فصل اوّل: خداشناسی | ۴
خدا یکی است و در آفرینش جهان شریک ندارد. خدا همه کارهی جهان هستی است و به جز او، خالق و وجود دهندهای نیست. تمام موجودات را از بزرگ و کوچک، خدا آفریده و در آفرینش آنها احتیاجی به کمک ندارد؛ به چند دلیل:
دلیل اوّل:
اگر دو خدا یا بیشتر وجود داشته باشد، از چند صورت خارج نیست:
احتمال اول، اینکه هر یک از آن دو خدا، به طور مستقل تمام موجودات را آفریده باشد؛ یعنی هر موجودی دو مرتبه وجود پیدا کند و هر خدایی مستقلاً آن را به وجود آورد. باطل بودن این فرض، با اندکی تأمل ثابت میشود؛ زیرا هر موجودی بیش از یک وجود ندارد و از این رو نمیتواند بیش از یک خالق و آفریننده داشته باشد؛
بعد از آنکه خدا به وی هستی داد، ممکن نیست که عامل دیگری نیز به آن هستی ببخشد و به اصطلاح، تحصیل حاصل و تأثیر دو علت در یک معلول محال است.
احتمال دوم، اینکه آن دو خدا با همکاری و کمک یکدیگر، موجودات را بیافرینند، به طوری که هر موجودی مخلوق دو خدا باشد و هر یک از خدایان جزء علت و نیمه فاعل باشد.
احتمال مذکور نیز باطل و بیاساس است؛ زیرا همکاری آن دو خدا اگر به جهت نقص و احتیاج باشد، و به تنهایی و بدون کمک، از آفریدن عاجز و ناتوان باشند، نقص و احتیاج با خدا بودن سازگار نیست. و اگر گفته شود، هر یک از آنان میتواند به تنهایی جهان را خلق کند ولی در عین حال، با هم سازش مینمایند و با تعاون همدیگر موجودات را خلق میکنند؛ چنان که گاهی چند نفر در برداشتن سنگی شرکت مینمایند، با این که هر کدام از آنها میتواند به تنهایی آن سنگ را بردارد. این احتمال نیز درست نیست؛ زیرا دو علت و فاعل که میتوانند به تنهایی کاری را انجام دهند، اگر از استقلال چشمپوشی کنند و از نیروی همدیگر استمداد نمایند و با تعاون و کمک، آن کار را انجام دهند، بیجهت نیست. یا میخواهند، نیروی کمتری به مصرف رسانند، یا میخواهند از مخالفت و کارشکنی دیگری در امان بمانند، یا از همدیگر وحشت و ترس دارند؛ و به طور خلاصه به همکاری و سازش احتیاج دارند. در صورتی که احتیاج و فقر به هیچ قسمی دربارهی خدا راه ندارد.
علاوه بر این، هر یک از خدایان مفروض، چون به مصالح آفرینش جهان، علم دارد و بر ایجاد آن توانا میباشد، و علم و قدرت عین ذاتش بوده، بخلی هم در وجودش راه ندارد، باید نسبت به آفرینش جهان علت و آفرینندهی مستقل باشد و بر طبق علم و قدرت، اراده نماید. در نتیجه، لازم میآید که هر دو خدای مفروض، به تنهایی و استقلال، عالم را خلق نمایند؛ در صورتی که قبلاً به اثبات رسید که تأثیر دو علت مستقل در معلول واحد محال است.
احتمال سوم، دو خدای مفروض، موجودات جهان را در بین خودشان تقسیم نمایند و هر کدامشان گروهی از موجودات را بالاستقلال خلق کند و در مخلوقات دیگری دخالت نماید. این احتمال نیز باطل است؛ زیرا هر یک از دو خدای مفروض، اگر نسبت به مخلوقاتی که در سهم دیگری واقع شده، علم به صلاح و قدرت بر ایجاد دارد، باید خالق و آفرینندهی آنها نیز باشد، و لازمهاش این است که دو علت در یک معلول تأثیر کند. و بطلانش قبلاً به اثبات رسید. و اگر علم به صلاح ندارد یا بر ایجاد، قادر نیست یا بخل میورزد، باز هم ناقص است و صلاحیت خدایی ندارد.
دلیل دوم:
یکی از دو خدای مفروض، اگر موجودی را آفرید، و خدای دیگر تصمیم گرفت آن را نابود کند، اگر خدای اول میتواند از مخلوق خودش دفاع کند و از کار خدای دوم جلوگیری نماید، دومی عاجز است و خدا نخواهد بود. و اگر نمیتواند مخلوق خودش را نگهداری کند عاجز است و خدا نخواهد بود.
چون به یگانگی خدا عقیده داریم و او را همهکارهی جهان میدانیم، غیر از او را هر که و هر چه باشد ناتوان و ضعیف میشماریم. جز خدا کسی را اختیاردار و واجبالطاعه نمیدانیم؛ در مقابل هیچ کس به خاک نمیافتیم. برای غیر خدا اظهار بندگی و چاکری نمیکنیم؛ اراده و آزادی خودمان را در اختیار هیچ کس قرار نمیدهیم. در مقابل هیچ بشری، تعظیم و ستایش بیحد نمیکنیم. تملق و چاپلوسی را عیب میشماریم.
به پیامبران و امامان و پیشوایان دین، بدن جهت احترام میگذاریم و از دستوراتشان پیروی میکنیم، که خدا آنان را واجب الاطاعه قرار داده، پیروی آنها را لازم دانسته است. دستورات آنان هم همیشه در شعاع احکام و قوانین خدا بوده، هرگز از مرز و حد دین تجاوز نمیکنند.
به زیارت قبور پیمبران و امامان میرویم و از مزارشان تجلیل و احترام میکنیم، لیکن نه به عنوان پرستش و عبادت، بلکه به قصد احترام و بزرگ داشت مقام معنوی و قدس و پاکدامنی آنان.
قبورشان را تعمیر و آباد میکنیم و به زیارتشان میرویم، برای این که از مقام عالی و فداکاریهای دینی آنان قدردانی کنیم و به دیگران بفهمانیم که هر کس در راه خدا زحمت کشید و در ارشاد و هدایت مردم کوشش نمود، در این جهان هم فراموش نخواهد شد. در حرم آن مردان پاک و برگزیدگان خدا که مکان مقدسی است، دعا و راز و نیاز میکنیم و از خداوند جهانطلب حاجت و مغفرت مینماییم و ارواح پاک آن مردان الهی را نزد خدا شفیع و وسیله قرار میدهیم.
خدا عادل است؛ به احدی ظلم نمیکند؛ کار قبیح و زشت از او صادر نمیشود؛ همهی کارهایش از روی حکمت و مصلحت است؛ اعمال خوب نیکوکاران را بیپاداش نمیگذارد. خلف وعده نمیکند؛ دروغ نمیگوید؛ بیگناهان را به دوزخ نمیبرد، به دو دلیل:
دلیل اول:
کسی که ستم میکند، یا کار زشت دیگری را انجام میدهد، از سه صورت خارج نیست: یا بدی و قبح آن عمل را درک نمیکند و به دان جهت مرتکب ظلم میشود. یا از زشتی ظلم و ستم آگاه است، لیکن چیزی را در دست دیگران میبیند که خودش آن را ندارد و بدان نیازمند است، بر آنان ستم میکند تا از اموال و حاصل دسترنج آنان بهرهمند گردد. کارفرمایی که بر کارگران خودش ستم میکند و حقوق آنان را تضییع مینماید، یا ستمکاران که به حقوق بیچارگان تجاوز میکند، به دان جهت مرتکب ستم میشود که خودش را از حیث مال و توانایی ناقص میداند و میخواهد به وسیلهی غصب، اموال و حاصل کار و دسترنج آنان نقصان و احتیاج خودش را برطرف سازد؛ یا از زشتی ظلم و ستم آگاه است، احتیاج هم ندارد، لیکن از باب انتقام یا لهو و لعب مرتکب ستم میشود.
هر ستمکاری ناچار، یکی از این انگیزهها را دارد، اما پروردگار جهان ستم نمیکند؛ زیرا نادانی و جهل دربارهاش قابل تصور نیست و به تمام مصالح و جهات حسن و قبح اشیا آگاه است. بینیاز مطلق است و به هیچ چیز و هیچ کاری احتیاج ندارد. کار لغو و بیهوده هم از او صادر نمیشود، بنابراین بیعدالتی دربارهاش تصور ندارد.
دلیل دوم:
عقل ما درک میکند که ظلم و ستم کار زشت و ناپسندی است. تمام عقلا نیز، بر این مطلب اتفاق دارند. خدا هم به وسیلهی پیامبران برگزیدهاش مردم را از ظلم و ستم و کارهای زشت نهی کرده است. بنابراین، چطور ممکن است، خدا مرتکب کاری شود که همهی عقلا آن را قبیح میدانند و خود هم از آن نهی کرده است؟
البته همهی انسانها یکسان نیستند و در یک سطح قرار نگرفتهاند، بلکه از جهت فقر و غنا، زشتی و زیبایی، خوش فهمی و بدفهمی، سلامتی و معیوب بودن تفاوتهایی در بینشان دیده میشود. بعضی از افراد به گرفتاریهای سخت مبتلا میشوند.
مصیبتهای ناگوار و بیماریهای سخت برای بعضی از افراد پیشآمد میکند. لیکن تمام اینها، معلول یک سلسله علل و عوامل طبیعی و لازمهی لاینفک عالم ماده و مادیات است. و در نظام آفرینش جهان ماده، چارهای از آنها نیست. عوامل طبیعی و گاهی خود انسان در وجود آنها دخالت دارند؛ ولی به هر حال، از جانب خدا منع فیض نیست و هر موجودی به قدر استعداد ذاتی خودش و مساعدت علل و شرایط طبیعی از خدا کسب فیض میکند. خدا هیچ کس را بیش از حد توانایی و قدرتش مکلف نمیسازد؛ سعی و زحمات افراد به هدر نخواهد رفت؛ و برای هر فردی تا حدی که شرایط و اوضاع مساعدت کند راه پیشرفت و ترقی باز است.
1- به کدام دلایل، تمام موجودات را از بزرگ و کوچک، خدا آفریده و در آفرینش آنها احتیاجی به کمک ندارد؟
2- با چه دلایلی عدل خدا مشخص میشود؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی