فصل هفتم: بیدارباشی درباره ی انحراف تسنّن گرایی | ۳
بله، آن مصيبت عظما كه دامنگير اسلام و مسلمين شد همين بود كه پس از رحلت رسول مكرّم خدا(ص) مردمی دنياپرست و رياستطلب بر سرير حكومت اسلامی نشستند، بدون اين كه روح دين و هدف اساسی از رسالت الهی را به دست آورده و آن را باور كرده باشند. اينان از قدرت به دست آمده سوء استفاده كردند و به مقتضای روح دنياطلبی شروع به كشورگشايی كردند و چون لياقت آن را نداشتند كه تمام جهات و ابعاد را در نظر بگيرند و به موازات فتح بلاد، دلهای مردم را هم فتح کنند و مسخّر خود سازند، طبعاً در فتح ظاهری به سرعت پيش میرفتند و پياپی شهری یا ناحیهای یا مملکتی را جزو قلمرو حکومت اسلامی در میآوردند، ولی توانايی آن را نداشتند كه مردم مسلمان شده را با حقيقت اسلام و روح تعليمات قرآن آشنا سازند و جمعيّتی دينشناس و عارف به حقايق قرآنی بهوجود آورند و لذا میتوان گفت منشأ پيدايش بسياری از فتنههایی كه در تاريخ اسلام روی داده و زیانهای جبرانناپذير به مسلمانان وارد آورده است، همان افزايش حجم ظاهری جمعیّت مسلمین و مورد توجّه قرار نگرفتن آشنايی با حقيقت اسلام و قرآن بر اثر كنار زدن امام معصوم و روی کار آوردن افراد ناصالح به عنوان حاكم و رهبر مسلمين بوده است.
آری، هدف اسلام پرورش جان انسان است و سير و سلوک دادن روح و معنای بشر، نه افزودن بر تعداد کشورهای ـ به نام ـ اسلامی و متراکم ساختن صفهای جماعت پوچ و بیمغز در مسجدالحرام بر گِرد بیت محرّم. البتّه، انبوه جمعیّتی که در موسم حجّ در مکّهی مکرّمه اجتماع میکنند و صفهای جماعت بسيار اعجابانگيز تشكيل میدهند، ترديدی نيست كه شكوه دنيايی فوقالعادهای دارد و بسیار جالب است و چشم پر کن... امّا چه فایده که عاری از حقيقت و خالی از معناست. جمعیّتِ سر به آستان طاغوت نهاده و از باب الله اعظم منحرف گشته آيا با مردم مشرک و بتپرست از حيث نتيجه و اثر چه فرقی دارند؟ مگر خدا و رسول هم مثل ما مردم ظاهربين از زيادی جمعیّت و شور و غوغای بیمعنا و شعارهای داغ بیمحتوا لذّت میبرند؟ خدا و رسولش علی میخواهند و پيروان علی، تا به راه خدا بروند و سر از سعادت ابدی درآورند.
صدها ميليون جمعيّت منحرف از علی، بیخبر از حقيقت دينند و دور افتاده از صراط مستقيم حق و سرانجام محروم از سعادت ابدی بیپایان. گیرم که شكوه و جلالشان چشم ظاهربينان را پر كند و دلها را بلرزاند كه يک جلوهی دنیایی زودگذری بيش نخواهد بود و هرگز به حيات ابدی و سعادت اخروی نخواهند رسيد.
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ؛
باز هم توجّه كه باعث تمايل قلبی مردم به ظالمان نشويم!
همانگونه كه در گذشته اشاره شد، دستهای یا به منظور اغواگریهای ابليسی يا از روی سادهانديشی يک قسمت از كارهای به ظاهر نیک سردمداران نفاق صدر اسلام را تحت عنوان خدمت به دين و ترويج آيين و احياناً زهد در دنیا و پرهیز از تجمّل و امثال اين امور در برخی از سخنرانیها و نوشتهها به ميان میآورند و به زعم خود میخواهند تجلّی روح تربيت اسلامی را در چهرهی آنان نشان بدهند. در اينجا به آن گروه سادهانديش سطحینگر از روی پند و نصیحت تذکّر داده میشود كه صدور چند كار نيک از افراد خائن دشمن حق و ضدّ سعادت بشر که تبرّی و تنفّر از آنها وظیفهی عقلی و شرعی امّت اسلامی است، دلیل و مجوّز این نمیشود که شما آن کارهای ـ فرضاً ـ نیک آنها را در محافل سخن و در نوشتههای خویش برای مردم بيان كنيد، هر چند بهمنظور نشان دادن عمق تعليم و تربيت اسلام و پيامبراكرم(ص) باشد؛ چرا که طبع و سرشت انسانی چنين است كه هر نوع رفتار و گفتار خوب از هر فردی ببیند و بشنود، تمایلی قلبی قهری به آن فرد صاحب گفتار و كردار نيک پيدا میكند و دوستدار او میشود. در صورتی که ما امّت اسلامی ـ و قدر مسلّم ما شیعهی امامی ـ به حکم ضرورت مذهبیِ نشأت گرفته از كتاب خدا و سنّت رسول و ائمّهی هدی(ع) موظّف به تبرّی و تنفّر قلبی شديد و دشمنی آشتیناپذير با آن جُرثومههای رذالت و خباثت و نكبت هستيم. بنابراين، نقل كارهای خوب آنها که موجب کوچکترین توجّه عاطفی مردم به آنها بشود، در واقع سمّ مهلکی است که به جان و روح مردم داده میشود و جدّاً مایهی تباهی و هلاکت روحی آنان میگردد، كه خداوند حكيم میفرمايد:
وَ لا تَرْکَنُوا إلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ...؛[1]
به كسانی كه ستم كردهاند تكيه [و تمايل] ننماييد كه آتش به شما اصابت میكند.
در حالات عالم عظيمالشّأن جلیلالقدر، مرحوم سیّد بحرالعلوم ـ اعلی الله مقامه ـ که از جملهی نیکبختان معدودی است که سعادت تشرّف به زیارت حضرت بقیّةالله امام عصر ـ عجلاللهتعالیفرجهالشّریف ـ نصیبشان شده است آوردهاند: وقتی حاكم بروجرد به ديدار عالم بزرگوار، سیّد مرتضی پدر بحرالعلوم، رفت. هنگام مراجعت كه به صحن خانه رسيد، بحرالعلوم را كه آن روز كودک خردسالی بود به حاکم معرّفی كردند. حاكم ايستاد و اظهار ملاطفت و محبّت زیادی نسبت به او کرد و رفت. کودک که دارای روحی بزرگ و پاک بود، پیش پدر آمد و گفت: پدر، ماندن من در اين شهر صلاح نيست. شما مرا به جای دیگری بفرستید که میترسم هلاک شوم. پدر فرمود: چرا؟ گفت: از آن ساعتی كه حاكم به من اظهار محبّت كرده است، در قلبم نسبت به او احساس تمايل میکنم و آن تنفّری كه بايد از ظالم داشته باشم نسبت به او در خودم نمیبينم و اگر اينجا بمانم ممكن است بر اثر تكرار ملاطفت او، تمايل قلبی من نيز بيشتر شود و اين موجب هلاک و تباهی من خواهد شد. و همين امر سبب هجرت آن بزرگوار از شهر بروجرد شد.[2]
بر فرض اين كه دين مقدّس اسلام بر اثر يک قسمت از كارهای آن منافقان دشمن اسلام پيشرفتی كرده و تأييدی شده باشد، ولی خود آنها از جهت سعادت اخروی هیچ بهره و حظّی نخواهند داشت. در اين حديث شريف از رسول خدا(ص) تأمّلی فرمایید:
اِنَّ اللهَ لَیُؤَیِّدُ هذَا الدِّینَ بِاَقْوامٍ لا خَلاقَ لَهُمْ؛[3]
حقيقت آن كه، خداوند پيوسته اين دين را به وسيلهی اقوام و گروههایی تأیید میکند که خودشان [از آن] بهرهای ندارند.
وَ اِنَّ اللهَ لُیُؤَیِّدُ هذَا الدّینَ بِالرَّجُلِ الفاجِرِ؛[4]
و هر آينه خداوند اين دين را به وسيلهی مرد فاجری [که خود منحرف از دين است] تأييد میكند.
حال، آيا عاقلانه است كه شما با نقل كارهای ـ فرضاً ـ خوب از افرادی که مبغوض و منفور خدا و رسولند، تمايلی هر چند اندک در دل افرادی هر چند بسيار معدود ـ و لو يک تن ـ ايجاد كنيد و از اين راه مسمومشان گردانيد و خود را هم به حکم آیهی کریمهی «و لا تَرْکَنوا اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ» مستحقّ آتش جهنّم سازید؟
اَعاذَنَا الله مِنْ شُرُورِ اَنْفُسِنا وَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطین؛
1- هدف اسلام چیست؟
2- منشأ پيدايش بسياری از فتنههایی كه در تاريخ اسلام روی داده چیست؟
[1]ـ سورهی هود، آیهی 113.
[2]ـ منتخبالتّواریخ، صفحهی 138، نقل از کلمهی طیّبهی محدّث نوری با تصرّف در نقل مضمون از نگارنده.
[3]ـ المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحهی 54.
[4]ـ المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحهی 54.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت