کد مطلب: ۶۴۳۵
تعداد بازدید: ۱۴۴۰
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۴۷
شرح حال و زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) | ۲
این موضوع بر حضرتش بسیار گران آمد، چون به او علاقه زیادی داشت ولی فرمان خدا باید انجام شود، به دنبال این فرمان به مدّت چهل روز از آن خانه‌‏ی عشق و محبّت و صمیمیت فاصله گرفتند، روزها روزه و شب‏‌ها را به عبادت پرداختند و به‌وسیله عمّار یاسر به خدیجه پیغام فرستادند که گمان نکند دوری از او از روی بی‏‌اعتنایی است، بلکه به دستور پروردگار است و این موضوع را خیر بداند، زیرا خداوند متعال هر روز بر فرشتگان خود به او مباهات می‌‏‌کند.

درهای سعادت به روی خدیجه باز می‌‌‏شود 


صفیّه پس از تحقیق به‌سوی برادرانش بازگشت و آن‏‌ها را از صداقت خبر مطّلع ساخت، آنان از شنیدن این خبر خوشحال شدند و به ‌قصد خانه‏‌ی خدیجه از جا برخاستند و او را از «خویلد» یا عمویش خواستگاری کردند. او ابتدا امتناع داشت ولی بعد موافقت کرد، امّا به این شرط که سزاوار است صداق و مهریه‌‏ای در خور مقام و لایق شأن او باشد، این مشکل که چنین مهریه‏‌ای را چگونه تهیّه کنند، خواستگاران را به خود مشغول داشت و اینجا باز خود خدیجه به یاری آنان شتافت و به‌عنوان هدیه، چهار هزار دینار طلا برای رسول خدا(ص) فرستاد و از او درخواست کرد که آن را مهریه قرار داده و به پدرش، خویلد، بپردازد. این موضوع در بین اعراب بی‌‏سابقه و بی‌‏نظیر بود که زنی خودش مهریه‌‏اش را به شوهر بدهد و شوهر از مال او بپردازد، پس جای تعجّب نبود که آتش حسادت ابوجهل شعله کشید و گفت: ای مردم ما دیده بودیم که مردان مهریه زنان را می‌‌‏پردازند، امّا ندیده بودیم که زنان مهریه‏‌ی مردان را بدهند. و ابوطالب با حالت خشم پاسخ او را داد و فرمود: ای نادان چه می‌‏‌گویی به مردی مانند محمّد دختر می‌‌‏دهند و به او هدیه نیز تقدیم می‌‏‌کنند ولی مثل تویی هرچه مال هم داشته باشد و بدهد از او نمی‌‌‏پذیرند. یا به قول دیگر به او چنین گفت: اگر مردان مانند برادرزاده‌‏ام باشند آنان را به بهای سنگین و مهریه‌‏های گران خواهند بُرد و اگر مانند تو باشند، برای ازدواج باید مهریه‌‏ای سنگین بپردازند.
سرانجام، این ازدواج مبارک صورت گرفت و رسول خدا(ص) به خانه‏‌ی خدیجه نقل مکان فرمودند و خدیجه به بزرگ‏ترین آرزوی خویش رسید و سعادت دنیا و آخرت نصیبش شد.
خدیجه‌‏ی کبری چند فرزند پسر برای رسول خدا(ص) به دنیا آورد، ولی تمام آن‌ها در سنّ خردسالی از دنیا رفتند و چهار دختر نیز از او متولّد شد به نام‌‏های زینب، امّ‏‌کلثوم، رقیّه و فاطمه‏‌ی زهرا(س) که حضرت فاطمه(س) کوچک‌‏ترین آن‌ها بود. گرچه از نظر قدر و منزلت و کمال با آنان قابل مقایسه نبود. 


چگونگی شکل گرفتن نطفه‏ حضرت زهرا(س)


شخصیت والای حضرت زهرا(س) از فضائل بلندی برخوردار است که برخی از آن‌ها مخصوص خود آن حضرت است و به تعبیر دیگر جزء خصایص فاطمیّه به شمار می‌‏‌رود، یعنی فضیلت‏‌های مخصوص به او که برای اولین بار و آخرین بار در مورد حضرتش رخ داد.
از میان آن فضیلت‌‏ها، آنچه تمام ناقلان حدیث از شیعه و سنّی گفته‌‏اند موضوع کیفیت شکل‏‌گیری نطفه‏‌ی آن حضرت است، اینک ما یکی از آن احادیث را برای آگاهی شما خوانندگان عزیز بیان می‌‏‌داریم.
جبرئیل امین(ع) بر رسول خدا(ص) نازل شد و عرض کرد یا محمّد، خداوند متعال سلام می‌‏‌رساند و به تو فرمان می‌‌‏دهد که به مدّت چهل روز از همسرت خدیجه دوری گزین.
این موضوع بر حضرتش بسیار گران آمد، چون به او علاقه زیادی داشت ولی فرمان خدا باید انجام شود، به دنبال این فرمان به مدّت چهل روز از آن خانه‌‏ی عشق و محبّت و صمیمیت فاصله گرفتند، روزها روزه و شب‏‌ها را به عبادت پرداختند و به‌وسیله عمّار یاسر به خدیجه پیغام فرستادند که گمان نکند دوری از او از روی بی‏‌اعتنایی است، بلکه به دستور پروردگار است و این موضوع را خیر بداند، زیرا خداوند متعال هر روز بر فرشتگان خود به او مباهات می‌‏‌کند.
پیغام دادند: خدیجه! چون شب فرا رسید در را ببند و استراحت کن و من در خانه‏‌ی فاطمه بنت اسد هستم. خدیجه هم که از روز اوّل سراپا تسلیم بود، این فرمان را با جان پذیرفت ولی آتش فراق محبوب هر روز بیشتر از روز پیش او را می‌‌‏سوزاند و متأثّر می‌‏‌کرد، چون چهل روز شد جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمّد! پروردگار متعال تو را سلام می‌‌‏رساند و می‌‌‏فرماید، خود را برای پذیرش تحفه و هدیّه پروردگار آماده ساز.
پیامبر(ص) فرمودند: جبرئیل! تحفه‏‌ی پروردگار چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: من نمی‌‌‏دانم.
در این بین که رسول خدا با جبرئیل سخن می‌‏‌گفتند، میکائیل فرود آمد و با او طَبَقی بود که روی آن با دستمالی از حریر پوشیده بود، آن طَبَق را پیش روی پیامبر(ص) گذاشت و گفت: ای محمّد! پروردگارت به تو فرمان می‌‏‌دهد که با این طعام افطار کنی؟
علی ابن ابیطالب(ع) می‌‌‏فرماید: هر شب وقتی پیامبر(ص) می‌‏‌خواست افطار کند، دستور می‌‏‌داد که در را باز بگذارم تا هر کس می‌‌‏خواهد افطار کند بیاید و مهمان آن حضرت شود، ولی آن شب مرا پشت در نشاندند و فرمودند: ای پسر ابوطالب! این طعامی است که جز من به دیگری حرام است. حضرت علی(ع) فرمودند من پشت در نشستم و پیامبر(ص) با غذا تنها ماند، وقتی پارچه‌‏ی حریر را برداشتند، خوشه‌‏ای از خرمای تازه و خوشه‌‏ای انگور بود، پیامبر(ص) از آن غذا میل فرمودند و آب نیز نوشیدند، دست خود را دراز کردند و جبرئیل بر دست آن حضرت آب می‌‏‌ریخت و میکائیل می‌‏‌شست و اسرافیل خشک می‌‏‌کرد. سپس بقیه‌‏ی غذا همراه ظرف به آسمان برده شد.
رسول خدا(ص) برای نماز برخاستند ولی جبرئیل عرض کرد امشب نماز بر تو حرام است تا به منزل خدیجه بروی و با او بیامیزی زیرا خداوند عزّوجلّ قسم خورده است که امشب از صُلب تو فرزندی پاک و پاکیزه بیافریند و حضرتش به‌سرعت به‌سوی منزل خدیجه آمدند.
خدیجه می‌‏‌گوید: به‌تنهایی انس گرفته بودم و چون شب می‌‌‏شد، سر خود را می‌‌‏پوشاندم و پرده را می‌‌‏افکندم و در را می‌‌‏بستم و نماز به جای می‌‌‏آوردم و چراغ را خاموش کرده، در بستر می‌‏‌آرمیدم.
چون آن شب فرا رسید، بین خواب و بیداری بودم که پیامبر(ص) آمدند و در را کوبیدند، صدا زدم کیست در را می‌‌‏زند؟ دری که جز محمّد حق کوبیدن آن را ندارد؟
رسول خدا(ص) با لحن زیبا و دلنشین خود فرمودند: خدیجه! در را باز کن، من محمّدم. خدیجه با شادمانی در را باز کرد، پیامبر(ص) وارد شدند، هرگاه حضرتش به خانه می‌‌‏آمدند ظرف آبی می‌‏‌خواستند، وضو می‌‏‌گرفتند و نماز کوتاهی می‌‏‌خواندند و سپس به کارهای جاری منزل می‌‌‏پرداختند ولی آن شب نه ظرف آب خواستند و نه برای نماز خواندن آماده شدند، بلکه بلافاصله به بستر من آمدند، پس سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت و آب را جاری کرد که آن شب رسول خدا از من دور نشد، مگر اینکه سنگینی حمل فاطمه(س) را در خود حس کردم.‌
در این حدیث شریف، نکات بسیار جالبی وجود دارد، ابتدائاً حضرت مأمور می‌‌‏شوند چهل روز از همسرشان جدا شوند، و روزها روزه بگیرند و شب‏‌ها را به عبادت سپری کنند، و سپس در آخرین شب، افطار آن حضرت از مائده‌‏ی آسمانی است که با غذاهای عالم طبیعت بسیار متفاوت است و تنها در شکل و صورت ظاهری شاید شباهت دارد و بلافاصله نطفه در صلب مبارک آن حضرت شکل گرفته و مأمور به انتقال نطفه به رحم حضرت خدیجه شدند.
این حدیث را با مختصر تفاوتی دانشمندان اهل سنّت نیز نقل کرده‌‏اند ازجمله:
١ـ خوارزمی در مقتل الحسین، صفحه ٦٣
٢ـ ذهبی در اعتدال، ج ٢ صفحه ٢٦
٣ـ تلخیص المستدرک، ج ٣ صفحه ١٥٦
٤ـ عسقلانی در لسان المیزان
احادیث زیادی در این مورد با اختلاف کمی در الفاظ وجود دارد و ما به نقل یکی از آن احادیث که به‌طور مکرّر از راویان مختلف نقل‌شده بسنده می‌‏‌کنیم.
ابن عبّاس می‌‏‌گوید: عایشه بر رسول خدا(ص) وارد شد و دید پیامبر خدا(ص) فاطمه(س) را می‌‌‏بوسد، عرض کرد: آیا فاطمه را دوست دارید؟ فرمود: آری به خدا تو نیز اگر میزان محبّت مرا به او می‌‌‏دانستی محبتت به فاطمه زیادتر می‌‏شد چون آن شبی که مرا به آسمان چهارم بردند... تا آن‌که می‌‏فرماید: در آن هنگام به من خرمای تازه‌‏ای که نرم‏تر از کَره و معطّرتر از مشک و شیرین‌‏تر از عسل بود دادند. خرما را خوردم و آن خرما به‌صورت نطفه درآمد چون به زمین آمدم و با خدیجه هم‌‏بستر شدم، او فاطمه را حامله شد، پس فاطمه حوریه‏‌ای است به‌صورت انسان و هر وقت مشتاق بهشت شوم فاطمه را می‌‏بوسم.
این حدیث با الفاظ مختلف نقل شده و ازجمله افرادی که نقل کرده‏‌اند عبارت است از: ١- تاریخ خطیب بغدادی ج ٥/٨٧، ٢- خوارزمی در «مقتل‌‏الحسین»، صفحه ٦٣، ٣ـ ذهبی دمشقی در «میزان الاعتدال»، ج ١/٣٨، ٤ـ زرندی در «نظم درر السمطین»، ٥- عسقلانی در «لسان المیزان»، ج ٥/١٦٠، ٦ـ قندوزی در «ینابیع‌الموده»، ٧ـ محبّ‌‏الدین طبری در «ذخایرالعقبی» صفحه ٤٣.
روایان این حدیث، عایشه و ابن عبّاس و سعید بن مالک و عمر بن خطاب است.
فرقی که این احادیث با حدیثی که قبلاً نقل کردیم دارد این است که در اینجا سخن از معراج است و اینکه آن حضرت در شب معراج از آن میوه میل فرمودند و... از طرفی معراج پیامبر(ص) در سال سوم بعثت بوده و ولادت حضرت فاطمه(س) در سال پنجم بعثت.
این مشکل را می‌‏توان این‌گونه حل کرد به‌طوری‌که بین این دو دسته از روایات ناسازگاری نباشد یا اینکه بگوییم پیامبر اکرم(ص) بیش از یک بار به معراج رفته‌‏اند همان‌طوری که در کتاب شریف کافی در ضمن حدیثی بیان شده است و بدین ترتیب آن معراج که در سال سوّم بوده و به دنبال آن مطالبی در میان مردم مکه مطرح‌شده با آن معراج که در آن، خرمایی میل فرمودند و... فرق دارد.
یا اینکه بگوییم ولادت حضرت فاطمه(س) نیز در سال سوم بعثت و پس از همان معراج اوّلیّه بوده است.
خوانندگان محترم توجه دارند این‌گونه اختلاف‏‌ها در نقل این قبیل مسائل از صدر اسلام که تا به حال بیش از سیزده قرن می‌‏گذرد و راویان آن روز نیز همه افراد منضبط و دقیق که ریز مطالب را بدون کم و زیاد نقل کنند، نبوده‌‏اند تازه این مربوط به راوی اوّل بوده، راویان بعدی نیز این گرفتاری را داشته‌‏اند. بدین ترتیب طبیعی است که اختلافاتی در نقل حدیث وجود خواهد داشت، ولی وقتی راویان زیادی نقل کرده‌‏اند، اصل مطلب و عصاره‌‏ی سخن که محتوای همه‌‏ی آن احادیث است، قابل انکار نخواهد بود.


حضرت فاطمه(س) قدم به این دنیا می‌‏گذارد 


در اینکه ولادت آن حضرت در چه سالی رخ داده است اختلاف مختصری بین راویان و محدثان وجود دارد که نقل آنها خیلی برای خوانندگان ما مفید نخواهد بود و اگر محقّقی بخواهد در این زمینه تحقیق نماید راه باز است و کتاب‏‌های گوناگون از همه طبقات مسلمانان موجود است.
به‌هرحال به‌طوری‌که طبری در «ذخائرالعقبی» و دیگران نقل می‌‏کنند، حضرت خدیجه می‌‏فرماید:
چون ولادت فرزندم نزدیک شد به سراغ قابله‌‏های قریش فرستادم، ولی چون همسر محمّد(ص) بودم آن‌ها اعتنایی نکردند، در همین هنگام چهار زن بر من وارد شدند با جمال و زیبایی و نورانیتی وصف‌نشدنی، یکی از آن‌ها گفت که من مادر تو «حوّا» هستم و دیگری گفت من آسیه‌ام و سوّمی گفت من ام‌کلثوم، خواهر حضرت موسی هستم، چهارمی گفت من مریم هستم، ما آمدیم تا در زایمان فرزندت به تو کمک کنیم.
در آن موقع سرور زنان عالم به دنیا آمد، روی زمین به سجده افتاد و... محدثان و راویان اخبار چنین گفته‌‏اند که هرگاه خدیجه فرزندی به دنیا می‌‏آورد، او را به دایه می‌‏داد تا از شیر او بنوشد ولی در مورد حضرت زهرا(س)، خودش این کار را به عهده گرفت، و شیر او کاملاً فرزندش را سیراب می‌‏نمود.


خودآزمایی


1- شرط «خویلد» یا عمویش برای ازدواج محمد(ص) با خدیجه چه بود و چگونه حل شد؟
2- معمولاً زمانی که پیغمبر(ص) به منزل نزد خدیجه(س)‌ می‌آمد چه می‌کردند؟
3- چگونه می‌توان تفاوت روایتی که در اینجا مطرح شده است با روایتی که توسط عایشه و ابن عبّاس و سعید بن مالک و عمر بن خطاب نقل شده است را تبیین کرد؟

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله  علی تهرانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: