فصل چهارم: حماسهی بزرگ| ۵
بخش چهارم: بیان موضع خود در برابر نظام حاکم
ثُمَّ قالَتْ: اَیُّهَا النّاسُ! اعْلَمُوا اَنِّی فاطِمَةُ، وَ اَبِی مُحَمَّدٌ(ص) اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً وَ لا اَقُولُ ما اَقُولْ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً.
لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَّحِیمٌ.[1]
فَاِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبِی دُونَ نِساءِکُمْ، وَ اَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ اِلَیْهِ(ص).
فَبَلَّغَ بِالرِّسالَةِ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکِینَ ضارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَکْسِرُ الْاَصْنامَ وَ یَنْکُتُ الْهامَ، حَتّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتّى تَفَرَّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطِینِ، وَطاحَ وَشِیظُ النِّفاقِ، وَانْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشِّقاقِ وَفُهْتُمْ بِکَلِمَةِ الْاِخْلاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِماصِ.
وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ، مُذْقَةَ الشّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلانِ، وَ مَوْطِىءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرَقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْوَرَقَ، اَذِلَّةً خاسِئِینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ.
فَاَنْقَذَکُمُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالى بِمُحَمَّدٍ(ص) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی، بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ، کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَذَفَ اَخاهُ فِی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِأُ حَتّى یَطَأَ صِماخَها بِاَخْمَصِهِ، وَ یُخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِه مَکْدُوداً فِی ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً فِی اَمْرِ اللهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ، سَیِّداً فِی اَوْلِیاءِ اللهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً وَ اَنْتُمْ فِی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتالِ.
سپس فرمود: اى مردم! بدانید من فاطمهام! و پدرم محمد است که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد.
آنچه مىگویم آغاز و انجامش یکى است ـ و هرگز ضد و نقیض در آن راه ندارد ـ و آنچه را مىگویم غلط نمىگویم، و در اعمالم راه خطا نمىپویم.
به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است.
هرگاه نسبت او را بجوئید مىبینید او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه پرافتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!
آرى او آمد و رسالت خویش را بخوبى انجام داد، و مردم را به روشنى انذار کرد، از طریقهی مشرکان روى بر تافت، و بر گردنهایشان کوبید، و گلویشان را فشرد ـ تا از شرک دست بردارند و در راه توحید گام بگذارند.
او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت مىکرد.
بتها را درهم مىشکست، و مغزهاى متکبران را مىکوبید، تا جمع آنها متلاشى شد، و تاریکیها برطرف گشت، صبح فرا رسید، و حق آشکار شد، نمایندهی دین به سخن درآمد، و زمزمههاى شیاطین خاموش گشت.
افسر نفاق بر زمین فرو افتاد، گرههاى کفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به کلمهی اخلاص (لا اله الا الله) گشودید، در حالى که گروهى اندک و تهیدست بیش نبودید!
آرى شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید، و از کمىِ نفرات همچون جرعهاى براى شخص تشنه، و یا لقمهاى براى گرسنه، و یا شعلهی آتشى براى کسى که شتابان به دنبال آتش مىرود، بودید، و زیر دست و پاها له مىشدید!
در آن ایام آب نوشیدنى شما متعفن و گندیده بود، و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید، و پیوسته از این مىترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!
اما خداوند تبارک و تعالى شما را به برکت محمد درود خدا بر او و خاندانش بعد از آن همه ذلّت و خوارى و ناتوانى نجات بخشید، او با شجاعان درگیر شد، و با گرگهاى عرب و سرکشان یهود و نصارى پنجه در افکند، ولى هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد.
و هرگاه شاخ شیطان نمایان مىگشت و فتنههاى مشرکان دهان مىگشود، پدرم برادرش على(ع) را در کام آنها مىافکند، و آنها را بوسیلهی او سرکوب مىنمود، و او هرگز از این مأموریتهاى خطرناک باز نمىگشت مگر زمانى که سرهاى دشمنان را پایمال مىکرد و بینى آنها را به خاک مىمالید!
تفسیر:
در این بخش نیز حقایق بزرگى نهفته است:
1ـ من کیستم؟
او قبل از هر چیز خودش را به جمعیّت معرفى مىکند و عذر و بهانهها را از آنها مىگیرد، تا کسى نگوید من بىخبر بودم و دختر پیامبر را نشناختم وگرنه به یاریش برمىخاستم.
او مخصوصاً روى نسبتش به پیامبر(ص) تکیه مىکند، و ارتباطش با على(ع) را بازگو مىنماید، سپس تأکید مىکند که آنچه را مىگویم عین حقیقت است، سخنى را نسنجیده نمىگویم، و کلمهاى بىحساب بر زبان نمىآورم. درست بشنوید و ببینید چه مىگویم و مسئولیت عظیم خود را در برابر این حادثه دریابید!
2ـ دلسوزى فوق العاده
سپس علاقهی رسول الله(ص) را به آنها یادآور مىشود که چگونه از رنجهاى آنها رنج مىبرد، و چگونه در غمهاى آنها شریک بود، مخصوصاً روى پنج وصف از اوصاف پیامبر که قرآن مجید در یک آیه روى آن تکیه کرده است، تکیه فرمود: «پیامبرى برخاسته از دل جامعه و از میان تودهی مردم بسوى شما آمد، پیامبرى دلسوز، و علاقهمند به هدایت شما، و پیامبرى پر محبت، و مهربان».
اوصافى که همهی اصحاب آن را در رسول الله(ص) دیده بودند و مىشناختند.
3ـ زحمات طاقتفرساى پیامبر(ص)
سپس زحمات سنگین پیامبر(ص) را یادآور مىشود که چگونه یک تنه براى ابلاغ آن رسالت بزرگ برخاست، و کمترین انحرافى در او راه نیافت، بینى گردنکشان را به خاک مالید، و مغز متکبران را درهم کوبید، و سلاح او در برابر حق جویان و حق طلبان منطق و دلیل و موعظه و حکمت بود، تا آنکه قدرت مشرکان را در هم شکست، و بتکدهها فرو ریخت، و دشمنان خدا پراکنده شدند، ظلمتها برطرف شد و سپیده دمید، خفاشها فرار کردند، و گروهى توانستند آشکارا نغمهی «لا اله الا الله» سر دهند و آواى توحید را در دیار کفر زمزمه کنند.
4ـ شما اینگونه بودید!
فاطمه(س) به یاد آنها مىآورد که آن روز شما اگر گروه اندک با ایمان در میان طوفان سخت و وحشتناک گرفتار بودید، از یکسو وسوسههاى دوران شرک و بتپرستى گاه و بیگاه به سراغتان مىآمد و شما را به لب پرتگاه آتش دوزخ مىکشید، و از سوى دیگر دشمنان نیرومند و بیرحم از هر طرف شما را احاطه کرده بودند به گونهاى که با یک چشم برهم زدن ممکن بود شما را زیر دست و پاى خود له کنند و آنچنان در فشار بودید که جز آب ناگوار و غذاى نامناسب و خشن چیزى نصیبتان نمىشد و پیوسته از آیندهی خود بیمناک بودید.
اما خدا اراده کرده بود دندان این گرگان خونخوار را بشکند، و سرهاى این افعیها را به سنگ بکوبد، و این گروه مستضعف و اندک را بر آنها مسلّط کند، و چنین کرد.
چیزى نگذشت که آتش فتنهها خاموش گشت، و طوفانها فرو نشست، اهریمنان فرار کردند، و راهزنان و دزدان که از تاریکیهاى شب ظلمانى جاهلیت استفاده مىکردند با طلوع آفتاب عالمتاب اسلام در بیغولهها پنهان شدند.
آرى فاطمه(س) این لحظات حساس را که هر روزش همچون یک قرن بر دوش مؤمنان سنگینى مىکرد به یاد آنها مىآورد، تا نعمتهاى عظیم خدا را به دست فراموشى نسپارند، و مواهب الهى را ناسپاسى نکنند، و در تداوم این خط الهى و رسالت عظیم بکوشند و تسلیم جوسازیها نشوند.
5ـ خدمات على(ع)
دختر پیامبر(ص) در این میان خدمات بزرگ حضرت على(ع) را یادآور مىشود، که چگونه پیامبر(ص) در حوادث خطرناک، او را به مقابله مىفرستاد، و او با ایثارگرى فوق العاده و جانبازى و فداکارى تمام، به مقابله بر مىخاست، در کام فتنهها فرو مىرفت و آن را خاموش مىکرد و پیروزمند باز مىگشت، سرهاى سرکشان را با شمشیر خود فرو مىافکند و دماغ طاغوتها را به خاک مىمالید، و همهجا یار و یاور پیامبر(ص) و حامى و پشتیبان او بود.
آرى چنین کسى مىتواند تداومبخش خط این انقلاب بزرگ و مانع انحراف آن باشد.
پینوشت
[1]. سورهی توبه (۹)، آیهی ۱۲۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی