کد مطلب: ۶۳۷۹
تعداد بازدید: ۲۲۰
تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۷
آشنایی با اسلام | ۵
از سوى‌ ديگر داراى‌ روح ملكوتى‌ است و بر ساير حيوانات برترى‌ يافته است، به همين جهت خليفة الله شده و بر فرشتگان برترى‌ يافته است. زندگى‌ نفسانى‌ و باطنى‌ انسان نيز داراى‌ سعادت يا شقاوت است؛ در صورتى‌ انسان به كمال مطلوب مى‌‏رسد كه جنبه‌ی ملكوتى‌ و انسانيت خود را پرورش دهد و خواسته‏‌هاى‌ حيوانى‌ را در حد نياز تعديل نمايد.

بخش دوّم: اخلاق در اسلام | ۲


روش‌های اخلاقی


در مبحث اخلاق از مسائلى‌ مانند: رفتار نيك و بد انسان، صفات پسنديده و زشت، كارهاى‌ خوب و بد، روش بهتر زيستن و ... بحث مى‌‏شود. علماى‌ اخلاق براى‌ طرح مسائل اخلاقى‌ از روش‏هاى‌ ذيل استفاده مى‌‏كنند:


روش پيامبران‏


پيامبر اسلام و ديگر پيامبران الهى‌ در دعوت مردم به اخلاق از روش موعظه و تحريك عواطف استفاده مى‌‏كردند، زيرا هدفشان نفوذ در نفوس و به عمل واداشتن آنها بود. لذا روش موعظه را مؤثرتر مى‌‏دانستند.
موضوعات و مسائل اخلاقى‌ در قرآن و گفتار پيامبر اكرم(ص) به طور پراكنده و به مناسبت‏هاى‌ مختلف مطرح شده و شنوندگان نيز به گونه‌‏اى‌ تشويق شده‌‏اند.
روش ائمه‌ی معصومين(ع) نيز در دعوت به اخلاق همين‏گونه بوده است؛ يعنى‌ موضوعات و مسائل مختلف اخلاقى‌ را به طور گسترده و مكرر، مطرح كرده‌اند.


 روش علمى‌‏


جمعى‌ از دانشمندان، موضوعات و مسائل اخلاقى‌ را به صورت علمى‌ بررسى‌ و تدوين نموده‏‌اند. موضوع بحث در علم اخلاق رفتار نيك و بد انسان است كه در سعادت يا شقاوت زندگى‌ دنيوى‌ و اخروى‌ او تأثير دارند.
در علم اخلاق، شيوه‌ی بهتر زندگى‌ كردن به انسان معرفى‌ مى‌‏شود.
علم اخلاق داراى‌ موضوع خاصى‌ است كه فروع و مسائل مختلف آن به‏‌طور منظم، مورد بررسى‌ قرار مى‌‏گيرد. و آثار نيك يا بد آن بيان مى‌‏گردد.
مصاديق اخلاق زشت هم بررسى‌ و به آثار سوء و تبعات شوم هر يك از آنها اشاره مى‌‏شود. راه‏هاى‌ اجتناب از آنها و پاك‏سازى‌ نفس هم در اختيار علاقه‌‏مندان قرار مى‌‏گيرد. البته براى‌ اثبات مسائل از برهان عقلى‌ و شواهد نقلى‌، و گاهى‌ عرفانى‌، و ذوقى‌ نيز استفاده مى‌‏شود.
علم اخلاق از قديم مورد عنايت علما و حكما بوده است. سقراط، افلاطون (ولادت 427 سال قبل از ميلاد) و ارسطو (ولادت 384 سال قبل از ميلاد) از نخستين حكماى‌ يونان هستند كه اخلاق را به صورت يك علم و بخشى‌ از حكمت (حكمت عملى‌) تأسيس و پايه‏گذارى‌ كردند كه توسط ديگر فيلسوفان يونانى‌ تكميل شد.
دانشمندان و فيلسوفان غربى‌ هم با استفاده از فلسفه‌ی يونان، بحث اخلاقى‌ را ادامه دادند. كتاب‏هايى‌ در اين زمينه تأليف و مكتب‏هايى‌ به وجود آمد. در قرن گذشته اين حركت سرعت بيشترى‌ داشت.
از آن جا كه اخلاق جزء آيين حضرت موسى‌ و عيسى(ع) بود، دانشمندان‏ يهودى‌ و مسيحى‌، نسبت به مبانى‌ اخلاق توجه بيشترى‌ داشتند. با استفاده از فلسفه‌ی يونان و متون دينى‌ خود، به بحث و تحقيق در موضوع اخلاق پرداختند و كتاب‏هايى‌ را تأليف نمودند.
در اسلام نيز در ادامه‌ی تعليمات اخلاقى‌ پيامبر اكرم(ص) در اين موضوع دو عمل مهم انجام گرفت:


الف: جمع‏‌آورى‌ آيات و احاديث اخلاقى‌، و تنظيم و تفسير آنها؛


ب: علمى‌ كردن مباحث اخلاقى‌.


در زمان امامان معصوم(ع)، اصحاب پيامبر به جمع‌‏آورى‌ آيات و احاديث اخلاقى‌ پرداختند؛ مثلاً در احوال محمد بن حسن (متولد 258 ﻫ)، يكى‌ از اصحاب حضرت موسى‌ بن جعفر(ع)، آمده: وى‌ كتابى‌ تأليف نموده به‏نام السنن و الاداب و مكارم‏الاخلاق.[1] محمد بن سليمان بن حسن بن جهم (237 ـ 301 ﻫ.) نيز كتابى‌ داشته به نام الاداب و المواعظ.[2] نام اين‏گونه كتاب‏ها در فهرست تأليفات بعض راويان احاديث ديده مى‌‏شود. متأسفانه كتاب‏هاى‌ مذكور از بين رفته و نمى‌‏دانيم چگونه تأليف شده‏اند ولى‌ احتمالًا به صورت دسته‏‌بندى‌ احاديث اخلاقى‌ بوده است.
نخستين و جامع‏ترين كتابى‌‏كه به جمع‏‌آورى‌ و تنظيم احاديث پرداخته و باقى‌ مانده است، كتاب كافى‌ است. كتاب مذكور توسط محمد بن يعقوب كلينى‌ (متوفى‌ سال 328 ﻫ) در مدت بيست سال، تأليف شد. مرحوم كلينى‌ در زمان غيبت صغرا مى‌‏زيسته و نواب امام زمان(ع) را درك نموده است. اين كتاب يكى‌ از منابع معتبر و غنى‌ علوم اسلامى‌ است كه با روشى‌ بسيار زيبا احاديث مختلف شيعه در آن دسته‌‏بندى‌ شده كه يك بخش مهم آن احاديث اخلاقى‌ است.
بعد از آن، كتاب‏هاى‌ ديگرى‌، به همين روش، در موضوع اخلاق تدوين شد، كه از اين جمله مى‌‏توان به كتاب ثواب الاعمال تأليف مرحوم شيخ صدوق (متوفاى‌ سال 381 ﻫ) اشاره كرد.
در زمان‏هاى‌ اخير كتاب‏هاى‌ جامع‏تر و مفصل‏‌ترى‌ در اين باره تأليف شد، مانند: بحارالانوار، مرآت العقول در شرح كافى‌،[3] وسائل الشيعه،[4] مستدرك الوسائل،[5] وافى‌‏[6] و جامع احاديث الشيعه كه به دستور و نظارت آية الله سيد محمد حسين طباطبائى‌ بروجردى‌ (1292 ـ 1380 ﻫ) نوشته شده است.
كتاب‏هاى‌ مذكور بعض مجامع روايى‌ هستند كه همه احاديث در آنها جمع‌‏آورى‌ شده است.
در بخش دوم، يعنى‌ تدوين علم اخلاق نيز تلاش‏هاى‌ فراوانى‌ انجام گرفته است. شايد نخستين كتاب در اين باره كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق باشد كه توسط احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (متوفاى‌ 421 ﻫ) تأليف شده است. وى‌ با استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين و عقايد اخلاقى‌ حكماى‌ يونانى‌؛ مثل افلاطون و ارسطو، اخلاق اسلامى‌ را به صورت يك علم، پايه‏‌گذارى‌ و تدوين كرد.
بعد از او خواجه نصير الدين طوسى‌ (597 ـ 672 ﻫ) با استفاده از منابع مذكور، كتاب اخلاق ناصرى‌ و اخلاق محتشمى‌ را نوشت.
محمد غزالى‌ (450 ـ 505 ﻫ) نيز از علماى‌ علم اخلاق است. او نيز با استفاده از آيات قرآن، احاديث پيامبر(ص) و كلمات حكما و عرفاى‌ اسلامى‌، كتاب احياء العلوم را به زبان عربى‌ و كيمياى‌ سعادت را به فارسى‌ تأليف نمود. كتاب احياءالعلوم از كتاب‏هاى‌ ارزشمند اخلاقى‌ است، ولى‌ متأسفانه نقاط ضعفى‌ دارد، به همين جهت ملامحسن فيض كاشانى‌ (1007 ـ 1091 ﻫ) به اصلاح و تكميل آن پرداخت و از اين طريق كتاب مهجة البيضاء فى‌‏احياء الاحياء را تأليف نمود كه بسيار ارزنده است.
محمدمهدى‌ نراقى‌ (متوفاى‌ 1209 ﻫ) نيز كتاب ارزشمند جامع‏‌السعادات را نگاشت. كتاب‏هاى‌ ديگرى‌ نيز در علم اخلاق نوشته شده است، اما بايد اعتراف كنم كه متأسفانه به مقدار لازم در اين جهت كار نشده است. با آن همه تأكيدى‌ كه اسلام به اخلاق دارد، از علماى‌ دين انتظار مى‌‏رفت كه همگام با ترقى‌ علم و تحولى‌ كه در زندگى‌ فردى‌ و اجتماعى‌ انسان‏ها انجام گرفته و پيدايش مكاتب مختلف اخلاقى‌، در توسعه و تهذيب علم اخلاق اسلامى‌ كوشش و عنايت بيشترى‌ داشته باشند.


فلسفه‌ی اخلاق‏


فلسفه اخلاق تقريباً علم جديدى‌ است. در فلسفه‌ی اخلاق از مصاديق‏ اخلاق نيك و بد انسان بحث نمى‌‏شود، بلكه از چگونگى‌ قضاياى‌ اخلاقى‌ از معناى‌ خوب و بد، خير و شر، حسن و قبح، زيبايى‌ و زشتى‌ بحث مى‌‏شود؛ مثلاً آيا خوبى‌، يك صفت واقعى‌ است و در خارج مصداق دارد يا يك امر اعتبارى‌ است؟ آيا قضاياى‌ اخلاقى‌ خبرى‌ هستند يا انشايى‌؟ بايدها و نبايدهاى‌ اخلاقى‌ چگونه و از كجا نتيجه‏‌گيرى‌ مى‌‏شوند؟ از يك قضيه‌ی اخبارى‌ چگونه يك نتيجه‌ی انشايى‌ حاصل مى‌‏شود؟ سعادت و شقاوت چه معنايى‌ دارند؟ آيا وجود حقيقى‌ دارند يا اعتبارى‌؟ و ....
فلسفه اخلاق در كشورهاى‌ غربى‌ و مجامع علمى‌ جهان، علم رايج و زنده‏اى‌ است. دانشمندان متعددى‌ در اين علم، تخصص دارند و صدها كتاب در اين باره نوشته شده و مكتب‏هايى‌ در اين راستا به وجود آمده است. ولى‌ متأسفانه در ميان دانشمندان اسلامى‌ چندان رونقى‌ ندارد؛ نه متخصص چندانى‌ در اين جهت داريم و نه كتاب‏هاى‌ زنده‌ی امروزى‌ تأليف شده است.
در اين‏جا نمى‌‏توانيم به بحث علم و فلسفه اخلاق بپردازيم و مكاتب مختلف اخلاقى‌ را بررسى‌ و نقد كنيم و نظر اسلام را در اين موضوع بيان نماييم، ولى‌ براى‌ آشنايى‌ خوانندگان، لازم است مباحث كوتاهى‌ در اين باره ارائه كنيم:


اخلاق از ديدگاه اسلام‏


مكتب‏هاى‌ مختلفى‌ كه در موضوع اخلاق به وجود آمده‌‏اند غالباً از نحوه‌ی جهان‏بينى‌ و انسان‏شناسى‌ پيروان آن مكتب‏ها نشأت گرفته، مكتب اخلاقى‌ اسلام نيز ناشى‌ از جهان‏بينى‌ خاص آن است.
در جهان‏بينى‌ اسلام، هستى‌ داراى‌ خدايى‌ است كه آن را آفريده و اداره مى‌‏كند. انسان موجودى‌ است جاويدان و ابدى‌ كه با مردن نابود نمى‌‏شود، بلكه از اين جهان به سراىِ آخرت منتقل مى‌‏گردد تا پاداش كارهاى‌ خوب، يا كيفر اعمال بد خود را ببيند.
انسان را موجودى‌ مكلّف و مختار مى‌‏داند كه بى‌‏هدف آفريده نشده است، بلكه براى‌ كسب كمالات نفسانى‌ و صعود الى‌ الله و سرانجام، زندگى‌ زيبا و خوش و نورانىِ آخرت آفريده شده است. انسان موجودى‌ دو بعدى‌ است:
از يك طرف حيوان است و غرايز حيوانى‌ و خواسته‏‌هاى‌ جسمانى‌ دارد كه مربوط به زندگى‌ حيوانى‌ اوست و ناچار بايد تأمين شود.
از سوى‌ ديگر داراى‌ روح ملكوتى‌ است و بر ساير حيوانات برترى‌ يافته است، به همين جهت خليفة الله شده و بر فرشتگان برترى‌ يافته است. زندگى‌ نفسانى‌ و باطنى‌ انسان نيز داراى‌ سعادت يا شقاوت است؛ در صورتى‌ انسان به كمال مطلوب مى‌‏رسد كه جنبه‌ی ملكوتى‌ و انسانيت خود را پرورش دهد و خواسته‏‌هاى‌ حيوانى‌ را در حد نياز تعديل نمايد.
در اين جاست كه جايگاه ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ روشن مى‌‏شود؛ يعنى‌ همان كمالات نفسانى‌‏اى‌ كه با روح ملكوتى‌ انسان تناسب و سنخيت دارند و نفس آدمى‌ را نورانى‌ و آرام مى‌‏كنند.
اما اخلاق بد و غرق شدن در شهوات حيوانى‌، با روح ملكوتى‌ و گوهر شريف انسانى‌، ضديت دارند و جنبه انسانيت را به ضعف و انحطاط و سقوط مى‌‏كشانند.
اسلام در عين حال كه ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ را با فطرت پاك انسان متناسب مى‌‏داند، ولى‌ اين مقدار را در دعوت به اخلاق نيك و جلوگيرى‌ از اخلاق بد، كافى‌ نمى‌‏داند و اخلاق طبيعى‌ و غير دينى‌ را نمى‌‏پذيرد، لذا از طريق پرورش ايمان به خدا و معاد و نويد به پاداش‏هاى‌ اخروى‌ و تحذير از عذاب‏هاى‌ دوزخى‌، مردم را به اخلاق و رفتار نيك دعوت مى‌‏كند.
اخلاق در اسلام بر پشتوانه ايمان به خدا و معاد و اميد به ثواب‏هاى‌ اخروى‌ و ترس از عذاب استوار گشته است كه بهترين ضامن اجرايى‌ است.
در اثر ايمان به خدا و جلب رضاى‌ او، بهتر مى‌‏توان بر خوى‌ نفع‏پرستى‌ و ارضاى‌ تمايلات حيوانى‌ غلبه كرد و ارزش‏هاى‌ انسانى‌ از قبيل: ايثار، فداكارى‌، دفاع از مظلوم، مبارزه با ستم، عدالت‏خواهى‌، جهاد، امانت‏دارى‌، درست‏كارى‌ و احسان به ديگران را احيا كرد.
اسلام اصولاً ارزش هر عملى‌ را به ايمان و قصد قربت مى‌‏داند. حتى‌ ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ در صورتى‌ موجب كمال و سعادت انسان مى‌‏شوند كه از روى‌ ايمان و قصد قربت باشند وگرنه ارزش واقعى‌ ندارند؛ گرچه در انظار عمومى‌ ارزش محسوب شوند.


خودآزمایی


1- چرا پيامبران الهى‌ در دعوت مردم به اخلاق از روش موعظه و تحريك عواطف استفاده مى‌‏كردند؟
2- اخلاق در اسلام بر پشتوانه کدام عوامل استوار گشته است؟

 

پی نوشت ها


[1]. مجمع‏الرجال، ج 5، ص 188.
[2]. همان، ص 219
[3]. نوشته علامه مجلسى.‌
[4]. نوشته شيخ حر عاملى‌.
[5]. نوشته حاجى‌ نورى‌.
[6]. نوشته فيض كاشانى‌.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: