وظايف متعددى بر عهدهی انسان نهاده شده كه در چهار نوع خلاصه مىشود:
1. مسئوليت در برابر خدا، 2. مسئوليت در برابر خودش، 3. مسئوليت اجتماعى در برابر انسانهاى ديگر، 4. مسئوليت در برابر موجودات طبيعى و محيط زيست.
انسان عقلاً و شرعاً موظف است آفريدگار جهان را كه مالك حقيقى و ولى نعمت همهی موجودات است بشناسد و در برابرش خضوع و عبادت كند. در برابر دستورها و فرمانهايش كه به وسيلهی پيامبران ارسال شده، تسليم محض باشد. برنامهی زندگى را از خدا بگيرد و بدانها عمل نمايد.
خدا در قرآن مىفرمايد:
جن و انس را نيافريدم جز اين كه مرا عبادت كنند.[1]
و مىفرمايد:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا و رسول او را اطاعت كنيد و اعمالتان را باطل نسازيد.[2]
نيز مىفرمايد:
اى مردم! پروردگارتان را بپرستيد كه شما و پيشينيان شما را آفريده است، شايد پارسا و با تقوا شويد.[3]
حضرت سجاد(ع) در رسالهی حقوق فرمود:
حق بزرگ خدا بر تو اين است كه تنها او را پرستش كنى و در عبادت چيزى را شريك او قرار ندهى، اگر با اخلاص اين عمل را انجام دهى، خدا نيز اصلاح امور دنيا و آخرت تو را بر عهده مىگيرد و آنچه را دوست دارى برايت نگه مىدارد.[4]
براى هر موجودى كمالى مقرر شده كه غايت و هدف اوست. در نظام تكوين همهی امكانات و شرايط لازم براى نيل به هدف، برايش پيشبينى شده و طبعاً همهی موجودات مادى به سوى هدف خود در حركتاند، ليكن نه علم به هدف دارند و نه راه را خود انتخاب كردهاند بلكه آفريدگار جهان است كه نظام هستى را اين چنين تنظيم كرده كه هر موجودى تكويناً به سوى غايت و كمال ممكن خود رهسپار باشد و جز اين چارهاى ندارد.
بنابراين، انواع موجودات اين جهان با هدايت تكوينى به كمال ممكن و غايت وجودى خويش مىرسند، ليكن خود در اين باره مسئوليت و اختيارى ندارند؛ حتى حيواناتى كه از احساس و شعور برخوردار بوده و اعمال و حركاتشان را با اراده انجام مىدهند، نيز افعالشان اختيارى نيست، بلكه مقهور غرايز خود هستند.
در بين تمام موجودات، تنها انسان است كه مسئوليت پرورش و تكميل نفس خود را برعهده دارد. براى نوع انسان نيز هدف و غايتى پيشبينى و مقرر شده و وسيلهی نيل به هدف نيز در اختيارش نهاده شده است. خدايى كه همهی موجودات را از هدايت به غايت و كمال مطلوب محروم نكرده، انسان را نيز از اين لطف بىبهره نساخته است. ليكن هدايت انسان تشريعى است، نه تكوينى. براى سعادت و كمال انسان نيز برنامه و قوانينى تدوين كرده و به وسيلهی پيامبران در اختيارش قرار داده است. پيامبران آمدند تا صراط مستقيم تكامل انسانيت را در اختيار انسانها قرار دهند و در پيمودن اين راه يار و مددكارشان باشند، ولى انسان در انتخاب راه سعادت يا شقاوت، آزاد و مختار است و مسئوليت پرورش و تكميل نفس خويش را خود بر عهده دارد و جز از طريق سعى و تلاش چيزى عايدش نخواهد شد.
خدا در قرآن مىفرمايد:
به انسان چيزى نمىرسد، جز آنچه را كه در رسيدن به آن سعى و كوشش كرده است.[5]
و مىفرمايد:
خدا هيچ كس را تكليف نمىكند، مگر به مقدار توانايىاش. نيكىهايى كه كسب كرده به سود خود او و بدىهايش نيز به زيان خود او خواهد بود.[6]
نيز مىفرمايد:
پس هر نفسى جزاى آنچه را كه كسب كرده خواهد ديد و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.[7]
و مىفرمايد:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نفس خود و خانوادهتان را از آتش دوزخ حفظ كنيد؛ آتشى كه مردم و سنگها آتش افروز آن هستند.[8]
حضرت سجاد(ع) فرمود:
حق نفست بر تو اين است كه او را در اطاعت خدا در آورى و حقش را با زبانت بپردازى و حقِ گوش، چشم، دست، پا، شكم و عورت را نيز ادا كنى و در اين باره، از خدا استمداد جويى.[9]
به هرحال، جمادات، نباتات و حيوانات براساس شرايط و اوضاع تكوينى ساخته شده و پرورش مىيابند و خود در اين باره نقش آزادانهاى ندارند، ولى سازندهی انسان خود اوست و در اين باره نقش آگاهانه و آزادانهاى دارد. او از نيروى عقل بهره گرفته، راه خود را مىيابد و طبق دلخواه خويش انتخاب مىكند. انسان از جهت خصلتها و خوىها موجودى است بالقوه و در آغاز تولد از هر گونه خصلتى خالى است، امّا خصلتپذير مىباشد. تدريجاً خصلتها را مىپذيرد و به عنوان ابعاد ثانوى بر وجودش عارض شده و او را شكل مىدهند. بنابراين، انسان سازنده خويش است و اين مسئوليت بزرگ بر دوش خودش نهاده شده است. هر يك از اعضا و جوارح انسان نيز بر او حقى دارند كه نسبت به اداى آنها وظيفه دارد.
انسان موجودى اجتماعى است، آفرينش ويژهاش چنان است كه به سوى اجتماع و زندگى در جمع گرايش دارد. زندگى اجتماعى انسانها از يك نوع ارتباط و هماهنگى مخصوصى برخوردار است و بدون تعاون و تشريك مساعى نمىتوانند نيازهاى خود را تأمين كنند. فعاليتهاى آنها ماهيت اجتماعى دارد و ناچارند كارها را بين خودشان تقسيم نمايند. هم به ديگران نفع برسانند و هم از منافع آنان برخوردار گردند. از اين رو بايد به يك سلسله ضوابط و آداب اجتماعى تقيّد داشته باشند، زيرا تخلف از مقررات اجتماعى نظم را برهم مىزند و آرامش را از افراد سلب مىكند.
بىترديد صلاح، فساد، ترقى و تنزل جامعه در صلاح، فساد، سعادت و شقاوت افراد تأثير فراوانى دارد، زيرا افراد در جمع زندگى مىكنند و تربيت مىشوند و از ديگران الگو مىگيرند، پس بايد خواستها و تمايلات يكديگر را نيز منظور بدارند.
بنابراين، انسان بايد خود را از جامعه و جامعه را از خود بداند. سعادت جامعه را سعادت خود و انحطاط آن را انحطاط خويش بداند.
موضوع مسئوليت اجتماعى انسان در احاديث با عنوانهاى مختلفى بيان شده كه به طور اجمال به آنها اشاره مىشود:
پيامبر اسلام(ص) فرمود:
بندگان عيال خدا هستند، پس بهترين مردم نزد خدا كسى است كه بيشتر به عيال خدا سود برساند و خانوادهاى را خشنود سازد.[10]
حضرت صادق(ع) فرمود:
براى رضاى خدا ناصح و خيرخواه بندگان باشيد كه عملى را بهتر از آن نزد خدا نخواهيد برد.[11]
رسول خدا(ص) فرمود:
بهترين فرد كسى است كه مردم از وجودش سود مىبرند.[12]
حضرت موسى بن جعفر(ع) فرمود:
خداى را در زمين بندگانى است كه در تأمين حوايج مردم كوشش مىكنند و اينها هستند كه در قيامت از عذاب در امان خواهند بود.[13]
حضرت صادق(ع) فرمود:
از رسول خدا(ص) سؤال شد: محبوبترين مردم نزد خدا كيست؟ فرمود: كسى كه بيشتر نفعش به مردم برسد.[14]
قرآن نيز مىفرمايد:
در نيكوكارى و تقوا به يكديگر كمك كنيد ولى بر معصيت و ستمكارى كمك نكنيد و از خدا بترسيد كه شديد العقاب است.[15]
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
هر كس (شب را) صبح كرد درحالىكه به امور مسلمين اهتمام نداشت، مسلمان نيست و هر كس كه استغاثه و دادخواهى كسى را شنيد و به يارى او نشتافت، مسلمان نيست.[16]
حضرت صادق(ع) فرمود:
هر كس به امور مسلمين اهتمام نداشته باشد مسلمان نيست.[17]
1- چهار نوع وظیفهای که بر عهده انسان قرار داده شده است را نام ببرید.
2- حق بزرگ خدا بر انسان چیست؟
3- محبوبترين مردم نزد خدا كيست؟
[1]. ذاريات (51) آيه 56: «وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ».
[2]. محمد (47) آيه 33: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ».
[3]. بقره (2) آيه 21: «يا أَ يُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».
[4]. تحف العقول، ص 262: «فأمّا حقُّ اللهِ الأكبرِ فإنّك تَعبُده لاتُشرِك به شيئاً؛ فإذا فَعلتَ ذلك بإخلاصٍ جعل لك على نفسِه أن يَكفيك أمرَ الدنيا و الآخرِة، و يَحفَظَ لك ما تُحِبُّ منهما».
[5]. نجم (53) آيه 39: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسان إِلّا ما سَعى».
[6]. بقره (2) آيه 286: «لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَعَلَيْها ما اكْتَسَبَتْ».
[7]. همان، آيه 281: «ثُمَّ تُوَفّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ».
[8]. تحريم (66) آيه 6: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِجارَةُ».
[9]. تحفالعقول، ص 262: «و أمّا حقّ نفسك عليك: فإن تَستوفيها في طاعةِ الله، فُتؤدّى إلى لسانك حقَّه، و إلىِ سمعك حقَّه، و إلى بصرك حقه و الى يدك حقَّها، و إلى رجلك حقَّها و إلى بطنك حقَّه، و إلى فرجك حقَّه، و تستعينُ بالله على ذلك».
[10]. كافى، ج 2، ص 164: «الخَلقُ عيالُ اللهِ، فأَحَبُّ الخلقِ إلى اللهِ من نَفَع عيالَ اللهِ، و أَدخلَ على أهل بيتٍ سروراً».
[11]. همان، ص 208: «عليكم بالنُصحِ في خَلقِه، فلن تَلقاه بعملٍ أفضلَ منه».
[12]. بحارالأنوار، ج 75، ص 23: «خيرُ النّاس مَن انتَفَع به الناسُ».
[13]. همان، ج 74، ص 319: «انّ لله عباداً في الأرض يَسعونَ في حوائجِ الناس هم الآمنون يوم القيامة».
[14]. همان، ص 339: سئل رسول الله(ص): من أحبُّ الناسِ؟ «قال أنفعُ الناسِ للناسِ».
[15]. مائده (5) آيه 3: «وَتَعاوَنُوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقْوى وَلا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَالعُدْوانِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ العِقابِ».
[16]. بحارالأنوار، ج 74، ص 339: «مَن أَصبَح و لايَهتمَّ بأمورِ المسلمين فليسَ منهم، و من يَسَمعُ رجلاً يُنادي يا للمسلمين فلم يُجِبْه فليس بمسلمٍ».
[17]. همان، ص 338: «من لم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت