به همان جهت است که خداوند حکیم، مؤمنین و معتقدین به «نظام» متقن الهی را به گونهی «ارشاد»[1]، دعوت به این «سنّت» جاریهی در متن جهان میفرماید که:
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسيلَةَ؛[2]
شما ای باورداران نظام صنع خدا، رعایت حریم کبریاء و قدّوسیّت حضرت «ذوالجلال» را بنمائید؛ و در مقام کسب فیض و اخذ برکات از مبدء هستی، به پناه «وسائل» و اسبابی بروید که خود ذات اقدس حقّ، آنها را آفریده و خاصیّت «سببیّتِ در نظام آفرینش» را به آنها داده است؛ دست بدامن آنها، رو، به خدا آورید.
و باز، به همان جهت است که میبینیم پروردگار عظیم، مردم گنهکار پشیمان را که نیازمند به «غفران» و آمرزش خدا هستند، ترغیب و تحریض میفرماید که در خانهی رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بروند؛ و علاوه بر اینکه خود در محضر رسول، از خدا طلب مغفرت میکنند، از آنحضرت نیز بخواهند که برای آنان، طلب مغفرت بنماید. چنانکه میفرماید:
وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً؛[3]
«اگر آنان (تبهکاران) وقتی که (با ارتکاب گناه)، به خود، ستم کردند، نزد تو (ای رسول مکرّم) میآمدند، و از خدا، آمرزش میخواستند، و رسول(ص)، از برای ایشان، طلب مغفرت مینمود، البتّه، خدا را، توبهپذیری مهربان، مییافتند».
از این آیهی شریفه، استفاده میشود: همچنانکه استغفار و توبهی خود انسان مُجرم، وسیلهی کسب رحمت و مغفرت پروردگار غفّار است، همچنین، رفتن بسوی رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و حضور در محضر او و تقاضای استغفار و شفاعت از آنحضرت نیز، وسیلهی دیگری برای جلب رحمت و عنایات حضرت حقّ، میباشد؛ وگرنه ترغیب به رفتن بسوی آنحضرت، خالی از فائده و حکمت خواهد بود.
و بلکه از آیهی مبارکه، چنین بدست میآید که استغفار خود مجرم نیز، وقتی مؤثّر است که بسوی رسول(ص) آمده و در حضور وی، قیام به استغفار نماید؛ چه آنکه میفرماید: «جاؤکَ فاستغفروا الله»: «نزد تو، آیند و سپس از خدا، آمرزش بخواهند».
ابوحنیفه، روزی در محضر امام صادق علیه السّلام، طعامی خورد و امام(ع) پس از دست کشیدن از غذا، فرمود:
الحمدالله ربّ العالمین؛ اَللّهُمَّ هذا مِنْکَ وَ مِنْ رَسُولِکَ صلّی الله علیه وآله.
یعنی: «خدایا با این (طعام) نعمتی است از جانب تو و از جانب رسول(ص) تو».
ابوحنیفه که این سخن، در نظرش عجیب آمده بود، گفت:
یا اَبا عَبْدِاللهِ، اَجَعَلْتَ مَعَ اللهِ شَریکاً؛
«آیا برای خدا شریکی قرار دادی؟!».
یعنی رسول خدا(ص) را، در ردیف خدا در امر طعام ما، دخیل و مؤثّر دانستی؟!
امام(ع) فرمود: «وَیْلَکَ اِنَّ اللهَ تَبارَکَ یَقُولُ فی کِتابِهِ: «وَ ما نَقَمُوا اِلاّ اَنْ اَغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ» وَ یَقُولُ عَزَّوَجَلَّ فی مَوْضِعٍ آخَرَ: «وَ لَوْ اَنَّهُمْ رَضُوا ما آتیهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ سَیُؤْتِینَا اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ».
یعنی: «وای بر تو (ای بی خبر از حقایق اسلام)، خداوند تبارک، در کتاب خود میگوید: «و ما نقموا الاّ ان... (سورهی توبه، آیهی ۷۴)».
یعنی: «(منافقان) فقط از این نظر، کینهتوزی کرده و در صدد انتقامگیری هستند که خدا و رسولش آنان را به فضل (و کرم) خود، توانگر و بینیاز ساختند!» و همچنین در جای دیگر میفرماید:
مُولو اِنّهُم رَضُوا... (سورهی توبه، آیهی ۵۹).
یعنی: «ای کاش، آنان به آنچه که خدا و رسولش به آنها میدهند راضی باشند و بگویند: خدا برای ما کافی است و (اگر هم نیاز بیشتری پیش آید) خدا و رسولش به فضل خود، به ما خواهند داد، ما فقط رو به خدا میبریم (و رفع نیازمندیهای خود را از او میطلبیم)».
ابوحنیفه که از شنیدن این دو آیهی شریفه از قرآن که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم را، ردیف خدا، فاعل فعل «اِغْناء» و «ایتاء» یعنی توانگر سازنده و ثروت بخشندهی انسانها، معرّفی کردهاند، حیرتزده شده بود، گفت:
وَ اللهِ لَکَأَنِّی ما قَرَأْتُهُما قَطُّ مِنْ کِتابِ اللهِ وَ لا سَمِعْتُهُما اِلاّ فی هذَا الْوَقْتِ!
یعنی: «به خدا قسم گوئی که من تاکنون، این دو آیه را از کتاب خدا نخواندهام، و نیز آنها را از کسی جز الآن نشنیدهام»!
امام(ع) فرمود: «بَلی قَدْ قَرَأْتَهُما وَ سَمِعْتَهُما وَ لکِنَّ اللهَ تَعالی اَنْزَلَ فیکَ وَ فی اَشْباهِکَ: «اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها» وَ قالَ تَعالی: «کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»:
یعنی: «چرا، تو بطور حتم، این دو آیه را، هم خواندهای و هم شنیدهای؛ ولی خداوند متعال، دربارهی تو و امثال تو، این آیه کریمه را نازل کرده که میفرماید: «اَمْ عَلی قُلوبٍ اَقفالُها (سورهی محمّد(ص)، آیهی ۲۴)».
یعنی: «بر دلهائی قفلهایشان زده شده است (توفیق تدبّر در آیات و راهیابی به محتویات آنها، به چنین دلهای مُقفّل و مسدود، عنایت نگردیده است)».
و همچنین میفرماید: «کَلاّ بَل رانَ عَلَی قُلوبهِم.... (سورهی مطفّقین، آیهی ۱۴)» یعنی: «چنان نیست (که آنها میگویند) بلکه اعمالشان، بر دلهایشان، چرک و زنگ نشانیده است».[4]
در این حدیث شریف چنانکه ملاحظه میفرمائید، امام صادق علیه السّلام، با اینکه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم را در نعمت «اطعام» مؤثّر دانسته و با جملهی «اللّهم هذا منک و من رسولک»، کار رزق و انعام و احسان را به رسول مکرّم صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز اسناد میدهد، در عین حال، اصل رازقیّت و مُنعمیّت را، اختصاص به خدا داده و با جملهی «الحمدلله ربّ العالمین»، استحقاق مطلق حمد و ثنا و ستایش را که از لوازم ربوبیّت مطلقه و تدبیر مستقلّ امور جهان است، در انحصار ذات مقدّس «الله» میداند.
و همچنین در دو آیهی شریفه که مورد استشهاد امام علیه السّلام در این حدیث قرار گرفتهاند، میبینیم با اینکه جملهی «أغناهم الله و رسوله من فضله» و جملهی «آتاهم الله و رسوله» و نیز جملهی «سیؤتینا الله من فضله و رسوله»، دلالت بر این میکنند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم، در امر «اِغناء» و توانگر نمودن مردم، و موضوع «ایتاء» و ثروت دادن به مردم، چه در گذشته و چه در آیندهی زندگی،[5] مؤثّر و دخیل است، و این را بعنوان مصداقی از مصادیق «فضل» خدا و رسول(ص)، ارائه مینمایند، معالوصف، ضمیر در «من فضله» در آیهی اوّل بصورت «مفرد» آمده و در آیهی دوّم نیز کلمهی «من فضله»، مقدّم بر «و رسوله»، ذکر شده است؛ یعنی «فضل»، منحصراً به خدا اسناد داده شده است.
و در رمز این تعبیر، آنچه به نظر میرسد، شاید همان باشد که بیان شد که: جهان خلق و دستگاه آفرینش، در عین حال که دارای «نظام» است و آن «نظام» متشکّل از فاعلها و سببها و رَتْق و فَتق کنندههای بیشمار است، و تمامی آنها با وجود اختلافها و تفاوتها که در درجات و مراتب هستی دارند، در داخل این «نظام»، به تدبیر امور جهان، دست بکار میباشند، تعمت(نعمت) میدهند و میگیرند، زنده میکنند و میمیرانند، عزیز میکنند و ذلیل میکنند، مع ذلک کلّه، تمام این فعلها، مظاهر یک فعلاند و تمام این فاعلها، مسخّر فرمان یک فاعل، و ظاهر سازندهی یک فاعلیّتاند، و او، ذات یگانهی «الله» است؛ و لا اِلهَ اِلاّ هُوَ «وَ ما اَمْرُنا اِلاّ واحِدَةٌ».
و اگر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز «اِغناء» و «ایتائی» دارد، در واقع «اِغناء» و «ایتاء» خدا را ظاهر میسازد؛ و جز «فضل» خدا، ریشه و اساسی ندارد.
و باز به همین جهت است که در آیهی دوّم، پس از نسبت «ایتاء» به رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم میفرماید: «وَ قَالوا حَسبنَا الله».
یعنی، مردم، موظّفند در عین اینکه رسول گرامی(ص) را مؤثّر در امر احسان و اِنعام خدا میدانند، این جمله را به زبان، جاری کرده و محتوای آن را در مرکز اعتقاد خود بنشانند که «حسبنا الله» خدا، ما را، کافی است.
یعنی، هرچه که از طریق موجودات جهان و عالم خلق (از رسول اکرم(ص) و غیر آنحضرت) به ما میرسد، تماماً تحت اراده و خواست خدا و بر اساس تدبیر و کفایت ذات بیهمتای «الله» است و بس.
و خلاصه، قرآن کریم میکوشد، تعبیراتش در عین نشان دادن فعّالیّتهای سایر موجودات جهان، نمایانگر توحید ذات اقدس «حقّ» باشد و افکار آدمیان را، از هرگونه آلودگی به «شرک در افعال»، مصون نگه دارد.
1- از آیهی ۶۴ سورهی نساء، کدام مفاهیم بدست میآید؟
2- جملهی «أغناهم الله و رسوله من فضله» و جملهی «آتاهم الله و رسوله» و نیز جملهی «سیؤتینا الله من فضله و رسوله»، دلالت بر چه چیزی میکنند؟
3- قرآن کریم میکوشد، تعبیراتش چگونه باشد؟
[1]ـ در موردی که «عقل» مستقلاً حکم به لزوم امری دارد، حکم شرع مقدّس در این مورد، حکم ارشادی، یعنی حکم تأکیدی است نه تأسیسی و مولوی.
[2]ـ سورهی مائده، آیهی ۳۵.
[3]ـ سورهی نساء، آیهی ۶۴.
[4]ـ به بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۱۶، حدیث ۱۷، رجوع شود.
قرآن کریم، در مورد دیگر نیز «اِنعام» را به رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نسبت داده است؛ آنجا که میفرماید: «وَ اِذْ تَقُولُ لِلَّذي اَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِ وَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِ اَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ» (سورهی احزاب، آیهی ۳۷) یعنی: «یاد کن (ای رسول ما) آن وقت را که میگفتی به آن کسی که خدا بر او انعام کرده و تو، بر او، انعام کردهای: نگهدار همسرت را».
[5]ـ جملهی «آتاهم» مربوط به گذشته و جملهی «سیؤتینا» مربوط به آینده است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت