فصل سوّم: نخستین گام در راه تهذیب اخلاق پس از آشنایی با الفبای این علم
اصلاح «زبان» و گفتار از آن جهت اهمیت فوقالعاده در بحثهای اخلاقی بخود گرفته که زبان ترجمان دل و نمایندهی عقل و کلید شخصیت انسان است و مهمترین دریچهای میباشد که به روح انسان گشوده میشود.
به عبارت روشنتر، آنچه در صفحهی روح بشر نقش میبندد (اعم از پدیدههای فکری و عاطفی و احساساتی) قبل از هر چیز بر صفحهی زبان و در لابهلای گفتههای او خودنمایی میکند. اگر در گذشته اطبا قسمت مهمی از اعتدال و انحراف مزاج را از چگونگی زبان تشخیص میدادند، روانکاوان امروز بیشتر مسایل روانی را در خلال گفتگوهای افراد، جستجو میکنند!
روی این جهات است که علمای اخلاق اهمیت خاصی برای اصلاح زبان قائل هستند و اصلاح آن را نشانهی تکامل روح و تقویت فضائل و ملکات برجستهی اخلاقی میدانند.
در احادیث اهل بیت(ع) نیز این حقیقت در ضمن بیانات کوتاه و جالبی بیان شده است. دو جمله زیر که به ترتیب از امیرمؤمنان علی(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است شاهد گویای این مدعاست:
۱ـ اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ.[1]
انسان زیر زبان خود پنهان است!
یعنی نه تنها شخصیت علمی بلکه شخصیت اخلاقی و اجتماعی و بطور کلی شخصیت انسانی او زیر زبان اوست و تا سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.
۲ـ لا یَسْتَقِیمُ اِیمانُ عَبْدٍ حَتّی یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ، وَلا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتّی یَسْتَقِیمَ لِسانُهُ.[2]
استقامت و راستی ایمان، بدون استقامت و راستی قلب ممکن نیست، و آن نیز بدون استقامت و راستی زبان وجود پیدا نخواهد کرد.
اهمیت اصلاح زبان آنگاه آشکارتر میگردد که بدانیم قسمت مهمی از گناهان، مانند قسمت مهمی از اعمال نیک بوسیلهی زبان انجام میگیرد.
مرحوم «فیض» در کتاب «محجةالبیضاء» و «غزالی» در «احیاءالعلوم» بحث بسیار مشروحی تحت عنوان «گناهان زبان» ذکر کردهاند، از جمله غزالی بیست نوع انحراف و گناه برای زبان نقل نموده است بدین ترتیب:
1ـ گفتگو در اموری که به انسان مربوط نیست.
2ـ سخنان زیاد و بیهودهگویی.
3ـ گفتگو در امور باطل مانند وصف مجالس شراب و قمار و زنان آلوده.
4ـ جدال و مراء (خردهگیری و اعتراض بر دیگران به منظورهای غلط مانند تحقیر دیگران یا اظهار فضل خود).
5ـ خصومت و نزاع و لجاج در کلام.
6ـ تصنع در سخن و تکلف در سجع و مانند آن.
7ـ بد زبانی و دشنام.
8ـ لعن کردن.
9ـ غنا و اشعار غلط.
10ـ افراط در مزاح.
11ـ سخریه و استهزاء.
12ـ افشاء اسرار دیگران.
13- وعدهی دروغ.
14ـ دروغ در گفتار و قسم.
15ـ غیبت.
16ـ سخنچینی.
17ـ نفاق در سخن (زبان دوگانه داشتن).
18ـ مدح بیجا.
19ـ غفلت از دقایق و لوازم سخن و خطاهایی که از این رهگذر دامنگیر انسان شود.
20ـ سؤالات عوام از مسایل پیچیده مربوط به عقاید که درک آنها از عهدهی او خارج است.
ناگفته پیداست که آفات و انحرافات زبان منحصر به آنچه «غزالی» شماره کرده نیست بلکه آنچه در کلام او ذکر شده تنها قسمت مهمی از آن است و شاید نظر او هم غیر از این نبوده، مثلاً امور زیر نیز از انحرافات زبان است که در گفتار او نیامده است:
1ـ تهمت زدن.
2ـ شهادت به باطل.
3ـ خودستایی.
4ـ اشاعهی فحشا و نشر شایعات بیاساس و اکاذیب اگرچه بعنوان احتمال باشد.
5ـ خشونت در سخن.
6ـ اصرار بیجا (مانند کار بنیاسرائیل و امثال آن).
7ـ ایذاء دیگران با گفتار خود.
8ـ مذمت کسی که سزاوار نکوهش نیست.
9ـ کفران نعمت با زبان.
10ـ تبلیغ باطل و تشویق به گناه.
البته بعضی از آنچه در بالا ذکر شد ممکن است مندرج در بعضی دیگر شود (مثلاً وعدهی دروغ و شهادت به باطل را میتوان داخل در مطلق دروغ دانست) و نیز پارهای از آنها اختصاص به زبان ندارد (مثلاً غیبت، ایذاء مؤمن، کفران نعمت و مانند اینها هم ممکن است با زبان تحقق یابد و هم بوسیلهی غیر از زبان).
ولی آنچه جای تردید نیست این است که مسألهی اصلاح زبان باید بعنوان یکی از مهمترین مسائل اخلاقی مورد مطالعه و تعلیم قرار گیرد.
اهمیت این موضوع هنگامی روشنتر میشود که توجه به این حقیقت داشته باشیم که زبان سهلترین و سادهترین و کمخرجترین وسیلهای است که در اختیار انسان قرار دارد، بعلاوه سرعت عمل آن با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست و لذا باید به شدت مراقب آن بود و از این نظر میتوان آن را به مواد مفیدی که قابلیت و قدرت انفجار شدید دارد تشبیه نمود، همانطور که انسان از چنان موادی به دقت مراقبت میکند باید همواره مراقب این عضو حساس خویش نیز باشد.
با توجه به خطراتی که از آزاد گذاشتن زبان دامنگیر انسان میشود بزرگان اخلاق سکوت را در مواردی که سخن گفتن ضرورتی ندارد بعنوان یکی از طرق پیشگیری از آن خطرات بزرگ شمردهاند و دربارهی آن روایات فراوانی از پیغمبر اکرم(ص) و ائمهی اهل بیت(ع) رسیده که اهمیت آن را کاملاً روشن میسازد و به همین جهت است که عدهای از بزرگان، تهذیب نفس را از همین مسأله شروع نمودهاند.
گذشته از اینها سکوت یک حالت «تفکر» و «روحانیت» و «روشنبینی» به انسان میبخشد که قابل توجه است و شاید روی همین جهت است که در شرح سرگذشت زکریا پیامبر بزرگ خدا میخوانیم که سه روز سکوت و بسته شدن زبان وی به عنوان نشانهی استجابت دعای او در مورد تقاضای فرزند قرار داده شد:
قالَ آیَتُکَ اَلّا تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیّاً؛[3]
فرمود: نشانهی تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم (با مردم) نخواهی داشت؛ در حالی که زبانت سالم است.
و به «مریم» دستور نذر روزهی سکوت داده شد:
فَقُولِی اِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ اُکَلِّمَ الْیَوْمَ اِنْسِیّاً؛[4]
بگو: من برای خداوند رحمان روزهای نذر کردهام، بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نمیگویم.
در حالات پیامبر گرامی اسلام(ص) میخوانیم که قبل از نزول وحی روزهای متوالی در غار حرا به سکوت و تفکر میپرداخت و در اسرار آفرینش اندیشه میکرد.
فواید سکوت را میتوان بطور فشرده در امور زیر خلاصه کرد:
1ـ سکوت انسان را در مقابل بسیاری از گناهان بیمه میکند. پیامبر اکرم(ص) در آن جملهی کوتاه و پرمعنی خود میفرماید:
مَنْ صَمَتَ نَجا.[5]
آنکس که سکوت کند نجات مییابد.
علت این مطلب نیز روشن است، زیرا بسیاری از گناهان بوسیلهی زبان انجام میگیرد. چنانکه پیامبر(ص) میفرماید:
اِنَّ اَکْثَرَ خَطایَا ابْنِ آدَمَ فِی لِسانِهِ.[6]
بیشتر اشتباهات انسان در زبان است.
و در حدیث دیگر از آن حضرت نقل شده:
اُخْزُنْ لِسانَکَ اِلّا مِنَ الْخَیْرِ فَاِنَّکَ بِذلِکَ تَغْلِبُ الشَّیْطانَ.[7]
زبانت را جز از سخن نیک نگاهدار که به این وسیله بر شیطان پیروز میشوی.
2ـ سکوت، انسان را به فکر و اندیشه که سرچشمهی حیات معنوی اوست دعوت میکند و لذا افراد ساکت نوعاً فکور و پرمایه و اهل عملند، بعکس افراد پرحرف که غالباً کممایهاند و کمتر از خود عمل نشان میدهند.
در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود:
اِذا رَأَیْتُمُ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً وَقُوراً فَادْنُوا مِنْهُ فَاِنَّهُ یُلْقِی الحِکْمَةَ.[8]
هنگامی که مؤمن را ساکت و با وقار یافتید با وی تماس بگیرید که حکمت تعلیم میدهد.
و نیز از علی(ع) نقل شده:
اِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ.[9]
هنگامی که عقل انسان کامل شد، سخنش کم میشود.
ممکن است نکتهی این مطلب گذشته از آنچه ذکر شد که «سکوت بهترین وسیله برای زنده کردن نیروی اندیشه است» این باشد که هنگام سخن گفتن نیروهای فراوان فکری مصرف میشود، اگر این انرژیها ذخیره گردد نیروی عظیمی را تشکیل خواهد داد که بوسیلهی آن حقایق بزرگی را میتوان درک نمود؛ بعلاوه سکوت، آرامبخش روح و تعدیل کنندهی احساسات است.
3ـ پرحرفی که نقطهی مقابل سکوت است انسان را لاابالی بار میآورد، زیرا لغزشهای انسان را زیاد و حیا را کم میکند و با شکسته شدن سدّ حیا که نتیجهی کثرت لغزشهاست اعمال خلاف را برای شخص ساده مینماید چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:
مَنْ کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَأُهُ، وَمَنْ کَثُرَ خَطَأُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَمَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ.[10]
آنکس که زیاد سخن میگوید زیاد اشتباه میکند، و آنکس که زیاد اشتباه کند حیای او کم میشود، و کسی که حیایش کم شد پارساییش نقصان میگیرد، و کسی که پارساییش نقصان گیرد قلبش میمیرد، و کسی که قبلش بمیرد داخل آتش دوزخ میشود.
و شاید به همین ملاحظه است که «سکوت» یکی از عبادات مهم شمرده شده است:
اَلْعِبادَةُ عَشَرَةُ اَجْزاءٍ تِسْعَةٌ مِنْها فِی الصَّمْتِ.[11]
عبادت ده جزء دارد که نُه جزء آن در سکوت است.
اشتباه نشود، سکوت از قبیل عزلت و کنارهگیری که موضوع گناه را از بین میبرد نیست، بلکه یک نوع خودداری از گناه است و در مواردی که میل به بعضی از گناهان از قبیل غیبت، دروغ و... پیدا میکند، هرگاه خویشتنداری و سکوت اختیار نماید فضیلتی را علاوه بر سلامت برای خود کسب کرده است.
این موضوع نیز ناگفته نماند که سکوت در مواردی که سخن گفتن لازم است، یکی از بزرگترین معایب محسوب میگردد و نشانهی ضعف و زبونی و ناتوانی و عدم شهامت روحی و ترس از غیر خداست.
این را هم باید توجه داشت همانطور که بیشتر گناهان با زبان انجام میشود، قسمت مهمی از عبادات و اعمال نیک از قبیل ذکر خدا، ارشاد مردم، تعلیم و تربیت، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد با سخن و... با زبان انجام میگیرد.
1- چرا علمای اخلاق اهمیت خاصی برای اصلاح زبان قائل هستند؟
2- پنج انحراف و گناه که غزالی برای زبان نقل نموده است را نام ببرید.
3- فواید سکوت را (بطور فشرده) نام ببرید.
[1]. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 148.
[2]. مجلسی، بحارالانوار 75/262. و محجّةالبیضاء 5/193.
[3]. سورهی مریم(۱۹) آیهی ۱۰.
[4]. سورهی مریم(۱۹) آیهی ۲۶.
[5]. مجلسی، بحارالانوار 77/88. و محجّةالبیضاء 5/192.
[6]. فیض کاشانی، محجّةالبیضاء 5/194.
[7]. فیض کاشانی، محجّةالبیضاء، جلد 5، صفحهی 195.
[8]. فیض کاشانی، محجّةالبیضاء 5/195.
[9]. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 71.
[10]. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 349.
[11]. فیض کاشانی، محجّةالبیضاء 5/196.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت