بدیهی است که احادیث فراوانی در شناسایی شخصیّت حضرت فاطمهی زهرا علیها السلام، و منزلت و شؤونات آن حضرت در پیشگاه خدا و رسولش صلّی الله علیه وآله وجود دارد، تا جایی که بزرگانی از شیعه و سنّی، به منظور جمع آوری آنها، کتابهای جداگانهای را سامان دادهاند.
ما پیش از ورود به مباحث مورد نظر، ابتدا به ذکر چند روایت در این زمینه میپردازیم. این احادیث ـ که در کهنترین منابع اهل سنّت مندرج است ـ نقش مهمّی را در زمینهی شناخت آن حضرت علیها السلام ایفا مینماید.
در حدیثی که از پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله نقل شده است، حضرتش میفرماید:
«فَاطمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»
«فاطمه سرور بانوان بهشتیان است».
این حدیث با تعابیر دیگری نیز از آن حضرت صلّی الله علیه وآله نقل شده است؛ مثلاً: در سخنی میفرماید:
فَاطمةُ سیّدةُ نِساءِ هَذِهِ الأُمَّةِ؛
«فاطمه سرور بانوان این امّت است».
در تعبیر دیگری میفرماید:
فَاطمةُ سیّدةُ نِساءِ المُؤمِنِین؛
«فاطمه سرور بانوان مؤمن است».
در سخن دیگری آمده است:
فَاطمةُ سیّدةُ نِساءِ العَالمِینَ؛
«فاطمه سرور بانوان جهانیان است».
شایان ذکر است که این حدیث با الفاظ مختلف، در کتابهای: صحیح (تألیف: بُخاری)، المسند (تألیف: احمد بن حنبل)، الخصائص (تألیف: نَسایی)، المسند (تألیف: ابی داوود طیالسی)، صحیح (تألیف: مُسلم)، بخش فضائل الزهرا علیها السلام، المستدرک (تألیف: حاکم نیشابوری)، صحیح (تألیف: تِرمذی)، صحیح (تألیف: ابن ماجه) و دیگر منابع[1] آمده است.
بر اساس این سخنانِ پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله که از منبع وحی سرچشمه میگیرد، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام سرور بانوان جهانیان از پیشینیان و پسینیان است.
در حدیث دیگری که در منابع معتبر شیعه و سنّی آمده است، پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله میفرماید:
«فَاطمةُ بِضعَة مِنِّی مَن أغضَبَهَا أغضَبَنِی»
«فاطمه، پارهی تن من است؛ هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».
این حدیث، با همین متن، در کتاب صحیح (تألیف: بُخاری)[2] و دیگر مصادر دیده میشود.
در تعبیر دیگری پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
فَاطمَةُ هِی بَضْعَةٌ مِنِّی، یرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَ یؤْذِینِی مَا آذَاهَا ؛
«فاطمه، پارهی تن من است؛ مرا آشفته میکند، هر آنچه او را آشفته کند و مرا ناراحت میسازد، هر چه که او را ناراحت کند».
این تعبیر در کتابهای صحیح (تألیف: بُخاری)، مسند (تألیف: احمد بن حنبل)، صحیح (تألیف: ابی داوود)، صحیح (تألیف: مُسلم) و دیگر مصادر آمده است.[3]
در صحیح مُسلم آمده است که پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:
إنَّمَا فَاطمَة بِضعة مِنِّی یُؤذِینِی مَا آذَاهَا؛[4]
«به طور حتم، فاطمه، پارهی تن من است؛ آنچه که او را بیازارد، مرا میآزارد».
احمد بن حنبل در المسند نقل میکند که پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:
إنَّمَا فَاطمَة بِضعة مِنِّی یُؤذِینِی مَا آذَاهَا وَ یُنصِبنِی مَا أنصَبهَا؛
«بیتردید، فاطمه، پارهی تن من است؛ آنچه که او را بیازارد، مرا میآزارد و آنچه که او را اندوهگین سازد، مرا اندوهگین میکند».[5]
همین حدیث را تِرمذی نیز در کتاب صحیح خود نقل کرده است.[6] حاکم نیشابوری نیز پس از نقل این حدیث در المستدرک میگوید:
این حدیث بر مبنای بُخاری و مُسلم، صحیح است.[7]
احمد بن حنبل در جای دیگری از کتاب المسند این گونه نقل میکند که پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:
فَاطمةُ بِضعة مِنِّی یقْبضنِی مَا یُقبضُهَا وَ یبْسطنِی مَا یبسطُهَا؛
«فاطمه، پارهی تن من است؛ آنچه که او را اندوهگین کند، مرا اندوهگین میکند و آنچه که او را شاد کند، مرا شاد میکند».[8]
همین تعبیر در المستدرک و دیگر منابع نیز آمده است و حاکم نیشابوری در ذیل آن میگوید:
اَسناد آن، صحیح هستند.[9]
در حدیث زیبایی، پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله، دختر گرامی خود را این گونه توصیف مینماید:
إنَّ اللهَ یَغضُبُ لِغَضَبِ فَاطمَة وَ یَرضَی لِرِضَاهَا؛
«خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودی او، خشنود میگردد».
این حدیث را در کتابهای: المستدرک، الإصابه و تهذیب التهذیب میتوانید بیابید؛ البتّه نویسنده کنز العمّال نیز آن را از ابی یَعْلی، طَبَرانی و ابی نعیم، روایت میکند. همچنین نویسندگان دیگری نیز این حدیث را روایت کردهاند.[10]
سرانجام، هنگام وفات پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله فرا رسید، حضرتش در آن لحظات حسّاس، دخترش فاطمه علیها السلام را خواند و آهسته به او چیزی گفت؛ فاطمه علیها السلام گریست. دیگر بار او را فرا خواند و آهسته به او چیزی گفت؛ فاطمه علیها السلام خندید.[11]
هنگامی که پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله دار فانی را وداع گفت، عایشه، فاطمه علیها السلام را سوگند داد تا این راز را باز گوید تا بداند که پیامبر صلّی الله علیه وآله به او چه گفته است.
فاطمه علیها السلام فرمود:
سَارّنِی رَسُول الله (أو: سَارّنی النَّبیّ) فَأخبِرنِی أنَّه یَقبضُ فِی وجعه هَذَا فَبکیتُ، ثُمَّ سَارّنِی فَأخبِرنِی أنِّی أوَّل أهل بَیتِه أتْبِعه فَضحِکتُ؛
«پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله[12] آهسته به من گفت که در این بیماری، دار فانی را وداع خواهد گفت؛ من گریستم. آنگاه دیگر بار آهسته به من خبر داد که من نخستین فرد از اهل بیتش هستم که در پی او خواهم رفت؛ پس من خندیدم».
این حدیث در صحیح مُسلم و بُخاری و سنن تِرمذی و المستدرک حاکم و کتابهای دیگر نیز آمده است.[13]
عایشه در مورد شخصیّت والای حضرت فاطمهی زهرا علیها السلام لب به سخن گشوده و میگوید:
مَا رَأیتُ أحَداً کَانَ أصدَقُ لَهجَة مِنهَا غَیرَ أبِیهَا؛
«هیچ شخصی را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش ندیدم».
حاکم نیشابوری این روایت را در المستدرک آورده است و در ذیل آن میگوید: این روایت بر مبنای بُخاری و مُسلم، صحیح است و ذهبی نیز بر صحّت آن اقرار دارد؛ همچنین این حدیث در کتابهای الإستیعاب و حلیة الأولیاء نیز آمده است.[14]
عایشه در روایت دیگری میگوید:
کَانَت إذَا دَخلت عَلَیهِ ـ عَلَی رَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه وآله ـ قَامَ إلَیهَا فَقبَّلهَا وَ رَحّبَ بِهَا وَ أخَذَ بِیَدِهَا فَأجلَسهَا فِی مَجلِسِهِ؛
«هنگامی که فاطمه، حضور رسول خدا صلّی الله علیه وآله شرفیاب میشد؛ پیامبر به استقبالش برمیخاست، او را میبوسید و به او خوش آمد میگفت و دستش را میگرفت و او را در جایگاه خود مینشاند».
حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت مینویسد: این روایت، بنا بر مبنای بُخاری و مُسلم، صحیح است و ذهبی نیز بر صحّت آن اقرار دارد.[15]
طَبَرانی روایت میکند و میگوید: پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله به علی مرتضی علیه السلام فرمود:
«فَاطِمَةُ أحَبَّ إلَیَّ مِنکَ وَ أنتَ أعَزُّ عَلَیَّ مِنهَا؛
«فاطمه نزد من محبوبتر از توست، و تو در نزد من، از او عزیزتری».
هیثمی پس از آن که این روایت را در مجمع الزوائد نقل میکند، میگوید: رجال این حدیث، رجال صحیح هستند.[16]
آنچه گذشت، احادیثی بود که آنها را به عنوان مقدّمهای برای بحثهای آینده برگزیدیم و در مطالبی که بیان خواهد شد و در تحلیل رویدادهایی که مطرح خواهد شد، از این احادیث بهرههای بسیار خواهیم برد.
همانگونه که ملاحظه گردید، این احادیث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اَسنادی که نزد آنها صحیح است، گزینش شده بود؛ البتّه در دلالت آنها نیز هیچگونه مناقشهای راه ندارد.
یکی از دلالتهای این احادیث، اثبات عصمت حضرت فاطمه علیها السلام است، افزون بر آن که آیهی تطهیر و دیگر دلایل نیز این نکته را ثابت میکند.
علاوه بر این، افراد بسیاری از محدّثانِ حافظ و بزرگان علمای اهل سنّت قائلاند که حضرت زهرا علیها السلام از خلیفه اول و دوم، برتر است.
حتّی برخی از آنها با استدلال به دلالت این احادیث، به ویژه حدیثی که از پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله نقل شده است که حضرتش فرمود: «فَاطِمَة بِضعَة مِنِّی»، فاطمه علیها السلام را از همهی خلفای چهارگانه نیز برتر شمردهاند و دلیل آنها، فقط همین احادیثی است که بیان کردیم.
اکنون، جا دارد که عبارت «مَنّاوی» را که مشتمل بر اقوال برخی از علمای بزرگ اهل سنّت است، ذکر کنیم.
او در کتاب فیض القدیر و در شرح حدیث «فاطمة بضعة منّی» مطلبی را از «سُهیلی» ـ از بزرگان علمای حافظ اهل سنّت که سیرهی ابن هُشام و کتابهای دیگری را شرح کرده است ـ میآورَد و میگوید:
اِستَدلَّ بِهِ السُهیلیّ عَلَی أنَّ مِن سَبِّهَا کَفرَ، لِأنّهُ یَغضبِهُ وَ أنَّهَا أفضَلُ مِنَ الشَّیخَینِ؛
«سُهیلی، طبق این روایت، بر کفر کسی که به فاطمه دشنام دهد، استدلال میکند. و میگوید: هر کس او را دشنام دهد، رسول خدا صلّی الله علیه وآله را به خشم آورده است و فاطمه علیها السلام برتر از ابوبکر و عمر است».
به راستی ملاحظهی چه امری را کردند؟ مگر نه این است که سبّ او موجب خشم پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله است؟ و هر کس موجب خشم پیامبر شود، کافر محسوب میگردد.
اگر این لام در «لأنّه یغضبه» لام علّت باشد، با توجّه به این که علّت، یا عمومیّت دهنده است و یا تخصیص دهنده؛ ناگزیر و به دلایل مختلف، لام علّت در این جا، عمومیّت دهنده خواهد بود که کفر را به اثبات میرساند.
پس هر چه موجب خشم فاطمه علیها السلام شود، موجب کفر خواهد بود.
پس آزار فاطمه علیها السلام نیز موجب کفر است، چون بیتردید، آزار فاطمه علیها السلام، رسول خدا صلّی الله علیه وآله را به خشم میآورَد.
مَنّاوی در ادامه میگوید:
قَالَ ابنُ حَجَر: وَ فِیهِ ـ أی فِی هَذَا الحَدیثِ ـ تَحریمُ أذَی مَن یَتَأذَّی المُصطَفَی بِأذیَّتِهِ، فَکُلُّ مَن وَقَعَ مِنهُ فِی حَقِّ فَاطمَة شَیء فَتأذَّت بِهِ فَالنَّبِیّ (صلّی الله علیه وآله) یَتَأذَّی بِهِ بِشَهادَةِ هَذَا الخَبَر، وَلا شَیء أعظَمُ مِن إدخَالِ الأَذَی عَلَیهَا فِی ولدِهَا، وَ لِهَذَا عرف بِالاِستِقراءِ مُعاجِلة مِن تَعاطِی بِالعُقُوبَةِ بِالدُّنیَا وَ لِعَذابِ الآخِرَة أشَدّ؛
«ابن حجر گوید: در این حدیث، تحریم آزار کسی است که با آزار او، رسول خدا صلّی الله علیه وآله مورد آزار قرار میگیرد. بنا بر این، هر کوتاهی و آزاری که در حقّ فاطمه علیها السلام واقع شود و او را آزار دهد، به گواهی این حدیث، رسول خدا صلّی الله علیه وآله را مورد آزار قرار داده است و چیزی فاطمه علیها السلام را بیش از آن نمیآزارد که فرزندانش را بیازارند. به همین دلیل، با استقراء به دست میآید: کسی که چنین کند، به زودی در دنیا کیفر خود را خواهد دید و البتّه عذاب جهان آخرت شدیدتر خواهد بود».
از این رو، این حدیث، حکم به حرمت آزار فاطمه علیها السلام مینماید، چرا که او، پارهی تن رسول خدا صلّی الله علیه وآله است؛ بلکه ـ آن سان که گذشت ـ آزار او، موجب کفرورزی است.
سپس مَنّاوی میافزاید:
«قَال السُبکی: الَّذِی نَختارَهُ وَ نَدین الله بِهِ أنَّ فَاطمةَ أفضَلُ مِن خَدیجَة ثُمَّ عَائشَة.
قَالَ شَهاب الدین اِبن حَجَر: وَ لوضُوح مَا قَالَه السُبکی تَبِعَه عَلَیهِ المُحَقِّقُونَ.
وَذَکر العَلَم العَراقِی: إنَّ فَاطمةَ وَ أخَاهَا إبراهیمَ أفضَل مِنَ الخُلَفَاء الأربَعَةِ بِاتّفَاقٍ»[17]
«سُبکی گوید: آنچه ما اختیار میکنیم و در برابر خداوند، آن را بر گردن میگیریم، این است که فاطمه علیها السلام برتر از خدیجه و عایشه است.
شهاب الدین ابن حجر گوید: به دلیل روشنی سخنِ سُبکی، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در این نظر از او پیروی کردهاند.
علم الدین عراقی گوید: فاطمه و برادرش ابراهیم ـ به اتّفاق علما ـ از خلفای چهارگانه برتراند».
بنا بر این، بین ما و اهل سنّت در این که فاطمه علیها السلام از ابوبکر و عمر برتر است و آزار او موجب دخول در آتش است، هیچ اختلافی مشاهده نمیشود.
همانگونه که ملاحظه کردید، این احادیث به طور کامل، مطلق هستند و هیچ گونه قیدی در آنها به چشم نمیخورد؛ وقتی پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله میفرماید: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب میکند»؛ نمیفرماید: اگر چنین و چنان بود، یا به فلان شرط، یا اگر غضبش به فلان علّت بود؛ بلکه بدون هیچ قیدی میفرماید: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب میکند».
این غضب به چه سببی باشد؟ نسبت به چه کسی باشد؟ در چه زمانی باشد؟ هیچ اشارهای ندارد و به طور کامل، مطلق است.
و آنگاه که حضرتش میفرماید: «آنچه او را اذیت میکند، مرا اذیت میکند»؛ دیگر نمیفرماید: اگر چنین بود، یا اگر اذیّت کننده فلانی بود، یا اگر در فلان وقت بود، بلکه حدیث به طور کامل، مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد.
از طرفی، این احادیث بیانگر آن است که پذیرش سخن فاطمه علیها السلام ـ هر چه باشد ـ ضروری است و تکذیب او ـ در هر ادّعایی که بنماید ـ حرام است. همچنین ملاحظه شد که عایشه گواهی میدهد که او بعد از پدرش، راستگوترینِ مردم است.
آری! پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله با علم به آنچه که بعد از او اتّفاق خواهد افتاد، این سخنان را فرمود و دیگران را بر این خصوصیّات آگاه نموده است.
1- یک حدیث (که در کهنترین منابع اهل سنّت مندرج است) درباره منزلت و شؤونات آن حضرت در پیشگاه خدا و رسولش(ص) بیان کنید.
2- عایشه در مورد شخصیّت والای حضرت فاطمهی زهرا علیها السلام چگونه سخن میگوید؟
3- یکی از دلالتهای احادیث درباره منزلت و شؤونات حضرت زهرا(س) چیست؟
[1]ـ صحیح بُخاری: ۴/۲۰۹، کتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة رسول الله، الحصائص: ۳۴، المسند ابی داوود ظیالسی: ۱۹۷، صحیح مُسلم: ۷/۱۴۳، الطبقات: ۲/۴۰، مسند احمد: ۶/۲۸۲، حلیة الأولیاء: ۲/۳۹، المستدرک: ۳/۱۵۱، صحیح ابن ماجه: ۱/۵۱۸، سن تِرمذی: ۵/۳۲۶.
[2]ـ صحیح بُخاری: ۴/۲۱۰، کتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه علیها السلام.
[3]ـ صحیح بُخاری: ۶/۱۵۸، مسند احمد: ۴/۳۲۸، صحیح مُسلم: ۷/۱۴۱، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل فاطمة بنت النبی صلّی الله علیه وآله، سنن ابی داوود، ۱/۴۶۰.
[4]ـ صحیح مُسلم: ۷/۱۴۱، کتاب فضایل فاطمه علیها السلام.
[5]ـ مسند احمد: ۴/۵.
[6]ـ سنن ترمِذی: ۵/۳۶۰.
[7]ـ المستدرک: ۳/۱۵۸.
[8]ـ مسند احمد: ۴/۳۲۳.
[9]ـ المستدرک: ۳/۱۵۳، کنزالعمّال: ۱۲/۱۱۱، ۱۳/۶۷۴.
[10]ـ المستدرک: ۳/۱۵۸، الاصابه: ۸/۲۶۶، تهذیب التهذیب: ۱۲/۳۹۲، کنزالعمّال: ۱۲/۱۱۱، ۱۳/۶۷۴.
[11]ـ در برخی از عبارات این حدیث آمده است که رازگویی پیامبر صلّی الله علیه وآله با فاطمه علیها السلام، بر عایشه گران آمد.
[12]ـ علی رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل آوردهایم.
[13]ـ صحیح بُخاری: ۴/۱۸۳، صحیح مُسلم: ۷/۱۴۲، المستدرک: ۴/۲۷۲، مسند احمد: ۶/۲۸۲، این حدیث در سنن ترمِذی: ۵/۳۶۹ با اندکی تفاوت نقل شده است.
[14]ـ المستدرک: ۳/۱۶۰، حلیة الأولیاء: ۲/۴۱، الإستیعاب: ۴/۱۸۹۶.
[15]ـ المستدرک: ۳/۱۵۴.
[16]ـ مجمع الزوائد: 9/202.
[17]ـ فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر: ۴/۴۲۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سیّدعلی حسینی میلانی