کد مطلب: ۴۴۲۲
تعداد بازدید: ۸۲۹
تاریخ انتشار : ۰۶ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۷
زهرا(س) برترین بانوی جهان | ۱۹
در خطبه‌ی فدک (نخستین خطبه‌ی بانوى اسلام) تمام سخن از توحید و مبدأ، و معاد، و فلسفه‌ی احکام، و حوادث دوران بعثت پیامبر(ص) و برکات وجود او، و مسأله‌ی غضب خلافت، و سرنوشت آینده‌ی مسلمین است...

فصل پنجم: دوّمین خطبه‌ی بانوی اسلام فاطمه‌ی زهرا(س) | ۱


خطبه‌ای جانسوز در برابر زنان مدینه


بانوی اسلام این خطبه را در بستر بیمارى بیان کرد، همان بیمارى که هرگز از آن برنخاست، و جان پاک خود را به جان آفرین تسلیم نمود.
خطبه‌ی اول را در حال سلامت، در مسجد پیامبر(ص) و با حضور مردان[1] مهاجر و انصار ایراد فرمود، و این خطبه را در برابر زنان مهاجر و انصار، و در بستر بیمارى، و درون خانه.
هم مخاطب مختلف بود، و هم زمان و مکان، و هم حال بانوى اسلام، ولى لحن هر دو خطبه بخوبى نشان مى‌دهد که از روحى بلند، سرشار از علم و دانش، مملو از محبت به خدا و ایمان، و لبریز از درد و رنج، سرچشمه گرفته، و هر دو خطبه آهنگى رسا و کوبنده و گیرا و قاطع و شجاعانه دارد، ولى آهنگ خطبه‌ی دوم که اکنون نوبت بحث آن است کوبنده‌تر و دردناک‌تر و غم‌انگیزتر است.
این خطبه که از دل پر درد دختر گرامى پیامبر اسلام(ص) برخاسته در حقیقت رنجنامه‌ی اوست.
رنجى جانکاه که تا اعماق استخوانش نفوذ کرده و تمام وجودش را در شعله‌هاى سوزان خود فرو برده است، به همین دلیل کلامش در این خطبه رنگ آتش به خود گرفته چرا که از قلب آتشین برخاسته، و خون رنگ شده چرا که از دلیل او سرچشمه گرفته.
از عجایب و شگفتی‌هاى این خطبه آن است که بانوى اسلام(س) بعد از پیامبر(ص) و قبل از شهادت مورد ستمهاى زیادى واقع شد، ستمهائى که بیمارى جانکاه او از آن ریشه می‌گرفت، و با اینکه سؤال زنان مدینه به هنگام عیادت آن بانو مخصوصاً از وضع حال و بیمارى او بود، و قاعدتاً باید چیزى از دردهاى خود بگوید، بلکه هر چه مى‌گوید از آن بگوید، با این حال حتى یک کلمه از حال خودش سخن نگفت، و محور تمام سخنان او مسأله‌ی غصب خلافت و مظلومیت على(ع) و خطرات آینده‌ی این انحراف بزرگ براى امت اسلامى بود.
عجبا که او هیچ از درد خویش سخن نگفت، و هر چه گفت از درد همسرش على(ع) گفت، و از مشکلات جهان اسلام.
آرى روح بزرگ زهرا(س) برتر از آن است که از خودش و دردهایش ـ هر چند بزرگ بود ـ سخن بگوید، و بلند پروازتر از آن است که حتى تا این حد صعود کند، او فقط از امام و همسر محبوبش على(ع) و دردهاى او سخن گفت.
او نگران شخص خود نبود، او نگران امت اسلامى بود که چه آینده‌ی شوم و دردناکى در پیش داشت.
انسان در واپسین لحظات زندگى معمولاً به خود و دردهایش مى‌اندیشد، ولى شگفتا که فاطمه در این خطبه‌ی طولانى حتى یک جمله از اینگونه سخنها بر زبان نراند.
و این بهترین نشانه‌ی عظمت فاطمه(ع) و مقام فداکارى و ایثار آن بانوى زنان جهان است.
این درسى است بزرگ براى همه‌ی انسانهاى آزاده و با هدف و همه‌ی ایثارگران و فداکاران تاریخ بشر.
آرى او همیشه ـ و در واپسین لحظه‌ی عمر کوتاه و پر درد و رنجش بالخصوص ـ همچون شمعى می‌سوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.
در خطبه‌ی فدک (نخستین خطبه‌ی بانوى اسلام) تمام سخن از توحید و مبدأ، و معاد، و فلسفه‌ی احکام، و حوادث دوران بعثت پیامبر(ص) و برکات وجود او، و مسأله‌ی غضب خلافت، و سرنوشت آینده‌ی مسلمین است، و اگر مقدارى هم از فدک سخن می‌گوید بخاطر نقش مؤثرى است که این پشتوانه‌ی مالى در امر خلافت و مسائل سیاسى اسلام داشت، درست به همان دلیل که دشمنانش براى در مضیقه گذاشتن خاندان پیامبر(ص) و در هم شکستن قدرت آنان، فدک را غصب کردند، او خواهان بازگرداندن آن بود.
ولى در خطبه‌ی دوم (خطبه‌ی زنان مهاجر و انصار) سخنان او فقط بر محور خلافت و امامت دور می‌زند، با آن که بانوى اسلام مظالم زیادى بر او رفته بود و مناسب بود دادخواهى کند، ولى نه دادخواهى کرد و نه لب به شکایت گشود، هر چه گفت از على(ع) گفت، از خلافت و از مصالح مسلمین گفت.
یکى از مقامات عالى اولیاء خدا مقام «تسلیم مطلق» است، یعنى سالک الى الله و رهرو راه حق به جائى می‌رسد که خویشتن خویش را فراموش می‌کند، جز خدا را در نظر ندارد.
جز به فرمان او گوش به سخن دیگرى نمی‌دهد.
جز رضاى او نمی‌طلبد.
و جز به خواست و اراده‌ی او نمی‌اندیشد.
مرحله‌ی اول اسلام است و سپس ایمان و بعد رضا و بعد تسلیم مطلق، چنانکه قرآن کریم می‌گوید:
قَالَتِ الاَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَلَمّا یَدْخُلِ الْاِیمانُ فِى قُلُوبِکُمْ[2]
عربهاى بادیه‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم، بگو: شما ایمان نیاورده‌اید ولى بگوئید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است.
و نیز می‌فرماید:
فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِى اَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً[3]
به پروردگارت سوگند آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داورى طلبند، وسپس از داورى تو در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم باشند».
و سرانجام می‌گوید:
اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُوراً[4]
ما فقط شما را بخاطر خدا اطعام می‌کنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمی‌خواهیم.
مقام ایمان و رضا و تسلیم ایجاب می‌کند که تمامى آلام و دردها و غمهاى جانسوز خود را بدست فراموشى بسپارد و تنها از رضاى خدا، از پیامبر(ص)، از ولىّ او، و از آینده‌ی اسلام و مسلمین سخن بگوید.
با این مقدمه‌ی کوتاه که اشاراتى به محتواى خطبه داشت به سراغ اصل خطبه می‌رویم و آن را در پنج بخش مورد بررسى قرار می‌دهیم ولى قبلاً لازم است به اسناد خطبه بپردازیم:


بررسی اسناد خطبه‌ی بانوی اسلام(س)


این خطبه در منابع مختلفى نقل شده است، هم در کتب عامه و هم در کتب خاصه، و از جمله هفت منبع زیر قابل توجه است:
1ـ مرحوم شیخ طبرسى (رضوان الله علیه) آن را در «احتجاج» ذکر کرده است.[5]
2ـ على بن عیسى اربلى در کتاب معروف «کشف الغمه» از کتاب «صحیفه» آن را نقل می‌کند.[6]
3ـ مرحوم علامه مجلسى در «بحارالانوار» این خطبه را با اسناد متعددى ذکر کرده است.[7]
4ـ این خطبه در کتاب «معانى الاخبار» از مرحوم صدوق با سندى که در ذیل آمده از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر امام حسین(ع) نقل شده است.[8]
5ـ و باز در همان کتاب با سندى دیگر از امام علىّ بن ابى‌طالب(ع) نقل شده است.[9]
6ـ مرحوم شیخ طوسى نیز آن را در «امالى» آورده است.
7ـ ابن ابى‌الحدید عالم معروف سنى معتزلى نیز آن را در کتاب معروف خود «شرح نهج البلاغه» با سندى که ذیلاً آمده است، نقل می‌کند.[10]
به هر حال همانگونه که اشاره شد این خطبه با اسناد متعددى نقل شده، و تفاوتهائى در متون آن دیده می‌شود، و نظر به اینکه متنى که در «احتجاج» از سوید بن غفله[11] نقل شده است کاملتر به نظر می‌رسد ما همان را برگزیدیم (علامه‌ی بزرگوار مجلسى نیز آن را در بحارالانوار 43/161 آورده است).
و بدین ترتیب خطبه‌ی مزبور از خطبه‌هائى است که در کتب متعدد و با اسناد متظافرى نقل شده است و لذا از اهمیت ویژه‌اى برخوردار است.
اکنون به سراغ متن خطبه می‌رویم و به ترجمه و تفسیر آن می‌پردازیم که حقایق بسیارى را روشن می‌سازد.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. البته همانگونه که در شرح خطبه‌ی اول گذشت پرده‌اى آویخته شد و ایشان در حالى که گروهى از زنان او را همراهى مى‌کردند، بطورى که شناخته نمى‌شد و چادرى بر سر داشت که دامن چادرش زیر قدمش مى‌آمد، پشت پرده قرار گرفت و خطبه را ایراد کرد.
[2]. سوره‌ی حجرات (۴۹)، آیه‌ی ۱۴.
[3]. سوره‌ی نساء (۴)، آیه‌ی ۶۵.
[4]. سوره‌ی دهر (۷۶)، آیه‌ی ۹.
[5]. احتجاج (ترجمه فارسى)، صفحه‌ی 300.
[6]. کشف الغمه ۲/۱۱۸.
[7]. بحارالانوار ۴۳/۱۵۸.
[8]. عن احمد بن الحسن القطان، عن عبدالرحمن محمد الحسینى، عن ابى‌الطیب محمد بن الحسین بن حمید، عن ابى عبدالله محمد بن زکریا، عن محمد بن عبدالرحمن المهلبى، عن عبدالله بن محمد بن سلیمان، عن أبیه، عن عبدالله بن الحسن.
[9]. على بن محمد المعروف بابن المغیرة القزوینى، عن جعفر بن محمد بن الحسن، عن محمد بن على الهاشمى، عن عیسى بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علىّ بن ابى‌طالب، عن أبیه، عن جدّه علىّ بن ابى‌طالب(ع).
[10]. احمد بن عبدالعزیز الجوهرى، عن محمد بن زکریا، عن محمد بن عبدالرحمن، عن عبدالله بن محمد بن سلیمان، عن أبیه، عن عبدالله بن حسن، عن أمّه فاطمة بنت الحسین(ع).
[11]. سوید بن غفله یا «عفله» به گفته‌ی مرحوم «علامه حلى» در «خلاصه» از اولیاى امیرالمؤمنین على(ع) بود؛ و میرداماد (طبق نقل مرحوم مامقانى) او را از اولیاء خواص حضرت امیر(ع) می‌شمارد؛ و ذهبى در «مختصر» می‌گوید: او مردى ثقه، خردمند، عابد، زاهد و صاحب مقام والائى بود.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: