أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْأَلْبابِ.[1]
آیا كسی كه در ساعات شب به نماز ایستاده و گاه در حال سجود و گاهی در حال قیام است [و با شبخیزی خویش نشان میدهد كه] از آخرت ترسان و به رحمت پروردگارش امیدوار است [آیا این بندهی مداوم بر طاعت خدا به هنگام شب، بهتر است یا آن كافر پیش گفته در آیات پیشین]؟
بگو (و از وجدانشان داوری بخواه ای پیامبر كه) آیا آنان كه میدانند با آنان كه نمیدانند یكسانند؟ تنها خردمندانند كه حقایق را میفهمند و كلام حق را میپذیرند.
از تدبّر در آیهی شریفه، استفاده میشود كه شبزندهداران به طاعت حق، از مصادیق بسیار روشن دانایان و در شمار اولوالالباب هستند؛ چه آن كه، آنان در مكتب تربیتی اسلام و قرآن، از مراحل قشری حیوانی گذشته و در عالم انسانیّت دارای لب و مغز شایستهی یک انسان به معنای واقعی کلمهی انسان گشتهاند و با پی بردن به مبدأ و منتهای هستی و عشق ورزیدن به كلالكمال و سعی در تحصیل سعادت جاودانهی دارالبقاء، عالیترین میوهی درخت عالم آفرینش را به دست آوردهاند و به یقین لایق آن شدهاند كه در زمرهی مغزداران عالم به محفل انس با حضرت معبود راه یابند و با لب و مغز وجود آشنا شوند و با وی به مناجات و گفتگو بنشینند.
وَ کَفی بِذلِکَ عِزّاً وَ شَرَفاً.
شب مردان خدا روز جهانافروز است
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
چنانكه از امام صادق(ع) منقول است:
شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلوتُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ کَفُّ الْاَذی عَنِ النّاسِ.[2]
شرف مؤمن نماز او در شب است و عزّت او خودداری از آزار مردم است.
همچنین از رسول خدا(ص) منقول است:
اَشْرافُ اُمَّتی حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ اَصْحابُ اللَّیْلِ.[3]
شرافتمندان پرافتخار امّت من حاملان قرآن و یاران شبند [گروه معلّم و مروّج علوم قرآنی و گروه شبزندهداران به عبادت حق].
نیز در حدیث دیگری از رسول گرامی(ص) روایت شده است كه جبرئیل(ع) گفت:
وَ اعْلَمْ اَنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قیامُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْنائُهُ عَنِ النّاسِ.
بدان كه شرف مرد قیام اوست در شب [برای عبادت] و عزّت او بینیازی اوست از مردم.
آری، دانایان واقعی جهان همان گروه تكاملیافته در عرفان خدا و مشتاقان انس با خالق بیهمتا هستند كه از نظر قرآن شریف، از حیث شرف و ارزش انسانی هیچگاه با دیگران همسطح و مساوی نمیباشند. هر چند دیگران، در علوم و فنون مختلف، به عالیترین درجات تخصّص علمی و صنعتی رسیده باشند؛ امّا چون از «مغز عالم» بیخبرند و جز ارضای خواهشهای حیوانی خویش اهتمام دیگری ندارند، از دیدگاه قرآن، پوستهای بیمغز و درختهای بیثمری هستند كه جز برای سوختن در آتش انقطاع از خدا به کار دیگری نمیخورند و جز جهنّم مناسب با جای دیگری نمیباشند.
...اُولئِکَ أصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.[4]
اگر چه این آیهی شریفه از نظر ارائهی ارزش «علم» اطلاق دارد و ظاهراً تمام دانشمندان و صاحبان هر نوع از انواع علوم را میستاید؛ ولی با توجّه به مورد خاصّ آیه که مربوط به «قانِتِ آناءِ اللّیل» و ساجد و قائمی است كه:
یَحْذَرُ الاخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ.
و نیز با توجّه به معیار قرآنی شرف و کرامت انسان در نزد خدا که:
اِنّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقیکُمْ.[5]
به یقین، آیهی شریفه، تنها گروه مؤمن و متعهّدی را دربرمیگیرد كه بر اساس ایمان و اعتقاد قطعی به مبدأ و معاد، ترس از عقاب و امید به ثواب در جانشان نشسته است و بر پایهی این بیم و امید، از راحت و آسایش شب، پهلو تهی كرده و به نماز ایستادهاند و در حال سجود و قیام با حضرت ربّ به راز و نیاز و عرض ادب پرداختهاند.
به نیمه شب كه همه مست خواب خوش باشند
من و خیال تو و نالههای دردآلود
امّا، حیوانهای دو پای انساننمایی كه نه ایمانی به خدا دارند، نه ترسی از حساب روز جزا، و طبعاً آلوده به گونههای مختلف گناهان هستند و دور از كرامت تقوا، اینان مَثَلشان در بیان قرآن:
کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أسْفاراً.[6]
یا:
...کَمَثَلِ الْکَلْبِ إنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ...[7]
هر چند همینان، از نظر تحقیقات علمی موی را بشكافند و اتم را بشكنند و از حیث فراوانی اطّلاعات در فنون مختلف دانش كتابخانهای متحرّک باشند.
البتّه باز هم به فرمودهی قرآن كریم:
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلکِنَّهُ أخْلَدَ إلَی الْاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَویهُ...[8]
همین دانشمندان و ارباب علوم اگر حریصانه به زمین و آرایشهای زمینی رو نمیآوردند و از هوای نفس پیروی نمیكردند، از راه همان علومی كه داشتند، آسمانی میشدند و رفعت الهی مییافتند؛ امّا بر اثر إخلاد الی الارض و گرایش تام و دلبستگی مطلق به زیورهای زمینی و اتّباع هوی ارزش علمی خود را از دست داده و از جَرگهی اولوالاباب و الّذین یعلمون اخراج شدهاند.
آری، جدّاً نمیتوان عالم و دانا بر یک مشت موجودات پلید و ددمنشی نهاد كه در پرتو نور علم به باریکترین راههای فساد و جنایت پی بردهاند و همچون دزدی چراغدار به انبار پر از كالای بشری زدهاند و ظالمانه در پوشش عنوان مقدّس دانشمند و روشنفكر چنان در وادی هر نوع فسادانگیزی و انسانسوزی میتازند كه بهراستی نمیتوان هیچ جانور خونخوار كثیفی را هم با آن پلیدان، هم دوش و برابر دانست، تا چه رسد به آن كه نام مقدّس انسان بر آنان نهاد.
در دنیای كنونی ما، بشر از نظر علوم مادّی و دانشهای متداول عصری به درجهی والایی رسیده، ولی آنچه در همین دنیای سراسر علم و فرهنگ (به اصطلاح زمان) دیده نمیشود و حتّی بویی از آن نیز به شامّهی آدمشناسان نمیرسد، همانا آدمیّت است و انسانیّت، شرف است و تقوا و فضیلت و به عكس، آنچه در همه جا مشهود است، دزدی و غارتگری، ظلم و بیدادگری، جنگ و خونریزی، اسلحهسازی و انسانكشی و خلاصه، درّندگی است و ددمنشی. در یک چنین شرایطی فریاد بلند قرآن كریم شنیده میشود كه:
...قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ.[9]
آیا خداشناسان مؤمن به روز حساب با ملحدان منكر پاداش و عقاب برابرند؟! آیا بندگان خدا با بردگان هوا یكسانند؟
أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ.[10]
آیا آن دسته از بیداردلانی كه چنان نور ایمان به پروردگار جهان و خوف از حساب روز جزا در جانشان نشسته است كه نیمه شبان، آن دم كه بیخبران از رمز وجود در بسترهای نرم و گرم خویش آرمیدهاند یا در مجامع ننگین فسق و فجور و آلوده به انواع پلیدیهای حیوانی، عربدههای مستانه سردادهاند، در همان ساعات شب، آن مردان خدا با دلی روشن و جسم و روحی پاک، سر به خاک بندگی نهادهاند و اشکریزان و زاریکنان از منبع علم و قدرت و حكمت عالم مدد میطلبند و از این راه، عزّت و شرف هر دو جهانی به دست میآورند.
انصاف بدهید آیا این دو دسته ممكن است در محكمهی عقل و وجدان انسان و خالق انسان، با هم مساوی باشند؟
نه، به جان دوست سوگند كه بین این دو گروه از «زمین» تا «آسمان»، از «ثَرَی» تا به «ثُرَیّا»، از «لجن» تا به «خدا» و سرانجام از «جهنّم» تا به «بهشت» فاصله است:
...إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْألْبابِ.[11]
1- از تدبر در آیه 9 سوره زمر کدام نکات بدست میآید؟
2- شرف و عزّت مؤمن در چیست؟
[1]ـ سورهی زمر، آیهی 9.
[2]ـ بحارالانوار، جلد 87، صفحهی 141، حدیث 10 (نقل از «خصال» صدوق).
[3]ـ بحارالانوار، جلد 87، صفحهی ۱۳۸، حدیث ۶ (نقل از «امالی» صدوق).
[4]ـ سورهی بقره، آیهی ۳۹.
[5]ـ سورهی حجرات، آیهی 13. یعنی گرامیترینتان نزد خدا، پرهیزکارترین شماست.
[6]ـ سورهی جمعه، آیهی 5، یعنی مانند چارپایی است که بار کتابهایی بر دوش کشد.
[7]ـ سورهی اعراف، آیهی 176، یعنی: همچون سگ [هار] است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز میکند و زبانش را بیرون میآورد و اگر او را به حال خود واگذاری [باز] دهانش را باز میکند و زبانش را بیرون میآورد.
[8]ـ سورهی اعراف، آیهی 176، یعنی: و اگر میخواستیم [مقام] او را با این آیات [و علوم و دانشها] بالا میبردیم؛ ولی او [به سوء اختیار خود] به پستی گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد.
[9]ـ سورهی زمر، آیهی 9.
[10]ـ همان.
[11]ـ سورهی رعد، آیهی ۱۹.