دین نفوذ كرده و تكیه بر مسند قدرت زده بودند و به راستی پیكر بیروح دین را بی هرگونه سروصدا میپوساندند و چنان زهر چشمی از رجال دین گرفته بودند كه اَحَدی جرأت دَم زدن نداشت تا آنجا كه علی(ع) آن بزرگمرد عالم میگفت:
«فَاِنْ اَقُلْ، یقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْكِ وَ اِنْ اَسْكُتْ، یقُولُوا جَزَعَ مِنَ الْمَوْتِ»؛[5]
«اگر حرف بزنم، میگویند ریاستطلبی میكند و حرص سلطنت دارد و اگر سكوت كنم، میگویند از مرگ میترسد».
در این اوضاع و احوال پیچیده و دشوار بود كه زهرا(س) آن حجّت بالغهی خدا به پاخاست و یكّهتاز میدان دفاع از حریم ولایت و روح دیانت گردید و ابتدا برای جلب افكار تودهی مردم، مسئلهی فدك را كه از طرف دستگاه حاكم مصادره شده بود مستمسك قرار داد و غاصب بودن ابوبكر و یارانش را در امر فدك، ضمن سخنرانی پرشورش با ادّله و براهین متقن به اثبات رسانید، تا به دنبال آن، مسئلهی غصب مسند خلافت نیز مسجّل گردد. البتّه خود دفاع از حقّ مالی نیز شرعاً وظیفه است كه خدا فرموده:
«لا یحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إلاّ مَنْ ظُلِمَ...»؛[6]
«خدا دوست ندارد كسی با سخنش از دیگری بدگویی كند و عیب او را فاش نماید، مگر آن كه مظلوم واقع شده باشد...».
در این صورت آن شخص مظلوم، میتواند در مقام دفاع از خود برآید و با انتقاد از ظالم به طور آشكار، از او حقّ خود را مطالبه نماید تا دیگران نیز عبرت گیرند و دست ظالمان را در جامعه كوتاه نمایند.
در دین ما همانگونه كه ستمگری ممنوع است، ستمكِشی نیز ممنوع است كه قرآن فرموده:
«...لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»؛[7]
«نه ستم میكنید و نه تن به ستم میدهید...».
بنابراین، صدّیقهی كبری(س) در مورد مصادرهی فدك از طرف دستگاه حاكم ظالم نیز طبق دستور قرآن، موظّف به دفاع و مطالبهی حقّ شخصی خود بود و همچنین رسول خدا(ص) فرموده است:
«إذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی اُمَّتِی فَلْیظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یفْعَلْ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلائِكةِ وَ النّاسِ اَجْمَعینَ»؛[8]
«هرگاه در میان امّت من، بدعتها ظاهر شد [و بیدینیها تحت عنوان دین ارائه گردید، در این موقع] آن كس كه عالم به حقایق دینی است باید علم خود را اظهار نماید [و جلو بدعتها را بگیرد]، اگرنه لعنت خدا و لعنت فرشتگان و همهی مردم بر او باد».
اینک دو بدعت از دو جانب به وقوع پیوسته است: از طرفی، ملك شخصی حضرت زهرا(س) از طرف شخص حاكم جائر، مصادره گشته و از طرف دیگر مقام و منصب امامت امّت كه حقّ مسلّم امام امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است از دستش گرفته شده و به دست نااهلان سپرده شده است! در این صورت بدیهی است كه حضرت صدّیقه(س) در شرایطی قرار گرفته كه جز او كسی نمیتواند در این دو جریان دخالت كرده و اقدامی بنماید، طبق حكم شرعش، موظّف میشود به پا خیزد و دستگاه حاكم جائر را در مجمع عمومی امّت به پای محاكمه بیاورد. از این رو تصمیم گرفت شخصاً با اذن امام امیرالمؤمنین(ع) به مسجد برود و در مجمع مردان، سخن بگوید؛ و این خود از اعظمِ مصائب بود!!
خودآزمایی
1- چرا در مسئلهی مطالبهی فدك از جانب حضرت زهرا(س) بعد مالی و اقتصادی آن، مقصود اصلی نبوده است؟
2- به چه دلیل پیامبر اکرم(ص) تا مدتها زمانیكه برای نماز به مسجد میرفت، سر راهش كنار خانهی فاطمه(س) میایستاد و آیه تطهیر را میخواند؟
3- دو بدعت که باعث شد حضرت صدّیقه(س) در شرایطی قرار بگیرد كه در این دو جریان دخالت كند و اقدامی بنماید را بیان کنید.
پینوشتها
[1]ـ احتجاج طبرسی، جلد ١، صفحهی ۱۳۴.
[2]ـ احتجاج طبرسی، جلد ١، صفحهی ۱۳۸.
[3]ـ همان، صفحهی ۱۳۱.
[4]ـ احتجاج طبرسی، جلد ١، صفحات ١٢٢ و ١٢٣.
[5]ـ نهجالبلاغهی دشتی، خطبهی ٥، صفحهی ٥٠.
[6]ـ سورهی نساء، آیهی ١٤٨.
[7]ـ سورهی بقره، آیهی ٢٧٩.
[8]ـ سفینة البحار، جلد ١، صفحهی ٦٣ (بدع).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی