گرچه نامگذاری طفل هنگام تولّد از سنّتهای خدای متعال است و هر قوم و گروهی طبق نامهای معمول در جامعهی خود برای فرزندانشان نامگذاری میکنند، امّا در میان اولیاءالله نامگذاری از اهمیتی ویژه برخوردار است و این امر خالی از حقیقت نبود، چون انسان به اسم خوانده میشود، بسیار فرق است بین اسم نیکو و اسم زشت و قبیح.
نوع اسم در خود صاحب نام و شنونده تأثیر میگذارد، خداوند در مورد همسر عمران میفرماید، فرزند دختری را زایید و میگوید اسم او را مریم نامیدم. خدای سبحان نام پیامبرش یحیی را قبل از اینکه نطفهی او منعقد شود، در رحم مادرش انتخاب مینماید، چون زکریا از پروردگارش درخواست میکند و میگوید:
(فَهَب لى مِن لَّدُنك وَلِيًّا، يَرِثُنى وَ يَرِثُ مِنْ ءَالِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا، يَازَكرِيَّا إِنَّا نُبَشرُك بِغُلَمٍ اسمُهُ يحْيى لَمْ نجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سمِيًّا)
سوره مریم آیه ٥ -٧) یعنی پروردگارا برایم یاور و جانشینی قرار ده که وارث من و آل یعقوب باشد و او را مورد رضایت خویش قرار ده. ای زکریا بشارت باد تو را به فرزندی به نام یحیی، ما پیشتر این نام را برکسی ننهادیم.
اگر دقّت بفرمایید از جملهی «ما قبلاً این نام را بر کسی ننهاده بودیم» استنباط میشود که اسامی اولیای خدا، از سوی خدا تعیین میشود و این کار را به والدین واگذار نمیفرماید.
حال که این موضوع را دانستیم، به سراغ تعداد زیادی از احادیث میرویم که در آن، نامهای این بانو و نیز علّت نامگذاری روشن گردیده، یعنی اگر فاطمه(س) نامیده شده این کار به علت مناسبتهایی بوده و سنخیتی که بین اسم و مسمّی موردعنایت واقعشده است، این احادیث تأکید کنندهی ادعای ماست.
امام صادق میفرماید: برای حضرت فاطمه(س) نزد خدای عزّوجل نُه نام وجود دارد: ١ـ فاطمه، ٢ـ صدّیقه، ٣ـ مبارکه، ٤ـ طاهره، ٥ـ زکیّه، ٦ـ راضیه، ٧ـ مرضیّه، ٨ـ محدَّثه، ٩ـ زهرا[1]
در اینکه چرا آن حضرت را «فاطمه» نامیدند، روایات زیادی از معصومین(ع)رسیده و در آن روایات سبب نامگذاری آن حضرت را به این نام، بیان فرمودهاند:
١ـ در جلد دهم بحارالانوار از امام باقر روایتشده که فرمودند: چون آن حضرت متولّد شد، خدای متعال فرشتهای را مأمور کرد که نام فاطمه را بر زبان پیامبر(ص) جاری سازد، پس او را فاطمه نامید، سپس پروردگار فرمود: من تو را با دانش از شیر بازگرفتم، از ناپاکی بازداشتم، سپس امام باقر(ع) فرمودند: والله خدای متعال آن بانو را از علم، پُر ساخت و در میثاق (یعنی روز عهد و پیمان) از ناپاکیهای زنان محفوظ نگاه داشت.
٢ـ از امام هشتم(ع) و همچنین از امام جواد(ع) نقل شده که فرمودند: شنیدیم از مأمون از پدرش او از مهدی... و او از جدّش نقل کرد که ابن عبّاس به معاویه گفت آیا میدانی چرا فاطمه «فاطمه» نامیده شد؟ گفت نه. گفت چون خدا او و شیعیانش را از آتش جدا کرد. شنیدم که رسول خدا(ص) اینچنین فرمود.
٣ـ امام صادق(ع) فرمودند: آیا میدانید تفسیر کلمه فاطمه چیست؟ راوی گفت عرض کردم که ای سرور من! مرا به تفسیر آن آگاه کن. فرمود: یعنی شرّ و بدی در وجود او راه ندارد. سپس فرمود: اگر برای همسری او علی(ع) نبود، تا قیامت از آدم گرفته تا فرزندانش کسی همشأن او پیدا نمیشد.
این حدیث را بسیاری از علمای اهل سنّت هم نقل کردهاند ازجمله ابن شیرویه دیلمی از امّسَلمه که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: اگر خدا علی را خلق نمیکرد، برای فاطمه همشأنی نبود، این مطلب را خوارزمی در مقتلالحسین و ترمذی در مَناقب و مناوی در کنوزالحقایق و قندوزی در ینابیع المودَه از امّسلمه و از عبّاس، عموی پیامبر(ص) نقل کردهاند.
این تفسیر برای کلمهی «فاطمه» که خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ دور داشته است با عبارات مختلف، در روایاتی که از اهل سنّت نقلشده به حدّ «تواتر» رسیده است و ما برای رعایت اختصار تنها به یک حدیث بسنده کردیم.و امّا آنچه از امام باقر(ع) نقل کردیم که فرمودند: والله لقد فطمها الله تبارک و تعالی بالعلم و عن الطمث بالمیثاق خداوند آن حضرت را از دانش مملوّ ساخت و در «میثاق» از ناپاکیهای زنانه محفوظ نگاه داشت. مقصود از کلمهی میثاق در اینجا همان «عالم ذَر» و روز «اَلَسْت» و روز عهد و پیمان خداوند متعال از بندگان است، خداوند متعال در قرآن میفرماید: زمانی که پروردگار از پشت آدمیان، فرزندان آنها را برگرفت و آنان را بر خویشتن گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند چرا، عالمان و محدثان شیعه روایات زیادی در موضوع «عالم ذَر» و در اینکه انبیاء و اولیاء خدا در آن روز و آن عالَم مورد خطاب خداوند قرارگرفته و عنایات خاصی را به آنان فرمود، بسیار است.
٤ـ یکی دیگر از روایاتی که در مورد سبب نامگذاری آن حضرت به «فاطمه» به ما رسیده این است که امام صادق(ع) فرمودند: آن حضرت را فاطمه نامیدند، زیرا مخلوقات از شناخت مقام آن حضرت ممنوع شدهاند.
از این فرمایش چنین به دست میآید که مقام آن حضرت آنقدر بالا و والاست که دست هر کس به حریم معرفت آن حضرت نمیرسد.
عظمت و بلندی مقام آن حضرت را در آینده ضمن بحثهای دیگر اشاره میکنیم و سپس برای خوانندگان عزیز روشن میشود که شناخت مقام حضرتش کار سادهای نیست.
٥ـ در روایت دیگری امام(ع) میفرماید: آن حضرت را فاطمه نامیدند، زیرا امید اقوام و گروهها از رسیدن به جانشینی پیامبر(ص) با آمدن آن حضرت قطع شد.
بدون تردید پسازآنکه اسلام گسترش یافت و گروهگروه مردم جزیره العرب و مناطق دیگر به آن جذب شدند، برخی از افراد یا اقوامی که گرایش آنان به اسلام و پیامبر(ص) به طمع دستیابی به جانشینی حضرتش بود، با آمدن و ولادت حضرت فاطمه(س) امیدشان قطع شد، زیرا جانشینان پیامبر(ص) و ادامهدهندگان راه آن حضرت را همسر و فرزندان حضرت فاطمه(س) به عهده گرفتهاند.
صدّیقه یعنی بسیار راستگو. «صدّیق» صیغهی مبالغه است و این کلمه، از کلمهی «صدوق» رساتر است. یعنی کسی که فراوان راست میگوید یا گفتهاند صدّیق کسی است که در راستگویی کامل است و کسی است که هرگز دروغ نمیگوید و همچنین کسی است که سخن خود را با عمل خود تصدیق میکند یا نیکوکار است یا دائمالتّصدیق که از او دروغ شنیده نشده است. یا به گفتهی صاحب تاجالعروس، لغتشناس معروف، کسی است که قول و اعتقاد خود را تصدیق میکند و راستگویی خود را با عمل و کردار، محقّق میسازد و نیز گفتهاند صدّیق کسی است که آنچه خدا به او فرموده و به انبیای خود امر نموده است تصدیق میکند و در وحی پروردگار نسبت به انبیاء، هیچگاه گرفتار شکّ و تردید نمیشود و این معنی فرمودهی پروردگار را تأیید میکند که میفرماید:
(وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسلِهِ أُولَئك هُمُ الصّدِّيقُونَ) (سوره حدید آیه ١٩). یعنی کسانی که به خدا و پیامبران او ایمان آوردند، بهدرستی که آنان صدّیقان هستند.
آنچه گفتیم ترجمهی کلمهی صدّیق بود ولی آنچه از روایات و آیات استفاده میشود این است که مقام و مرتبهی صدّیقین در ردیف انبیاء و شهداست و آنان درجهی مخصوص و حساب خاصّی خواهند داشت، این مطلب را آیات بسیاری از قرآن روشن میکند از آن جمله:
وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقًا (سورهی نساء آیه ٦٩.)
یعنی آنان که خدا و پیامبر(ص) را اطاعت کنند، پس یقیناً همراه کسانی هستند که خدا به آنان نعمت بخشیده است مانند انبیاء و صدّیقان و شهداء و صالحان و اینان چه خوب همنشینانی هستند.
در آیهی دیگر میفرماید:
وَ اذْكُرْ فى الْكِتَبِ إِبْرَهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَّبِياًّ (سورهی مریم، آیه ٤١) یعنی ابراهیم را در کتاب خدا به یاد آر، به درستی که وی صدّیق و پیامبر بود.
و همچنین در این آیه:
وَ اذْكُرْ فى الْكِتَبِ إِدْرِيس إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَّبِيًّا (سورهی مریم آیهی ٥٦) یعنی احوال ادریس را در کتاب خدا یاد کن که او شخصی صدّیق و پیامبر خدا بود.
و نیز در این آیه:
مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ (سورهی مائده آیهی ٧٥). یعنی و مسیح پسر مریم، پیامبری بیش نبود که پیش از او پیامبرانی آمدهاند و مادرش هم زنی صدّیقه بود.
در تفسیر این قسمت از آیه که میفرماید: وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ و مادرش صدّیقه، گفته شده است که وی را صدّیقه نامیدهاند چون آیات الهی را تصدیق کرد، و نیز منزلت فرزند خود را پذیرفت و آنچه دربارهی این فرزند به او خبر داده شد قبول کرد، خداوند نیز این موضوع را تایید میفرماید: و صدّقت بکلمات ربّها، کلمات پروردگارش را تصدیق نمود.
پس از ذکر این آیات و اقوال، شاید برای ما امکانپذیر باشد که دریابیم تصدیق نمودن خدا و انبیای وی و کتب آسمانی و احکام شرعی گاهی به زبان است بدون عمل، مثلاً گاهی انسان با زبان تصدیق میکند که خدا او را میبیند ولی باز هم نافرمانی میکند و میداند که حقّ تعالی مالی را بر او واجب کرده است، درصدد پرداختن آن برنمیآید و باور دارد که خدا شرابخواری و زنا و ربا را حرام کرده است، با وجود این باور، از ارتکاب این اعمال باکی ندارد، لذا میتوان گفت که او در مقام زبان، تصدیق و باور کرده است و عمل وی مویّد قول و باورش نیست و به عبارت دیگر تصدیق او به درجهی مطابقت قول و فعل، یا اعتقاد و عمل نرسیده است. لکن صدّیقان کسانی هستند که بهحق معتقدند و به آن ایمان دارند و در پرتو آن اعتقاد عمل میکنند، تعداد اینگونه افراد اندک است در هر زمان و مکان.
اگر کسی به تعریفهایی که برای صدّیق گفتیم توجه داشته باشد و آنها را با اعمال مردم مقایسه نماید، خواهد دید که تعداد صدّیقان بسیار بسیار کم است و در زمان ما جز وجود مقدّس امام زمان حضرت بقیّه الله روی دیگری نمیتواند انگشت بگذارد.
با آنچه گفتیم روشن میشود که سرور زنان عالم، حضرت صدّیقه کبری(س) به مرتبهی صدّیقین رسیده بود و رسول خدا(ص) او را صدّیقه نامیدند و در کتاب ریاضالنضّره و برخی کتب دیگر از آن حضرت نقل شده که به حضرت علی(ع) فرمودند، سه چیز به تو داده شده که به هیچکس حتّی به من داده نشده است:
١ـ تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که همچون پدرزن تو باشد.
٢ـ همسر صدیقهای چون دختر من به تو داده شده است که من چنین همسری ندارم.
٣ـ به تو فرزندانی مانند حسن و حسین(ع) عنایت شده است درحالیکه من پسرانی مانند آنان ندارم، لکن شما از من هستید و من از شمایم.
مفضّل بن عمر نقل میکند که از امام صادق(ع)پرسیدم چه کسی فاطمه(س)را غسل داد؟ فرمودند: امیرالمؤمنین(ع)، گویی این مطلب بر من سنگین آمد، فرمودند: مثل اینکه بر تو گران آمد؟ عرض کردم آری فدایت شوم. فرمود: قبول این مطلب بر تو دشوار نباشد، زیرا جدّهام فاطمه(س)صدّیقه بود و کسی جز صدّیق لایق نیست که صدّیقه را غسل دهد. آیا نمیدانستی که مریم را کسی جز عیسی(ع) غسل نداد؟
1- زکریا (آیات 5 تا 7 سوره مریم) از پروردگارش چه درخواست میکند؟
2- ۹ نام که برای حضرت فاطمه(س) نزد خدای عزّوجل وجود دارد را بیان کنید.
3- سبب نامگذاری حضرت زهرا(س) را به نام «فاطمه» شرح دهید.
[1] بحارالانوار، ج ١٠.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله علی تهرانی