بخش اوّل: صفات امام | ۲
چنان كه خوانديد امام در اين حديث به عنوان شخصيت ممتازى معرفى شده كه داراى اين ويژگىهاست:
1. از ارتكاب گناه مصونيت كامل دارد؛ يعنى معصوم است.
2. داراى علومى است كه اكتسابى نيستند، بلكه از جانب خدا به او افاضه شده است.
3. در برخورد با مردم و انجام مسئوليتها بردبار است.
4. جايگاه او مقام پيامبران است.
5. خليفهی خدا و جانشين رسول الله است.
6. زمامدارى او باعث نظام مسلمانان و صلاح دنيا و مايهی عزت مؤمنان است.
7. با زمامدارى او احكام و قوانين اسلام به اجرا گذاشته مىشود، نماز و روزه و زكات و حج و جهاد اقامه مىگردد، حدود الهى اجرا مىشود و مرزهاى كشور اسلامى از تجاوزات دشمنان محفوظ مىماند.
8. امامت اساس و پايهی استوار اسلام است كه شاخههاى آن روز به روز در جهان گسترش مىيابد.
9. امام، امين خدا در زمين و حجت بر بندگان است. مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و از حريم احكام الهى دفاع مىنمايد.
10. امام در زمان خودش يگانه است، هيچ كس به مقام او نمىرسد، و مثل و نظير ندارد.
11. امام، مايه عزت و سربلندى مسلمانان و خشم منافقان و هلاكت كافران است.
در قرآن كريم اطاعت از امامان معصوم را در رديف اطاعت از خدا و رسول قرار داده و آن را واجب دانسته است:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا اطاعت كنيد و از رسول خدا، و صاحبان امر (اولوالامر) خودتان اطاعت كنيد. و اگر در چيزى اختلاف داشتيد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد. صلاح شما در اين است و سرانجامى بهتر دارد.[1]
در اين آيه، اطاعت از سه كس بر مؤمنان واجب شده است:
1. خداى متعال:
بدين جهت كه آفريننده انسانهاست و انواع نعمتها را در اختيارشان قرار داده و سپاسگزارى از نعمت دهنده امرى است عقلانى.
يكى از مهمترين نعمتها ارسال پيامبران و رهنمودهاى الهى است.
مقتضاى لطف خداوندى اين است كه به منظور تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسانها دستورها و برنامههاى لازم را تنظيم كرده و به وسيله پيامبران برگزيدهاش براى آنها فرستاده است تا مردم را در پيمودن صراط مستقيم انسانيت و قرب الهى رهنمون باشند و از كژىها و آفتها برحذر دارند. پس اطاعت از پيامبران و عمل به فرمانهاى الهى به صلاح خود بندگان مىباشد و وجوب آن يك امر عقلانى است.
2. پيامبر:
دومين كس كه در آيهی مذكور اطاعت از او واجب دانسته شده پيامبر است. پيامبر علاوه بر پيامهايى كه به وسيله وحى از جانب خدا دريافت مىكرد و به مردم ابلاغ مىنمود در دو مورد ديگر از جانب خداى متعال مجاز بود احكامى را وضع كند: مورد اول حق داشت در محدوده كلياتى كه از راه وحى دريافت مىكرد، در ابواب مختلف فقه احكامى را وضع كند و در اختيار مؤمنين قرار دهد. مورد دوم با توجه به اين كه پيامبر اكرم حاكم و زمامدار مسلمانان بود و بايد امور اجتماعى، سياسى مردم را اداره كند حق داشت در مواردى كه حكم خاصى از جانب خدا صادر نشده بود، با رعايت مصالح امت، و در محدوده ضوابط كلى كه در اختيار داشت، احكام و قوانينى را وضع كند و به اجرا گذارد كه اصطلاحاً «احكام حكومتى» ناميده مىشوند.
به مقتضاى آيه، اطاعت از پيامبر در اين مورد نيز واجب است پس براى معصوم بودن پيامبر مىتوان به آيهی مذكور استدلال كرد، چون اگر معصوم نبود وجوب اطاعت مطلق از او توجيه نداشت.
3. اولوالامر:
گرچه اولوالامر در ظاهر شامل همهی فرمانروايان و حاكمان مىشود، اما با توجه به اين كه اطاعت از آنها به طور مطلق واجب شده بايد مراد تنها حاكمان معصوم باشد. چون اطاعت مطلق از غير معصوم توجيه شرعى و عقلى ندارد. بنابراين، بايد گفت: مراد از اولوالامر جانشينان پيامبر و امامان معصوم هستند كه بعد از پيامبر زمامدارى و حاكميت امت را بر عهده مىگيرند و كشور اسلامى را اداره مىكنند. در برخى احاديث نيز اولوالامر به معصومين از اهل بيت تفسير شده است.
حسين بن ابىالعلاء گفت: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: آيا اطاعت از اوصياى رسول الله واجب است؟
فرمود: بله، آنان كسانى هستند كه خداى عزّوجلّ دربارهی آنان فرمود:
«أَطِيعُوا اللهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ»
و آنان كسانى هستند كه دربارهی آنان فرمود:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ».[2]
بنابراين امامانِ معصوم، حاملان علوم نبوّت بودند و در ترويج و نشر آنها كوشش مىكردند. به علاوه از جانب پيامبر مجاز بودند كه در موارد عدم وجود نص، بر طبق ضوابط كلى كه از پيامبر به آنان رسيده بود و با رعايت مصالح و مقتضيات زمان و مكان قوانين لازم را وضع كنند و به اجرا گذارند كه اصطلاحاً «احكام حكومتى» ناميده مىشود.
مهمترين هدف رسالت پيامبر اكرم، تعليم و تزكيهی انسانها بود. علاوه بر قرائت و تعليم قرآن، در موارد لازم آيات را تفسير مىكرد و مبهمات را شرح مىداد. به ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيّد آنها اشاره مىكرد.
احكام و قوانين شريعت را كه به وسيلهی وحى دريافت مىكرد در اختيار مردم قرار مىداد. عقايد صحيح را گسترش مىداد و با عقايد باطل و خرافات مبارزه مىنمود. مردم را به مكارم اخلاق دعوت مىكرد و از اخلاق زشت برحذر مىداشت. نسبت به همهی اين علوم و معارف، يا از طريق وحى يا از جنبههاى عقلانى از اطلاعات كامل و كافى برخوردار بود و به همين جهت مىتوانست اين مسئوليت بزرگ را به خوبى انجام دهد و پيروانش را به سوى صراط مستقيم انسانيت هدايت كند.
امام نيز چون تداوم دهندهی راه پيامبر است و اهداف او را دنبال مىكند بايد واجد همهی اين علوم باشد، تا بتواند مسئوليتهاى پيامبر را دنبال كند وگرنه تداوم دين ضامن اجراى معتبرى نخواهد داشت. آرى، امام بايد از همهی علوم پيامبر برخوردار باشد؛ با اين تفاوت كه پيامبر به طور مستقيم از وحى الهى برخوردار است، ولى امام از علومى كه پيامبر در اختيارش قرار داده بهرهمند مىگردد؛ يعنى غير مستقيم از وحى استفاده مىكند.
در احاديث فراوان، علمِ به علوم و معارف و احكام شريعت يكى از شرايط ضرورى امام به شمار رفته است؛ به عنوان نمونه، امام رضا(ع) فرمود: همانا كه خداى متعال به پيامبران و امامان توفيقاتى عطا مىكند و از خزينه علوم و حكمتها برخوردارشان مىسازد كه ديگران چنين موهبتهايى را ندارند، پس علمشان برتر از علم مردم عصرشان خواهد بود؛ چنان كه در قرآن آمده است: «آيا كسى كه مردم را به حق هدايت مىكند شايسته پيروى است يا كسى كه خود در هدايت يافتن نياز به ديگرى دارد، چگونه داورى مىكنيد؟»[3]
و نيز فرمود: «آن كس كه به او حكمت داده شد خيرات فراوانى به او داده شده است.»[4]
وقتى خدا بندهاش را براى امور بندگانش برگزيد شرح صدر به او عطا مىكند، چشمههاى حكمت را در قلبش جارى مىسازد، و علوم خود را پيوسته به او الهام مىكند، پس از دادن جواب عاجز نمىشود و در يافتن حق سرگردان نمىگردد.[5]
حضرت على(ع) فرمود: اى مردم! شايستهترين مردم براى امامت كسى است كه در اداره امور از همه قوىتر و به احكام الهى عالمتر باشد، اگر كسى بعد از بيعت در صدد فتنه بر آمد از او خواسته مىشود كه از فتنهگرى دست بردارد اگر نپذيرفت بايد با او جنگيد.[6]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: امام، اعلم به حلال و حرام و واجبات و مستحبات و احكام خداست، او از همهی مردم بىنياز و مردم به او محتاجاند.[7]
باز ايشان(ع) فرمود: راه سعادت را از كسانى بياموزيد كه اهل آن هستند، (اهل بيت) آنان زنده كننده علم و ميراننده نادانى مىباشند. حكمشان شما را از دانش آنان خبر مىدهد، سكوتشان از نحوه گفتارشان اطلاع مىدهد. ظاهرشان از باطنشان خبر مىدهد. هيچگاه با دين مخالفت نمىكنند و در آن اختلاف ندارند.[8]
همچنين آن بزرگوار(ع) در توصيف اهل بيت فرمود: دين را چنان كه بايد تعقل كردند، فرا گرفتند و به كار بستند، نه اين كه تنها بشنوند و به ديگران نقل كنند. راويان دانش بسيارند ولى پاسداران آن اندكاند.[9]
۱- اطاعت چه کسانی بر مؤمنان واجب شده است؟
۲- ويژگىهاى امام را بیان کنید.
[1]. نساء، آيهی 59: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِى شَىءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً».
[2]. اصول كافى، ج 1، ص 189.
[3]. یونس، آیه ۳۵.
[4]. بقره، آیه ۲۶۹.
[5]. اصول كافى، ج 1، ص 202: عن الرضا(ع) (في حديث) قال: إنّ الأنبياء و الأئمّة صلوات الله عليهم يوفّقهم الله و يؤتيهم من مخزون علمه و حكمه ما لا يؤتيه غيرهم، فيكون علمهم فوق علم أهل الزمان في قوله تعالى «أَفَمَنْ يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يَتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّى إِلّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» و قوله تعالى: «وَمَنْ يُؤْتَ الحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْراً كَثِيراً» ... و أنّ العبد إذا اختاره الله عزّوجلّ لأمور عباده شرح صدره لذالك، و أودع قلبه ينابيع الحكمة، و ألهمه العلم إلهاماً، فلم يع بعده بجواب و لا يحير فيه عن الصواب.
[6]. نهجالبلاغه، خطبه 173: أيّها الناس إنّ أحقّ الناس بهذا الامر اقواهم عليه و أعلمهم بأمر الله فيه، فإن شغب شاغب استعتب، فإن أبى قوتل.
[7]. بحارالانوار، ج 68، ص 389: عن اميرالمؤمنين(ع) (في حديث) قال: فإنّه أعلمُ الناس بحلالِ الله و حرامِه و فرائضه و سننه و أحكامه، مستغنى عن جميعِ العالم و غيرُه محتاج إليه.
[8]. نهجالبلاغه، خطبه 147: قال علي(ع): فالتمسوا ذالك من عند أهله، فإنّهم عيش العلم و موت الجهل، هم الذين يخبركم حكمهم عن علمهم و صمتهم عن منطقهم، وظاهرهم عن باطنهم، لايخالفون الدين و لا يختلفون فيه.
[9]. همان، خطبه 239: قال علي(ع): عقلوا الدين عقل وعاية و رواية، لا عقل سماع و روايه، فإنّ رواة العلم كثير و رعاته قليل.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی