صوفیگری بدعتی بزرگ و جنایتی آشکار
از جمله بدعتهای هلاکتبار مسلک تصوّف، موضوع سرسپردگی و اتّخاذ مُعْتَصَم است! چنان که در گذشته بیان شد؛ ارباب تصوّف معتقدند که شخص مرید و سالک حتماً باید در وادی سیر و سلوک کسی را به عنوان شیخ و پیر طریقت برگزیند و خود را کاملاً تسلیم او نماید و سر بسپارد و کوچکترین مخالفت در برابر دستورات او از خود نشان ندهد که فلاح و رستگاریاش در اطاعت امر اوست، هر چند او در تشخیص خود به خطا رفته باشد که خطای شیخ از صواب مرید نافعتر است و همین مطلب، خود ضلالتی بسیار بزرگ و انحرافی بس خطرناک است؛ زیرا به اعتراف خودشان، آن شیخ معصوم نیست و جایزالخطاست و لذا ممکن است در تشخیص خود به خطا رفته و سالک را به دارالبوار* و هلاک ابدی بکشاند. چنان که فراوان کشیدهاند.
بعضی در اثنای ریاضت، بُنْیَه و مزاج خود را از دست داده و کشتهی راه هَوی گشتهاند؛ عدّهای اختلال حواسّ پیدا کرده و دیوانه و مالیخولیایی شدهاند و برخی اعتقادیّات خود را بر باد داده و سر از کفر و الحاد در آوردهاند. منتهی حضرات! به روی بزرگوار خود نیاورده و تمام این اختلالات و انحرافات را به حساب عشق و جذبه و خودباختگی میگذارند و احیاناً آدم دیوانه و مُخَبّطی* را به نام عاشق مجذوب مینامند.[1]
آری، ارباب تصوّف میگویند سالک باید تسلیم دست "پیر" بشود و هر چه را که او گفت و کرد عین صواب و محض صلاح بداند و دم نزند. ولی این حجّت خدا امام صادق(ع)است که میفرماید:
اِیّاکَ وَ اَنْ تَنْصِبَ رَجُلاً دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِی کُلِّ ما قالَ؛[2]
بر حذر باش از این که فردی جز حجّت [ معصوم] را پیشوا و مقتدای [مطلق] خویش برگزینی و او را در تمام آنچه که [ بدون استناد به معصوم از رأی خود] میگوید تصدیقش کنی.
از امام باقر(ع)منقول است:
كُلُّ مَنْ دَانَ اللهَ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیرٌ وَ اللهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ... وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِیتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ...؛[3]
هر کس خدا را از طریقی که طبق دستور امام منصوب از سوی خدا نباشد عبادت کند، هر چند هم خود را در این راه به رنج و تعب بیفکند در نزد خدا مقبول واقع نمیشود و بلکه اعمالش مورد بغض خدا قرار گرفته و جز گمراهی و حیرت و سرگردانی چیز دیگری عایدش نمیگردد... و اگر به همین حال بمیرد، به مرگ کفر و نفاق میمیرد...
و نیز از امام صادق(ع) نقل شده است:
وَ اللهِ لَوْ اَنَّ اِبْلِیسَ سَجَدَ لِلّهِ تَعالی بَعْدَ الْمَعْصِیةِ وَ التَّكَبُّرِ عُمْرَ الدُّنْیا ما نَفَعَهُ وَ لا قَبِلَهُ اللهُ تَعالی ما لَمْ یسْجُدْ لِآدَمَ كَما اَمَرَهُ اللهُ اَنْ یسْجُدَ لَهُ وَ كَذلِكَ هذِهِ الأُمَّةُ العاصِیةُ الْمَفْتُونَةُ بَعْدَ نَبیها(ص) وَ بَعْدَ تَرْكِهِمِ الْاِمامَ الَّذِی نَصَبَهُ نَبِیهُمْ(ص) فَلَنْ یقْبَلَ اللهُ لَهُمْ عَمَلاً وَ لَنْ یرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتَّى یأْتُوا اللهَ مِنْ حَیثُ اَمَرَهُمْ وَ یتَوَلَّوُا الْاِمامَ الَّذِی اُمِرُوا بِوِلاَیتِهِ وَ یدْخُلُوا فِی الْبابِ الَّذِی فَتَحَهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ؛[4]
به خدا سوگند، اگر ابلیس پس از استکبار و عصیانی که [ در مورد سجدهی بر آدم(ع)] از خود نشان داد، تمام عمر دنیا را در حال سجده برای خدا بگذراند، نفعی به حالش نخواهد داشت و مقبول نزد خدا نخواهد بود تا همانگونه که خداوند دستور داده است در مقابل آدم سجده کند. همچنین این امّتِ نافرمانِ راه گم کردهی پس از پیامبرشان که امام منصوب از جانب خدا و رسولش را رها کرده [ و تن به ولای دیگران دادهاند] خداوند هیچ عملی را از آنها نمیپذیرد و هیچ حسنهای را از آنها بالا نمیبرد تا از همان راهی که خداوند دستور داده است به سوی او بروند و اعتراف به ولایت امامی که خداوند تعیین نموده است، بنمایند و از همان دری که خدا و رسولش برای آنها گشودهاند داخل بشوند.
پس سرسپردگی و تسلیم محض بودن نسبت به غیر امام معصوم از پیر و مرشد و شیخ خانقاه و قطب و غیر ذلک بدعت است و عبادت طاغوت که اهل ایمان به حکم قرآن کریم باید از آن بپرهیزند. چنان که میفرماید:
«وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ؛[5]
بشارت از آن کسانی است که از عبادت طاغوت دوری گزیدند و به سوی خدا بازگشتند.
کلمهی طاغوت در اصل از مادهی طغیان به معنای تعدّی و تجاوز از حدّ است که بر هر متجاوز از حدّ و هر معبود باطل و هر مطاعِ خارج از مسیر شریعت حقّهی تبیین شدهی از سوی ائمّهی معصومین(ع) اطلاق میشود.
خلاصهی کلام آن که ما بعد از ایمان به خدا و رسول(ص) که از راه فطرت به دست آوردهایم به حکم عقل و قرآن و تصریح پیامبراکرم(ص) موظّفیم تسلیم امامی بشویم که معصوم از خطا و منصوب از جانب خدا به وسیلهی رسول خدا(ص) است و غیر از دوازده حجّت معصوم که تمام خصوصیّات و مشخّصاتشان از طریق بیان رسول اکرم(ص) مبیّن و روشن شده است و اوّلشان امام امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(ع) و آخرشان امام حجّة بن الحسن العسکری(عج) میباشد، فرد و یا گروه دیگری در عالم اسلام به این عنوان (امام معصوم منصوب از جانب خدا) معرّفی نشده است و آن پیشوایان و راهنمایان پاک آسمانی نیز آنچه را که در وادی سیر و سلوک انسان و تقرّب جستن او به مقام اَمْنع و اَقدس الهی لازم بوده است تحت عناوین مربوط به عقاید و اخلاق و عمل ضمن روایات مضبوطهی بسیار فراوان بیان فرموده و کیفیّت سلوک را به صورت احکام شریعت بیضاء از واجبات و محرّمات و آداب و سنن تشریح کردهاند و در زمان غیبت دوازدهمین امام(ع) نیز راه به دست آوردن احکام خدا را رجوع به آقایان فقهای جامعالشّرایط که حاملان لوای شریعت در زمان غیبت امام(ع) میباشند، ارائه فرمودهاند. بنابراین ما در مقام تحصیل معارف دین و اخذ برنامهی سیر و سلوک روحی به هیچ مرجع و مستمسکی جز فقهای جامعالشّرایط فتوا که تبیین کنندگان مکتب معصوم اهل بیت رسالت(ع) میباشند نیازی نداریم و اگر کسی را از پیش خود برگزینیم و تحت هر عنوانی از قبیل شیخ ارشاد و پیر طریقت و قطب زمان و غیر ذلك مقتدای خود دانسته و ریسمان تبعیّت از او را به گردن بیفکنیم و به اصطلاح معروف سر بسپاریم به طور مسلّم بدعت در دین گذاردهایم و در زمرهی "عَبَدَهی طاغوت" و پیروان شیطان قرار گرفتهایم. حال چه بهتر که این حقیقت را از زبان پیشوایان معصوم خود(ع) بشنویم.
خشم و خروش بزرگان دین از صوفیان مکّار فریبکار
مرحوم محدّث قمی - رحمه الله تعالی - در کتاب سفینة البحار نقل کرده از کتاب نفیس "حدیقة الشّیعه" که از تألیفات مرحوم عالم ربّانی محقّق اردبیلی - قدّس سره - است و آن بزرگوار به سند خود نقل کرده از محمّد بن حسین بن ابی الخطّاب که او میگوید:
در مدینهی طیّبه در مسجدالنّبی خدمت امام دهم امام هادی(ع) بودم، جمعی از یاران آن حضرت که در میانشان ابوهاشم جعفری بود و او مردی سخنور بود و در نزد امام(ع) منزلتی عظیم داشت وارد شدند. چندی نگذشت که گروهی از فرقهی صوفیه داخل مسجد شدند و در یک طرف دیگر مسجد حلقهوار نشستند و شروع به ذکر تهلیل (لااله الاّ الله) کردند. در این موقع امام(ع) به ما فرمود:
لا تَلْتَفِتُوا اِلَی هؤُلاءِ الْخَدّاعینَ! فَاِنَّهُمْ خُلَفاءُ الشَّیاطینِ وَ مُخَرِّبُوا قَواعِدِ الدّینِ؛
یَتَزَهَّدُونَ لِراحَةِ الاَجْسامِ وَ یَتَهَجَّدُونَ لِتَصْیید الاَنْعامِ. یَتَجَوَّعُونَ عُمُراً حَتّی یُدَیِّخُوا لِلاِیکافِ حُمُراً؛
لا یُهَلِّلُونَ اِلاّ لِغُرُورِ النّاسِ وَ لا یُقَلِّلُونَ الْغَذاءَ اِلاّ لِمَلْءٍ الْعِساسِ وَ اخْتِلاسِ قَلْبِ الدِّفْناسِ؛
یَتَکَلَّمُونَ النّاسِ بِاَمْلائِهِمْ فِی الْحُبِّ وَ یَطْرَحُونَهُمْ بِاِدْلائِهِمْ فِی الْجُبِّ؛
اَوْرادُهُمُ الرَّقْصُ وَ التَّصْدِیةُ وَ اَذْکارُهُمْ التَّرَنُّمُ وَ التَّغْنِیَةِ فَلا یَتَّبِعُهُمْ اِلاَّ السُّفَهاءُ وَ لا یَعْتَقِدُ بِهِمْ اِلاّ الْحَمْقاءُ؛
فَمَنْ ذَهَبَ اِلَی زِیارَةِ اَحَدٍ مِنْهُمْ حَیاً اَوْ مَیتاً. فَکَاَنَّما ذَهَبَ اِلَی زِیارَةِ الشَّیطانِ وَ عَبَدَةِ الاَوْثانِ وَ مَنْ اَعانَ اَحَداً مِنْهُمْ، فَکَاَنَّما اَعانَ یزیدَ وَ مُعاوِیةَ وَ اَباسُفْیانَ؛
اعتنا به این گروه فریبکاران نکنید؛ اینان همکاران شیاطین و ویران کنندگان پایههای دینند.
زهد و وارستگی از خود نشان میدهند تا به تن آسایی برسند. شب به نماز برمیخیزند تا چهار پایان [عوام کالانعام] را به دام خود بیفکنند. یک عمر اظهار گرسنگی [و سیر از غذا نشدن] مینمایند تا خرانی را رام خود ساخته و پالان بر دوششان بگذارند.
ذكر "لا اله الاّ الله" نمیگویند مگر برای فریب دادن مردمان. از غذا و خوراک کم نمیکنند مگر برای پر کردن ظرفهای بزرگ و ربودن دلهای سادهدلان.
با مردم به نرمی و مهرآمیز و سخن میگویند و با همین دلو نرمگویی [ و اظهار حبّ ریایی] آن بیخبران را به قعر چاه و جُبّ [ضلال دائم] خبر میافکنند.
اورادشان کف زدن است و رقصیدن. اذكارشان نغمه سرودن است و آواز خواندن و لذا پیروی از آنها نمیکنند مگر کمخردان و اعتقاد به آنها پیدا نمیکنند مگر ابلهان.
حال هر کس به زیارت و دیدار یکی از مرده و یا زندهی آنها برود، مانند این است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته است. هر کس به نحوی یکی از آنها را یاری کند [اعم از کمک مادّی یا ترویجی و تشویقی] مانند آن است که یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است.
در این هنگام که امام(ع) به شدّت از آنها اظهار تنفّر نمود، یکی از یاران امام با تعجّب پرسید: آیا اگرچه آن (فرد صوفی) اقرار و اعتراف به حقوق شما بنماید؟ راوی گوید: امام(ع) مانند شخصی خشمگین به او نگاه کرد و فرمود:
دَعْ ذا عَنْک! مَنِ اعْتَرَفَ بِحُقُوقِنا، لَمْ یَذْهَبْ فِی عُقُوقِنا! اَمَا تَدْرِی اَنَّهُمْ اَخَسُّ طَوائِفِ اَلصُّوفِیَّة؟ وَ الصُّوفِیَّةُ کُلُّهُمْ مِنْ مُخالِفینا وَ طَریقَتْهُمْ مُغایِرَةٌ لِطَریقَتِنا وَ اِنْ هُمْ اِلاّ نَصاری وَ مَجُوسُ هذِهِ الاُمَّةِ؛ اُولئِکَ الَّذِینَ یَجْهَدُونَ فِی اِطْفاءِ نُورِاللهِ وَ اللهُ یُتِمّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛[6]
واگذار این سخن را! کسی که معترف به حقوق ما باشد به راهی که موجب اذیّت و آزار ماست نمیرود! آیا نمیدانی [ کسانی که در عین ادّعای اعتراف به حقّ ما، به راه خلاف رضای ما میروند] پستترین طوایف صوفیهاند؟ و صوفیه، همگی از مخالفین ما هستند! طریقهی آنها مغایر با طریقهی ماست و نیستند آنها مگر نصارا و مجوس این امّت!
و همانانند کسانی که با جدّ و جهد تمام برای خاموش ساختن نور خدا میکوشند و خداوند نور خود را به آخر میرساند اگر چه کافران نپسندند.
از پیامبر اکرم(ص) قال منقول است:
لا یَقُومُ السّاعَةُ عَلَی اُمَّتِی حَتّی یَقُومَ قَوْمٌ مِنْ اُمَّتِی اِسْمُهُمْ الصُّوفِیَّةُ لَیْسُوا مِنّی وَ اِنَّهُمْ یَحْلِقُونَ لِلْذِّکْرِ وَ یَرْفَعُونَ اَصْواتَهُمْ یَظُنُّونَ اَنَّهُمْ عَلی طَریقَتِی بَلْ هُمْ اَضَلَّ مِنَ الْکُفّارِ وَ هُمْ اَهْلُ النّارِ؛[7]
پیش از قیامت گروهی از امّت من بپاخیزند که اسمشان صوفیّه است؛ از من نیستند. آنها حلقهی ذکر تشکیل میدهند و صداهای خود را بلند میکنند.آنها میپندارند که بر طریقهی من میباشند [نه چنین است] بلکه آنها گمراهتر از كفّارند و آنها اهل آتشند...
یکی از یاران امام صادق(ع) به آن حضرت عرضه داشت: در این ایّام دستهای پیدا شدهاند که صوفیّه نامیده میشوند؛ دربارهی آنها چه میفرمایید: امام(ع) فرمود:
اِنَّهُمْ اَعْداؤُنا. فَمَن مالَ اِلَیْهِمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ یُحْشَرُ مَعَهُمْ وَ سَیَکُونُ اَقْوامٌ یَدَّعُونَ حُبَّنا وَ یَمیلُونَ اِلَیْهِمْ وَ یَتَشَبَّهُونَ بِهِمْ وَ یُلَقِّبُونَ اَنْفُسَهُمْ بِلَقَبِهِمْ وَ یُؤَوِّلُونَ اَقْوالَهُمْ؛
اَلا فَمَنْ مالَ اِلَیْهِمْ فَلَیْسَ مِنّا وَ إاِنّا مِنْهُ بِراءٌ وَ مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ کانَ کَمَنْ جاهَدَ الْکُفّارَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ الله(ص)؛[8]
بیتردید، آنها دشمنان ما هستند و هر کس به آنها تمایل پیدا کند، از آنها محسوب میشود و با آنها محشور میگردد و در آیندهی نزدیک کسانی خواهند آمد که در عین این که ادّعای محبّت ما میکنند، تمایل به آنها میورزند و خود را [در زیّ و قیافه و آداب و عادات] شبیه آنها میسازند و لقبهای مخصوص به آنها را بر خود میگذارند و سخنان [ضلالانگیز] آنها را [به منظور فریب دادن سادهدلان] تأویل و توجیه مینمایند.
حال آگاه شوید: هر کس به آنها تمایل و گرایشی داشته باشد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس در مقام ردّ و انکار مسلک آنها برآید [از حیث اجر و پاداش در نزد خدا] مانند کسی خواهد بود که همراه رسول خدا(ص) با كفّار جنگیده است.
خودآزمایی
1- از جمله بدعتهای هلاکتبار مسلک تصوّف را بیان کنید.
2- در مقام تحصیل معارف دین و اخذ برنامهی سیر و سلوک روحی به کدام مراجع و مستمسکی نیازمند میباشیم؟
3- امام صادق(ع) درباره دستهی «صوفیّه» چه فرمودند؟
پینوشتها
[1]ـ قصّهی شیخ ابراهیم مجذوب را در کتاب نفخات الانس جامی صفحهی ۴۷۷ مطالعه فرمایید.
[2]ـ معانی الاخبار، صفحهی ۱۶۹ و بحارالانوار، جلد۲، صفحهی ۸۳، قسمت آخر حدیث ۵ و المحجّة البیضاء، جلد۵، صفحهی۱۳۰.
[3]ـ کافی، جلد۱، صفحه۳۷۵.
[4]ـ المحجّة البیضاء، جلد۵، صفحهی۱۳۹.
[5]ـ سورهی زمر، آیهی ۱۷.
[6]ـ سفینة البحار، جلد۲، مادهی صوف، صفحهی۵۸.
[7]ـ همان.
[8]ـ سفینة البحار، جلد۲، مادهی صوف، صفحهی۵۷.
*قَدح: مذمّت.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی