بهترین چیز برای زنان
وقتی پیامبر اکرم(ص) از حضرت زهرا(س) پرسید:
«أَی شَیءٍ خَیرٌ لِلْمَرْئَةِ»؛
«بهترین چیز برای زن چیست»؟
حضرت فاطمه(س) عرض نمود:
«اَنْ لا تَرَی رَجُلاً وَ لا یراها رَجُلٌ»؛[1]
«بهترین چیز برای زن این است كه نه او مردی را ببیند و نه مردی او را ببیند»!!
وقتی در نزد پدر نشسته بود، مرد نابینایی وارد شد. او فوراً برخاست و پشت پرده رفت. پدر فرمود: دخترم! این مرد نابیناست. عرض كرد: پدر! من كه بینا هستم و او را میبینم. بوی من نیز به شامّهاش میرسد.
بانگ بیدارباش حضرت زهرا(س)
حال این مجسّمهی شرم و حیا و عفاف، ضرورتی پیش آمده و باید طوری سخن بگوید كه صدای خود را به گوش نامحرمان برساند! طبیعی است كه چه فشاری بر روح لطیفش وارد میشود.
باری! وقتی عازم رفتن به مسجد شد، بر حسب نقل: با دیدن جای خالی پدر در مسجد نالهای از دل پردرد كشید. بر اثر آن ناله، خروش از حاضران در مسجد برخاست؛ مجلس تكان خورد و به هم ریخت. اندكی سكوت كرد تا مردم آرام شدند. آغاز سخن فرمود:
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ الصَّلوةُ عَلی رَسُولِ اللهِ»؛
از شنیدن نام رسول خدا بار دیگر جمعیت، گریه و ناله را از سر گرفتند و پس از سكوت جمع، ادامهی سخن داد. امّا چه سخنی؟ سخنی آتشین و سوزان، بسان یك صاعقهی آسمانی بر سر امّت خواب رفته، فرود آورد. لفّافهها را از هم درید و قیافهی كفر و ظلم را بیپرده و عیان نشان داد. سوابق ننگین عرب را خاطرنشان ساخت و زحمات پدر را متذكّر شد و سرانجام، آنها را به نمكنشناسی سركوفتشان داد و در پایان سخن فرمود:
«وَ اَنَا ابْنَةُ نَذِیرٍ لَكُمْ بَینَ یدَی عَذابٍ شَدِیدٍ»؛[2]
«مردم! من بَضْعَهی پیغمبرم. به نوبهی خود، حِصّهای از آن پدرم. از عذابها و بدبختیهای پشت پرده باخبرم».
اینك اعلان خطر میكنم! بانگ بیدارباش در گوشتان میافكنم!
بهراستی كه زهرا(س) این ذخیرهی بسیار بزرگ رسول خدا(ص) با همین خطابهی به ظاهر كوتاهش، تمام خدمات و زحمات هزاران سالهی انبیا و پیامبران خدا(ع) را حیات دوباره بخشید. با همان پهلوی شكسته و بازوی ورم كردهاش كوشید و رسالت پدر را تتمیم و ولایت شوهر را تثبیت و امامت فرزندانش را تحكیم كرد و در دل خاك پنهان شد.
راستی! چرا قبر حضرت زهرا(س) مخفی است؟
آری! حضرت زهرا(س) آن یكّهتاز میدان دفاع از حریم ولایت، با وصیت به اختفای قبرش، تشت رسوایی پیروان ابوبكر و عمر را از پشت بام فلك به زیر انداخت و صدایش در همه عالم پیچید كه تا روز ظهور یازدهمین فرزند زهرا(س) حضرت قائم منتظر(عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف) این علامت سؤالِ توأم با تعجّب و حیرت(؟!!) بر پرچم شیعیان و پیروان زهرا(س) نقش بسته كه:
لِاَیَّ الاُمُورِ تُدْفَنُ سِرّاً / بَضْعَةُ الْمُصْطَفَی وَ یعفَی ثَراها
«چرا باید تنها یادگار رسول خدا(ص) مخفیانه دفن گردد و قبرش ناشناخته بماند»؟!
آخر چرا؟! مگر گمنامتر از زهرا(س) كسی در عالم اسلام نبود؟ چرا او وصیت به تجهیز شبانه و پنهان نگاه داشتن قبرش نمود؟ آیا جز برای این بود كه خشم و نارضایی خود را نسبت به دستگاه حاكم اعلام نماید و به دنبال خشم خود، خشم خدا و رسولش، و نتیجتاً كفر آنها را اثبات نموده و عاقبت تكلیف امّت اسلامی را روشن گرداند؟
آری! این نالهی پرسوز و گداز از حلقوم شیعه برای همیشه بلند است كه:
لِاَیِّ الاُمُورِ تُدْفَنُ سِرّاً / بَضْعَةُ الْمُصْطَفَی وَ یعفَی ثَراها
حضرت زهرا(س) غایت اصلی آفرینش عالم
حال در مقام جمعبندی، سخن میگوییم؛ بر اساس ترتیبی كه گفتیم، هدف از آفرینش كلّ كائنات در عالم طبع، پیدایش انسان است و هدف از آفرینش انسان، نیل به لقاءالله است و تنها راه رسیدن به آن مقصد عظیم، تشریع شریعت و تقریر احكام دین است و روح حیاتبخش به پیكر دین، ولایت علی امیرالمؤمنین(ع) است و تنها باقی دارندهی روح ولایت در شرایط پیش آمدهی پس از رحلت رسول خدا(ص) نیز زهرا(س) ودیعهی حضرت ربّالعالمین است.
بنابراین اگر بگوییم غایت اصلی از آفرینش عالم و عالمیان، حضرت صدّیقهی كبری فاطمهی زهرا(س) است، درست و بجا گفتهایم. مؤید این سخن نیز، این حدیث است:
«عَنِ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالی یا اَحْمَدُ لَولاكَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاكَ وَ لَوْ لا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُكَ وَ لَوْ لا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما»؛[3]
«خطاب از جانب خدا به حضرت محمّد مصطفی(ص) كه: ای احمد! اگر تو نبودی، افلاك را خلق نمیكردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمیكردم و اگر فاطمه نبود، شما هر دو را نیز خلق نمیكردم»!!
آری! ارزش عالم خلق، بسته بهوجود حضرت خاتم الانبیا(ص) است و شخصیت آسمانی آن حضرت، متجلّی در دین و شریعتی است كه از جانب خدا آورده است و دین و شریعتِ آن وجود اقدس نیز زنده شده به روح ولایت حضرت علی امیرالمؤمنین(ع) است و روح ولایت علی(ع) نیز، ابقا و تداوم یافته از طریق وجود مبارك زهرا(س) و فرزندان او(ع) میباشد.
«اَللّهُمَّ تَفَضَّلْ عَلَینا وَ ارْزُقْنا مَعْرِفَتَهُمْ وَ مَحَبَّتَهُمْ وَ وَفِّقْنا لِطاعَتِهِمْ وَ لا تُفَرِّقْ بَینَنا وَ بَینَهُمْ فِی الدُّنیا وَ الاخِرَةِ»
پرواز روح قدسی حضرت زهرا(س) به عالم ملكوت
روزها و شبها یكی پس از دیگری میگذشت و زهرا(س) در میان بستر همانند شمعی میسوخت و آب میشد. انتظار لحظهای را میكشید كه چشم از این دنیای پر رنج و مِحَن بر بندد و به عالم قدس ارتحال یابد. در آن موقع زبان حالش این بود:
حجاب چهرهی جان میشود غبار تنم
خوشا دمی كه از این چهره پرده برفكنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است
روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم
گاه بیهوش میشد و گاهی به هوش میآمد؛ اطرافیان بسترش دیدند یك بار چشم باز كرد و نگاه خیرهای به گوشهای كرد و گفت:
«اَلْسَّلامُ عَلی جِبرئیل اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلی مَلَكِ الْمَوت»؛
«اَللّهُمَّ مَعَ رَسُولِكَ اَللّهُمَّ فِی رِضوانِكَ وَ جَوارِكَ وَ دارِكَ دارِالسَّلام»؛
چشم بر هم نهاد و روح مقدّسش از قفس تن پرواز كرد. اولّ شب، مابین مغرب و عشاء بود. صدای گریه از خانهی حضرت امیرالمؤمنین(ع) به خانههای مجاور رسید. از این خانه به آن خانه.
به نقل مرحوم محدّث قمی(ره) به محض اینكه حضرت صدّیقهی كبری(س) چشم از این جهان پوشید و این خبر در مدینه پخش شد:
«فَصاحَتْ اَهْلُ الْمَدینَةِ صَیحَةً واحِدَةً»؛
«صدای ناله و شیون از اهل مدینه به آسمان برخاست».
رستاخیز عظیمی به وجود آمد آن چنانكه:
«كادَتِ الْمَدینَةُ اَنْ تَتَزَعْزَعَ»؛[4]
«نزدیك شد كه مدینه از جا كنده شود».
مرد و زن از خانهها بیرون ریختند! زنها داخل خانهی فاطمه(س) آمدند.
مردها در بیرون خانه نالهكنان ایستادند. منتظر بودند كه جنازه بیرون بیاید و تشییع كنند امّا دیدند ابوذر از خانه بیرون آمد و گفت، مولا میفرمایند: تشییع جنازه به تأخیر افتاد. شما به خانههایتان برگردید. همه رفتند. علی مظلوم آمادهی غسل دادن پیكر پاك عزیزش شد! بدنی كه:
«ذابَ لَحْمُها وَ جَفَّ جِلْدُها عَلَی عَظْمِها»؛
«گوشتش آب شده و پوستش به استخوان چسبیده است».
تنها كمك كار علی در غسل دادن، اسماء بنت عُمَیس بود كه زهرا(س) خودش وصیت كرده بود تو كمك كار شوهرم در غسل دادن من باش. او آب میریخت، علی(ع) از زیر پیراهن، عزیزش را غسل میداد. وقتی كه خواست بند كفن را ببندد، صدا زد: عزیزانم حسن! حسین! زینب! امّ كلثوم! بیایید.
«هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّكُمْ»؛
«بیایید آخرین توشه را از مادرتان بردارید».
دیگر مادر را نخواهید دید! بچّهها آمدند خودشان را روی پیكر بیروح مادرشان انداختند. خدا داند كه چه صحنهی جانسوزی برای علی(ع) پیش آمد؛ مخصوصاً اگر این نقل صحیح باشد كه در آن موقع دستهای زهرا(س) از كفن بیرون آمد و یتیمان خود را به سینه چسبانید و نالهای كرد . در آن حال صدا به گوش علی(ع) رسید كه: یا علی! بچّهها را از روی سینهی زهرا(س) بردار كه آسمانیان به خروش آمدند!
«صَلَّی الله عَلَیكِ یا مَوْلیتَنا یا فاطِمَةُ الزَهراءُ
صَلَّی اللهُ عَلَیكِ وَ عَلَی آلِ بَیتِكَ الطّاهِرینَ اَلا لَعْنَة اللهِ عَلَی الْقَومِ الظّالِمینَ»
عصر روز عاشورا هم بچّههای یتیم آمدند خود را روی یك تن بیسر آغشته به خون انداختند؛ ولی آنجا كسی نیامد نوازششان كند و از سر جنازه بردارد، بلكه دژخیمانی با نیزه آمدند و آنها را از روی نعش پدرشان كشیدند...!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیكَ الْفَرَجَ و اَظْهِر بهِ دینَكَ وَ اَحْی بِهِ سُنَّةَ نَبِیكَ وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُنْتَظِرینَ لِظُهُورِهِ
اَللّهُمَّ اجْعَلْ خاتِمَة اَمْرِنا خَیراً وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ
والسّلام علیكم و رحمة الله و بركاته
خودآزمایی
1- «بهترین چیز برای زن چیست»؟
2- چرا قبر حضرت زهرا(س) مخفی است؟
3- به چه دلیل حضرت زهرا(س) غایت اصلی آفرینش عالم است؟
پینوشتها
[1]ـ بحارالانوار، جلد ٤٣، صفحهی ۹۱.
[2]ـ احتجاج طبرسی، جلد ١، صفحهی ۱۳۱.
[3]ـ نقل از كشف اللاّلی، تألیف صالح بن عبدالوهّاب بن العرندس.
[4]ـ بیتالاحزان، صفحهی ۷۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی