مطلب دیگری اینجا هست و آن اینکه آیا صلوات ما موجب رفعت مقام رسول و آل رسول(ع) میگردد یا نفعی با حال آن بزرگواران ندارد؟
بعضی از بزرگان همانند مرحوم شهید ثانی(رض) نظرشان این است که صلوات ما نفعی به حال آن مقرّبان درگاه خدا ندارد و در رفعت درجات آنها اثری نمیگذارد؛ زیرا آنچه از کمالات ممکن بوده خدا به آنها عطا کرده و دیگری کمبودی ندارند تا با صلوات ما آن نقص و کمبود، تبدیل به کمال گردد.
صلوات ما تمام منفعتش عائد خود ما میشود و سبب حرکت ما به سوی خدا و اولیائش(ع) میگردد و گفتهاند اگر صلوات ما مؤثّر در رفعت درجات آن بزرگواران بشود، لازم میآید که استکمال کامل از ناقص تحقّق یابد؛ یعنی موجود کامل از موجود ناقص تحصیل کمال بنماید و این امری نامعقول است! در مقابل، برخی دیگر از علما میگویند: اینطور نیست؛ زیرا درست است که رسول و آل رسول(ع) نسبت به ما در حدّ کمال و فوق کمالند ولی نسبت به خدا به هر حال در حدّ نقص و کمبودند. از این طرف استفاضه و فیضطلبی و کمالخواهی پیوسته و بیپایان است از آن طرف افاضه و فیضبخشی و کمالدهی پیوسته و بیپایان! برچسب فقر و گدایی نسبت به خدا بر پیشانی کلّ عالم انسان خورده که فرموده است:
یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ؛[1]
ای مردمان شما فقیران درگاه خدا هستید و تنها خداست که غنیّ حمید است و در رأس همهی فقراء الیالله رسولالله(ص) است و کشکول گدایی او از همهی کشکولهای عالمیان وسیعتر و جادارتر است. هرچه کمال ممکن از کمال مطلق در آن ریخته شود، باز جای خالی دارد و هرگز پر نمیشود و لذا به او دستور میدهد:
... قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً؛[2]
«...بگو: ای پروردگارم! بر علمم بیفزا».
اگر او نسبت به خدا جای خالی نداشت از سوی خدا مأمور نمیشد و خدا نمیفرمود: از من بخواه در بر درجات علمت بیفزایم. یعنی تو ای رسول! به هر درجهی از علم و کمال که برسی باز به من نیازمندی و ظرفیّتِ گرفتن از من داری و باید علیالدّوام از من بخواهی تا بدهم و لذا این حرف که بگوییم، صلوات ما در رفعت مقام رسول و آل رسول(ع) اثرگذار نمیباشد، حرف مقبولی نیست و محذور استکمال کامل از ناقص هم لازم نمیآید زیرا آن بزرگواران از عمل خودشان استفاده میکنند نه از عمل ما. زیرا ما هر چه داریم از آنها داریم. اگر ما عقاید حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه داریم؛ همهی اینها مولود یک عمل پیامبر(ص) است. او یک عمل انجام داده که محصول آن تا روز قیامت دنباله دارد. آن عملش رسالت و هدایت است. او یک عمل هدایت انجام داده است و تا روز قیامت هر کس هرچه نماز بخواند و روزه بگیرد و حجّ برود و هرچه حسنات از کسی صادر شود، تمام این عبادات و حسنات صادر شدهی از تمام بندگان خدا دنباله و مولود یک عمل پیامبر است و تا روز قیامت تمام اینها به حساب آنحضرت گذاشته میشود و اعمال او محسوب میگردد.
بنابراین اگر صلواتهای ما سبب ارتقای درجات آنحضرت میشود، در واقع آن جناب از نتایج عمل خود بهره میبرد و میوه از درخت عمل خویش میچیند نه از درخت عمل ما! از باب مثال کسی که مسجدی ساخته و از دنیا رفته است آنچه نماز در آن مسجد خوانده میشود؛ درجات اخروی بانی مسجد بالا میرود؛ یعنی: او ثواب کار خود را که بنای مسجد است میبرد نه ثواب کار نمازخوانها را. او از عمل خویش استفاده میکند نه از عمل دیگران!
رسول خدا(ص) یک عمل هدایت و رسالت انجام داده است که تا آخرین روز دنیا و بلکه الیالابد حتّی در بهشت برین و رضوان خدا، در دنیا و در عقبی تمام سعادتها همه و همه در پرتو نور رسالت و هدایت آنحضرت تحقّق مییابد و لذا اگر با صلوات ما درجات قرب آن جناب بالا میرود در واقع با عمل خود آن حضرت که هدایت عالم انسان است بالا میرود، نه با عمل ما. چه آن که عمل ما دنبالهی عمل خود اوست. پس مشکل استکمال کامل از ناقص پیش نمیآید، بلکه در حقیقت استکمال کامل از عمل خویش میباشد نه از عمل غیر خود که ناقص است. در تشهّد نماز این دستور مستحبّی را دادهاند که پس از صلوات بگویید:
وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ؛
«[خدایا!] درجهی او [پیامبر] را بالا ببر».
این دعاست و دعا برای پیامبر(ص) چنان که گفتیم مستجاب است. پس معلوم میشود بر اثر این دعای ما درجهی آنحضرت بالا میرود وگرنه این دستور، دستور لغو و بیفایدهای خواهد بود.
امّا فایدهای که از صلوات، عائد ما که فرستنده آن هستیم میشود در این چهار جمله از زیارت آمده است که چهار نوع ظلمت را از چهار ناحیه از نواحی وجود ما برطرف میسازد. توجّه میفرمایید:
وَ جَعَلَ صَلاتَنَا (صَلَوَاتِنَا) عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا؛
«خداوند صلوات ما بر شما و ولایت ما نسبت به شما را که مخصوص ما گردانیده است [این دو نعمت را] سبب پاکی طینت ما و طهارت ارواح ما و پاکسازی اخلاق ما و کفّارهی گناهان ما قرار داده است».
این جملات از زیارت جامعهی کبیره نشان میدهد ما در چهار ناحیه از نواحی وجود خود دارای چهار نوع تاریکی و ظلمت هستیم.
...ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ...؛[3]
«...ظلمتهایی که بعضی فوق بعض دیگر است...».
تنها وسیلهی برطرف سازندهی این ظلمات و تاریکیها، صلوات و ولایت خاندان رسول(ع) است. یک ظلمت در سرشت و طینت خود داریم که از آب مختلط از تلخ و شیرین آفریده شدهایم. به بیان روایت:
فَاَمْتَزَجَ الْماء ان عَذْبٌ فُراتٌ وَ مالِحٌ اُجاجٌ؛[4]
«دو آب با هم ممزوج شوند، آب گوارا و شیرین، آب تلخ و شور و ناگوار».
حال اگر بخواهیم سرشت و طینت خود را از آن (مالِحٌ اُجاجٌ) پاک کنیم و تلخی از سرشت ما زدوده شود؛ باید خود را به شجرهی طیبّهی رسالت و ولایت پیوند بزنیم. درختی که میوهی خوب نمیدهد به درختی که میوهی خوب میدهد پیوند میزنند و قهراً میوهاش خوب میشود؛ امّا به شرط اینکه خوب پیوند بخورد. ما درخت بد میوهای هستیم که اگر به حال خود بمانیم (مالِحٌ اُجاجٌ) ما بر (عَذْبٌ فُراتٌ) غالب میشود و میوهی ما را فاسد میکند.
پس یک فایدهای که از صلوات عائد ما میشود این که بر اثر پیوند با خاندان ولایت (طِیباً لِخَلْقِنَا) طینت و سرشت ما از آلودگی به (مالِحٌ اُجاجٌ) پاک میشود و (عَذْبٌ فُراتٌ) میگردد و دیگر فایدهی (طَهارَةً لِاَنْفُسِنا) ما افکار زشت و خواطر ناپسند بسیاری داریم ممکن است انسان، بد عمل نباشد ولی در عین حال افکار زشت و خواطر ناپسندی به ذهنش خطور میکند و به خود مشغولش می سازد و همین خطور در حدّ خود در روح آدمی تولید ظلمت میکند. از باب تشبیه فرمودهاند آدمی که فکر گناه میکند اگر چه به عمل نیاورد مانند کسی است که در یک اطاق مزیّن و نقّاشی شده آتش بیفروزد؛ اگر چه آن اطاق آتش نگیرد و نسوزد ولی همان دود که از آتش برمیخیزد آن اطاق را تیره و نقش و نگار آن را فاسد میسازد.
فکر گناه در فضای دل نیز این چنین اثر میگذارد و آن را تیره و تار ساخته و از خدا دور میگرداند. اگرچه آن گناه را عملاً مرتکب نشود. این جمله در روایات ما از حضرت مسیح(ع) نقل شده که به قوم خود فرموده است:
اِنَّ مُوسَى نَبِی اللهِ ع اَمَرَكُمْ أَنْ لا تَزْنُوا وَ اَنَا آمُرُكُمْ اَنْ لا تُحَدِّثُوا اَنْفُسَكُمْ بِالزِّناً فَضْلاً مِنْ اَنْ تَزْنُوا فَاِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنا كانَ كَمَنْ اَوْقَدَ فِی بَیتٍ مُزَوَّقٍ فَافْسَدَ التَّزاوِیقَ الدُّخانُ وَ اِنْ لَمْ یحْتَرِقِ الْبَیتُ؛[5]
«موسی(ع) پیامبر خدا به شما امر کرد که زنا نکنید و من شما را امر میکنم که فکر زنا در دل نیاورید! چه آن که کسی که فکر زنا میکند، مانند کسی است که در یک اطاق منقّش آتش برافروزد و دود آن نقاشیها را فاسد کند، اگرچه اطاق آتش نگیرد».
حال از جمله آثار صلوات اگر به معنای واقعی و توأم با شرایطش باشد؛ این است که این ظلمت تولید شدهی از افکار زشت و خواطر ناپسند را از فضای دل برطرف ساخته و تولید طهارت می نماید.
فایدهی سوّم صلوات این که اخلاق و خویهای فاسد ما را زائل کرده و جان ما را از رذایل خلقیّه مُزَکّی میسازد.
وَ تَزکیةً لَنا؛
انسان علاوه بر افکار بد، اخلاق بد هم دارد. از کبر و بخل و حسد و دوبهم زنی و کینهتوزی و بدبینی و... اینها هم ظلمتی عمیقتر از ظلمت دیگر عوامل در روح ایجاد میکند و باز هم صلوات بر رسول و آل رسول (که حقیقت آن پیوند خوردن به همان شجرهی طیبّه است) این ظلمت را تدریجاً از صفحهی دل برطرف میسازد.
کَفّارَةً لِذُنُوبِنا؛
در مرحلهی عمل هم خدا میدتند که چه ظلمتها بر اثر اعمال زشت و گناهان (از گذرگاه چشم و گوش و زبان کسب و کار معاشرات و معاملات و...) در مخزن جان خویش انباشتهایم و وای بر حال ما اگر با این کولهبار سنگین از معاصی وارد خانهی قبر و برزخ بشویم؛ امّا اینجا بار لطف خدا شامل حال گشته و صلوات بر اهل بیت نبوّت(ع) را سبب تکفیر* گناهان قرار داده که در این زیارت میخوانیم.
وَ کَفّارَةً لِذُنُوبِنا؛
یعنی: ای خاندان رسول! ما اقرار و اعتراف به این داریم که خداوند این لطف و عنایت را دربارهی ما روا داشته که صلوات بر شما را کفّاره و پوشانندهی گناهان ما قرار داده است.
1- آیا صلوات ما موجب رفعت مقام رسول و آل رسول(ع) میگردد یا نفعی به حال آن بزرگواران ندارد؟ توضیح دهید.
2- چهار نوع ظلمت که به برکت صلوات برطرف میشود را نام ببرید.
3- چگونه صلواتهای ما سبب ارتقای درجات حضرت رسول(ص) میشود؟
[1]ـ سورهی فاطر، آیهی ۱۵.
[2]ـ سورهی طه، آیهی ۱۱۴.
[3]ـ سورهی نور، آیهی ۴۰.
[4]ـ اصول کافی، جلد۲، صفحهی ۷، حدیث ۲.
[5]ـ سفینةالبحار، جلد۱، صفحهی ۵۶۰.
*تکفیر: پوشاندن.