بخش دوّم: طرح شبهات و پاسخ به آنها | ۱۵
از جمله دستاویزهای فرقهی «وهّابیّه» در موضوع ساختن قبّه و بارگاه که مکررّاً در کلماتشان میآورند و آنرا دلیل بر وجوب هَدْم گنبد و ضریح امامان علیهم السّلام میدانند، روایت مخدوش «ابی الهیاج اسدی» است که میگوید:
قالَ لی عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ(ع): اِنّی لَأَبْعَثُكَ عَلى ما بَعَثَني عَلَيْهِ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم، اَلا تَدَعَ تِمْثَالاً اِلاّ طَمَسْتَهُ وَلا قَبْراً مُشْرِفاً اِلاّ سَوَّيْتَهُ؛[1]
«علیّ بن ابیطالب(ع) به من گفت: من، تو را به کاری مأمور میکنم که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مرا مأمور به آن فرمود و آن، اینکه هر صورت و تمثالی را محو نمائی، و هر قبر بلندی را تسویه کنی».
گروه «وهّابیّه»، به این حدیث، تمسّک کرده و «تسویه» را به معنای هَدْم و تخریب گرفتهاند؛ و نتیجتاً دست به تخریب بِقاع متبرّکه زده و شیعه را متّهم به شرک و بدعت نمودهاند.
در صورتیکه این حدیث، هم از لحاظ سند، دارای خدشه است؛ و هم از لحاظ متن و دلالتِ بر مدّعا، نارسا است. توضیح ضعف سند را به کتب مفصّله، ارجاع میکنیم؛[2] و تنها مداری به شرح نارسائی متن و دلالت آن، میپردازیم:
اوّلاً: «تسویه»، نه در لغت و نه در استعمالات عرفی، به معنای هَدم و تخریب نیامده است؛ بلکه معنای لغوی و عرفی آن، «تعدیل» است، یعنی چیزی را در حدّ وسط قرار دادن و آنرا از طرفینِ افراط و تفریط، دور داشتن[3].
چنانکه در آیات شریفهی:
فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی...؛[4]
رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّیها؛[5]
اَلَّذي خَلَقَ فَسَوّی؛[6]
اَلَّذي خَلَقَكَ فَسَوّیكَ فَعَدَلَكَ؛[7]
بهمین معنا است. زیرا چنانکه روشن است در این آیات، سخن از آفرینش آسمان و انسان و کلّ موجودات جهان، بصورتی کامل و معتدل، بمیان آمده و آن معنی، با لفظ «تسویه»، تعبیر شده است.
و اگر مواد در حدیث مزبور، از بین بردن اثار قبر و مساوی نمودن آن، با زمین، بود، از نظر قانون اِلقاء کلام، میبایست با یکی از این عبارات، تعبیر شود:
لا تَدَعَ قَبْراً مُشْرِفاً اِلاّ مَحَوْتَهُ (یا) وَطَئْتَهُ؛
جَعَلْتَهُ لا طِئاً؛
سَوَّیْتَهُ بِالْاَرْضِ؛
یعنی: هر قبر بلندی را باید محو کنی، بکوبی و بمالانی، به زمین، بچسبانی و با زمین، برابر نمائی.
در صورتیکه میبینیم، هیچکدام از این تعبیرات، در حدیث، نیامده است. و هیچ نوع قرینهای هم موجود نیست که لفظِ «تسویه»، در معنای تخریب و یا هم سطح با زمین، قرار دادن، بکار رفته باشد.
وانگهی اصلاً محو نمودن آثار قبر و مساوی نمودن آن، با زمین، در شرع مقدّس اسلام، استحبابی ندارد، بلکه ظاهراً اجماع فقهاء اسلام بر اینست که ارتقاع و بلندی قبر از سطح زمین، فی الجملة و بنا بر بعض فتاوی و روایات، تا حدّ چهار انگشت باز و یا بسته، از مستحبّات دفن است.[8]
و لذا، مناسبترین و نزدیکترین معنی، از معانی محتمله، نسبت به معنای لغوی «تسویه» که «تعدیل» است، همانا معنای «تسطیح»، یعنی مسطّح نمودن و صاف کردن روی قبر، میباشد که مقابل «تسنیم» است.
زیرا، آنروز، از رسوم جاهلی، یکی آن بوده که روی قبر را «مُسَنَّماً» یعنی بصورت «پشت ماهی» میساختهاند.
و احتمالاً کلمهی «مُشْرِفاً» نیز در حدیث مزبور، اشاره به همین صورت، میباشد.[9]
و چون این کیفیت، در شرع مقدّس اسلام، مکروه است، لذا در حدیث، امر به «تسطیح» آن شده است که در عین بلند بودن از زمین، صاف و مسطّح باشد.
و ثانیاً: بنا به گفتهی اهل تاریخ، در آن زمان، به مقتضای اعتقاد سخیف بتپرستی که در افکار مردم آن عصر، رسوخ یافته بود، پس از دفن اموات، تمثالها و صورتهائی، روی بعضی از قبور، نصب میکردند و آنها را میپرستیدند. و لذا، بفرض اینکه «تسویه»، در حدیث، به معنای «تخریب» باشد، تردیدی نخواهد بود در اینکه مقصود، تخریب آن نوع از قبرها است.
مخصوصاً با توجه به اینکه در همان حدیث آمده است: «وَ لا تِمْثالاً اِلاّ طَمَسْتَهُ» یعنی: تو، مأموریّت داری که هیچ صورت و تمثالی را مگذاری، مگر اینکه آنرا محو نمائی.
وگرنه، در همان زمان، قبرهای مسلمانان، در مَرئی و مَنظر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، بوده و هرگز، دستور خراب کردن آنها را نداده است.
و ثالثاً: به فرض اینکه حدیث، سنداً صحیح و دلالتاً نیز، تمام باشد و مفاد آن، تحریم «رفع قبور» باشد، ولی معالوصف، ارتباطی به گنبد و صحن و رواق و ضریح، نخواهد داشت.
زیرا هیچکدام از اینها، «قبر» نیستند؛ بلکه تمام اینها، ساختمانهائی هستند جدا از قبر که در اطراف و یا بر فراز قبر، ساخته میشوند.
و لذا اگر خود «قبر» را، مساوی با زمین، و یا استحباباً بقدر چهار انگشت، بلندتر از زمین بسازند، و سپس در حَوْل و حَوْش آن، صحن و رواق و گنبد و بارگاه، اِحداث کرده و نصب ضریح بنمایند (چنانکه خارجاً نیز، مطلب چنین است) هیچگونه مخالفتی با مفاد حدیث (ابی الهیاج) نکردهاند؛ زیرا تصرّفی در خود «قبر» ننموده و آنرا بلند و مرتفع نساختهاند.
و رابعاً: این، قبر شریف پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم است که از همان ابتداء امر، طبق وصیّت خود آنحضرت،[10] در بقعه و حجرهی طاهره، واقع شده و بعداً نیز ابوبکر و عمر، در همان بقعه، دفن شدهاند.
و امروز هم پس از گذشت چهارده قرن، میبینیم، آن قبر شریف، مزیّن به قُبّه و بارگاه و ضریح و دیگر تزیینات عالیه است و همه ساله، زیارتگاه و مرکز اجتماع صدها هزار مسلمان، از عارف و عامی، میباشد. و هیچگاه از زمان صحابه، تا به امروز، این جریان، مورد اعتراض مسلمانان، قرار نگرفته است.
آیا به زعم آقایان «وهّابیها»، رسول اعظم خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم (العیاذ بالله) با وصیّت خود، به دفن جسد مطهّرش در حجرهی طاهره که مرتفع بوده است، وصیّت به «بدعت» نموده و تمامی اصحاب، با دفن آنحضرت در میان حجره، و بعد هم با دفن ابوبکر و عمر، در همان بقعهی شریفه، رضا، به «بدعت» دادهاند؛ و عموم امّت اسلامی در طول چهارده قرن که مرقد مطهّر رسول خدا صلیّ الله علیه و آله وسلّم و مدفن شیخین را، به همان بنا و ساختمان، ابقا نموده و بر تزیین و تشریفاتش افزودهاند و قُبّه و ضریح، از برای آن، ساختهاند، همه و همه، ضالّ و گمراه و مبتدع بودهاند و هستند؟!! ما لکم کیف تحکمون؟
شبخ طوسی ـ رحمه الله ـ به سند خود از ابی عامر واعظ اهل حجاز نقل میکند:
عَنِ الصّادِقِ عَنْ اَبیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السّلام، قالَ: قالَ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ علیه و آله وسلّم لِعَلِّیٍ علیه السّلام: یا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ اللهَ جَعَلَ قَبْرَکَ وَ قَبْرَ وُلْدِکَ بِقاعاً مِنْ بِقاعِ الْجَنَّةِ وَ عَرَصاتٍ مِنْ عَرَصاتِها؛
وَ اِنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَباء مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَةٍ مِنْ عِبادِهِ تَحِنُّ اِلَيْكُمْ وَ تَحْتَمِلُ الْمَذَلَّةَ وَ اَلاَذي فيكُمْ فَيَعْمُرُونَ قُبُورَكُمْ وَ يُكْثِرُونَ زِيارَتَها تَقَرُّباً مِنْهُمْ اِلَي اللهِ وَ مَوَدَّةً مِنْهُمْ لِرَسُولِهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ؛ اُولئِكَ يا عَلِيُّ، اَلْمَخْصُوصُونَ بِشَفاعَتِي وَ الْوارِدُونَ حَوْضي وَ جِيْراني غَداً فِي الْجَنَّةِ؛
يا عَلِيُّ، مَنْ عَمَرَ قُبُورَهُمْ وَ تَعاهَدَها فَكَاَنَّما اَعانَ سُلَيْمانَ بْنَ داوُدَ عَلي بِناءِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ؛
وَ مَنْ زارَ قُبُورَهُمْ عَدَلَ ذلِكَ ثَوابَ سَبْعينَ حَجَّةً بَعْدَ حَجَّةِ الاِسْلامِ؛ وَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ حَتَّي يَرْجِعَ مِنْ زِيارَتِكُمْ كَيَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ؛
فَاَبْشِرْ يا عَلِيُّ وَ بَشِّرْ اَوْلِيائَكَ وَ مُحِبِّيكَ مِنَ النَّعيمِ بِما، لا عَيْنٌ رَأتْ وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلي قَلْبِ بَشَرٍ؛
وَلكِنَّ حُثالَةً مِنَ النّاسِ يُعَيِّرُونَ زُوّارَ قُبُورِكُمْ كَما تُعَيَّرُ الزّانِيَةُ بِزِناها؛ اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي لا تَنالُهُمْ شَفاعَتي وَ لا يَرِدُونَ حَوْضِي؛[11]
«امام صادق، به نقل از پدر و جدّ بزرگوارش علیهم السّلام میفرماید: رسول خدا صلّی الله علیه واله وسلّم به علّی علیه السّلام فرمود:
ای اباالحسن، خدا قبر تو و قبرهای فرزندان تو را، بقعههائی از بقاع بهشت و عرصههائی از عرصات جنّت، قرار داده و دلهای نجباء از خلق و پاک سرشتان از بندگان خود را، چنان کرده که گرایش بسوی شما دارند و در راه شما و تعمیر قبور شما تحمّل ناملایمات مینمایند و رنجها میبرند.
قبرهای شما را، تعمیر کرده و آباد نگه میدارند و با اشتیاق فراوان و مُداوم، به زیارت قبرهای شما میآیند؛ و بدینوسیله، تقرّب به خدا جسته و عرض موّدت به رسول خدا(ص)، مینمایند.
ایناناند یا علی، که مخصوص بشفاعت من میباشند؛ و وارد حوض من میگردند؛ و همینانند که فردا، زائران و همسایگان من، در بهشت خواهند بود.
یا علی، هر کس، قبرهای آنان (امامان علیهم السّلام) را تعمیر کرده و در محافظتش بکوشد، مثل آن است که در ساختن بیتالمقدس، به سلیمان بن داود ـ علیهما السّلام ـ اعانت و یاری نموده باشد.
و ثواب زیارت قبرشان، برابر با ثواب هفتاد حجّ پس از حجّة الاسلام (حجّ واجب) میباشد. و زائر به هنگام بازگشت از زیارت شما چنان از (آلودگی) گناهان، بیرون میرود که مانند روز ولادت از مادر، از لوث معاصی، پاک میگردد.[12]
پس، دلشاد باش ای علی؛ و هم، دوستداران خود را، به نعمتی، بشارت ده که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب انسانی خطور نموده است.
ولیکن (با اینهمه از شرف و فضیلت که بیان شد) فرومایگانی از مردم هستند که به زُوّار قبر شما، چنان با دیدهی تحقیر و توهین مینگرند که نسبت به یک زن زانیه، با آن نظر مینگرند؛ و او را بسبب کار زشت شرم آورش توبیخ کرده و سرزنشش مینمایند!!؟
این نابخردان، اشرار امّت من هستند که شفاعت من، به آنان نمیرسد و وارد حوض من، نمیگردند.
1- «تسویه» به چه معناست؟ چرا؟
2- اجماع فقهاء اسلام درباره قبور را بیان کنید.
3- آیا گنبد و صحن و رواق و ضریح ارتباطی با تحریم رفع قبور دارد؟ چرا؟
[1]ـ التّوسّل و الوسیله، تألیف ابن تیمیّه، ص ۱۳، نقل از مسلم.
[2]ـ به کشف الارتیاب، ص ۳۶۶ رجوع شود. و به نقل شارح سنن نسائی از سیوطی، این حدیث، از راوی دیگری غیر «ابی الهیاج»، نقل نشده است؛ و از «ابی الهیاج» نیز جز این حدیث، روایت دیگری نقل نگردیده است (کشف الارتیاب ص ۳۶۸).
[3]ـ المنجد: سوی الشییء: جعله سویّاً: السّوی: وسط بین الطّرفین.
مفردات راغب: تسویة الشّییء: جعله سواً امّا فی الرّفعة او فی الضّعة: و اسوی یقال فیما یصان عن الافراط و التّفریط.
مجمع البحرین: التّسویة و هی عبارة عن التّعدیل.
[4]ـ سورهی حجر، آیهی ۲۹.
[5]ـ سورهی نازعات، آیهی ۲۸.
[6]ـ سورهی اعلی، آیهی ۲.
[7]ـ سورهی انفطار، آیهی ۷.
[8]ـ جواهر الکلام، ج ۴، ص ۳۱۲.
[9]ـ اگر کلمهي «شَرَف»، به معنای مطلق «علو و رفعت» باشد، «تسنیم»، از مصادیق آن بوده و کلمهی «مشرفاً» اطلافاً شامل آن میشود. و اگر مشترک بین «علو» و «تسنیم» باشد، در اینصورت وضعاً دلالت بر آن، مینماید.
[10]ـ مرحوم کلینی از امام باقر علیه السّلام نقل کرده است که: «قالَ النَّبِیّ صلّی الله علیه وآله لِعَلّیٍّ علیه السّلام: یا عَلِیّ ادْفِنی فی هذَا الْمَکانِ وَ ارْفَعْ قَبری مِنَ الْاَرْضِ اَرْبَعَ اَصابِعَ وَرُشَّ عَلَیْهِ مِنَ الْماء»:
«پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله (بهنگام ارتحال از دنیا) به علّی علیه السّلام فرمود: ای علّی، مرا در همین مکان (که هم اکنون، در آن، بستری هستم) دفن کن؛ و قبرم را بقدر چهار انگشت، از زمین، بالا ببر؛ و آب، بر آن بپاش».
و نیز امام صادق علیه السّلام نقل کرده است که:
اَنّی الْعَبّاسُ اَمیرَالْمُؤْمِنینَ علیه السّلام فَقالَ: یا عَلِیُّ اِنَّ النّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا اَنْ یَدْفِنُوا رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه وآله فی بَقیعِ الْمُصَلّى وَ اَنْ یَؤُمَّهُمْ رَجُلٌ مِنْهُمْ، فَخَرَجَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ علیه السّلام اِلَى النّاسِ فَقالَ: یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه وآله اِمامٌ حَیّاً وَ مَیّتاً وَ قالَ: اِنّی اُدْفَنُ فِی الْبُقْعَةِ الَّتی اُقْبَضُ فیهَا، ثُمَّ قامَ عَلَى الْبابِ فَصَلّى عَلَیْهِ ثُمَّ اَمَرَ النّاسَ عَشَرَةً عَشَرَةً یُصَلُّونَ عَلَیْهِ ثُمَّ یَخْرُجُونَ»:
«عبّاس، بحضور امیرالمؤمنین (علّی) علیه السّلام آمد و گفت: ای علّی، مردم، اجتماع کردهاند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله را در مکانیکه برای نماز، آماده است، دفن کنند و به یکی از خودشان، در نماز بر آنحضرت، اقتدا نمایند.
امیرالمؤمنین علیه السّلام، میان مردم آمد و فرمود: ای مردم، رسول خدا صلّی الله علیه وآله در حال حیات و مماتش امام است و فرموده است: من، در همان مکانی که در آن، قبض روح شدهام، باید دفن شوم.
آنگاه (امیرالمؤمنین علیه السّلام) مقابل درب (حجره) ایستاد و نماز بر آنحضرت خواند و سپس امر فرمود که مردم، ده نفر ده نفر، نماز بر آنحضرت بخوانند و بیرون بروند» (اصول کافی، ج ۱، ص ۴۵۰، حدیث ۳۶ و ص ۴۵۱، حدیث ۳۷).
[11]ـ وافی، طبع اسلامیّه، ج ۲، ابواب الزیارات، ص ۱۹۶. و بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۲۰، حدیث ۲۲، با اندکی تفاوت.
[12]ـ البتّه باید توجّه داشت که این سنخ از بیانات، در مقام بیان جنبهی اقتضائی این نوع از قُرُبات است و مشروط به عدم برخورد با موانعی عظیم از کبائر موبقه و گناهان بزرگ میباشد؛ و بویژه گناهانی که حقّی از حقوق مالی یا عرضی مردم را به تباهی کشیده باشد؛ که در اینصورت، آن حسنهی بزرگ، یعنی زیارت امام علیه السّلام، تأثیر اقتضائی خود را از دست خواهد داد و وسیلهی ارتقاء روحی انسان نخواهد بود.
و حقیقت آنکه «زیارت» بمعنای واقعی کلمهاش عبارت از اوج گرفتن روح زائر است و منقطع گشتن وی از تعلّقات عالم حیوانی و مجذوب شدن او بساحت قدس و طهارت امام علیه السّلام.
که طبعاً با چنین شرائط و احوال، آنچنان باید در روح وی، حال توبه و انقلابی عمیق، حاص گردد که تمام آلودگیها و فسادهای گذشته را با شرائط ویژهی توبهی «نَصوح»، اصلاح نماید؛ و هم بر اساس ریشه کن ساختن موجبات فساد از زمین جانش، در آیندهی عمرش نیز از دست یازیدن به گناه و عصیان خودداری ورزد.
و در اینصورت است که همچون روز ولادت از مادر، پاک و مطهّر میگردد.
وگرنه، بدیهی است که زائر آلودهی غیر نائب، با شنیدن این نوع از ثواب و فضل «زیارت»، نتیجهای جز حال تجرّی و گستاخی در امر گناه، از زیارت خود نخواهد گرفت. عصمنا الله من الزّلل و وقعنا العلم و العمل.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت