ده درس امامشناسی| ۱
درس اوّل؛ بحث امامت از کی آغاز شد؟
میدانیم بعد از پیامبر اسلام(ص) مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند:
عدهاى معتقد بودند پیامبر(ص) جانشینى براى خود تعیین نکرده، و این امر را بر عهدهی امت گذارده که آنها بنشینند و از میان خود رهبرى برگزینند ـ این گروه را «اهل سنت» مىنامند.
گروه دیگرى معتقد بودند که جانشین پیامبر(ص) همچون خود او باید معصوم از خطا و گناه باشد و داراى علم وافرى که بتواند رهبرى معنوى و مادى مردم را بر عهده بگیرد و اساس اسلام را حفظ کند و تداوم بخشد.
آنها معتقد بودند تعیین چنین کسى تنها از سوى خدا و به وسیلهی پیامبرش امکانپذیر است، و پیامبر اسلام(ص) این کار را کرده و على(ع) را به عنوان جانشین خود برگزیده است.
این گروه را «امامیه» یا «شیعه» مىنامند.
هدف ما در این بحثهاى فشرده این است که این مسئله را طبق دلایل عقلى و تاریخى و آیات قرآن، و سنت پیامبر پیگیرى کنیم؛ ولى قبل از ورود در این بحث اشاره به چند نکته را ضرورى مىدانیم:
1ـ آیا این بحث اختلافانگیز است؟
بعضى تا سخن از مسئلهی امامت به میان مىآید فوراً مىگویند امروز روز این حرفها نیست! امروز روز وحدت مسلمین است، و گفت و گو از جانشین پیامبر(ص) مایهی تفرقه و پراکندگى است! ما امروز دشمنان مشترکى داریم که باید به فکر آنها باشیم ـ صهیونیزم و استعمار غرب و شرق ـ و بنابراین، این مسایلِ اختلافى را باید کنار بگذاریم!
ولى این طرز تفکر مسلماً اشتباه است؛ زیرا:
اوّلاً، آنچه مایهی اختلاف و پراکندگى است جر و بحثهاى تعصبآمیز و غیرمنطقى و پرخاشگریهاى کینهتوزانه است؛ ولى بحثهاى منطقى و مستدل و دور از تعصب و لجاجت و پرخاشگرى، در محیطى صمیمانه و دوستانه، نه تنها تفرقهانگیز نیست، بلکه فاصلهها را کم مىکند و نقاط مشترک را تقویت مىنماید.
من در سفرهاى خود به حجاز براى زیارت خانهی خدا، کراراً بحثهایى با علما و دانشمندان اهل سنت داشتهام، هم ما و هم آنها احساس مىکردیم این بحثها نه تنها سوءِ اثرى در مناسبات ما ندارد، بلکه باعث تفاهم و خوشبینى بیشتر مىشود، فاصلهها را کمتر مىکند و کینههاى احتمالى را از سینهها مىزداید.
مهم این است که در این بحثها روشن مىشود ما با یکدیگر نقطههاى مشترک فراوانى داریم که مىتوانیم در برابر دشمنان مشترک، روى آن تکیه و تأکید کنیم.
اهل سنت خود به چهار مذهب تقسیم مىشوند (حنفىها، حنبلىها، شافعىها و مالکىها)، وجود این چهار گروه سبب تفرقهی آنها نشده و هنگامى که آنها حدّاقل فقه شیعه را به عنوان مذهب فقهى پنجم پذیرا گردند، بسیارى از مشکلات و پراکندگیها برطرف مىشود، همانگونه که در این اواخر مفتى بزرگ اهل سنت، رئیس دانشگاه الازهر مصر «شیخ شلتوت» گام مؤثرى برداشت و رسمیت فقه شیعه را در میان اهل سنت اعلام داشت، از این طریق کمک مؤثرى به تفاهم اسلامى کرد و روابط دوستانهاى میان او و مرحوم «آیةالله بروجردى» مرجع بزرگ عالم تشیع برقرار شد.
ثانیاً، ما معتقدیم تبلور اسلام بیش از هر مذهبى در مذهب شیعه است، و در عین اینکه به تمام مذاهب اسلامى احترام مىگذاریم معتقدیم مذهب شیعه بهتر مىتواند اسلام راستین را در تمام ابعادش معرفى کند، و مسائل مربوط به حکومت اسلامى را حل نماید.
چرا این مکتب را با دلیل و منطق به فرزندان خود نیاموزیم! و اگر این کار را نکنیم مسلماً به آنها خیانت کردهایم!
ما یقین داریم قطعاً پیامبر جانشینى براى خود تعیین کرده، چه اشکالى دارد این بحث را از طریق منطق و استدلال تعقیب کنیم!
ولى باید در این بحثها به دقت مراقب باشیم که عواطف مذهبى دیگران را جریحهدار نکنیم.
ثالثاً، دشمنان اسلام براى برهم زدن اساس وحدت مسلمین آنقدر دروغ و تهمت به شیعیان در نزد سنّیان، و آنقدر دروغ و تهمت به سنیان در نزد شیعیان بستهاند، که در پارهاى از کشورها به کلى آنها را از هم دور ساختهاند.
هنگامی که ما مسئلهی امامت را به روشى که در بالا گفتیم مطرح کنیم و نقاطى را که شیعه بر آن تأکید دارد با دلایلى از کتاب و سنّت روشن سازیم، معلوم مىگردد که این تبلیغات دروغ بوده و دشمنان مشترک ما دست به سمپاشى زدهاند.
به عنوان مثال، فراموش نمىکنم که در یکى از سفرهاى حجاز با یکى از رجال دینى درجهی اول عربستان سعودى ملاقات و بحث داشتیم، او اظهار مىداشت که من شنیدهام شیعهها قرآنى غیر از قرآن ما دارند.
من خیلى تعجب کردم و به او گفتم: برادر، تحقیق این امر خیلى ساده است!
من از شما دعوت مىکنم که شخصاً یا نمایندهی شما با ما بیایید تا بعد از «مراسم عمره» بدون هیچ اطلاع قبلى به ایران باز گردیم، در تمام خیابانها و کوچهها مسجد وجود دارد، و در هر مسجدى تعداد زیادى قرآن است؛ بعلاوه، در خانهی همهی مسلمانان قرآن وجود دارد؛ به هر مسجدى که شما خواستید مىرویم، و یا درِ هر خانهاى را که مایل بودید مىزنیم، و قرآن را از آنها مطالبه مىکنیم تا معلوم شود قرآن ما و شما حتّى در یک کلمه و حتى یک نقطه اختلاف ندارد (بسیارى از قرآنهایى که ما از آن استفاده مىکنیم عیناً چاپ حجاز و مصر و سایر کشورهاى اسلامى است).
بدون شک این گفت و گوى دوستانه و کاملاً مستدل، سمپاشى عجیبى را که در ذهن یکى از رجال معروف آنها کرده بودند، برچید.
منظور این است که بحثهاى مربوط به امامت ـ به گونهاى که در بالا گفتیم ـ وحدت جامعهی اسلامى را تحکیم مىبخشد و به روشن شدن حقایق و کمشدن فاصلهها کمک مىکند.
2ـ امامت چیست؟
«امام» چنان که از عنوانش پیداست، به معنى پیشوا و رهبر مسلمانان است؛ و در اصول عقاید شیعه «امام معصوم» به کسى گفته مىشود که در همه چیز جانشین پیامبر است، با این تفاوت که پیامبر مؤسس مکتب مىباشد، و امام حافظ و پاسدار مکتب است؛ بر پیامبر(ص) وحى نازل مىگردد ولى بر امام نه؛ او تعلیماتش را از پیامبر(ص) مىگیرد، و داراى علم فوقالعادهاى است.
از نظر شیعه، امام معصوم تنها به معنى رهبر حکومت اسلامى نیست؛ بلکه رهبرى معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى، و خلاصه رهبرى همه جانبهی جامعهی اسلامى را بر عهده دارد؛ او پاسدارى عقاید و احکام اسلامى را ـ بدون هیچ گونه اشتباه و انحراف ـ بر عهده دارد؛ و او بندهی برگزیدهی خدا است.
ولى اهل سنت امامت را چنین تفسیر نمىکنند؛ آنها تنها به معنى رئیس حکومت جامعهی اسلامى مىدانند؛ و به تعبیر دیگر، زمانداران را در هر عصر و زمان، خلفاى پیامبر و ائمه مسلمین مىشمرند!
البته در بحثهاى آینده ثابت خواهیم کرد که در هر عصر و زمان باید یک نمایندهی الهى، پیامبر یا امام معصومى در روى زمین باشد تا آیین حق را پاسدارى کند، و حقطلبان را رهبرى نماید؛ و اگر روزى به عللى از نظر مردم پنهان گردد، نمایندگانى از سوى او عهدهدار تبلیغ احکام و تشکیل حکومت مىگردند.
فکر کنید و پاسخ دهید
1ـ منطق کسانى که مىگویند امروز، روز بحث از امامت نیست، چیست؟
2ـ در برابر این منطق چند پاسخ مستدل براى لزوم این بحث داریم؟
3ـ چگونه دشمنان اسلام در میان مسلمین تفرقه افکندند، و راه پر کردن این شکافها چیست؟
4ـ آیا نمونههایى از تفرقهافکنى دشمنان را به خاطر دارید؟
5ـ معنى «امامت» در مکتب شیعه و تفاوت آن با امامت در مکتب اهل سنت، چیست؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی