فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(س) | ۹
تمرّد اهل کتاب از کتب آسمانی
وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْکتابِ
پیامبر به متمرّدین از اهل کتاب مبتلا شد. همانطور که میدانید از قبل، چه در تورات و چه در انجیل، نسبت به بعثت پیغمبر خاتم به اهل کتاب بشارت داده شده بود. امّا پس از بعثت رسول اکرم(ص) اهل کتاب از تعالیم و کتب خودشان تمرّد کردند، با مشرکین همدست شدند و جنگها و فتنهها بر پا ساختند.
«کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ»[1]
هر وقت اینها آتش جنگ میافروختند خداوند آن را خاموش میکرد.
نقش حضرت علی(ع) در مبارزات
أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیطانِ أَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَذَفَ أَخاهُ فی لَهواتِها
هرگاه شاخ شیطان ظاهر میشد یا هرگاه دهان بازکنندهای از مشرکین دهان باز میکرد و هرگاه میخواستند علیه مسلمین فتنه به راه اندازند، برادرش را در دهان حوادث میانداخت. از اینجا حضرت زهرا(س) بسیار زیبا وارد برخی مسائل میشود که اصلاً سبک بیان ایشان معجزه است! بعد از بیان اصول اعتقادات و فروع و احکام و... میفرماید: هر وقت شاخ شیطان ظاهر میشد، یعنی هر وقت علیه اسلام توطئهای پدیدار میگشت و مشرکین وارد میدان میشدند و آتش جنگ برافروخته میشد، پدرم رسول خدا(ص) برادرش علی(ع) را در حوادث وارد میکرد؛ یعنی پدرم گرههایی مثل ابوسفیانها، عمربن عبدودها و... را توسّط علی(ع) باز میکرد و از سر راه میبرداشت و الاّ شما که همواره خود را از حوادث دور نگاه میداشتید، فقط علی(ع) بود که به میدانهای سخت میرفت و تاریخ گواه بر این مطلب است.
وَلاْینْکَفِیُ حَتّی یطَأَصِماخَها بِأَخْمَصِهِ وَ یخْمِدَ لَهَبَها بِسَیفِهِ
و علی(ع) نیز از میدان باز نمیگشت مگر وقتی که گوشهای آنها را زیر پا لِه و شعلهی فتنهی آنان را با شمشیرش خاموش کرده باشد. این کارها را علی(ع) انجام داد نه شما! یک نکتهای را هم بگویم و آن اینکه از شواهد معلوم است زمانی که حضرت زهرا(س) این خطبه را در مسجد ایراد میکند، حضرت علی(ع) در خانه دائماً نگران است که همسرش فاطمه(س) کی از مسجد برمیگردد؛ یعنی حضرت علی(ع) در این مجلس حضور نداشته است که در انتهای خطبه به آن خواهیم پرداخت. سپس حضرت(س) شروع میکند به بیان کمالات علی(ع).
برخی از کمالات حضرت علی(ع)
مَکْدُوداً فی ذاتِ اللهِ مُجْتَهِداً فی أَمْرِ اللهِ
علی(ع) سخت در راه خدا مبارزه کرد و در انجام دستورات الهی سختکوش و تلاشگر بود.
قَریباً مِنْ رَسُولِ اللهِ
علی(ع) نزدیکترین اشخاص به رسول خدا(ص) بود.
سَیداً فی أَوْلِیاءِ اللهِ
او آقا، سرآمد، سرور و سالار اولیای خدا بود.
مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً
مهیّای خیرخواهی بود که در این راه جدّیت و فعالیت داشت.
لا تَأْخُذُهُ فی اللهِ لَوْمَةُ لاْئِمٍ
و سرزنش سرزنشکنندگان هم در او که در راه خدا کوشش میکرد اثر نداشت؛ یعنی در راه حق به خاطر سرزنش، تحتتأثیر دیگران قرار نمیگرفت و تنها رضای حق برای او منظور نظر بود، نه رضای مخلوق.
با کمی دقّت هم میتوان فهمید که همین دفاع از مقام و حقّ حضرت علی(ع) بود که باعث شد تا این مردم بیخبر، حضرت زهرا(س) را به آن ترتیبی که میدانید به شهادت برسانند. حضرت(س) در ادامهی خطبه پس از آنکه فعّالیّتهای حضرت علی(ع) را در حوادث سخت برشمرد میفرماید:
حال مردم در فتنهها
وَ أَنْتُمْ فی رِفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیشِ
و در همان حال شما در رفاهِ عیش و خوشگذرانی بودید؛ یعنی شمایی که تا قبل از اسلام در بدبختی و ضعف اجتماعی و مادّی و معنوی به سر میبردید و توسریخور شده بودید و هر کس به شما طمع داشت، با تلاشهای پدرم و کوششهای حضرت علی(ع) به امنیت و احترام و رفاه و عزّت رسیدید و به عیش و نوش افتادید. شما برای دفاع از همان اسلامی که به شما عزّت داد خود را به زحمت نینداختید. به اصطلاح اهل فن علّت حدوث این عزّت برای شما پدر و شوهر من بودند. پس علّت مبقیه، یعنی علّت بقا و تداوم این عزّت هم حفظ همان مسیر و همان راه، یعنی امامت علی(ع) است. پس چگونه شما آن را رعایت نکردید!؟ خود شما هم که به دلیل غرق شدن در رفاه و عیش نمیتوانید این راه را حفظ کنید!
وادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ
و شما ساکت و آرام در امنیّت بودید. در اینجا به نظر میرسد که حضرت غیر از بیان وضع آن مردم به یک مسألهی کلّی هم اشاره میکند و آن این است که یک انسان دیندار و متدیّن باید «درد دین» داشته باشد. هنگامی که حادثهای برای دین روی میدهد نباید بیتفاوت بماند و صرفاً به زندگی آرام خودش بچسبد، زیرا عزّت و احترام مؤمن در سایهی دین محقّق شده و نباید زمانی که به یک زندگی معمولی رسید دیگر فقط به فکر حفظ خود و خانوادهی خودش باشد.
یکی از مربّیان بزرگ من «رضوان الله تعالی علیه» فرمود: کسانی که این مطالب را قبول نمیکنند حمل بر صحّتش این است که بگوییم: نمیفهمند، و الاّ اگر بفهمند و عمل نکنند که شیطاناند. اینهایی که میگویند: باید در سایهی دین وضع امور دنیویمان یعنی صرفاً امور حیوانی خود را تأمین کنیم و هر وقت هم پای خطر پیش آمد میگویند: إنشاءالله آقا امام زمان(عج) خودشان تشریف بیاورند شمشیر بزنند؛ این نوع افراد بنا به حمل صحّت نمیفهمند و به قول آن عالم بزرگ حمار هستند و الاّ حکم شیطان را دارند و مثل حیوانات سر در آخور خود کردهاند.
حضرت زهرا(س) پس از این که فرمود: زمانی که حضرت علی(ع) در کوران حوادث و خطرات بود شما در امنیت و رفاه بودید و پس از اشاره به این که همسر ایشان در فکر راحت و آسایش نبود و به فکر دفاع از حق بود و شما، بر عکس، در سایهی اسلام به خوشگذرانی مشغول شدید، در مقابل به بیان وضع گروههای مختلف از همین مردم میپردازد.
منتظرین شکست اسلام
تَتَرَبِّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ
منتظر رسیدن بلاها بر ما بودید. دستهی اوّل از شما کسانی بودند که در واقع منافق بودند و در ظاهر جوّ را رعایت میکردند، امّا انتظار میکشیدند تا برای ما اهل بیت حادثهای رخ دهد، ما شکست بخوریم و آنها از لاکشان بیرون بیایند.
بیتفاوتها
وَ تَتَوَکَّفُونَ الأَخْبارَ
و منتظر اخبار بودید. دستهی دوم کسانی هستند که حوادث را از دور دنبال میکردند و منتظر شنیدن اخبار و وقایع بودند. این گروه، خود کاری به امور ندارند، فقط نشستهاند و اخبار حوادث را گوش میکنند تا بفهمند چه خبر شده، خود در حوادث وارد نمیشوند و فقط از دور دستی بر آتش دارند.
واردانِ ناوارد
وَ تَنْکِصُونَ عِنْدَ النِّزالِ
و هنگام پیشآمد کردن حوادث عقبنشینی میکردید. دستهی سوّم این گروه کسانی هستند که تا حدودی در حوادث وارد میشدند، امّا به محض اینکه کار سخت میشد خود را کنار میکشیدند. «نِزال» در اصطلاح عرب یعنی «موقعیت بحرانی»، مثل جنگ تن به تن.
وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ
و از صحنهی جنگ فرار میکردید. حضرت(س) میفرماید: شما که در این مسجد نشستهاید ازآن مردم و آن گروهها هستید. مطلب را خلاصه میکنم، گویی حضرت میفرماید: شما کسانی هستید که قبلاً اهل عافیتطلبی بودید و امروز که دور به دستتان افتاده بر خلاف امر خدا و رسولش، خلیفه را از میان خودتان انتخاب میکنید.
بخش چهارم اعتراض به غصب خلافت
ظهور نفاق پس از رحلت پیغمبر اکرم(ص)
فَلَمَّا اخْتارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ دارَ أَنْبِیائِهِ وَ مَأوَی أَصْفِیائِهِ ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ
پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش منزلگاه انبیا و محلّ اصفیا را برگزید، حسکهی نفاق از شما ظاهر شد. «حسکه» را دو جور میشود معنا کرد، اوّل؛ اینکه منظور «دشمنی» باشد که یعنی «دشمنی نفاق» در شما ظاهر شد. دوم؛ اینکه منظور «خار سه شاخه» باشد، یعنی خار سه شاخه که استعاره از نفاق است در شما پدیدار شد. به تعبیری «حسکه» یعنی «خار نفاق» که مثل تیری بر اهل حق فرود آمد.
وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ
و لباس دین بین شما کهنه شد. «جِلْباب» پوشش سراسری است؛ یعنی پیغمبر اکرم با حیات خود سراسر جامعه را مثل جامهای نو پوشانده بود، امّا همین که پیامبر وفات کرد شما لباس دین را مثل لباسی که کهنه شده درآوردید و کنار گذاشتید.
وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوِینِ
و در نتیجه آن گمراهانی که در آن زمان ساکت بودند، زبان درآوردند و ناطق شدند؛ یعنی بیتفاوتها و فرصتطلبانی مثل ابوسفیان که تا پیامبر(ص) زنده بود ساکت بودند، به سخن درآمدند و همهکاره و میداندار دین شدند و در مقابلِ علی(ع)، سلمان فارسی و ابیذر که بیشترین زحمات را برای دین میکشیدند عرض اندام کردند و آنها را خانهنشین ساختند.
وَ نَبَغَ خامِلُ الآفِلینَ
و افراد فرومایهی گمنام در صحنه ظاهر شدند. حضرت زهرا(س) در واقع به یک اصل تاریخی اشاره میکنند که در تاریخ همواره پس از یک تحوّل، معمولاً افراد بیلیاقت خود را وسط معرکه میاندازند و فرصتطلبی میکنند و بیشترین لطمه را به حق و عدالت میزنند. همان کسانی که چیزی از خود ندارند. این دسته پس از رحلت پیغمبر اکرم(ص) از فرصت استفاده کردند و به صحنه بازگشتند.
وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ
و یک نوع افراد بیباک از گروه باطل به صدا درآمدهاند؛ یعنی همان کفّار و مشرکینی که در زمان حیات پیغمبر(ص) ساکت شده بودند و تا پیامبر زنده بود جرأت حرف زدن نداشتند، اینک به سخن درآمدهاند.
فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ
و همینها در جمع شما مشغول تحرّکاند، یعنی همینها دمشان را میجنبانند. اشاره به کسانی مثل بوسفیان که مسلمین او را به حساب نمیآوردند امّا حالا در جامعه تصمیمگیر شدهاند.
سرکشی شیطان
وَ أَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِکُمْ
و شیطان هم سرش را از مخفیگاه بیرون کشید و شما را صدا زد؛ یعنی این حرکات شما حرکات شیطانی است. شیطان را به لاکپشتی مثال میزنند که همواره سرش زیر لاک است، امّا همین که احساس امنیت کند سرش را بیرون میآورد. شیطان هم در زمان حیات پیغمبر سرش زیر لاک بود، امّا پس از وفات پیغمبر سرش را از لاک درآورد و مردم را بهسوی خود دعوت کرد. حضرت در اینجا به عمل شتابزدهی اهل سقیفه اشاره میکند که عملی شیطانی بوده است؛ عمل کسانی که تا پیغمبر اکرم(ص) زنده بود، جرأت خودنمایی نداشتند، حال بیرون آمده و صدا میزنند که بیایید دستهجمعی خلیفه درست کنیم.
فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ
پس شما را دید که دعوت او را اجابت میکنید. شیطان همین که شیطان دید طرحهای شما شیطانی است و در دلهایتان این میگذرد که مسیر امامت و اسلام را منحرف کنید، دریافت که شما جوابگوی دعوت او هستید. در حقیقت عمل اصحاب سقیفه پاسخی بود به ندای شیطان و اجرای طرح شیطانی.
وَ لِلْعِزَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ
و برای اینکه شما برای رسیدن به پست و مقام دنیوی به او نگاه میکنید. در برخی نسخهها «لِلْغرّة» آمده است که البتّه آن هم اشکالی ندارد. اگر «لِلْغرّة» باشد، یعنی دید شما گول شیطان را خوردهاید، به او نظر کرده و جواب مثبت دادهاید. اگر «لِلْعزّة» باشد، یعنی چون خواستید پُست و مقامی به دست بیاورید به شیطان نظر کردید. تا پیامبر(ص) زنده بود معیار مسؤولیتها «إنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقیکُمْ»[2] بود، امّا پس از وفات وی شما به فکر مناصب و مقامات افتادید.
ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً
و آنگاه شیطان از شما خواست برخیزید، پس دریافت کرد که شما آدمهای سبکی هستید؛ یعنی از آدمهایی هستید که از نظر تفکّری و تعقّلی توخالی و بیشخصیتاید و اسیر شهوت و غضب میباشید. در اینجا به دو نکته اشاره شده است، اوّل؛ کسانی که بخواهند برای خود «دنباله رو» دست و پا کنند، ابتدا آنها را میآزمایند، اگر دیدند سبکمغز و بیشخصیت و فاقد قدرت تفکّراند آنها را دور خود جمع میکنند دوم؛ اگر دیدند تفکّر و تعقّلی در آنها وجود دارد، ابتدا قدرت تفکّر و تعقّل را از آنها میگیرند تا آنها نیز «دنبالهرو» شوند. دنبالهروهای شیطانصفت افرادی «خِفاف»، یعنی «توخالی» هستند. پس شیاطین برای اینکه کسی را به دنبال خود بکشند، اوّل توخالیاش میکنند؛ یعنی تخلیهاش مینمایند. در قرآن هم در مورد فرعون و قومش آمده است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»؛[3] یعنی فرعون ابتدا آنها را توخالی، یعنی خفیف و سبک کرد، یا آنها را توخالی یافت، بعد آنها مثل گوسفند دنبال او رفتند و مطیعش شدند.
حضرت زهرا(س) میفرماید: شیطان وقتی دریافت شما تو خالی و سبک هستید از شما درخواست کرد برخیزید و دنبالش بروید.
انسان تا قدرت تفکّر و تعقّل دارد، همان قدرتی که تشکیلدهندهی شخصیت انسانی او است، شیطان و شیطانصفتان نمیتوانند بر او مسلّط شوند.
وَ اَحْمَشَکُمْ فَأَلْفاکُمْ غِضاباً
و شیطان شما را تحریک کرد، پس دید شما غضبناک شدید؛ یعنی شیطان وقتی توخالی بودن شما را دید، فهمید که حالا دیگر مطیع او هستید، پس میتواند هر خیانت و جنایتی را به شما تحمیل کند. شیطان دانست که شما در دل با علی(ع) دشمنی داشته و قصد انتقام دارید و این کینه نسل به نسل در دلهای خبیث شما منتقل شده، لذا شما را در چنین پایگاهی قرار داد و تحریکتان کرد.
فَوَسَمْتُمْ غَیرَ إبِلِکُمْ
پس شما مشغول داغ زدن بر غیر شترهای خود شدید. در عرب رسم بوده است که روی شترهایشان با داغ کردن علامت میگذاشتند. حضرت میفرماید: شما به امری متعرّض شدید که اصلاً به شما ربط نداشت. کنایه از اینکه از حریم خودتان تجاوز کردید و به حریم دیگران وارد شدید.
وَ وَرَدْتُمْ غَیرَ مَشْرِبِکُمْ
و در محلّی برای آب خوردن وارد شدید که جای آب خوردن شما نبود! حضرت(س) میخواهد بگوید امر تعیین خلیفه مسلمین کاری در شأن شما نبود که در آن وارد شدید. کار شما نیست که خلیفه و امام تعیین کنید، اینها پای را از گلیم خود درازتر کردن است. رسالت و امامت امر الهی است و نصب الهی لازم دارد و به شما ربطی نداشت که بروید و در جایی بنشینید و خلیفه تعیین کنید! این کار شما پاسخ به دعوت شیطان بود و شما به دلیل کینههایتان و توخالی بودنتان مطیع او شدید.
خودآزمایی
1- منتظرین شکست اسلام چند گروه بودند؟ و درباره هر یک توضیح دهید.
2- حضرت علی(ع) چه زمانی از میدان باز میگشت؟
3- دو تفسیر از جمله «لِلْعِزَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ» را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. سورهی مبارکهی مائده، آیه ۶۴.
[2]. سورهی مبارکهی حجرات، آیه ۱۳.
[3]. سورهی مبارکهی زخرف، آیه ۵۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله مجتبی تهرانی