لفظ و معنی قرآن، نازل شده از جانب خداست
اعتقاد عموم مسلمانان به موجب خود آیات قرآن كریم این است كه «قرآن» به عین الفاظش از جانب خداوند تعالی به وسیلهی حضرت روحُالاَمین (جبرئیل(ع)) بر رسول اكرم(ص) نازل شده است نه اینكه مانند «احادیث قدسی» معانی از خدا و الفاظ از رسول خدا(ص) باشد. خیر، بلكه قرآن «لفظاً» و «معناً» نازلشدهی از جانب خداست. تأمّل در بسیاری از ظواهر آیات قرآن كریم، این مطلب را به خوبی روشن میسازد. حال از باب نمونه به این آیات توجّه فرمایید:
۱ـ «تِلْكَ آیاتُ اللهِ نَتْلُوها عَلیكَ بِالْحَقِّ...»؛[1]
«این [آیات قرآن] آیات خداست كه ما آن را بر سبیل حقّ [دور از هرگونه بطلان و خطا] بر تو تلاوت میكنیم ...».
بدیهی است كه تلاوت تعلّق به الفاظ میگیرد نه به صرف معانی! و آیهی شریفه دلالت بر این دارد كه الفاظ قرآن «متلُوّ» و تلاوتشدهی خدا (یا پیک خدا) است بر پیغمبر اکرم(ص) که خدا «تالی» و پیغمبر اکرم(ص) «مَتْلُوٌّ عَلَیْه» است و قرآن نیز «مَتْلُوّ» یعنی تلاوتشده و خواندنی است.
2- «إنَّا أنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»؛[2]
«به راستی كه ما، آن را [كتاب را] بهصورت قرآن عربی نازل كردهایم؛ به این منظور كه شما درك و تعقّل نمایید».
ما از ظهور بسیار روشن آیهی شریفه «إنَّا أنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا» به دست میآوریم كه كتاب «مُنزَل» از جانب خدا «در حال نزولش» به «لباس الفاظ» خواندنی «عربی» در آمده و بر رسول اكرم(ص) خوانده شده است تا آنحضرت نیز كلام خدا را برای دیگران بخواند و آنان را در مسیر درك و تعقّل بیفكند.
نكتهی دیگری هم كه میشود از این آیه به دست آورد این است كه متّصف بودن قرآن به این دو صفت (سخن مستقیم خدا بودن و عربی بودن) هم در جامعیت قرآن نسبت به تمام اسرار و لطائف و هم در قابل درك و تعقّل بودنش برای بشر دخیل میباشد. یعنی اگر بنا بود تنها معانی و مفاهیم قرآن بدون تَلَبُّس[3] به لباس كلام از جانب خدا به قلب پیامبر اكرم(ص) القا شود و سپس خود آنحضرت در مقام تعبیر برآمده و آن معانی وحی شده را به بیان خود در قالب الفاظ و عبارات در آورده و بر مردم بخواند (چنانكه احادیث قدسیه به این كیفیت است) و یا آن كه به لغت دیگری غیر لغت عربی ترجمه گردد، لطمه به جامعیت قرآن وارد میآمد و بعضی از اسرار و لطائف آن در حال خفاء میماند و از دسترس عقل و ادراك بشر خارج میشد. چنانكه در آیهی دیگر نیز میفرماید:
«إنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون * وَ إنَّهُ فِی اُمِّ الْكِتابِ لَدَینا لَعَلِی حَكِیمٌ»؛[4]
«به راستی كه ما آن [كتاب] را قرآن عربی قرار دادهایم كه شما درك و تعقّل كنید و حقیقت اینكه آن [قرآن] در امّالكتاب نزد ما، بلندپایه و استوار است».
این آیه هم نشان میدهد كه قرآن پیش از نزول به عالم لفظ و عربیت در عالم امّالكتاب متّصف[5] به صفت علی و حكیم بوده است. یعنی هم بلندمقام و اَعلی مرتبه از درك بشر و هم بهصورت اجمال و غیرمُجَزّی[6] به سُوَر و آیات و حروف و جُمَل بوده است. تا آنكه به جَعل و عنایت پروردگار از آن مقام اَشْمَخ و اَعلی[7] تنزّل یافته و در صورت «قرآن عربی» یعنی الفاظ قرائت شونده در لغت عربی تجلّی كرده است تا برای درك و فهم آدمیان مهیا گردد.[8]
3- «وَ كَذلِكَ أوْحَینا إلَیكَ قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها...»؛[9]
«و همچنان [كه به انبیای سلف وحی كردهایم] قرآن عربی را هم به تو [ای پیغمبر] وحی نمودهایم؛ برای اینكه [اهل] مكّه و آنان را كه در اطراف آن هستند انذار نمایی».
این آیه هم دلالت بر این دارد كه آنچه «ما یُوحی» بوده و صورت وحی و القاء الهی به خود گرفته است؛ «قرآن عربی» یعنی الفاظ مَقْرُوّ[10] در لغت عربی بوده است.
4- «إنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ * فَإذا قَرَأناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»؛[11]
«حقیقت آنكه بر عهدهی ماست، جمع كردن قرآن و خواندن آن. پس وقتی ما آن را خواندیم؛ تو [ای پیغمبر] خواندن [ما] را تبعیت نما».
شاید بتوان گفت در میان آیات دالّهی بر این مطلب، از همه روشنتر همین دو آیهای است كه از سورهی قیامت در دست تفسیر ماست. زیرا:
آیهی كریمهی اوّل، به شرحی كه قبلاً گذشت دلالت براین دارد كه خدای منّان علاوه بر جمع و تدوین قرآن، موضوع قرائت و تنظیم حروف و كلمات آن را هم به عهده خود گرفته است.
و آیهی كریمهی دوّم نیز به طور واضح و كاملاً روشن نشان میدهد كه قرائت پیغمبر اكرم(ص) باید دنبال قرائت خدا واقع شود. «فَإذا قَرَأناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» پس از آنكه ما آن را (به واسطهی جبرئیل امین) خواندیم و از قرائت آن فارغ شدیم، (تو ای پیغمبر(ص)) بعد از فراغت ما به قرائت آن بپرداز و از قرائت ما تبعیت كن.
اگر چه بعضی اتبّاع در قرائت را به معنای اتبّاع ذهنی یعنی سكوت و توجّه تامّ به قرائت در حین نزول وحی گرفتهاند.[12]
فرضاً این معنی را هم بپذیریم؛ باز دلالت بر قرائت خدا دارد كه به رسول اکرم(ص) دستور میدهد تو در حین نزول وحی و قرائت ما ساكت باش و لب به تلاوت قرآن مجنبان و كاملاً فكر خود را به سخن و قرائت ما متوجّه ساز. به هر حال از آیهی شریفه این مطلب به خوبی فهمیده میشود كه: قرآن كریم از جانب خدا به واسطهی روحالامین(ع) مَقْرُوّاً یعنی با الفاظ قرائت شونده و خواندنی، به رسول خدا(ص) نازل شده است. وَ هُوَ الْمَطلُوبُ ولله الْحَمْد.
درک مقاصد قرآن نیازمند بیان است
«ثُمَّ إنَّ عَلَینا بَیانَهُ»؛[13]
«سپس به طور مسلّم بر ماست بیان آن [قرآن]».
راغب میگوید: (اَلْبَیانُ: اَلْكَشْفُ عَن الشیء)؛[14]
«بیان: پردهبرداری از چیز است».
شكّی نیست در اینكه بیان و پردهبرداری در جایی صحیح است كه ابهام و اجمالی در كار باشد تا بر اثر بیان، كشف یك حقیقت پنهان به عمل بیاید و اظهار یك معنای نهان صورت بگیرد وگرنه بدیهی است كه بیان مبین تحصیل حاصل است و لغویت آن بسیار روشن، و دور از راه و رسم حكیمان است. بنابراین جملهی:
«ثُمَّ إنَّ عَلَینا بَیانَهُ»؛
این حقیقت را به خوبی نشان میدهد كه قرآن مشتمل بر یك سلسله معانی پنهان از ظواهر الفاظ میباشد و الفاظ قرآن در مقام دلالت بر آن معانی دارای نوعی ابهام بوده و طبعاً درك و فهم آن نیازمند به بیان میگردد. در اینكه بسیاری از آیات قرآنیه نسبت به بعض معارف عالیه و حقایق مقصودهای كه خداوند حكیم از آن آیات اراده فرموده است نوعی ابهام دارند تردیدی نیست (البتّه رعایت ابهام در آیات قرآن نیز دارای حكمت و مصلحتی است كه اِنشاءالله ضمن نقل احادیث به آن اشاره خواهد شد).
و شاهد روشن بر «مبهم» بودن آن قسمت از آیات همانا اختلاف مفسّرین در تفسیر و توضیح آن آیات میباشد كه احیاناً در بعض موارد تعداد وجوه یا اقوال مذكوره در تفسیر یك آیه و بعضاً در توضیح معنای «مراد» از یك كلمه، از شمارهی «ده» میگذرد!
مثلاً ممكن است از باب نمونه، آیات ذیل ارائه شود كه چون مشتمل بر اجمال و ابهام بودهاند، قهراً مورد اختلاف آراء مفسّرین واقع شدهاند:
1ـ آیهی محكم و متشابه كه به فرمودهی بعض محقّقین: «در میان علمای اسلام، در معنای محكم و متشابه اختلاف عجیبی است و با تتبّع اقوال میتوان نزدیك به«بیست» قول در این مسأله پیدا كرد»،[15] كه آیا مقصود از محكم و متشابه در قرآن چیست؟ و با آیات متشابههی قرآن چه معاملهای باید كرد؟ و همچنین در معنای «تأویل» اختلاف شدید دارند و با تتبّع اقوال در تأویل ممكن است به بیشتر از «ده» قول برخورد.[16] آیهی شریفه این است:
«هُوَ الَّذِی أنْزَلَ عَلَیكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشاِبهاتٌ فَأمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأوِیلِهِ وَ ما یعْلَمُ تَأویلَهُ إلاّ اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یذَّكَّرُ إلاّ اُوُلوا اْلاَلْبابِ»؛[17]
«او [خدا] است آن كسی كه بر تو نازل كرده كتاب را كه بعض آن آیات محكمات است. آنها مادر كتابند و بعض دیگر متشابهات است. پس آنان كه در دلهایشان كجی و انحراف [از حقّ] است، دنبال آن دسته از آیات كه دارای تشابه است میروند [و از این عمل] غرض فتنهانگیزی [گمراه نمودن مردم] دارند [و به زعم خود] طالب تأویل آن هستند، و حال آن كه نمیداند تأویل آن را جز خدا و راسخین در علم [ثابت دلان در ایمان] میگویند: ایمان آوردهایم به آن، تماماً [نازل شدهی] از جانب پروردگار ماست. و پند نمیپذیرند مگر خردمندان».
٢ـ آیهی اخذ ذریّه از ظهور بنی آدم:
«وَ إذْ أخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أشْهَدَهُمْ عَلی أنفُسِهِمْ أ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا...»؛[18]
«و [یادآور] آن وقتی را كه گرفت [جدا كرد] پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهایشان. ذرّیهی آنان [نسل آنان] را و آنها را شاهد بر خودشان قرار داد آیا نیستم پروردگار شما؟ گفتند: آری، دیدیم و شهود نمودیم...».
این آیه هم معركهی آرای مفسّرین است و در تفسیرش گفتگوی فراوان دارند كه اخذ ذرّیه از ظهور بنیآدم، به چه معنی حمل میشود؟ و در چه عالمی از عوالم هستی صورت گرفته است؟ آیا مربوط به عالم «ذرّ» است. چنانكه از روایات بسیار استفاده میشود یا خیر؟ و بر فرض ثبوت، «عالم ذرّ» چه عالمی است و چگونه بوده است؟
۳ـ آیهی «دابة الاَرْض»:
«وَ إذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْاَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أنَّ النَّاسَ كانُوا بِآیاتِنا لا یوقِنُونَ»؛[19]
«و هنگامی كه گفتار [حكم یا وعدهی خدا] بر آنها واقع شود [مسلّم گردد]، بیرون میآوریم برای آنها جنبندهای را از زمین، تا سخن گوید با آنان كه به آیات ما یقین نمیكردند».
علاّمهی طباطبایی(رض) ذیل همین آیه میفرمایند:
(وَ لا نَجِدُ فِی كَلامِهِ تَعالی ما یصْلُحُ لِتَفْسیرِ هذِهِ الْآیةِ وَ اَنَّ هذِهِ الدَّابَّةَ الَّتی سَیخْرِجُها لَهُمْ مِنَ الْاَرْضِ فَتُكَلِّمُهُم ما هِی؟ وَ ما صِفَتُها؟ وَ كَیفَ تَخْرُجُ وَ ماذا تَتَكَلَّمُ بِهِ؟ بَلْ سِیاقُ الایةِ نِعْمَ الدَّلیلُ عَلی اَنْ الْقَصْدَ اِلی الْاِبْهامِ فَهُوَ كَلامٌ مَرْمُوزٌ فیهِ)؛[20]
خلاصهی ترجمه آنكه:
«ما، در قرآن نمییابیم آیهای را كه مفسّر این آیه باشد و كاملاً ماهیت آن دابّهای[21] را كه در آینده از زمین بیرون خواهد آمد و با مردم سخن خواهد گفت، بیان كرده و روشن نماید كه آن دابّه خودش چیست؟ و اوصافش كدام است؟ و كیفیت خروجش از زمین چگونه است؟ و كلامی كه خواهد گفت از چه نوع است؟ بلكه سیاق آیه خود دلیل خوبی است بر اینكه: غرض، بكار بردن «ابهام» در سخن بوده است و لذا آیهی مباركهی «عَنْ قَصْدٍ» به صورت رمز القا شده است و نتیجتاً كلامی مبهم و «مرموز فیه» آمده است».
4ـ آیهی «اِكْمالُ الدّین»:
«...الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإسْلامَ دِیناً...»؛[22]
«... امروز آن كسانی كه كفر ورزیدهاند از [غلبهی بر] دین شما مأیوس شدند. پس مترسید از آنان و از من بترسید. امروز دین شما را برای شما كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم...».
در اینكه آیا روز «یأس كفّار» از دین مسلمین و روز «اكمال دین» و «اتمام نعمت» چه روزی است و بر اثر چه كاری است، آیهی شریفه نسبت به افادهی آن «مبهم» است.
5ـ آیهی «تبلیغ»:
«یا أیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَیكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...»؛[23]
«ای پیامبر! برسان آنچه را كه به تو نازل شده است از پروردگارت، و اگر نكنی پس تبلیغ رسالت او ننمودهای، و خدا تو را از [شرّ] مردم مصون داشته و در امان نگه میدارد...».
اینكه آنچه به عنوان «... ما اُنْزِلَ إلَیكَ مِنْ رَبِّكَ...» در این آیه تعبیر شده و رسول خدا(ص) جدّاً با لحن تهدیدآمیز از جانب خداوند مأمور به تبلیغ آن گردیده است؛ آنچنان كه ترك تبلیغ آن موجب «بطلان رسالت» معرّفی شده است چه مطلبی است، روشن نمیباشد و آیهی شریفه نسبت به آن در حال «ابهام» است.
6ـ آیهی «ولایت»:
«إنَّما وَلِیكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»؛[24]
«همانا ولی [صاحب اختیار] شما، خداست و رسول او و كسانی كه ایمان آوردهاند، آنان كه نماز را بپا میدارند و در حالی كه ركوع كنندهاند ایتاء زكات مینمایند [زكات را در حال ركوع نماز ادا میكنند]».
در این آیه نیز متصدّی امر «ولایت» امّت در «مرتبهی سوّم» كه با وصف ایتاء زكات در حال ركوع نماز، ایماء و اشاره به او شده است چه كس یا كسانی هستند تعیین نگردیده و كاملاً پیداست كه «عمداً» در معرّفی او «ابهام» بكار رفته است.
7ـ آیهی «اُولی الاَمر»:
«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللهَ وَ أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ...»؛[25]
«ای گروه اهل ایمان! خدا را اطاعت كنید و رسول را و صاحبان امر از خود را اطاعت نمایید...».
مقصود از (اُولیالامر) كه اطاعتشان مانند اطاعت خدا و رسول بر امّت اسلامی واجب است، در آیه، «مبهم» آمده و تعیین نشدهاند.
۸ـ آیهی «عِلمُ الكتاب»:
«وَ یقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفی بِاللهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛[26]
«و كسانی كه كافر شدهاند میگویند: تو پیامبر نیستی. بگو: كافی است كه خدا و آن كسی كه «علم كتاب» نزد اوست شاهد میان من و شما باشند».
عنوان «... مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) از نظر «مصداق»، «ابهام» دارد و تعیین آن محتاج به بیان خارج از قرآن است.
9ـ آیاتی كه راجع به «عرش»[27] و «حاملان عرش»[28] و «كرسی»[29] و «لوح»[30] و «قلم»[31] یا «جنّ»[32] و «شیطان»[33] و «مَلَك»[34] و «اَجْنِحه» (بالهای فرشتگان)[35] و «روح»[36] و «آسمانهای هفتگانه»[37] و «رَجْم شیاطین به وسیلهی ستارگان»[38] سخن گفته، یا اشاراتی دارند؛ از نظر «مصادیق» حقایق مرادهی از این «الفاظ» مشتمل بر «ابهام» میباشند.
10ـ آیات مربوطه به «احكام و شرایع» كه قسمت عمده و اكثر آنها از لحاظ تفاصیل احكام و جزئیات مقرّرات الهی، در باب نماز، روزه، حجّ، زكات، خمس، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر و خصوصیات زمان و مكان و اجزاء و شرایط و موانع و دیگر متعلّقات به این احکام (مطلقاً) در حال «ابهام» و «اجمال» میباشند.
البتّه آیات مشتمله بر معانی شامخه و حقایق مستورهی در پس پردهی ظواهر از مفاهیم الفاظ، بسیار زیاد و از حدّ شمار عادی خارج است و اینها كه گذشت؛ نمونهای بود كه ارائه شد تا نیازمندی درك آن حقایق پنهان از ظواهر این سلسله آیات قرآن به «بیان» ثابت گردد و معلوم شود كه بدون انضمام بیان به این دسته از آیات قرآن رفع «ابهام» از آنها نخواهد شد و دسترسی به آن مطالب كه مرادات حقیقیه حضرت حقّ حكیم است (البتّه علاوه بر مفاهیم ظاهره كه آن نیز به طور قطع و مسلّم مراد است)، برای مخاطبین قرآن میسّر نخواهد گشت.
خودآزمایی
1- از آیهی شریفه «إنَّا أنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا» چه چیزهایی به دست میآوریم؟
2- جملهی «ثُمَّ إنَّ عَلَینا بَیانَهُ» کدام حقیقت را به خوبی نشان میدهد؟
3- شاهد روشن بر «مبهم» بودن قسمتی از آیات چیست؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی آل عمران، آیهی 108 و سورهی جاثیه، آیهی 6.
[2]ـ سورهی یوسف، آیهی 2.
[3]ـ تلبّس: لباس پوشیدن.
[4]ـ سورهی زخرف، آیات 3 و 4.
[5]ـ متّصف: دارندهی صفتی.
[6]ـ مجزّی: تجزیهشده.
[7]ـ اشمخ و اعلی: برتر و بالاتر.
[8]ـ اقتباس از تفسیر المیزان، جلد 11، صفحهی 81 و جلد 18، صفحات 86 و 87.
[9]ـ سورهی شوری، آیهی 7.
[10]ـ مقرّو: قرائتشده.
[11]ـ سورهی قیامت، آیات 17 و 18.
[12]ـ به نقل تفسیرالمیزان، ذیل همین آیهی ۱۸.
[13]ـ سورهی قیامت، آیهی ۱۹.
[14]ـ مفردات، لغت «بان».
[15]ـ «قرآن در اسلام»، علّامهی طباطبایی، صفحهی 27.
[16]ـ همان، صفحهی ٣٣.
[17]ـ سورهی آل عمران، آیهی 7.
[18]ـ سورهی اعراف، آیهی 172.
[19]ـ سورهی نمل، آیهی ۸۲.
[20]ـ تفسیر المیزان، جلد 15، صفحهی 434.
[21]ـ دابّه: جنبنده.
[22]ـ سورهی مائده، آیهی ۳.
[23]ـ همان، آیهی ۶۷.
[24]ـ سورهی مائده، آیهی ۵۵.
[25]ـ سورهی نساء، آیهی 59.
[26]ـ سورهی رعد، آیهی 43.
[27]ـ سورهی اعراف، آیهی 54.
[28]ـ سورهی غافر، آیهی 7.
[29]ـ سورهی بقره، آیهی 255.
[30]ـ سورهی بروج، آیهی 22.
[31]ـ سورهی قلم، آیهی 1.
[32]ـ سورهی احقاف، آیهی 29.
[33]ـ سورهی بقره، آیهی 36.
[34]ـ سورهی نجم، آیهی 26.
[35]ـ سورهی فاطر، آیهی 1.
[36]ـ سورهی اسراء، آیهی 85.
[37]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۹.
[38]ـ سورهی ملک، آیهی ۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی