کد مطلب: ۴۳۴۰
تعداد بازدید: ۵۸۹
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۵
خطبه فدک | ۱۶
در «توحید در اطاعت» اگر انسان خود را در سلطه‌ی غیرخدا و سلطه‌ی غیر آن کسی که خدا به اطاعت او امر کرده قرار دهد، «مشرک» است، به این معنا که «شرک در اطاعت» دارد. این شرک در ذات و صفات نیست، بلکه معنای خاصّی از شرک است که به آن «شرک در اطاعت» می‌گویند.

فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(س) | ۱۵


 
چرا متحیّرید؟!


فَأَنّی جُرْتُمْ (حُرْتُمْ) بَعْدَ الْبَیانِ
بعد از همه‌ی این‌ها حال چه شد که مجرم هستید!؟ یعنی بعد از این که حق روشن شد چرا این همه جُرم می‌کنید!؟ یعنی از چه چیز متحیّر شده‌اید؟ اسلام با تلاش‌های پیغمبر(ص) و تحمّل سختی‌ها توسط علی(ع) استقرار یافت، شما هم که حامی آن بودید، حال پیغمبر(ص) وفات کرده است، پس چه شد که شما دست از حکم الهی و حمایت از حق برداشتید؟
در مورد این که دلیل این عقب‌نشینی انصار چه بود می‌توان در یک کلمه گفت: فقط «راحت‌طلبی» و «حبّ نفس». بنابراین، دقّت کنید! نکند ما هم در یک مرتبه مصداق فرمایشات حضرت زهرا(س) باشیم؟ زیرا آنچه حضرت می‌فرماید، فقط به آن گروه اختصاص ندارد. نکند ما هم گاه حالی به حالی شویم و پایداری و استقامت خود را از دست بدهیم! همین که کمی از آرامش و رفاه جانی و مالی ما ساییده شود، دست از حقّ و حقیقت برداریم و به سراغ راحت‌طلبی برویم! آیا ما حاضریم برای اسلام، پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع)، زهرا(س) و... بایستیم و مقاومت کنیم؟ یا به محض اینکه یک ذرّه‌ای به امور مادّی و شکمی‌مان لطمه بخورد همه چیز یادمان می‌رود؟ آیا حاضریم کمی به شهوت و رفاه و امور دنیوی‌مان لطمه بخورد، امّا در راه دفاع از نظام حکومت اسلامی ایستادگی کنیم؟
گروهی که در آن مجلس به عنوان مخاطب حضرت(س) حضور داشتند، به حکومت اسلامی حقیقی پُشت کرده بودند، آن هم برای لطمه نخوردن به منافع شخصی و رفاه دنیوی. به هر حال هر یک از ما باید بیندیشد که وضعش چگونه است و تا چه حدّ مصداق فرمایشات حضرت(س) خواهد بود.
وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الإعْلانِ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الإقْدامِ وَ أَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإیمانِ
و شما بعد از اعلان حق آن را پنهان کردید و بعد از اقدام، به گذشته خود رجوع نمودید و بعد از ایمان آوردنتان مشرک شدید. حضرت همچنان به مسأله‌ی عقب‌نشینی انصار از حق اشاره می‌کند و می‌گوید: شما که قبلاً به طور علنی خلافت علی(ع) را در غدیر پذیرفته بودید و با او بیعت کردید، پس چرا الآن پنهان‌کاری می‌کنید و می‌پوشانید؟ چرا بعد از ایمان، دوباره مشرک شدید؟
در مورد «شرک» لازم است توضیحی داده شود. در معارف اسلامی یک اصل عقلی داریم که انسان سلطه‌ی هیچ موجودی غیر از خدا را نباید بپذیرد، یعنی فقط باید مطیع خداوند باشد، چرا که او خالق انسان می‌باشد. این یک قانون و اصل عقلی است که چون خداوند بر انسان مالکیت حقیقیه دارد، انسان باید صرفاً مطیع او باشد. حال اگر خداوند به انسان امر کرد که از شخص خاصّی اطاعت کن، باید از آن شخص اطاعت کند، امّا در واقع اطاعت از این شخص، اطاعت از خدا و امر او است، نه اطاعت از شخص. لذا در مورد اطاعت از انبیا و اولیا می‌گوییم: اطاعت انسان از اینان همان اطاعت از خداست و بس.
«مَنْ اَطاعَکُمْ فَقَدْ اَطاعَ الله»،[1] هر که از شما انبیا و اولیا اطاعت کند، همانا از خداوند اطاعت کرده است.
حال اگر انسان در اطاعت مطیع خدا باشد، نام آن را «توحید در اطاعت» می‌گذاریم، یعنی «توحید در سلطه‌پذیری». همان‌طور که توحید در ذات و صفات و عبادت هم داریم. حال در «توحید در اطاعت» اگر انسان خود را در سلطه‌ی غیرخدا و سلطه‌ی غیر آن کسی که خدا به اطاعت او امر کرده قرار دهد، «مشرک» است، به این معنا که «شرک در اطاعت» دارد. این شرک در ذات و صفات نیست، بلکه معنای خاصّی از شرک است که به آن «شرک در اطاعت» می‌گویند. حضرت زهرا(س) می‌فرماید: شما در غدیرخم به امر الهی سلطه و ولایت و خلافت علی(ع) بعد از پیغمبر(ص) را پذیرفتید. پیغمبر(ص) هم از ناحیه‌ی خداوند مأمور بود که شما را رهبری کند و شما هم موظّف بودید که به حکم «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ»[2] از او اطاعت کنید. بعد خداوند به پیغمبر(ص) فرمود که علی(ع) را معرّفی کن تا بعد از تو، از او اطاعت کنند. او در غدیرخم علی(ع) را معرّفی کرد و شما هم پذیرفتید. حال چون عهد خود را شکستید پس دچار «شرک در اطاعت» خدا شده‌اید. این همان معنای «اَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإِیمان» است، نه آن شرک اصطلاحی که معمولاً همراه با کفر مطرح می‌شود.
و عبارت بعدی حضرت نیز اشاره به همین معنا دارد:
بُؤْساً لِقَوْمٍ «نَکَثُوا أَیمانَهُمْ»[3] مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ
بدا به حال گروهی که پیمان‌ها یا قسم‌های خود را شکستند پس از آنکه پیمان بسته بودند!
«وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»[4]
تصمیم گرفتند که پیغمبر را از مدینه بیرون کنند و اینان توطئه را علیه شما آغاز کردند.
چرا با غاصبان خلافت نمی‌جنگید؟!
اَلا تُقاتِلُونَ... «أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ اَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ»[5]
در نسخه‌ی دیگر[6] آمده است: چرا با آن‌ها نمی‌جنگید؟ آیا از آن‌ها می‌ترسید؟ حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بیمناک شوید، اگر مؤمن باشید!
این عبارت حضرت عیناً آیه‌ی قرآن کریم است. حضرت به خوبی مسئله‌ی «خیانت یهود» را بر جریان سقیفه تطبیق می‌دهند و این «خیانت سردمداران سقیفه» را نظیر همان خیانت اهل یهود مدینه می‌دانند. یهود می‌خواستند پیغمبر را از مدینه بیرون کنند؛ این‌ها هم می‌خواهند پیغمبر را از صحنه خارج کنند، بحث شخص حضرت علی(ع) و شوهر من نیست، بحث عدم اطاعت از کسی است که پیغمبر او را از ناحیه‌ی خدا برای خلافت معرّفی کرده بود. پس علی(ع) را از خلافت دور کردن در واقع حضرت رسول اکرم(ص) را از صحنه خارج کردن است.


علّت اصلی سکوت حاضران


أَلا وَ قَدْ أَری أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ
همانا می‌بینم که شما در راحت‌طلبی و خوش‌گذرانی فرو رفته‌اید! یعنی حالت روحی شما عوض شده و رفاه‌طلب شده‌اید. حضرت(س) در اینجا به آن مسئله‌ی اصلی که باعث عقب‌نشینی این گروه شده اشاره می‌کند؛ یعنی شما جنگاوران مسیر را عوض کردید و حالتان تغییر یافته است، رو به راحت‌طلبی آورده‌اید، جاذبه‌های دنیایی شما را به خود جذب کرده است و از فداکاری در راه حق دست برداشته‌اید!
همیشه همین‌طور است. در روزگار خود ما هم بسیار بودند مخلصان و متدیّنینی که از اوّل با انقلاب بودند، امّا پس از مدّتی آن روحیه را از دست دادند، یکسره به دنبال مسائل مادّی رفتند و تسلیم نفس شدند.
وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیهِ
و شما آن کسی را که سزاوار به امر و نهی بود، دور ساختید. «بسط» به‌معنای «امر» و «قبض» به معنای «نهی» است؛ یعنی شما کسی را که اوّلاً توانایی در حکومت اسلام داشت و ثانیاً آشنا به موازین اسلام و احکام الهی بود و ثالثاً از طرف خدا منصوب بود، از صحنه دور کردید. این کلمه «اَحَقُّ» در اینجا به‌معنای صفت تفضیلی نیست، یعنی این‌طور نیست که دیگران هم سزاوار بودند و او سزاوارتر بود، بلکه به‌معنای مطلقاً سزاوار است؛ یعنی فقط او سزاوار بود نه هیچ‌کس دیگری. آن‌ها که سر کار آمدند صلاحیت کار ندارند.
وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ[7]
شما با راحت‌طلبی خلوت کردید و خودتان را از تنگی و مضیقه به‌سوی وسعت و آسایش و راحتی نجات دادید! یعنی «راحت طلبی» و «بی‌تفاوتی» شما زمینه‌ساز این خیانت شد. شما دیدید که پای اقامه‌ی حق ایستادن رنج‌کشیدن دارد، مکافات و درگیری دارد، پس تصمیم گرفتید که خودتان را از این تنگنا نجات دهید و به‌راحتی و خوش‌گذرانی خودتان برسید.
بنا بر نقل متن، یعنی طرف‌داری از حق، درگیری و فشار دارد، شما از این تنگنا به‌سوی وسعت و راحت‌طلبی پناه بردید، ولی بنا بر نقل احتجاج مراد از «ضیق»، باطل و مراد از «سعه»، حق است.
فَمَحَجْتُمُ ما وَعَیتُمْ وَ دَسَعْتُمُ الَّذِی تَسَوَّغْتُمْ
پس آنچه را که حفظ می‌کردید دور انداختید و آنچه مثل غذای گوارا خورده بودید بالا آوردید! یعنی حقیقت را پذیرفته بودید، امّا شکم روح شما طاقت این حقیقت را نداشت، چون حفظ آن همراه با تحمّل سختی‌های جسمی بود، لذا آن را بیرون آوردید و دور انداختید.
چقدر تعبیرات زیبا است. حضرت می‌فرماید: روح شما ایمان به حق را پذیرفته بود و ایمان در شما مثل غذای گوارایی تعبیه شده بود، امّا با این کارتان آن را استفراغ کردید و بیرون انداختید. اما بدانید که:
وَ «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللهَ لَغَنی حَمیدٌ»[8]
اگر شما و هر چه انسان روی زمین است همه با هم کافر شوید، خدا از همه بی‌نیاز و ستایش شده است. حضرت از ابتدای خطبه از خلقت و مبدأ آن شروع کرد و یک‌یک مسائل اعتقادی و مسئله‌ی ظهور اسلام و... را مطرح نمود و گفت: شما با اینکه امکانات و نیروی انسانی هم دارید دست از حمایت حق کشیده‌اید.
حال ممکن است کسی سؤال کند: آیا حضرت می‌دانست که این جماعت با این خطبه و این سخنان هم تکانی نمی‌خورند یا نمی‌دانست؟ عبارت بعدی حضرت دقیقاً نشان می‌دهد که حضرت تا چه اندازه نسبت به این مردم و اعمالشان و آینده شناخت دارد.


اتمام حجّت


أَلا وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلی مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخَذْلَةِ الَّتی خامَرتْکُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ
به تحقیق گفتم آنچه را که باید می‌گفتم، در حالی که می‌دانستم «یاری نکردن» با شما آمیخته شده و سخنان من در شما اثر نخواهد گذاشت، چون شما را می‌شناسم که نسبت به ارزش‌های معنوی بی‌تفاوت شده و در رفاه مادّی فرو رفته‌اید و بی‌وفایی همچون لباس، دل‌های شما را در خود جای داده است.
«شعار» به «لباس چسبیده به تن» می‌گویند. حضرت می‌فرماید: ترک وفا شعار شما شده و سویدای درون شما گردیده! شما اهل کمک کردن به حق نیستید و بی‌وفایی مثل لباس زیری که به تن می‌چسبد به روح شما چسبیده است! حال سؤال اینجا است که اگر حضرت می‌دانستند این سخنان تأثیری در آن مردم ندارد، پس چرا این همه سخن و این مجلس باعظمت!؟ حضرت(س) در پاسخ به این سؤال می‌فرماید:
وَ لکِنَّها فَیضَةُ النَّفْسِ وَ نَقْثَةُ الْغَیظِ وَ خَوَرُ الْقَناةِ
امّا این‌ها را به خاطر جوشش روحم، به خاطر سوزش دلم و برای کُند شدن و از کار افتادن سرنیزه گفتم. «خَور»، یعنی شکستگی، ضعف و کندی. اشاره به اینکه اگر انسان عملاً نتواند از حق دفاع کند و از دستش کاری برنیاید، باید با زبان گویایش حق را آشکارا مطرح کند. اگر توان به پا داشتن آن را نداشته باشد، نباید ساکت بنشیند و تماشاگر باشد. بنابراین حضرت می‌گوید: دستم از مبارزه با ظالم و طرفداری از حق خالی بود، ولی زبانم که از کار نیفتاده است.
این مطلب به «مراتب نهی از منکر» هم اشاره دارد که مؤمن حداقل به «صورت زبانی» باید اقدام به نهی از منکر کند، هر چند از نظر عملی نتواند کاری انجام دهد.
وَ بَثَّةُ الصَّدر[9]
و چون دیدم غصّه سینه‌ام را دارد می‌ترکاند. دقّت کنید! علی(ع) هم همین‌طور بود، سر در چاه می‌کرد و درد دل می‌گفت. حضرت زهرا(س) می‌گوید آمدم در میان مهاجر و انصار حرف‌هایم را زدم. پس حضرت نسبت به اینکه چرا این حرف‌ها را بیان کرده است، دو مسأله را مطرح می‌کند: اوّل؛ جنبه‌ی روانی مسأله که همان درد دل کردن است و دوّم؛
وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ
و گفتم تا اتمام حجّت کرده باشم؛ برای اینکه اگر عملاً نتوانستم اقامه‌ی حق کنم، حجّت را به صورت زبانی بر شما تمام کرده باشم.
در اینجا به صورت خلاصه مطالب حضرت(س) را مرور می‌کنیم:
1ـ این حرف‌ها را زدم تا کسی عذر نیاورد که نمی‌دانستم، 2ـ شنوندگان هم قادر بودند که از ظلم و خیانت جلوگیری کنند، هم از نظر عِدّه و هم عُدّه، 3ـ از آنان خواسته شد که کمک کنند، 4ـ راحت‌طلبی و دنیاطلبی مانع آنان در دفاع از حق گردید، 5ـ من با اینکه توان عملی برای جلوگیری از ظلم نداشتم، ولی با زبان که از آخرین حربه‌ی من بود از حق طرفداری نمودم.
پس:
ای موجودات! و ای آیندگان در تاریخ! بدانید و ثبت کنید که زهرا آنی از حق غفلت نکرد و از طرفداری نسبت به آن کوتاهی نداشت!


عاقبت غصب فدک


فَدُونَکُمُوها فَاحْتَقِبُوها
حال طناب فدک را محکم ببندید! یعنی شما که فدک را می‌خواستید، اکنون آن را محکم نگه دارید که عواقب و پیامدهای دنیوی و اخروی و معنوی به دنبال دارد! «حقبْ» طنابی است که زیر شکم شتر و روی بار می‌بندند و در فارسی به آن «تنگ» می‌گویند.
دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةِ الْخُفِّ
پُشت این مَرکب مجروح و پای آن لنگ است؛ یعنی آن طور که می‌خواهید به شما سواری نخواهد داد. کنایه از این که شما به آن اهدافی که دارید نخواهید رسید.
باقِیَةَ الْعارِ
و ننگ و عار آن باقی می‌ماند؛ یعنی شما نمی‌توانید روی این مطلب که آن را به زور غصب کرده‌اید سرپوش بگذارید. این خیانت شما در طول تاریخ باقی خواهد ماند. این‌طور نیست که آیندگان همگی خیانت شما را درنیابند. این از نظر دنیا، امّا از نظر آخرت:
مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللهِ (الْجَبّارِ)
و داغ غضب الهی هم همواره بر آن خواهد بود؛ یعنی علاوه بر اینکه لکّه‌ی ننگ آن در طول تاریخ بر شما می‌ماند، غضب الهی هم به جهت غصب آن بر شما روی می‌نماید. «غصب فدک» یا خلافت، داغ «غضب الهی» را همراه خود دارد و پاک کردنی هم نیست.
وَ شَنارِ الْأَبَدِ
و به‌علاوه ننگ ابدی را به همراه خواهد داشت.
مَوْصُولَةً بِنارِ اللهِ الْمُوقَدَةِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ[10]
و شما را به آتشی می‌رساند که خداوند روشن کرده و بر دل‌ها طلوع می‌کند، یا دل‌ها از آن آگاه می‌شود، یعنی آتشی که دل‌سوز است نه پیکرسوز.
بدین ترتیب حضرت علاوه بر آثار دنیوی، آثار اخروی این عمل آن گروه را هم بیان می‌کند.
فَبِعَینِ اللهِ ماتَفْعَلُونَ
پس بدانید شما در دیدگاه خداوند دارید، عمل می‌کنید! یعنی خدا همه‌ی افعال شما را زیر نظر دارد.
«وَسَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ»[11]
و ستمکاران بزودی می‌فهمند که چه عاقبتی خواهند داشت! چقدر این تعبیرات و استفاده حضرت از قرآن کریم در خطبه زیبا است و از معجزات آن حضرت به شمار می‌رود! حضرت به صراحت می‌گوید: شما ظالم و ستمکارید و آن‌ها را به عذاب الهی تهدید می‌کند. نه اینکه تجویزی باشد برای کارهایشان، یعنی بروید تا عذاب کارهایتان را بچشید.
وَ أَنَا ابْنَةُ نَذیرٍ لَکُمْ بَینَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ
و من دختر پیامبر شما هستم که برای انذار شما از عذاب شدید، آمده بود. اشاره به این که من همان کاری را که پدرم در انذار شما کرد با شما می‌کنم؛ یعنی شما را انذار می‌دهم.
اعْمَلُوا... إِنّا عامِلُونَ؛[12]
پس هر کاری می‌خواهید بکنید ما هم آنچه وظیفه داریم انجام می‌دهیم.
دقّت کنید حضرت می‌فرماید: «اِنّا»، یعنی ما اهل بیت، نمی‌گوید: «اَنَا»، که معنی‌اش فقط خود حضرت باشد، بلکه می‌فرماید: همه‌ی ما اهل بیت به وظیفه‌ی الهی‌مان عمل می‌کنیم. علی(ع) هم که بیست و پنج سال سکوت کرد، به وظیفه‌اش نسبت به حفظ اصل اسلام عمل نمود. پس حضرت می‌فرماید: شما به کارهای شیطانی‌تان مشغول باشید، ما هم کار رحمانی‌مان را انجام می‌دهیم.
وَ انْتَظِروا اِنّا مُنْتَظِرونَ؛[13]
و شما منتظر باشید ما هم منتظر می‌مانیم؛ یعنی هر عملی عکس‌العملی و نتیجه‌ای در دنیا و آخرت دارد. پس صبر می‌کنیم تا ببینیم نتیجه‌ی عمل شما چه و نتیجه‌ی عمل ما چه خواهد بود.


خودآزمایی


1- دلیل این عقب‌نشینی انصار چه بود؟
2- به چه دلایلی انصار دچار «شرک در اطاعت» خدا شدند؟
3- دو دلیل برای چرایی بیان این حرف‌ها توسط حضرت زهرا(س) را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. بحارالأنوار، ج۹۹، ص۱۳۳.
[2]. سوره‌ی مبارکه‌ی آل ‌عمران، آیه ۳۲.
[3]. سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، آیه ۱۳.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. بحارالأنوار، ج۲۹، ۲۲۹.
[7]. در احتجاج طبرسی: و نجوتم بالضّیق من السّعة.
[8]. سوره‌ی مبارکه‌ی ابراهیم، آیه ۸.
[9]. در برخی نسخه‌ها: صدور.
[10]. اقتباس از سوره‌ی مبارکه‌ی همزه، آیات ۶ و ۷، «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»
[11]. سوره‌ی مبارکه‌ی شعرا، آیه ۲۲۷.
[12]. سوره‌ی مبارکه‌ی هود، آیه‌ی ۱۲۱.
[13]. سوره‌ی مبارکه‌ی هود، آیه‌ی ۱۲۲.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله مجتبی تهرانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: