کد مطلب: ۵۹۱۶
تعداد بازدید: ۴۱۸
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۵
وهابیت بر سر دو راهی | ۱۹
حال فکر کنید چگونه خواهد بود حال کسانی که مؤمنان نمازخوان و روزه‌گیر و مؤدّب به تمام آداب اسلامی را به بهانه‌های واهی به قتل رساندند، زنانشان را اسیر کردند و اموالشان را به غارت بردند. نه یک نفر بلکه صدها و هزاران نفر را اعمّ از زن و مرد و کودک شیرخوار و پیر و جوان. و نام آن را دین اسلام و توحید محمّدی گذاردند و خود را اهل نجات می‌دانند، نعوذ بالله العظیم!

فصل دوّم: فریادهایی از حرمین شریفین | ۵


فصل سوّم کتاب «داعیه و لیس نبیاً : ادامه‌ی راه

 

مهم‌ترین اتّهامات پیشوایان وهّابی


حسن بن فرحان مالکی در فصل سوّم کتاب خود «داعیة و لیس نبیاً» می‌گوید: متأسّفانه شاگردان و مقلّدین شیخ همان راه او را در تکفیر پیمودند، و حکم کفر بسیاری از قبایل عرب و غیر عرب و بسیاری از پیروان مذاهب اسلامی و جمعی از علمای معروف مسلمین را صادر کردند.[1]
از جمله:
1ـ تصریح به این که اهل مکّه و مدینه (که آن روز مذهب وهّابیّت را نپذیرفته بودند) همگی کافرند.[2]
2ـ هر کس دعوت محمّد بن عبدالوهّاب را پذیرفته ولی عقیده دارد که پدرانش مسلمان از دنیا رفتند کافر است!! باید او را توبه دهند، هر گاه از سخن خود توبه نکرد، گردنش را می‌زنند! و مال او تعلّق به بیت‌المال دارد!! و اگر حج بجا آورده چون قبل از قبول وهّابیّت بوده مشرک بوده و باید حج را اعاده کند![3]
3ـ دولت عثمانی کافر بود و هر کس آن دولت را کافر نداند، کافر است![4]
4ـ اشاعره کافرند و معنی شهادتین را نمی‌دانند[5]، معتزله نیز کافرند![6]
5ـ مانع الزکاة کافر است.[7]
6ـ کسانی که غیر مسلمانان را در دفاتر و شغل‌ها و خانه‌های خود استخدام می‌کنند که بسیاری از واجبات را ترک کرده و بسیاری از محرّمات را انجام می‌دهند و از شهادتین چیزی جز الفاظ آن را نمی‌فهمند، همگی کافر و مرتدند![8]
***
حسن بن فرحان بعد از ذکر موارد 27 گانه‌ای که شاگردان شیخ و پیروان او از تکفیر مسلمین سر داده‌اند، می‌افزاید: «بعد از این همه زیاده‌روی در امر تکفیر که نظیر آن را سراغ نداریم، گروهی از علمای وهّابی حملات خشونت‌آمیز تکفیری خود را متوجّه «سیّد قطب» و «مودودی» و «اخوان المسلمین» و «حزب التحریر» کرده‌اند. درست است که این‌ها در جانب سیاسی گرفتار زیاده‌روی بودند، ولی زیاده‌روی آنها هرگز به پای زیاده‌روی وهّابیون در همه‌ی جوانب، اعم از سیاسی، عقیدتی، فقهی، فرهنگی و اجتماعی نمی‌رسد، انصاف هم چیزی خوبی است».[9]
سپس می‌افزاید: «در عبارات گذشته بیندیشید، آیا چیزی از برنامه‌های به اصطلاح جهادی! (و حمله بر مسلمین) باقی مانده که وهّابیون نگفته باشند».[10]
و در پایان این بحث متذکّر می‌شود که بعد از محمّد بن عبدالوهّاب موج تکفیر دامان خود وهّابیان را نیز گرفت و بعضی بعض دیگر را تکفیر کردند و زنانشان را به اسارت گرفتند! سپس نمونه‌های متعدّدی از آن را با استناد به کتاب الدرر السنیة ذکر می‌کند.[11]
در برابر این نقطه‌های تاریک و اشمئزازآور به نقطه‌ی قوّتی در پایان این فصل نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: فرزند بنیانگذار مذهب وهّابی به نام عبدالله بن محمّد هنگامی که بعد از سقوط «درعیه» (یکی از شهرهای حجاز) به مصر رفت و از آن محیط بسته‌ی تعصّب آلود به محیط باز منتقل شد و به علوم تازه‌ای دست یافت، رو به مکتب اعتدال آورد، حکم به تکفیر گروه‌های مختلفی از مسلمین را به خاطر پاره‌ای از بدعت‌ها که پدرش به آن معتقد بود نفی کرد و گفت هیچ کس را نمی‌توان کافر دانست، مگر آن کس که منکر ضروری دین باشد یا کاری که به اجماع مسلمین سبب کفر است انجام دهد[12].[13]
***
در چهارمین بخش این کتاب سخن از مخالفان شیخ به میان می‌آورد که او (شیخ) و تمام وهّابیون را تکفیر کردند، سپس به دفاع از آنها می‌پردازد و می‌گوید: این گونه تکفیرها نیز اعتباری ندارد، تنها باید به خطای آنها ـ به خصوص در مسأله‌ی تکفیر ـ اعتراف کرد.
وی در این فصل، 22 نفر از علمای معروف اهل سنّت را نام می‌برد که غالب آنها اهل نجد و مکّه بودند و بعضی از علمای دمشق، عراق، تونس و مراکش، همه به مخالفت با شیخ برخاستند، و بعضی از آنها کتب ردّیه‌ای در ردّ سخنان محمّد بن عبدالوهّاب نگاشتند.[14]
به این ترتیب نشان می‌دهد که اکثر معارضین او کسانی بودند که از منطقه‌ی خود او برخاستند یا از خویشان نزدیک او بودند!


مهمترین اتّهامات پیشوایان وهّابی


ابن فرحان در ذیل بحث سابق، مهم‌ترین ایراداتی را که علمای معروف اهل سنّت به شیخ گرفتند در چهار چیز خلاصه می‌کند:
1ـ تکفیر مسلمین.
2ـ ادّعای نبوّت. (به زبان حال نه به زبان قال)
3ـ قائل شدن به تشبیه و جسم بودن خداوند.
4ـ انکار کرامات اولیاء و بزرگان دین.
سپس می‌گوید: اتّهام عمده، همان اولی است که هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند.
آنگاه از شیخ احمد زینی دحلان، عالم و نویسنده‌ی معروف در کتاب «دعوی المناوئین» نقل می‌کند که او می‌گوید: «وهّابی‌ها هیچ کس را موحّد نمی‌دانند، مگر کسی که از تمام گفته‌های آنها پیروی کند!».[15]
از عالم مشهور دیگری به نام «زهاوی» نقل می‌کند که اگر کسی سؤال کند مذهب وهّابیون کدام و نتیجه‌ی این مذهب چه چیزی می‌باشد؟! من در جواب هر دو سؤال می‌گویم: «حکم به کفر همه‌ی مسلمین جهان! این پاسخ کوتاه برای این گونه سؤال‌ها کافی است».[16]
نامبرده (حسن بن فرحان) سعی می‌کند که شیخ را از سه اتّهام دیگر تبرئه کند، ولی اتهام اول که آن را با تأکید تمام پذیرفته، اتّهام کوچکی نیست، با این که قرآن صریحاً از متّهم ساختن مسلمین و حتّی کسانی که در ظاهر ادّعای اسلام می‌کنند (مادامی که منکر ضروریّات اسلام نشده‌اند) منع می‌کند

(وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا)؛[17]

«به کسی که اظهار اسلام می‌کند نگویید مسلمان نیستی تا بدین وسیله، سرمایه‌ی ناپایدار دنیا را به دست آورید (و اموال او را به غنیمت گیرید)».
آیا با صراحت این آیه‌ی شریفه، جایی برای تکفیر مسلمین، آن هم بر اثر اشتباهات روشن تکفیر کننده، در مسأله‌ی توحید و شرک باقی می‌ماند.
در جای دیگر می‌فرماید:

(وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً)؛[18]

«هر کس فرد مؤمنی را عمداً به قتل برساند، کیفر او جهنّم است، جاودانه در آن می‌ماند و خدا او را غضب و لعن می‌کند و عذاب عظیمی برای او فراهم ساخته است».
این آیه پشت هر انسان با ایمانی را می‌لرزاند؛ تهدید به آتش دوزخ، آن هم به صورت خلود و جاودانگی توأم با قهر و غضب الهی، تعبیری است که درباره‌ی هیچ گناهی از گناهان کبیره ـ جز قتل نفس ـ نیامده است.
تعبیر به خلود و جاودانگی عذاب الهی ـ با توجّه به این که این کیفر عظیم مخصوص افراد بی‌ایمان است ـ نشان می‌دهد که قاتلان مسلمین به یقین بی‌ایمان از دنیا می‌روند، تا راه برای خلود آنها در دوزخ باز شود.
حال فکر کنید چگونه خواهد بود حال کسانی که مؤمنان نمازخوان و روزه‌گیر و مؤدّب به تمام آداب اسلامی را به بهانه‌های واهی به قتل رساندند، زنانشان را اسیر کردند و اموالشان را به غارت بردند. نه یک نفر بلکه صدها و هزاران نفر را اعمّ از زن و مرد و کودک شیرخوار و پیر و جوان. و نام آن را دین اسلام و توحید محمّدی گذاردند و خود را اهل نجات می‌دانند، نعوذ بالله العظیم!
و حال آن که مصداق آیه‌ی شریفه‌ی (وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لاَ یَهْتَدُونَ)؛[19] «شیطان اعمال ناروای آنها را در نظرشان تزیین کرد و آنها را از راه حق باز داشت و لذا هدایت نمی‌شوند»، هستند.
خوشبختانه اخیراً بسیاری از پیروان این مذهب به اشتباه خود پی برده‌اند و تکفیر مسلمین را گناهی عظیم می‌دانند، هر چند از نظر آنها، اهل بدعت باشند و ان شاءالله این طلیعه‌ی مبارکی است برای پیراستن آیین پاک اسلام، از خشونت و ترور و ارهاب و نمایان ساختن مهر و محبّت و عطوفت اسلامی که نمونه‌های آن را در دو کتاب «مفاهیم یجب أن تصحّح» و «داعیة و لیس نبیاً» و طرفداران این دو کتاب ملاحظه کردید.
در پایان ـ به عنوان حسن ختام ـ به سراغ اعلامیه‌ی مهمّی می‌رویم که جمعی از علما و فقها و محدّثان عربستان سعودی از وهّابیون معتدل، آن را اخیراً نگاشته و منتشر ساخته‌اند:
این اعلامیّه در جراید متعدّدی چاپ شد، ولی ما آن را از کتاب «معجم طبقات المتکلّمین» نقل می‌کنیم.


خودآزمایی


1- شاگردان و مقلّدین شیخ حکم کفر چه کسانی را صادر کردند؟ (4 مورد را ذکر کنید)
2- چرا فرزند بنیانگذار مذهب وهّابی به نام عبدالله بن محمّد رو به مکتب اعتدال آورد؟
3- مهمترین اتّهامات پیشوایان وهّابی را نام ببرید.

 

پی نوشت ها


[1]. و به تعبیر دیگر از چپ و راست حکم کفر دادند و همه‌ی مسلمین را از زیر تیغ تکفیر گذراندند.
[2]. الدرر السنیة، جلد 9، صفحه‌ی 285.
[3]. الدرر السنیّة، جلد 10، صفحه‌ی 143 و 138.
[4]. همان مدرک، صفحه‌ی 429.
[5]. همان مدرک، جلد 1، ص 364.
[6]. همان مدرک، صفحه‌ی 357.
[7]. همان مدرک، جلد 10، صفحه‌ی 177.
[8]. همان مدرک، جلد 15، صفحه‌ی 486.
[9]. داعیة و لیس نبیاً، صفحه‌ی 117.
[10]. همان مدرک.
[11]. داعیة و لیس نبیاً، صفحه‌ی 123 به بعد.
[12]. الدرر السنیة، جلد 10، صفحه‌ی 244.
[13]. داعیة و لیس نبیاً، صفحه‌ی 125.
[14]. داعیة و لیس نبیاً، از صفحه‌ی 127 تا 133.
[15]. دعوی المناوئین، صفحه‌ی 166.
[16]. دعوی المناوئین، صفحه‌ی 167.
[17]. نساء، آیه‌ی 94.

[18]. نساء، آیه‌ی ۹۳.
[19]. نمل، آیه‌ی 24.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: