روایات «شیعه» در این باب از حدّ احصاء، بیرون است و ما، در اینجا به نقل نمونهای از خروار و اندکی از بسیار آن میپردازیم و خواستاران بیشتر را به متون حدیثی اتباع اهل البیت علیهم السّلام ارجاع مینمائیم:
عَنْ سَلْمانَ الْفارسی رَضِیَ اللُه عَنْهُ قالَ: سَمِعْتُ مُحَمَّداً صلّی الله علیه و آله و سلّم یَقُولُ:
«اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: یا عِبادی اَوَلَیْسَ مَنْ لَهُ اِلَیْکُمْ حَوائِجُ کِبارٌ وَ لا تَجُودُونَ بِها اِلاّ اَنْ یَحْتَمِلَ عَلَیْکُمْ بِاَحَبِّ الْخَلْقِ اِلَیْکُمْ تَقْضُونَها کَرامَةً لِشَفیعِهِمْ؟
اَلا فَاعْلَمُوا اَنَّ اَکْرَمَ الخَلْقِ عَلَیَّ وَ اَفْضَلَهُمْ لَدَیَّ مُحَمَّدٌ وَ اَخُوهُ عَلِیٌّ وَ مَنْ بَعْدَهُمُ الْاَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ الذَّینَ هُمُ الْوَسائِلُ اِلَیَّ.
اَلا فَلْیَدْ عُنی مَنْ اَهَمَّتْهُ حاجَةٌ یُریدُ نَفْعَها اَوْ دَهَتْهُ داهِیَةٌ یُریدُ کَفَّ ضَرَرِها بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیبینَ اَلطّاهِرینَ اَقْضیها لَهُ اَحْسَنَ ما یَقْضیها مَنْ تَسْتَشْفِعُونَ اِلَیْهِ بِأعَزّ الْخَلْقِ عَلَیْهِ....:[1]
«از سلمان فارسی ـ رضی الله عنه ـ نقل شده است که از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شندیم میفرمود: خداوند عزّوجلّ میفرماید:
ای بندگان من، آیا چنین نیست که چه بسا کسی حاجات بزرگی از شما میخواهد و شما حوائج او را برنمیآورید مگر اینکه شفیع قرار دهد در نزد شما کسی را که محبوبترین مردم نزد شما است؛ آنگاه حاجات او را به احترام آن شفیع برمیآورید؟!
حال آگاه باشید و بدانید که گرامیترین خلق و افضل آنان نزد من، محمّد(ص) است و بردار وی علی(ع) و امامان پس از وی ـ علیهم السّلام ـ همانان که «وسیلهها»ی (مردم) بسوی من هستند.
اینک توجّه؛ که هر کس حاجتی دارد و نفعی را طالب است؛ و یا آنکه دچار حادثهای بس صعب و زیانبار گشته و رفع آن را خواهان است، باید مرا به محمّد(ص) و آل طاهرینش بخواند تا به نیکوترین وجه حاجت او را برآورم ...».[2]
ابن شهر آشوب از امام امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند که ذیل آیهی شریفه «وَابْتَغُوا اِلَیهِ الْوَسیلَۀَ»[3] فرموده است: «اَنَا وَسیلَتُهُ» یعنی: «من هستم وسیلهی خدا».[4]
حضرت صدّیقهی طاهره فاطمهی زهرا سلام الله علیها ضمن خطبهی شریفهاش میفرماید:
وَ احْمَدُوا اللهَ الَّذی لِعَظَمَتِهِ وَ نورِهِ یبْتَغی مَنْ فی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ اِلَیهِ الوَسیلَۀَ وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فی خَلْقِهِ...:[5]
«حمد کنید خدائی را که عظمت و نورش ایجاب میکند که اهل آسمانها و زمین (برای نزدیک گشتن به او) وسیله بجویند؛ و ما وسیلهی او در میان خلقش هستیم».
فی عُیُونِ الْاَخْبارِ فی بابِ ما جاءَ عَنِ الرّضا علیه السلام... قال: قالَ رَسولُ الله صلّی الله علیه وآله وسلّم: اَلاَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ علیه السلام مَنْ اَطاعَهُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ وَ مَنْ عَصاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللهَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَ هُمُ الْوَسیلَةُ اِلَى اللهِ تَعالی:[6]
در کتاب «عیون الاخبار» از امام رضا علیه السلام منقول است که:
«رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: امامان از فرزندان حسین علیه السلام میباشند؛ هر کس اطاعت آنان نماید تحقیقاً اطاعت خدا کرده و هر کس سر از فرمان آنان بپیچد تحقیقاً سر از فرمان خدا پیچیده است. آنانند دستگیرهی محکم و آنانند «وسیلهی» بسوی خداوند تعالی».
اَمالی ابْنِ الشّیخ: المفید... عَنْ مُحَمَّد بنِ الْمُثَنّی الْاَزْدی، اَنَّهُ سَمِعَ اَبا عَبْدِالله علیه السّلام یقُولُ: نَحْنُ السَّبَبُ بَینَکُمْ وَ بَینَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ:[7]
«راوی شنید از امام صادق علیه السلام که میفرمود: مائیم سبب (و وسیلهی نجات از هلاکت و نیل به سعادت) بین شما و خداوند عزّوجلّ».
اَبانُ بْنُ تَغْلِب، عَنْ جَعْفَرِبْن مُحَمَّدِ ـ عَلَیه السَّلامُ قالَ: نَحْنُ حَبْلُ اللهِ الَّذی قالَ اللهُ تَعالی: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَلا تَفَرَّقُوا:[8]
«اَبان، از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمود: مائیم آن ریسمان خدا که خداوند متعال فرموده است: همگی چنگ به ریسمان خدا بزنید و پراکنده نشوید».
عَنْ جابِرٍ عَنْ اَبی جَعْفَرٍ عَلَیْه السَّلامُ قالَ: آلُ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم هُمْ حَبْلُ اللهِ الَّذی اَمَرَ بِالاِعتصامِ بِهِ فَقالَ: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»:[9]
«به نقل جابر، امام باقر علیه السلام فرموده است: آل محمّد(ص)اند آن ریسمان خدا که امر به اعتصام به آن نموده و فرموده است: همگی چنگ به ریسمان خدا بزنید و پراکنده نشوید».
عَنِ النَّبیَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: اَنَّهُ سَألَهُ اَعْرابیٌّ عَنْ قَوْلِهِ تَعالی:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ» فَاَخَذَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم یَدَهُ فَوَضَعَها عَلی کَتِفِ عَلیًّ علیه السّلامُ فقال: یا اَعْرابی هذا حَبْلُ اللهِ فَاعْتَصِمْ بِهِ فَدارَ الْاَعْرابی مِنْ خَلْفِ عَلیًّ علیه السّلامُ وَ الْتَزَمَهُ ثُمَّ قالَ: اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُكَ اَنّی اَعْتَصَمْتُ بِحَبْلِکَ؛ فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله: مَنْ سَرَّهُ اَنْ ینْظُرَ اِلى رَجُلٍ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْینْظُرْ اِلى هذا:[10]
«مردی بادیه نشین بحضور رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم آمد و از آنحضرت تقاضا کرد که مراد از «حبل الله» در آیهی «واعتصموا بحبل الله» را که به امر خدا باید عموم امّت اسلام، معتصم به آن گردند و چنگ بدان بزنند، توضیح دهد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیز بیدرنگ دست او را گرفت و بر روی شانهی «علی» علیه السلام گذاشت و فرمود: ای اعرابی، این، ریسمان خدا و «حبل الله» است، به او، اعتصام بجوی؛ آن مرد اعرابی نیز از پشت سر «علی» علیه السّلام چرخید و آنحضرت را در بغل گرفت و گفت: خداوندا من تو را شاهد میگیرم که چنگ به ریسمانت زدم؛ آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هر که میخواهد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به این مرد بنگرد».
لزوم تمسّک به «حبل الله» از مسلّمات قرآن است.
آیهی شریفهی «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[11] صریح در این است که خداوند حکیم برای نجات آدمیان، از جانب خود، «حبل» و ریسمانی مقرّر فرموده و آن را «وسیله» و سبب برای نیل به سعادت و رسیدن به قرب «الله» که نقطهی نهائی سیر عبودی انسان است در دسترس ابناء بشر قرار داده و جملگی را امر به اعتصام و چنگ زدن به آن، فرموده است.
و این، همان دستور «توسّل» و استمداد از غیر خدا است در راه رسیدن به «قرب خدا» که آیهی مبارکه با کمال وضوح، امر به آن نموده است.
منتها، از نظر تعیین مصداق و بیان مراد، احتیاج به «سنّت» یعنی گفتار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و عترت آنحضرت علیهم السّلام که به حکم خود قرآن کریم، مبین مجملات کتاب میباشد،[12] پیدا میکنیم.
و «سنّت» نیز چنانکه نمونهای از آن، ارائه شد، در این مقام با اهتمامی تمام، «آل محمّد(ص)» علیهم السّلام را بعنوان «حبل الله» و «وسیلهی» ربط بین خدا و انسان، معرّفی نموده است.[13]
«شیخ صدوق(رحمه الله) به اسناد خود نقل کرده است از امام باقر علیه السلام و آنحضرت از آباء کرامش تا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرمود:
در روز قیامت پس از آنکه بهشتیان در بهشت مسکن گزیدند و دوزخیان به دوزخ درآمدند، بندهای (که مستحقّ عذاب است)، هفتاد خریف در میان آتش میماند، و خریف، هفتاد سال است؛ سپس خدا را میخواند و میگوید:
یا رَبِّ اَسْألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(ص) وَ اَهْلِ بَیْتِهِ لَمّا رَحْمِتَنی.
یعنی: پروزدگارا بحقّ محمّد(ص) و اهل بیتش از تو میخواهم که بر من رحمت آوری.
آنگاه خداوند جلّ جلاله به جبرئیل(ع) دستور میدهد که به سوی بندهام فرود آی و او را (از آتش) بیرون آور.
جبرئیل عرضه میدارد که چگونه من در میان آتش فرود آیم؟
خدا (تبارک و تعالی) میفرماید: من به آتش امر کردهام که بر تو، سرد و سلامت گردد. میگوید: خدایا من جایگاه وی را نمیدانم (که در کدام نقطه از جهنّم است) میفرماید: در میان چاهی است از سجّین.
پس جبرئیل میان آتش فرود میآید و او را در حالتیکه به زنجیر بسته شده و به صورت (در میان آتش) افتاده است مییابد و بیرونش میآورد و در پیشگاه خدا میایستد.
خدا میفرماید: ای بندهی من، چه مقدار (از زمان) در آتش بوده و مرا با سوگند و قسم میخواندهای (و از من، خواستار خلاصی خود بودهای؟) عرض میکند ای خدای من، نمیدانم و از احاطهی بر مقدار توقّفم در آتش عاجزم.
خداوند (عزّوجلّ) میفرماید:
اَما وَ عِزَّتی وَ جَلالی لَوْلا مَنْ سَأَلْتَنی بِحَقِّهِمْ عِنْدی لَأطَلْتُ هَو انَکَ فی النّارِ وَ لکِنَّهُ حَتْمٌ عَلی نَفْسی اَنْ لا یسْأَلَنی عَبْدٌ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(ص) وَ اَهْلِ بَیتِهِ اِلاّ غَفَرْتُهُ لَهُ ما کانَ بَینی وَ بَینَهُ وَ قَدْ غَفَرْتُ لَکَ الْیوْمَ.
یعنی: آگاه باش، به عزّت و جلال خودم سوگند، اگر نبودند آن کسانی که مرا به حقّشان نزد من قسم دادی، هر آینه، بر مدّت ذلّت و خواریت در آتش میافزودم؛ ولکن بر خودم حتم کردهام که هر بندهای مرا به حقّ محمّد(ص) و اهل بیتش قسم داده و سعادت خویش از من بخواهد، او را بیامرزم و از گناهانی که بین من و او است در گذرم؛ و اینک تو را آمرزیدم و از گناهت در گذشتم. آنگاه او را به امر خدا به بهشت میبرند».[14]
اینجا دور از تناسب نیست که ابیاتی که از محمّدبن ادریس شافعی، پیشوای فرقهی شافعیّه، نقل گردیده است ذکر شود و آن ابیات این است:
وَ لَمّا رَأیْتُ النّاسَ قَدْ ذَهَبَتْ بِهِمْ / مَذاهِبُهُمْ فی اَبْحُرِ الغَیِّ وَ الْجَهْلِ
رَکِبْتُ عَلی اسمِ الله فی سُفُنِ النَّجا / و هُم أهل بَیتِ المصطفی خاتِم الرُّسْلِ
و أمسكتُ حبلَ اللهِ و هوَ ولائهم / كما قد اُمِرنا بالتمسّك بالحَبْل
إِذا افْتَرَقَتْ فِی الدّینِ سَبْعُونَ فِرْقَةً * وَنَیفا عَلى ما جاءَ فی واضِح النَّقْلِ
ولم یکُ ناجِ منهم غیرَ فرقةٍ / فَقُلْ لی بها یا ذالرَّجاحةِ والعقلِ
أَفی الفِرْقَة الْهلاّكِ آل محمد(ص) * أمِ الفِرْقَةِ اللاّتی نَجَتْ مِنهُم؟ قُل لی
فإن قلتَ فی الناجین والقولُ واحدٌ / وإن قلت فی الهُلاک حِفتَ عَن العدلِ
إذا كانَ مَوْلَى القَوْمِ مِنْهُمُ فَإنَّنی * رَضیتُ بِهِمْ لا زالَ فی ظلِّهِمْ ظِلّی
رضیت علیّاً(ع) لی اماماً ونَسله / و أنْتَ مِنَ الباقین فی أوْسَعِ الْحِلَّ.[15]
حاصل مضمون ابیات فوق این است:
«چون دیدم مذاهب گوناگون، مردم را غرق دریای جَهل و گمراهی ساختهاند، دست به دامن اهل بیت خاتم الانبیاء زده و با استمداد از خدا، سوار کشتیهای نجات ولایتشان گردیدم. و چنگ به ریسمان خدا که ولاء و دوستی آن خاندان عظیم است زدم؛ چه آنکه ما از جانب خدا مأمور به اعتصام به «حبل الله» گشتهایم.
زمانی که در دین، پراکندگی به وجود آمد، آنچنانکه در روایت (از پیامبر اکرم(ص)) بما رسیده است که امّت اسلامی به هفتاد و چند فرقه از هم متفرّق میشوند و جز یک گروه از آنان، همه در ضلال و هلاک دائم میافتند،[16] آیا در آن حال، به زعم تو ای کسیکه خود را صاحب عقل و خرد میدانی، خاندان رسول(ص) از کدام یک از آن فرقهها میباشند؟ از فرقهی گمراهان و هلاک شدگان؟ یا از فرقهی ناجیان و راه حقپویان؟
اگر بگوئی از گروه حقّ و اهل نجاتاند، پس سخن ما و شما یکی خواهد بود و با هم منازعهای نخواهیم داشت؛ و اگر بگوئی از فرقههای باطل و گمراه هستند قطعاً و حتماً از صراط مستقیم منحرف گردیده و راه کج رفتهای. حال، این را بدان که من در زمرهی آن جمعی هستم که پیرو خاندان رسول(ص)اند؛ تن به ولایت آنان داده و لایزال، عزّ و شرف و سعادت خویش را در ظلّ ولای آنها میدانم.
من، علی(ع) و فرزندان علی(ع) را به امامت خویش پذیرفتهام و الحال این تو و این هم فرقههای باطل دیگر.
1- امام امیرالمؤمنین علیه السلام ذیل آیهی شریفه «وَابْتَغُوا اِلَیهِ الْوَسیلَۀَ» چه مطلبی را بیان فرمودند؟
2- در آیهی مبارکه « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» با کمال وضوح، امر به کدام مطلب نموده است؟
3- امام باقر علیه السلام، ریسمان خدا که امر به اعتصام به آن شده را چه کسانی معرفی کردند؟
[1]ـ مجموعهی وَرّام، ج ۲، ص ۱۰۰ و بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۲۲ از عُدَّةُ الدّاعی. و ما از مجموعهی ورّام نقل کردهایم.
[2]ـ حدیث، دنباله دارد و ما قسمتی از آن را که مورد نیاز بود آوردیم.
[3]ـ سورهی مائده، آیهی ۳۵، یعنی: «بسوی او وسیله بجوئید».
[4]ـ تفسیرالمیزان، ج ۵، ص ۳۶۲ و تفسیر برهان، ج۱، ص ۴۶۹.
[5]ـ شرح نهجالبلاغهی این ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۱۱.
[6]ـ تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۶۲۶.
[7]ـ بحارالانوار، ج ۲۳، ص۱۰۱، حدیث ۵.
[8]ـ بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۸۴، حدیث ۳.
[9]ـ بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۸۵، حدیث ۹، نقل از تفسیر عیاشی.
[10]ـ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۱۶، نقل از مناقب آل ابی طالب.
[11]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۱۰۳.
[12]ـ چنانکه در سورهی «نحل» آیهی ۴۴ میفرماید: «وَ اَنْزَلْنا اِلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِمْ » یعنی: «ما قرآن را به تو نازل کردیم تا آنچه را که به مردم نازل شده است برای آنان، بیان نمائی».
این آیهی شریفه به انضمام حدیث «ثقلین»، حجّت و لزوم بیان رسول(ص) و عترت(ع) را در تبیین مجملات قرآن، ثابت میکند. توضیح و تشریح این مطلب را در کتاب «قرآن و قیامت» تألیف نگارنده مطالعه فرمائید از صفحهی ۳۳۱ تا ۳۵۴.
[13]ـ باید توجّه داشت که روایاتی هم که «قرآن» کریم را مصداق «حبل الله الممدود من السّماء الی الارض» نشان میدهند (تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۴۱۷) منافاتی با این روایات ندارند؛ زیرا به حکم روایت «تقلین»، عترت رسول علیهم السّلام و قرآن کریم، «عدیل» یکدیگر میباشند و در شأن «هدایت» و اوصاف ممتازهی مربوط به این شأن، اشتراک مسلّم دارند و تا روز قیامت در کنار یکدیگر قرار گرفته و از هم جدا نخواهند شد.
[14]ـ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۱۲، حدیث ۵.
[15]ـ شبهای پیشاور، ص ۲۲۷، نقل از ذخیرةالمآل علاّمه فاضل عجیلی.
[16]ـ اشاره به این حدیث است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده است:
إِنَّ اُمَّةَ مُوسَى اِفْتَرَقَتْ بَعْدَهُ عَلى اِحْدَى وَ سَبْعینَ فِرْقَةً، فِرْقَةٌ مِنْها ناجِیةٌ وَ سَبْعُونَ فِی النّارِ وَ افْتَرَقَتْ اُمَّةُ عِیسى علیه السّلام بَعْدَهُ عَلَى اثْنَتَینِ وَ سَبْعینَ فِرْقَةً، فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِیةٌ وَ اِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِی النّارِ وَ اِنَّ اُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ بَعْدِی عَلى ثَلاثَ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً، فِرْقَةٌ مِنْها ناجِیةٌ وَ اثْنَتانِ وَ سَبْعُونَ فِی النّارِ.
یعنی: «امّت موسی(ع) بعد از وی هفتاد و یک گروه شدند، یک گروه از آنها اهل نجات و هفتاد گروه در آتشند؛ و امّت عیسی(ع) بعد از وی هفتاد و دو گروه شدند، یک گروه از آنها اهل نجات و هفتاد و یک گروه در آتشند؛ و امّت من بعد از من هفتاد و سه گروه میشوند، یک گروه از آنها اهل نجات و هفتاد و دو گروه در آتشند». (خصال صدوق، ص ۵۸۵).