بخش نخست : شخصیّت و فضایل امام حسین (ع) | ۲
احمد بن حنبل در مسند، بیهقی در السّننالکبری، طبرانی در المعجمالاوسط و المعجمالکبیر، ابن ماجه در سنن، سیوطی در الجامعالصّغیر و الحاوی و الخصائصالکبری، ترمذی در سنن، حاکم نیشابوری در المستدرک، ابن حجرهیتمی در الصّواعقالمحرقه، ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق، ابن حجر عسقلانی در الاصابه، ابن عبدالبر در الاستیعاب، بغوی در مصابیحالسنه، ابن اثیر در اسدالغابه، حموینی شافعی در فرائدالسمطین، ابوسعید در شرفالنّبوه، محبّ طبری در ذخائرالعقبی، ابن سمّان در الموافقه، نسائی در خصائص امیرالمؤمنین، ابونعیم در حلیةالاولیاء، خوارزمی در مقتل الحسین(ع)، ابن عدی در الکامل، مناوی در کنوزالحقائق، و دیگران از پیامبر اعظم(ص) در احادیثی روایت کردهاند که فرمود:
«حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشتند».
این احادیث به سندهای متعدّد از جمعی از صحابه مثل امیرالمؤمنین علی(ع)، ابن مسعود، حذیفه، جابر، ابوبکر، عمر، عبدالله بن عمر، قرّه، مالک بن حویرث، بریده، ابو سعید خدری، ابوهریره، اسامه، براء و اَنَس روایت شده و از مجموع آنها استفاده میشود که پیغمبر(ص) مکرّر حسن و حسین را به این صفت معرّفی فرموده، و صدور این لفظ که:
«اَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛[1]
از آن حضرت متواتر و مسلّم و در میان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.
متن اکثر احادیث این است که «اَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» و ترجمه متن بعضی دیگر این است که فرمود: «فرشتهای از آسمان که مرا زیارت نکرده بود از خدا برای زیارت من اذن خواست، پس به من خبر داد و مژده داد که دخترم فاطمه، سیّده زنان امّت من است و اینکه حسن و حسین هر دو آقای جوانان اهل بهشتند».
«وَ إِنَّ حَسَناً وَحُسَیْناً سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ».
و در بعضی روایات این جمله نیز مذکور است:
«وَأَبُو هُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا»؛[2]
«و پدرشان از آنها بهتر است».
و در بعضی طرق آن فضایل دیگری نیز از اهل بیت(ع) بیان شده است.[3]
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ».[4]
رسول خدا(ص) حسن و حسین(ع) را بسیار دوست میداشت، و نسبت به آنها فوقالعاده اظهار علاقه و عطوفت میکرد.
روایات و تواریخ بر این اتّفاق دارند که آن حضرت، علی و فاطمه و حسنین(ع) را از تمام مردم و کسان و نزدیکان خود بیشتر دوست میداشت و دوستی آنها یک دوستی ساده پدر نسبت به فرزند نبود؛ بلکه ریشه آن بر علائق و مبانی عمیق و یگانگی روحی استوار، و رمز یک اتحاد و اتّصال ناگسستنی معنوی و توافق کامل فکری بود که تعبیر:
«إِنَّهُمْ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُمْ»؛[5]
«ایشان از من هستند، و من از ایشان هستم».
یا چنانچه در حدیث زید بن اَرْقَمْ است:
«أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ»؛[6]
«من با هرکس که با شما در صلح و سازش باشد در صلح و سازشم، و با هرکس که با شما در جنگ و نبرد باشد در جنگ و نبردم».
و تعبیرات دیگر در ترجمه و تفسیر این رابطه و محبّت گزاف و مبالغه نیست؛ و عین واقع و حقیقت است.
یک اتّصال واقعی روحی، و همفکری تمام عیار و یگانگی خالص لازم است تا پیغمبر(ص) آن را اینگونه شرح دهد جمله «أَنا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ» صریح است در اینکه طرز تفکّر و سلوک و روش آنها با وضع سلوک و روش پیغمبر(ص) یکی است، و هیچگونه فرق و تفاوتی ندارد، کردار و رفتار و جنگ و صلح آنها دقیقاً همان کردار و رفتار و جنگ و صلح رسول خدا(ص) است.
ما وقتی این اخبار را مطالعه میکنیم، و از شدّت علاقه و دوستی پیامبر(ص) به امام حسین(ع) آگاه میشویم، نباید فراموش کنیم که گوینده این کلمات و الفاظ، پیغمبر خداست، و او کسی است که در دوره زندگانی با گزافگویی و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت؛ سخنان و کارهایش برای بشر حجّت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است.
پیامبر اعظم(ص) غیر از فاطمه(س) دختران دیگر، و غیر از علی(ع) نیز عموزادهها و خویشاوندان بسیاری داشت، پس چرا این همه اظهار علاقه و محبّت، مخصوص به فاطمه و علی و فرزندان آنها شد؟ و چرا پیغمبر(ص) از همه کسان و اصحاب خود، آنها را برگزید؟
برای اینکه این چهار تن نماینده صفات، روحیات، اخلاق و کمالات او بودند.
برای یک نفر مسلمان مؤمن بهترین معرّف عظمت امام حسین(ع) همین سخنان پیغمبر(ص) است.
ازجمله احادیثی که از این دوستی و علاقه پیغمبر(ص) حکایت میکند. حدیث «یعلی بن مرّه»[7] است که در خدمت پیغمبر(ص) به مجلس میهمانی که به آن دعوت شده بودند میرفتند، ناگاه به حسین(ع) برخورد کردند که در کوچه بازی میکرد. پیغمبر(ص) جلو همراهان رفت، و دستهای خود را گشود (بغل باز کرد) کودک از این سوی به آن سوی میگریخت، و پیغمبر(ص) او را میخندانید تا وی را گرفت، پس یک دستش را زیر چانه حسین و دست دیگرش را پشت سر او گذارد، و او را بوسید و فرمود:
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ»؛
«حسین از من است، و من از حسینم؛ هرکس حسین را دوست بدارد خدا او را دوست میدارد؛ حسین نوادهای از نوادگان است».
و نیز همین حدیث را بخاری،[8] ترمذی،[9] ابن ماجه[10] و حاکم[11] به این لفظ روایت کردهاند:
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، اَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سِبْطَانِ مِنَ الْأَسْباطِ»
«شرباصی» بعد از اینکه از قاموس نقل کرده که:
«حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ: اُمَّةٌ مِنَ الْاُمَمِ».
میگوید: معنای «سبط»، جماعت و قبیله است، و شاید معنای حدیث این باشد که حسین در رفعت و بلندی مقام، مرتبه یک امّت را دارد؛ یا اینکه اجر و ثواب او مثل اجر یک امّت است برای عظمت فضیلت و عظمت کاری که از او صادر شد.[12]
مسلم و ابن عبدالبرّ و شبلنجی از ابوهریره روایت میکنند که پیغمبر(ص) در حقّ حسن و حسین(ع) فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛[13]
«خدایا من آن دو را دوست میدارم پس (تو نیز) آنها را دوست بدار، و هرکس که آنها را دوست بدارد دوست بدار».
بغوی، ترمذی،[14] ابن اثیر،[15] نسائی،[16] ابن حجر عسقلانی،[17] و سید احمد زینی[18] از اُسامه روایت کردهاند که گفت: یک شب در خانه پیغمبر(ص) برای عرض حاجتی رفتم پیغمبر(ص) بیرون آمد درحالی که چیزی را در عبای خود پیچیده بود که من ندانستم چیست، چون حاجتم را به عرض رساندم پرسیدم این چیست که عبا بر آن پیچیدهای؟ عبا را به یک سو کرد، حسن و حسین را دیدم؛ فرمود:
«هَذَانِ ابْنَایَ وَاِبْنَا ابْنَتِی اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛
«این دو، پسران من و پسرهای دخترم هستند. خدایا! من آنها را دوست میدارم پس آنها را، دوست بدار و هرکس که آنها را دوست بدارد دوست بدار».
و ترمذی از براء نقل کرده که، فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا».[19]
ترمذی[20] و بغوی[21] از انس روایت کردهاند که از پیغمبر(ص) سؤال شد کدام یک از اهل بیت را بیشتر دوست میداری؟
فرمود: «حسن و حسین را».
و سیوطی و مناوی نقل کردهاند که، میفرمود:
«أَحَبُّ أَهْلِ بَیْتی إِلَیَّ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ».[22]
و نیز ترمذی و بغوی از انس حدیث کردهاند، که پیغمبر(ص) به فاطمه(س) میفرمود:
«اُدْعِی لِی إِبْنَیَّ فَیَشُمُّهُمَا وَیَضُمُّهُمَا إِلَیْهِ»؛[23]
«پسرهایم را صدایشان کن تا پیش من بیایند، پس آن دو را میبویید و به سینهی خود میچسبانید».
احمد بن حنبل روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّ حُسَیْناً فَأَحِبَّهُ، وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُ»؛[24]
«خدایا من حسین را دوست میدارم، پس هرکس او را دوست بدارد او را دوست بدار».
ابن ابی شیبه نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنّی اُحِبُّهُما فَأَحِبَّهُما وَأَبْغِضْ مَنْ یُبْغِضُهُما»؛[25]
«خدایا! من حسن و حسین را دوست میدارم، پس دوست بدار آنها را، و دشمن بدار هرکسی را که آنها را دشمن بدارد».
صبّان از ابوهریره روایت کرده که، گفت:
رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ یَمْتَصُّ لُعَابَ الْحُسَیْنِ کَمَا یَمْتَصُّ الرَّجُلُ التَّمْرَةَ؛[26]
دیدم رسول خدا(ص) را که آب دهان حسین را میمکید همانگونه که کسی خرما را میمکد.
محبّالدین طبری از ابنبنت منیع و او نیز از یزید بن ابی زیاد حدیث کرده که گفت: پیغمبر(ص) از خانه عایشه بیرون آمد، پس بر خانه فاطمه(س) عبور فرمود، صدای گریه حسین(ع) را شنید فرمود:
«أَلَمْ تَعْلَمِی أَنَّ بُکَاءَهُ یُؤذِینِی»؛[27]
«آیا نمیدانی که گریه او مرا اذیّت میکند».
از اینگونه احادیث بسیار است که برای نمونه آنچه نقل شد کفایت میکند، و از اخبار دیگر که در فصلهای بعد میآوریم نیز محبّت و شدّت علاقه و جوشش عاطفه پیغمبر(ص) نسبت به حسین(ع) معلوم میشود.
1- تعبیر «إِنَّهُمْ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُمْ» بیانگر چیست؟
2- چرا این همه اظهار علاقه و محبّت، مخصوص به فاطمه و علی و فرزندان آنها شد؟
3- معنای حدیث «حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ: اُمَّةٌ مِنَ الْاُمَمِ» از نظر «شرباصی» چیست؟
[1]. «حسن و حسین هر دو آقای جوانان اهل بهشتند».
[2]. ابن حجر هیتمی، الصّواعقالمحرقه، ص191.
[3]. ابنماجه قزوینی، سنن، ج1، ص44؛ ترمذی، سنن، ج5، ص321، 326؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص117 - 118، 123 - 124؛ ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء، ج5، ص71؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج1، ص391؛ خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج1، ص92، فصل 6؛ بغوی، مصابیحالسنه، ج2، ص459؛ ابن طلحه شافعی، مطالبالسّؤول، ص335، 376 - 378؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص129؛ ابو الفداء، المختصر، ج 1، ص284؛ حموینی، فرائدالسّمطین، ج1، ص35؛ زرندی، نظم دررالسّمطین، ص205؛ سیوطی، الجامعالصّغیر، ج1، ص20؛ همو، الخصائصالکبری، ج 2، ص395؛ همو، الحاوی، ج2، ص253؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج6، ص252؛ ابن حجر هیتمی، الصواعقالمحرقه، ص137، 187، 191.
[4]. احمد بن حنبل، مسند، ج4، ص172؛ ابن ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص51؛ ترمذی، سنن، ج5، ص324؛ مفید، الارشاد، ج2، ص127؛ ابنبطریق، عمدة عیون صحاحالاخبار، ص406؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص133. «حسین از من و من از حسینم».
[5]. خوارزمی، المناقب، ص63؛ رزندی، نظم دررالسّمطین، ص100؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص101؛ قندوزی، ینابیعالمودة، ج1، ص322؛ ج2، ص334، 443.
[6]. ابن ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص52؛ ترمذی، سنن، ج5، ص360 (باب ما جاء فی فضل فاطمه).
[7]. ابن ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص51؛ ترمذی، سنن، ج5، ص324؛ بغوی، مصابیحالسنه، ج2، ص459؛ ابن طلحه شافعی، مطالبالسّؤول، ص377؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص19؛ ج5، ص130.
[8]. بخاری، الادبالمفرد، ص85؛ همو، التاریخالکبیر، ج8، ص414 - 415.
[9]. ترمذی، سنن، ج5، ص324.
[10]. ابن ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص 51.
[11]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص177.
[12]. شرباصی، حفیدةالرسول، ص40.
[13]. مسلم نیشابوری، صحیح، ج7، ص129؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج1، ص391؛ شبلنجی، نورالابصار، ص268.
[14]. ترمذی، سنن، ج5، ص322.
[15]. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص11.
[16]. نسائی، خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص123.
[17]. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص61.
[18]. زینی دحلان، السیرةالنبویه، ج3، ص313.
[19]. ترمذی، سنن، ج5، ص322.
[20]. ترمذی، سنن، ج5، ص323.
[21]. بغوی، مصابیحالسنه، ج2، ص459.
[22]. سیوطی، الجامعالصّغیر، ج1، ص37. «محبوبترین خاندانم نزد من حسن و حسین هستند».
[23]. ترمذی، سنن، ج5، ص323.
[24]. مناوی، کنوزالحقائق، ج1، ص44.
[25]. ابن ابی شیبه کوفی، المصّنف، ج7، ص511 - 513؛ مناوی، کنوزالحقائق، ج1، ص44؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج2، ص71.
[26]. صبان، اسعافالرّاغبین، ص155؛ نیز ر.ک: صالحی شامی، سبلالهدی و الرّشاد، ج11، ص72.
[27]. طبری، ذخائرالعقبی، ص143.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی