کد مطلب: ۴۳۱۰
تعداد بازدید: ۱۰۴۰
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۱
معاد و جهان پس از مرگ| ۲۴
آیا جهانى بیرون از وجود ما هست یا نه؟ مسلماً چنین جهانى وجود دارد، و ایده‌آلیستها - که وجود جهان خارج را انکار مى‌کنند و مى‌گویند: هر چه هست «مائیم» و «تصورات ما»، و جهان خارج درست همانند صحنه‌هایى که در خواب مى‌بینیم چیزى جز تصوّرات نیست - سخت در اشتباهند...

بخش نهم؛ دلایل عقلی معاد| ۵

 

دلایل مادی‌ها بر عدم استقلال روح


مادیها براى اثبات مدعاى خود و اینکه روح و فکر و اراده و سایر پدیده‌هاى روحى همگى مادى هستند و از خواص فیزیکى و شیمیایى سلولهاى مغزى و عصبى مى‌باشند شواهدى آورده‌اند که در زیر به آنها اشاره مى‌شود:
۱ـ «به آسانى مى‌توان نشان داد که با از کار افتادن یک قسمت از مراکز و یا سلسله اعصاب، یک دسته از آثار روحى تعطیل مى‌شود».[1]
مثلاً آزمایش شده که اگر قسمتهاى خاصى از مغز کبوتر را برداریم، نمى‌میرد، ولى بسیارى از معلومات خود را از دست مى‌دهد، اگر غذا به او بدهند مى‌خورد و هضم مى‌کند و اگر ندهند و تنها دانه در مقابل او بریزند نمى‌خورد و از گرسنگى مى‌میرد!
همچنین در پاره‌اى از ضربه‌هاى مغزى که بر سر انسان وارد مى‌شود و یا به علل بعضى از بیماریها قسمتهائى از مغز از کار مى‌افتد، دیده شده است که انسان قسمتى ازمعلومات خود را از دست مى‌دهد.
چندی قبل در جرائد خواندیم: یک جوان تحصیل کرده در یک حادثه در نزدیکى «اهواز» بر اثر یک ضربه‌ی مغزى تمام حوادث گذشته زندگى خود را فراموش کرد و حتى مادر و خواهر خود را نمى‌شناخت و هنگامى که او را به خانه‌اى که در آن متولد و بزرگ شده بود بردند کاملاً براى او ناآشنا بود!
اینها و نظایر آن نشان مى‌دهد که رابطه‌ی نزدیکى میان فعالیت سلولهاى مغزى و پدیده‌هاى روحى وجود دارد.
۲ـ «هنگام فکر کردن، تغییرات مادى در سطح مغز بیشتر مى‌شود، مغز بیشتر غذا مى‌گیرد، و بیشتر مواد فسفرى پس مى‌دهد، موقع خواب که مغز کار تفکر را انجام نمى دهد کمتر غذا مى‌گیرد، این خود دلیل بر مادى بودن آثار فکرى است».[2]
۳ـ مشاهدات نشان مى‌دهد که وزن مغز متفکّران عموماً بیش از حد متوسط است (حد متوسط مغز مردان در حدود 1400 گرم و حد متوسط مغز زنان مقدارى از آن کمتر است) این نشانه‌ی دیگرى بر مادّى بودن روح است.
۴ـ اگر نیروى تفکّر و تظاهرات روحى دلیل بر وجود روح مستقل باشد باید این معنى را در حیوانات نیز بپذیریم زیرا آنها هم در حد خود ادراکاتى دارند.
خلاصه آنها مى‌گویند: ما احساس مى‌کنیم که روح ما موجود مستقلى نیست و پیشرفتهاى معلوم مربوط به انسان شناسى نیز این واقعیت را تأیید مى‌کند.
از مجموع این استدلالات چنین نتیجه مى‌گیرند که پیشرفت و توسعه‌ی فیزیولوژى انسانى و حیوانى روز به روز این حقیقت را واضحتر مى‌سازد که میان پدیده‌هاى روحى و سلولهاى مغزى رابطه‌ی نزدیکى وجود دارد.
 

نقطه‌های تاریک این استدلال


به نظر مى‌رسد اشتباه بزرگى که دامنگیر مادیها در اینجا شده این است که «ابزار کار» را با «فاعل کار» اشتباه کرده‌اند.
براى اینکه بدانیم چگونه آنها ابزار را با کننده‌ی کار اشتباه کرده‌اند اجازه بدهید یکى دو مثال بیاوریم:
از زمان «گالیله» به این طرف تحولى در مطالعه‌ی وضع آسمانها پیدا شد، گالیله‌ی ایتالیائى به کمک یک عینک ساز، موفق به ساختن دوربین کوچکى شد که بى شباهت به دوربین‌هاى کودکان امروز نبود، ولى البته آن روز «گالیله» بسیار خوشحال شد و شب هنگام که به کمک آن به مطالعه‌ی ستارگان آسمان پرداخت صحنه‌ی شگفت انگیزى در برابر چشم او آشکار گردید که تا آن روز هیچ انسان دیگرى ندیده بود، او فهمید کشف مهمّى کرده است، و از آن روز به بعد کلید مطالعه‌ی اسرار جهان بالا به دست انسان افتاد!
تا آن روز انسان شبیه پروانه‌اى بود که فقط چند شاخه‌ی اطراف خود را مى‌دید، اما هنگامى که دوربین را به چشم گرفت مقدار قابل ملاحظه‌اى از درختان اطراف خود را نیز دید.
این مسئله به تکامل خود ادامه داد تا اینکه دوربین‌هاى بزرگ نجومى ساخته شد که قطر عدسى آنها پنج متر یا بیشتر بود و آنها را بر فراز کوههاى بلندى که در منطقه‌ی مناسبى از نظر صافى هوا قرار داشت نصب کردند، این دوربین‌ها که مجموع دستگاه آنها گاهى به اندازه‌ی یک عمارت چند طبقه مى‌شد، عوالمى از جهان بالا را به انسان نشان داد که چشم عادى حتى یک هزارم آن را ندیده بود.
حال فکر کنید اگر روزى وضع فنى و تکنولوژى بشر اجازه‌ی ساختن دوربینهایى با عدسى به قطر یکصد متر با تجهیزاتى به اندازه‌ی یک شهر دهد چه عوالمى بر ما کشف خواهد شد که شاید امروز حتى تصور آن براى ما مشکل است.
اکنون این مسئله پیش مى‌آید که اگر این دوربینها را از ما بگیرند بطور قطع بخشى یا بخشهایى از معلومات و مشاهدات ما درباره‌ی آسمانها تعطیل خواهد شد، ولى آیا بیننده‌ی اصلى ما هستیم، یا دوربین؟
آیا دوربین و تلسکوپ ابزار کار ما است که به وسیله‌ی آن مى‌بینیم و یا فاعل کار و بیننده واقعى است؟!
در مورد مغز نیز هیچ کس انکار نمى‌کند که بدون سلولهاى مغزى انجام تفکر و مانند آن ممکن نیست، ولى آیا مغز ابزار کار روح است و یا پدید آورنده‌ی روح؟!
مثال دیگرى مى‌زنیم: ما سوار کشتى یا هواپیما مى‌شویم و بوسیله‌ی امواج بى سیم از درون کشتى یا هواپیما با مراکز خود در روى زمین و ساحل ارتباط داریم و مرتباً دستورهاى لازم را از آنها مى‌گیریم، مسلماً اگر دستگاه بى سیم ما خراب شود دیگر صدایى نمى‌شنویم، یعنى میان شنیدن پیامهاى مراکز ما و دستگاه بى سیم رابطه‌ی نزدیکى وجود دارد.
ولی آیا آنکه مى‌شنود و درک مى‌کند بى سیم است یا ما هستیم؟!
کوتاه سخن اینکه: تمام دلائلى که مادیها در اینجا آورده‌اند فقط ثابت مى‌کند که میان سلولهاى مغزى و ادراکات ما ارتباطى وجود دارد، ولى هیچ کدام از آنها اثبات نمى‌کند که مغز انجام دهنده‌ی ادراکات است و ابزار آن نیست ـ دقّت کنید.
و از اینجا روشن مى‌شود اگر مردگان چیزى نمى‌فهمند به خاطر این است که ارتباط روح آنها با بدن از بین رفته نه اینکه روح فانى شده است، درست همانند کشتى یا هواپیمائى که دستگاه بى سیم آن از کار افتاده است، کشتى و راهنمایان و ناخدایان کشتى وجود دارند اما ساحل نشینان نمى‌توانند با آنها رابطه‌اى برقرار کنند، زیرا وسیله‌ی ارتباطى از میان رفته است.


دلایل استقلال روح


سخن از مسئله‌ی روح بود و اینکه مادیها اصرار دارند، پدیده‌ی روحى را از خواص سلولهاى مغزى بدانند و «فکر» و «حافظه» و «ابتکار» و «عشق» و «نفرت» و «خشم» و «علوم و دانشها» را همگى در ردیف مسائل آزمایشگاهى و مشمول قوانین جهان ماده بدانند، ولى فلاسفه‌ی طرفدار استقلال روح، دلایلى بر نفى و طرد این عقیده دارند که در ذیل به قسمتهایى از آن اشاره مى‌شود:


۱ـ خاصیت واقع نمایی (آگاهی از جهان برون)


نخستین سؤالى که مى‌توان در این زمینه از ماتریالیستها کرد این است که: اگر افکار و پدیده‌هاى روحى همان خواص «فیزیک و شیمیائى» مغزند، باید تفاوت اصولى میان کار مغز و کار معده یا کلیه و کبد نبوده باشد، زیرا کار معده - مثلاً - ترکیبى از فعالیتهاى فیزیکى و شیمیائى است و با حرکات مخصوص خود و ترشح اسیدهایى غذا را هضم و آماده‌ی جذب بدن مى‌کند، و همچنین کار بزاق چنان که گفته شد ترکیبى از کار فیزیکى و شیمیایى است، در حالى که ما مى‌بینیم میان این دو فرق بسیار روشنى است.
اعمال تمام دستگاههاى بدن کم و بیش شباهت به یکدیگر دارند به جز «مغز» که وضع آن استثنایى است آنها همه مربوط به جنبه‌هاى داخلى است در حالى که پدیده‌هاى روحى جنبه‌ی خارجى دارند و ما را از وضع بیرون وجود ما آگاه مى‌کنند.
برای توضیح این سخن باید به چند نکته توجه کرد:
نخست اینکه: آیا جهانى بیرون از وجود ما هست یا نه؟
مسلماً چنین جهانى وجود دارد، و ایده‌آلیستها - که وجود جهان خارج را انکار مى‌کنند و مى‌گویند: هر چه هست «مائیم» و «تصورات ما»، و جهان خارج درست همانند صحنه‌هایى که در خواب مى‌بینیم چیزى جز تصوّرات نیست - سخت در اشتباهند، و اشتباه آنها را در جاى خود اثبات کرده‌ایم که چگونه ایده آلیستها در عمل رئالیست مى‌شوند و آنچه را در محیط کتابخانه‌ی خود مى‌اندیشند در کوچه و خیابان و در محیط زندگى فراموش مى‌کنند![3]
دیگر اینکه: آیا ما از وجود جهان بیرون آگاه هستیم یا نه؟ قطعا پاسخ این سؤال نیز مثبت است زیرا ما آگاهى زیادى از جهان بیرون خود داریم، و از موجوداتى که در اطراف ما یا نقاط دور دست است اطلاعات فراوانى در اختیار ما هست.
اکنون این سؤال پیش مى‌آید آیا جهان خارج به درون وجود ما مى‌آید؟ مسلماً نه، بلکه نقشه‌ی آن پیش ما است که با استفاده از خاصیت «واقع نمایى» به جهان بیرون وجود خود پى مى‌بریم.
این واقع نمایى نمى‌تواند تنها خواص فیزیکوشیمائى مغز باشد زیرا این خواص زائیده‌ی تأثرات ما از جهان بیرون است و به اصطلاح معلول آنها است درست همانند تأثیرهایى که غذا روى معده ما مى‌گذارد آیا تأثیر غذا روى معده و فعل و انفعال فیزیکى و شیمیائى آن سبب مى‌شود که معده از غذاها آگاهى داشته باشد، پس چطور مغز ما مى‌تواند از دنیاى بیرون خود باخبر گردد؟
به تعبیر دیگر: براى آگاهى از موجودات خارجى و عینى یک نوع احاطه بر آنها لازم است و این احاطه کار سلولهاى مغزى نیست. سلولهاى مغزى تنها از خارج متأثر مى‌شوند، و این تأثر، همانند تأثر سایر دستگاههاى بدن از خارج است، اما احاطه و آگاهى بر وضع خارج چیز دیگرى است، این موضوع را ما به خوبى درک مى‌کنیم.
اگر تأثر از خارج دلیلى بر آگاهى ما از خارج بود لازم بود ما با معده و زبان خود نیز بفهمیم در حالى که چنین نیست، خلاصه وضع استثنایى ادراکات ما دلیل بر آن است که حقیقت دیگرى درآن نهفته است ـ دقت کنید.


خودآزمایی


1- شواهدى که مادی‌ها براى اثبات اینکه روح و فکر و اراده و سایر پدیده‌هاى روحى همگى مادى هستند را بیان کنید.
2- اشتباه بزرگى که دامنگیر مادی‌ها در استدلال مادی بودن روح شده چیست؟
3- آیا واقع نمایى مى‌تواند تنها خواص فیزیکی و شیمایى مغز باشد؟ چرا؟

[1]. ارانى، تقى، پیسکولوژى، صفحه‌ی 23.
[2]. ارانى، تقى، بشر از نظر مادی، صفحه‌ی ۶.
[3]. به کتاب «فیلسوف نماها» از نگارنده مراجعه شود.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: